نتاقض نیست
اینطور بودم حالا نه میخوام ارایش کنم نه رابطه با اقایون
ممنون دوستان از توجهتون
تشکرشده 440 در 186 پست
نتاقض نیست
اینطور بودم حالا نه میخوام ارایش کنم نه رابطه با اقایون
ممنون دوستان از توجهتون
جاثیه (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 146 در 71 پست
سلام عزیزم خیلی خوب است که آمدی این جا و می نویسی و می خواهی مشکلت را حل کنی.
عزیزم سعی کن از مطالب این سایت و سایر منابعی که در دسترست هست استفاده کنی و شخصیتی قوی برای خودت بسازی. نه برای این که کسی تو را بپسندد برای این که خودت شخصیتی قوی باشی. آدمی که قوی نباشد به راحتی به این طرف و آن طرف کشیده می شود.
پر خيال (شنبه 02 آذر 92), واحد (دوشنبه 09 دی 92), مصباح الهدی (شنبه 02 آذر 92), شیدا. (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 36 در 15 پست
توکلت به خدا باشه خواهرم
ان شا الله درست میشه مطمئن باش, خدا مهربونه و ان شا الله توبه شما رو قبول میکنه
همین که ظرفیت و فرصت توبه رو داری یعنی خدا بفکرته , از سرنوشتی که گفتی بغضم گرفت.منم دعا میکنم که یه یک پسر خوب و پاک نصیبت بشه یک مرد واقعی :)
تجربه خودم:اگه هر وقت که فکر کردی که دیگه بریدی اگه یکم دیگه تحمل کنی خدا کمکت میکنه حتما , إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
واحد (دوشنبه 09 دی 92), مصباح الهدی (شنبه 02 آذر 92), جاثیه (شنبه 02 آذر 92), شیدا. (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 440 در 186 پست
بخاط خدا به خاستگارم که میخواست خارج از کشور بی حجاب باشم اونم پسر خوبی بود اونجا بزرگ شده بود دیگه... من جواب منفی دادم و گفتم خدا حتما بهم یه حالی میده اما بعدش انقد اتفاقای افتضاحی رخ داد و گند زدم کارایی که تا اونوقت نکرده بودم کردم انگار یجورایی بغض داشتم نسبت به زندگی
خلاصه که ممنونم از همه
من دوس دارم شخصیتمو قوی کنم اما هر چی کطلب بیشتر میخونم هیچ تغییری نمیتونم تو خودم بدم
عصبانیتام رفتارای پرخاشگرانه م ... خیلی رفتارای بد دیگه.. احیاناً حسودیام و ..
بچه ها من اعتقاد دارم نمیتونم عوض بشم مگر اینکه محیطم عوض شه که اونم نمیشه چون ادما و خانواده رو نمیشه عوض کرد
سعی خودمم بی نتیجه است
تشکرشده 146 در 71 پست
می توانی عزیزم نا امید نباش!
برای هر کدام از رفتارهایت که می خواهی ترکشان کنی می توانی این جا یک تایپک بسازی . این طوری می توانی مرتب درباره شان بنویسی و عمیق به آن ها فکر کنی و از راهنمایی دیگران هم استفاده کنی . دنبال مشاور حضوری هم بگردی خوب است.
برای هرکسی ممکن است پیش بیاید که اشتباهاتی مرتکب بشود . آدم تا زنده است می تواند جبران کند.....
پر خيال (شنبه 02 آذر 92), واحد (دوشنبه 09 دی 92), مصباح الهدی (شنبه 02 آذر 92), شیدا. (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 36 در 15 پست
به نظر من همین که اومدی اینجا و با اینکه تظاهر به نا امیدی می کنی اما یک امیدی هنوز تو دلت هست (این برداشت خودمه)
آدمایی بودن که بد ترین اتفاقا افتاده تو زندگیشون اما همچنان استوار به راه خویشند!
من 23 سالمه اما مسائلی رو تو زندگیم تجربه کردم که مسائلی که شما گفتید مثل یه خواب معمولی بوده برای من. بعضی موقه ها از اینکه حالم الان خوبه تعجب میکنم.مسائلی که برام اتفاق افتاده کمر هر آدمی رو میشکنه و من الان باید موهام سفید می شد.اینجا جاش نیست که بیان کنم!و خوش ندارم هم دوباره یادم بیاد اما تجربه ای که از اون مسائل بدست آوردم این بود که تحمل کن اگه حتی تحمل کردنش سخته! خلاصه بگم منم مثل شما تلخی داشتم خیلی تلخ تر از اونچه فکرشو بکنید(وحشتناک) اما الان دریچه های امیدی به زندگیم باز شده که امید رو در من زنده کرده مثل یک روح تازه.طاقت بیار و مطمئن باش که یه روز خوب میاد :)
واحد (دوشنبه 09 دی 92), مصباح الهدی (شنبه 02 آذر 92), خانوم مجرد (شنبه 02 آذر 92), شیدا. (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 139 در 65 پست
1 چیزی میگم ناراحت نشو ولی انگار حتما باید 1 بار شکست بخوری تو زندگی یا 1 بلایی سرت بیاد تا قدر خودت و زندگیتو بدونی! باور کن شوهر چیز خاصی نیست! منم قبلا خیلی دوست داشتم ازدواج کنم وشتابزده هم این کارو کردم که ضرر هم کردم.حالا می فهمم چقدر میتونستم با مجردی بهتر زندگی کنم و از زندگیم بیشتر لذت ببرم. تنها در صورتی آدم با ازدواج خوشبخت میشه که درست ومنطقی و با تحقیق ازدواج کنه.در غیر اینصورت مشکلات آدم صدچندان میشه.
