به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 36 , از مجموع 36
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array

    داستان شیوانا و زوج جوان



    زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج
    کرده بودند و برای تبرک و گرفتن نصیحتی از شیوانا نزد او رفتند.
    شیوانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند و از مرد پرسید
    : تو چقدر همسرت را دوست
    داری

    مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم
    چنین خواهم بود!
    شیوانا از زن پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری
    زن شرمناک تبسمی کرد و گفت : من هم مانند او
    تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا
    زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
    شیوانا
    تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر
    خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه اکنونتان در دل خود پیدا نخواهید
    کرد.
    در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.
    اما
    در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و
    دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند.
    در این ایام اصلا به فکر
    جدایی نیافتید و بدانید که “تا سرحد مرگ متنفر بودن” تاوانی است که برای “تا سرحد مرگ دوست داشتن” می
    پردازید.
    عشق و نفرت دو
    انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید ، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید
    کرد.
    سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید

  2. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 08 آذر 92), دختر بیخیال (جمعه 08 آذر 92)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام بی وفا
    کاملا درکت می کنم خیلی سخته و واقعا با این جور زنها سر و کله زدن حوصله و اعصاب می خواد
    به نظرم بهش بگو و باهاش حرف بزن و بگو که از این رفتارهاش خسته شدی و اگه رعایتت نکنه ، از دستش ناراحت میشی، به نظرم زیاد به حرف اش گوش کردی اونم ازت توقع اش رفته بالا. من که اینجا تاپیک اتون رو می خونم از دست همسرتون عصبانی میشم.اما خوب اوایل زندگی تونه و هنوز به رفتار و اخلاق هم آشنایی ندارید و مطمئنا در آینده وقتی همسرتون با اخلاق شما آشنا بشن حتما مراعات حال شما رو می کنن
    تو اوایل زندگی از این مشکلات خیلی زیاده
    اما خوب شما با توضیح دادن اخلاق اتون می تونید این عصبانیت و دعواها رو کمتر کنید.
    مثلا بهش بگید وقتی از سر کار میاید و خسته اید و حوصله مشاجره و ... رو ندارید .
    موفق باشید

  4. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    ببینین آقای بی وفا من قبلا هم گفته بودم اینی که الان میخوام بگم اما شما قبول نمیکردین که مشکلاتتون بخاطر این مورد الان هم از حرفی که خانومتون بهتون زده این برداشت کردم.

    ببینین یکم از جانب خانمتون به قضیه نگاه کنین.
    شما تو اون شرکت با همکارای خانومتون سابقه خوبی بجا نگذاشتین تو ذهن خانمتون

    شما هم اگه خانومتون مدت طولانی با پسر خالشون مثلا باشن و پیام شمارو جواب ندن و حتی کم محلی بکنن
    وقتی برگرده خونه شما همینطوری ناراحت میشین و ممکنه فکر بدی بکنین.
    خنمتون بهتون اعتماد زیادی داشته و بخوبی اون اتفاقات قبلی و چشم پوشی کرده. اما چیزی که باعث شد اون خانوم همکارتون نتونه رو زندگی شما تاثیر بذاره بودن شما دوتا درکنارهم بود نه در مقابل هم. مهربونی شما. اینکه میگفتین گاهی تو چشاش نگا میکردین و بهش میگفتین واقعا دوستش دارین... و اینکه ثابت کردین بهش شما مقصر نبودین.
    و گذشت ایشون. اعتمادی که بشما و زندکیش کرد.

    اینا همه باعث شد اون بحران و پشت سر بذارین. اونم بخوبی.
    این مشکلی که الان پیش اومده خیلی کمتر اون بحرانه. شما الان از اون انتظار دارین همچنان بهتون اعتماد داشته باشه. اونم داره اما بدورو بریاتون نمیتونه اعتماد کنه.
    از یطرف مهربونی نمیبینه.
    اونم میخواد که شما اون محبت سابق داسته باشین اما شما مشکلات شرکت دارین قاطی مسایلتون میکنین و نمیتونین

    بنظرم شماها به یه نسبت مقصرین.
    یکمی شما بیشتر اگه یکم گذشت کنین محبتتون بیشتر کنین زندگیتون دوباره ومیشه بهمون شیرینی قبل که نیازی به دکمه ویرایش نداشته باشه.

