سلام جاثیه خانوم...من فرزند اول هستم...دوتا برادر دارم...یک خواهر...همشون هم کوچیک هستن..فقد یه برادرم 4سال ازم کوچیک تره...
تا الانم خیلی به این و اون فکر کردم واسه ازدواج...اما تا حالا نشده به غیر از یه بار حس کنم که واقعا کسی رو دوست دارم...اونم که وقتی 20سالم بود از ایران رفتن...
بعد از اون دیگه موفق نشدم معنی واقعی عشق رو درک کنم...نمیدونم چرا...
هرکسی هم که میبینم خوشم بیاد ازش شاید نهایت یه هفته تو فکرش باشم...بعدش دیگه انقد مشغله زندگی زیاده یادم میره همه چی...
خودمم خسته شدم...نمیدونم....
خانوادم هیچوقت نمیان منتظره من بمونن...میشناسمشون...اونا انقد درگیره اون خواهر و برادرای کوچیکتر ازمن هستن که منو یادشون رفته..خودم موندم و خودم...
- - - Updated - - -
ممنون از راهنمایی خوبتون...
- - - Updated - - -
ممنون بی همدم جان...دقیقن توجیه شدم در مورده ازدواج موقت...
حرفه شما منطقی...اما اگه ازدواج موقت از طرفه یه شخصه مورده اطمینان باشه...مثه همین کسانی که معرفی میکنن چی؟؟ بازم بده؟؟
در ضمن من به هر ازدواجی تن نمیدم..تا ته قضیه رو در نیارم نمیرم جلو...
علاقه مندی ها (Bookmarks)