تشکرشده 244 در 115 پست
من کاری به این ندارم ک شما چطور رابطه ای با ایشون داشتی والانم میخوای داشته باشی یانه ولی اگه میخوایید باهم ازدواج کنید اول خوب بشناسش اصلاچرا از همسرش جداشده مشکلشون از جانب کی بوده؟ بسنج ببین میتونی تو زندگی مشترک هم ایشون رو ایده ال خودتون بدونیدیانه رابطه الان شما با رابطه های بعدازدواج خیلی متفاوت هست بعد ازدواج مسلما قضیه فرق داره
واحد (دوشنبه 09 دی 92), اسکارلت (شنبه 02 آذر 92), خانوم مجرد (شنبه 02 آذر 92), شیدا. (شنبه 02 آذر 92)
تشکرشده 440 در 186 پست
دوستای نازنین
من نیاز به ازدواج دارم اما هنوز خیلی تغییرها هست که باید تو رفتار و گفتار و فکرم بدم.. اینطوری با هیچکس خوشبخت نمیشم
خودش بمن میگفت تو 5 سال دیگه فکر ازدواج باش
بچه ها من مشکلات رفتاری شخصیتی دارم
و حس میکنم قابل درمان و تغییر نیست
این سایت ها هم که میام میبینم خیلی بیشتر و دقیق تر از مشکلاتی که من فکر میکنم، ممکنه وجود داشته باشه و بیشتر میترسم
پیش یه مشاور میرفتم همش میگفت برو ورزش و زبان
بابا اخه اینارو که دوستامو خودومم میدونیم
تو مشاوری یه کم روانکاوی کن اخه ...
واحد (دوشنبه 09 دی 92)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
خانم مجرد عزیز،
شما باید به این باور برسید که این کار نفعی براتون نداره.
این کار شما را به اون هدفی که در نظرتون هست نمی رسونه. (آرامش، زندگی سالم، روح و روان سالم، ازدواج و خانواده خوب .... )
نه این که از ترس خدا
از ترس جهنم
از ترس حرف مردم
یا ....
تا زمانی که با این ترسها زندگی کنی و کاری را بخاطر این انجام ندی که مردم حرف می زنند یا خدا ازت ناراحت می شه یا توی فلان کتاب نوشته ... توی این فراز و فرودهای رفتاری و احساسی می مونی.
یه خواستگار را رد می کنی چون گفته خارج از کشور روسری سرت نکن، اما با مرد نامحرم بعد از سه روز حرف زدن هم بستر می شی.
خانم مجرد سرزنشت نمی کنم. اما وقتی دلیل روسری سرکردنت ترس از جهنم باشه، یه جایی این نیازهای سرکوب شده سربیرون می آره و می رسه به بستر نامحرم.
دین برای بهتر زندگی کردن ماست
خدا آرامش و حرکت در مسیر تکامل ما را می خواد، نه روسریمون را.
حالا برای رسیدن به اون آرامش یا تکامل ابزاری لازمه
از جمله مراقبت از جسمت و روحت
پس دیگه نمی دیش دست نامحرم
دیگه راحت با هر کس و ناکسی رابطه برقرار نمی کنی.
فکر می کنم مشکل عمیقی با مساله دین و خدا و ... داری.
بیشتر ترس هست تا احترام
نگرانی هست تا امیدواری
این شعر قشنگ را بخون. خداااا
صحبتهای دوستان و استارتر این تاپیک می تونه براتون مفید باشه.
شما صحبتی در باره زیبایی خودتون نکردید. اگر شما را به این تاپیک راهنمایی میکنم
منظورم این نیست که شما زیبا نیستید. اما تاکیدتون روی زیبایی خواهرتون باعث شد بگم نگاهی به اینجا بکنید.
هر دختر 27 ساله ای به خاطر شادابی جوانی زیباست. مطمئنا شما هم زیباییها و جذابیت هایی دارید.
آرایش کردن هم اگر در حد رنگ و روغن صورت نباشه اشکالی نداره. شما می تونید در حد نرمال آرایش داشته باشید.
از تاپیک جدیدی که باز کردی و این که عصبی هستی و گاهی خشن و خطرناک می شی ( به گفته خودت )
شاید لازم باشه روی ریشه های این خشم و روشهای برطرف کردنش کار کنی.
چه چیزی این خشم را درون تو انباشه کرده که یهو اینطور در مقابل یه چیز کوچیک فوران می کنه و همه چیز را به هم می ریزه؟
چرا مثل خواهر و برادر و والدینت خشمت را نشون نمی دی و اینقدر خشمت شدیده؟
شاید بهتر باشه روانشناست را عوض کنی (هزینه روانکاوی زیاده، اما اگر امکانش را داری برو )
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
del (یکشنبه 03 آذر 92), sanjab (شنبه 02 آذر 92), shabnam z (شنبه 02 آذر 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 03 آذر 92), واحد (دوشنبه 09 دی 92), مصباح الهدی (شنبه 02 آذر 92), اسکارلت (شنبه 02 آذر 92), خانوم مجرد (شنبه 02 آذر 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)