    اونروز و از دید خانمتون ببینین:
    شوهرش رفته سرکار .اون تنهاست تو سرکتش با یه عالمه همکار که خاطره بدی از اولین دیدارش داره.
    از یطرف شوهرش جواب پیامشو نمیده بی محلی هم میکنه. تازه وقتی برگشته بجای عذرخواهی بابت جواب ندادن و اینکه کار داشته و نتونسته قهر نیکنه از خونه میره بیرون.
    خب اون چی فکر میکنه؟؟ فکر میکنه دیگه دویتش ندارین. یا کسی اومده جاسو گرفته که تو شرکتتون وقت نکردین جوابشو بدین.

    یکم فکر کنین ببینین واقعا در حد یه دقیقه وقتشو نداشتین؟ یا وقتی برگشتین یکم با محبتتر براش توضیح میدادین که چقدر کار داشتین.
    تا اینکه قهر کنین.
    باور کنبن حال خانومتون هم از شما بهتر نیس.
    همه چیو اونجور نبینین که فقط چشاتون بهتون میگه گاهی زندگی و از دید چشمای خانومتون هم ببینین.
    من نمیگم شما زحمت نکشیدین یا حقتون بوده که سرتون داد زدن. اما حق اونم نبوده اینجور رفتار.
    هردو مقصرین. و باید اشتباهاتتون و بپذیرین.
    اوشونو نمیدونم اما شما میخواین همه تقصیرا بندازین گردن اوشون.بدونی که بدونین علاوه براینکه شما نیاز بدرک کردن دارین اونم داره.

    یکم که حالتون بهتر شد بهتره باهم حرف بزنبن و سوتفاهمات و برطرف کنین.
    شماهم میگین جلو خانمتون غرور ندارین اما متاسفانه خیلی مغرورین.

    زن حق داد زدن سر مرد و نداره چون مرد یه انسانه و شخصیت داره.
    مرد هم حق داد زدن سر زن و نداره چون زن یه انسانه و شخصیت داره.

    امیدوارم از اینکه گفتین خوشتون نمیاد زن سرتون داد بزنه منظورتون این نباشه که از برعکسش خوشتون میاد!!!!

  5. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (جمعه 08 آذر 92)

  6. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    مرسی همدم عزیز و دختر بیخیال عزیز
    شرمنده این روزا زیاد نمی تونم به اینجا بیام دلیلشم که بازگو نمی کنم مشخصه ولی تو این مدت حوصله کاری رو ندارم و نداشتم
    من فکر می کنم که محبت زیادی منو به این روز انداخته
    دیگه تصمیم گرفتم باهاش سرد باشم تا زمانی که به مشکلش پی ببیره اول می خواستم خواهرشو در جریان بزارم دیدم شاید درست نباشه گفتم بیام به خانوادم بگم شاید راهکار بدن بازم دیدم نمی شه از یه طرفی هم من باهاش تا الان حرف نزدم دست و دلم نمیاد تا باهاش حرف بزنم داره یادم میاد چه تهمتی به من زد باور کنید من هر چه قدر هم بد باشم ولی اهل اینجور مسائل نیستم اخه به چه حقی به خودش این اجازه رو داد که منی که جلو روش دختر مردمو بخاطرش زدم بیاد این حرف رو بزنه این که می دونه من تا الان با کسی در ازتباط نبودم
    این چند روزه خیلی سرم شلوغه چیکار کنم با زبون میگم نمی گیره در عمل با چشم خودش می بینه میاد شرکت می بینه وقت سر خاروندن ندارم بازم میاد بهونه می گیره جالبه تا چند روز حرف بچه رو میزد خندم گرفت من تو زنم موندم بعد بیام بچه دار شم خدا رحم کنه به من دیگه


    ولی همه ی این مشکلات از خودم شروع شد گاهی اوقات باید تو خونه قاطی کنم حواسش به زندگیش میره از یه طرفی هم تا الان هر خواسته ای داشته برطرف کردم پول لباس کتاب خرج مخارج دانشگاهش و .... ولی از این به بعد تعطیل
    تا الان از همتون ممنونم ولی می بینم به هیجا نرسیدم از شروع این تاپیک شاید بهتر باشه با عقل خودم برم جلو

    دوستان عزیز ممنون از همه از دختر بیخیال که این همه برام نوشت متشکرم از بی همدم عزیز از تموم دوستان ممنونم که تا به این لحظه منو یاری کردن بینهایت سپاسگزارم

    دوستان ممنون از همتون


    یا علی

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام اقای بی وفا
    من همیشه تایپیکهاتون دنبال میکردم ولی هیچ وقت پیامی براتون نذاشتم چون اونقدر سواد و تجربشو ندارم تا بتونم راهنماییتون کنم!
    فقط یه چیزی میگم به عنوان یه خواهر بزرگتر از من قبول کنید!امیدوارم از لحن صحبتم ناراحت نشید!
    ببنید من دورو برم زن و شوهرهای جوون زیادی هست از برادر و خواهر زاده گرفته تا غیره... شاهد زندگیشون هستم.
    اونها هم بلا استثنا اوایل زندگیشون شاهد این تناقضها و ناهما هنگیها در اخلاق و رفتار سلیقه هاشون نسبت به هم دیگه بودن!
    و مرتب پا رو پرو بال هم میزارن این کاملا طبیعیه ! اینقدر اعصاب خودتون ناراحت نکنید!
    ببینید شما دو تا انسان جنس مخالف از ..دو خانواده متفاوت..... تربیت متفاوت...... دارای شخصیت متفاوت....خصوصیات اخلاقی متفاوت کلا تو خیلی از زمینه ها دو انسان متفاوت هستید و الان دارین با هم زندگی میکنید! خوب به نظرتون میشه در همچین زمان کوتاهی که از شروع زندگی مشترکتون گذشته..
    این همه تفاوت رو بتونید بشناسید و خودتون را با همدیگه....... از هر لحاظ در زندگی مشترک هماهنگ کنید
    میدونید ایجاد این هماهنگی بین زن و شوهر چقدر زمان بر هست؟ فکر کردین تو این زمان کوتاه میتونید تمام این اختلافها و وتفاوتها شخصیتی تون رو بهم نزدیک کنید و بهم بشناسونید؟
    شما خیلی کم حوصله هستید یه خورده صبور باشین هم به خودتون هم به همسرتون وقت بدین تا بتونید اون هماهنگی در اخلاقو رفتار و برخورد رو بدست بیارین!
    همه ما تو خانواده زندگی میکنم با یک پدر و مادر با یک تربیت ولی بین خواهر و برادر میبینید چقدر تفاوت اخلاقی و شخصیتی وجود داره!
    گاهی خواهر برادر هم در کنار هم در یک خانواده کلی با هم اختلاف دارن چه برسه به شما که در دو خانواده مختلف رشد و نمو پیدا کردین!
    پس خیلی زوده تا بتونید به تمام زوایای اخلاقی و شخصیتی همدیگه اشنا بشین! باید خیلی صبورتر از این باشین !
    این تنشهای زیاد بین شما و همسرتون فقط باعث کند شدن روند اون هماهنگی میشه! وبه جای حل کردن مشکلات و قبول کردن بعضی از خصوصیات اخلاقی و شخصیتی همدیگه همش دارین همدیگه رو سرزنش و تخریب میکنید!
    به نظرم خیلی خوبه شما و همسرتون گاهی بعد از تنشهای ایجاد شده بینتون در یک فضای ارام و دوستانه بشینید تمام خواستهای درونی خودتون رو بدون هیچ کم و کاستی به همدیگه بگین خیلی دوستانه و بدون تنش!بدون لج و لجبازی اخه این لج و لجبازی یه افت برای زندگی مشترک اگه الان که اول زندگیتونه رو این دور باطل بیوفتین خدای نکرده ممکنه کار به جاهای باریکتر کشیده بشه و ارامش زندگیتون رو ازتون بگیره
    پس مواظب زندگی شیرینتون باشید مطمئنم که انتخابتون درست بوده چون شما پسر عاقل و اینده نگر بودین نمیتونید انتخاب بدی کرده باشین!
    پس فقط و فقط باید حوصله به خرج بدین و همه چی رو بسپرین به دست زمان مطمئنم که به زودی به لحظات شیرین زندگیتون میرسین و این شیرینی پایدار خواهد بود!
    موفق باشید!
    ویرایش توسط abi.bikaran : شنبه 09 آذر 92 در ساعت 20:03

  8. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام آقای بی وفا من وقتی پست های شمارو میخونم کلافه میشم
    توی پست قبلی هم گفتم
    شما فکر میکنی خیلی بی نقصی ببخشید اگه اینقدر رک میگم،چون تلنگر براتون خیلی لازمه جالبه درست حدس زدم که شغلتون مدیریت هستش،قرآن خدا غلط نمیشه اگه کمی از غرورتون کاذبتون کم کنید چون برادر من در همیشه روی یه پاشنه نمیچرخه و اگه روزی ورق برگرده چیزی جز حسرت توی زندگیتون نخواهید داشت با تجربه میگم.شاید الان بهتون بر بخوره و توی دلتون توهین کنید به من ولی کوه غرور تر از شمارو به چشمم دیدم که ذره ذره آب شد آخه میدونید قانون سوم نیوتن میگه هر عملی یه عکس العملی داره،ببینید خانم شما فرصت نکنه جواتون رو بده یا خودشو درگیر کنه اون زمان چیکار میکنید؟؟؟؟ بعید میدونم فقط داد بزنید!!!،زن جوون گرفتید که 12 ساعت باید تنها بمونه" درسته مشغول کار بودید" اما عوض اینکه با محبت تلخی نبودنتون رو جبران کنید قهرم میکنید؟؟؟؟شما میگید کلا کسی بهتون نگه بالا چشمتون ابرو هست فقط باید تایید بشید،درست مثل جریان رفتن خونه ی پدر خانمتون که قهر کردید و جمع رو ترک کردید تا خانمتون بیا با گریه عذر خواهی کنه،تحمل بسیار بالایی داره اونم به خاطر اینه که هنوز دانشجوست و واسه خودش جایگاه اجتماعی مناسب پیدا نکرده و اینکه کم سن و ساله ،به جرات میگم از خانومای بالای 25 سال توی این تالار اگه همچین غرور کاذبی رو تونست تحمل کنه شما هرچی دوست داری به من بگو،برادر من از روزی بترس که بودن و نبودنت برای خانومتون بی اهمیت بشه،متاسفانه برخلاف تصور شما هیچکدوم رفتار پخته و سنجیده بلد نیستید.شما فکر میکنید برای همسرتون خرید میکنید یا بهش پول میدی دارید لطف میکنید بهشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وا قعا اگه این طرز فکر شماست از همسرتون ایراد میگیرید؟من توی اکثر پستت هاتون دیدم این نکته رو گفتید پس باورش دارید که اینقدر تکرار میکنید،به نظرم خود شما هم زود بوده براتون ازدواج کردن،شما منت محبت کردن رو میذاری،منت اعتماد سازی رو میذاری،بیش از حد حساس هستی،منت پول دادن به همسرتون رو میذاری.... به نظر خودتون اینا با مرام مردونه ی شما تفاوتی نداره؟ببخشید ولی آدمی که همسرشو تنها میذاره و قهر میکنه از خونه میزنه بیرون اولا قابل اعتماد نیست چون قبح تنها گذاشتن همسرتون میریزه و تکرارش عادی میشه و دوما هنوز زود بوده که شما ازدواج کنید چون معنی شریک داشتن و یار و همراه رو نمیدونید،قهر رفتار بچه گانه ست ،از میدون فرار کردنه ،یا پاک کردن صورت مسئله ،همه ی این رفتارهاتون دلیل بر اینه که از روی هیجان ازدواج کردی الان براتون عادی شده هی میخواهید میدون رو خالی کنید ....
    برادر من ببخشید اگه اینقدر صریح و رک گفتم چون گفتم با تجربه میگم و بیشتر ضررش هم متوجه خود شما میشه برای همین بی پرده بهتون گفتم
    یک قدم شما بردار و منت نذار و زیادی هم قدم خودتون رو برای خودتون بزرگ نمایی نکن و یک قدم هم همسرتون برداره تا زندگیتون آروم بشه کمکش کنید ناراحتیش رو بدون تیکه و کنایه بگه،خانومانه تر رفتار کنه شما باید همراهش باشی ،محبتت رو از همسر "جوونتون" دریغ نکن آقای بی وفا


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راهنمایی جهت راه اندازی شغل
    توسط *مونا* در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 11 اسفند 96, 01:34
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 فروردین 96, 11:33
  3. اشنایی مجازی و دودلی بیش از حد من برای قطع رابطه
    توسط Maryammi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 مهر 95, 21:58
  4. گام های آشنایی:(آماده سازی ذهنی برای ازدواج)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 تیر 93, 08:48
  5. آشنایی با کارگاه پاکسازی درون
    توسط yaaldaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 آبان 91, 13:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.