به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 45
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    بهار تا حالا بازی دومینو رو انجام داد ای؟
    اون بازی که یکسری قطعات را با حوصله و وقت زیاد و صبر و تلاش کنار هم می چینیدف بد با یک ضربه کوچک همه قطعات فرو می ریزن

    حالا اگر طرحت را با دقت و حوصله بچینی در آخر کار وقتی ضربه میزنی یک شکل زیبا برجا می گذاره ،
    اما امان از وقتی که یهو بدون برنامه ریزی یه ضربه بخوره و بدون برنامه ریزی دومینو ها بریزه


    زندگی شما هم بر همین منوال هست
    یه مقدار مرتب دومینو ها رو می چینی ولی ناگهان قبل از اینکه به انتها برسی، آنچنان ضربه میزنی که همه چیز میریزه بهم

    الان شما اجازه ندادی دخترتون رو ببره ، حالا همسرت خیلی راحت با حکم دادگاه میاد و دخترتون رو می بره .... انصافا کدومشون بهتر بود؟ اینکه شما با احترام و کمی صبوری به خرج دادن ، دخترتون رو میدادی شوهرت ببره ، بعد از شوهرت درخواست می کردی که خصوصی خودت و شوهرت با هم دیگه صحبت کنید؟؟؟؟؟


    چه نتیجه ای گرفتی از اینکه اجازه ندادی و با شوهرت بد رفتار کردی؟؟؟؟؟؟ آیا اقدامت درست بود؟؟؟؟؟


    موندی بین خانواده ات و شوهرت ، هیچکس هم نمی تونه شما رو از این بینابین نجات بده ، مگر خودت !!

    خودت باید انتخاب درست رو انجام بدهی

    مگر غیر از اینکه، تو بری سر خونه و زندگی ات پدرومادرت خوشحال می شوند؟
    مگر غیر از اینه که تو اگه با شوهرت مهربان باشی و با هم خوشحال باشید ، مادر و پدرت هم از نگرانی بیرون می آیند؟

    پس چرا درست رفتار نمی کنی؟؟؟؟؟



    اینجا رو نگاه کن ...
    شما پاسگاه را چماق کرده ای و مرتب کوبوندی توی سر شوهرت

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها

    دیروز بعد از 2هفته شوهرم اومد اول خواست بچه رو ببره که من بهش ندادم و انقدر رفت رو اعصابم که به جای اعتباربخشی تخریب کردم و گفتم اگه این کارارو ادامه بدی دیگه آیدارو نمیارم هی بچه ام بچه ام میکرد و منم گفتم اگه همینجوری ادامه بدی همون 5شنبه به 5شنبه تو کلانتری
    دید خیلی جدی ام مجبور شد کوتاه بیاد و منو سوار ماشین کرد شروع کرد به فحش دادن و نفرین کردن یکم سکوت کردم ولی لنقد لباس خودشو درآورد کرد تو تن من که جوش آوردم و حرف خودشو بهش برگردوندمو گفتم ایشالا به حق همین اذان خدا از باعث و بانیش نگذره واگذارش به خدا


    این صحبت های دیدار شما ، در اولین روز ملاقات بعد از دوهفته هست


    و متن ریز متن جواب شوهرت بعد از چند روز




    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها

    بعد 1.5 ج داد: هر وقت خیلی احساساتی شدی و به یاد دخترت افتادی سریع یاد پاسگاه بیوفت یاد جدا کردن عشقم یاد بیداریامو شب زنده داریامو اشکام یاد بغض و قت و بی وقتم یاد آینده دخترم که تباه کردی یاد نفرینام...

    ببین چقدر غرور این مرد رو داغون کرده ای.... تو دم از مهارت زندگی میزنی ، اما خودت که به این محیط دسترسی داری ،و مهارت را داررند به شما گوشزد می کنند ، انجام نمی دهی ، اما انتظار داری همسرت شروع کنه از مهارت ها استفاده کنه




    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها


    اگه قرار صبر کنم چشم بازم صبر میکنم فقط بخاطر دخترم

    بگید تا کی؟؟؟؟ کی میتونم یه نور امیدی ببینم
    ؟


    اگر به خاطر دخترت می خواهی صبر کنی ، بدان که صبرت بی فایده هست



    صبر کردن هم روش خاص خودش رو داره ، برای اینکه صبر انواع مختلفی داره


    (*)صبور بودن انواع مختلفی داره :
    تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
    سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..

    شما به زمان نياز داريد كه
    خودت را بازسازي كني و حتي المقدور ضعفهايت را كاهش دهي
    بايد صبور باشي. اما نه صبور منفعل ، نه صبور احساسي، نه صبور مستاصل، نه صبور نگران، نه صبور ترسو، نه صبور تنها و غمزده، نه صبور ضعفيف
    بلكه صبور مصمم،‌صبوري كه در پي رفع ضعفهايش هست. صبوري كه انرژي روي آزاد كردن منابع رواني خود گذاشته است.
    صبوري كه با جسارت و منطق محور در صدد قدرت تصميم گيري و انتخاب هست.
    شما باید صبور مصمم باشی ... صبوری که بر ایجاد تغییر ایستاده و تصمیم دارد خودش را عوض کند

    به خاطر همین بدون امید صبور باش >>>> صبور مصمم <<<< در جهت برطرف کردن ، عیوب خودت

    اینقدر هم عجله نداشته باش که سریع نتیجه بگیری


    تمام انرژی و تلاشت رو بگذار روی تغییر دادن خودت و برطرف کردن ضعف هایت

  2. 5 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    sanjab (دوشنبه 27 آبان 92), فرشته مهربان (سه شنبه 28 آبان 92), مهربونی... (یکشنبه 15 دی 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 28 آبان 92), دختر مهربون (دوشنبه 27 آبان 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    بالهای صداقت عزیز ممنون

    از اینکه بچه رو ندادم پشیمون نیستم چون یه سری مشکلاتی دامن گیرم میشد که عواقب بدتری داشت اینکه باید ببرم تو کلانتری بچه رو سخت هست ولی اینجوری مطمئنم که هفته ای یه بار بیشتر نیست و بعد 3ساعت بچه پیش خودمه و اگه نیاره میتونم پیگیر شم اونجوری وقت و بی وقت بچه رو ازم میگرفت بدون اینکه تکلیف داشته باشم و اگه خدایی نکرده بلایی سر بچه میومد پای من گیر بود

    درمورد پاسگاه که یادش افتاده منظورش پاسگاه بین راهی بود همونجایی که موقع اومدن راننده تاکسی رو تهدید کرد و منم پیاده شدم یادش رفته که گفته بود بچه رو ببر گوهشو بشور الآن دم از عشق فرزند میزنه ؟؟؟؟ عشقش بُخُِِره تو سرش
    ************************************************** **************************************


    امروز صبح ز زده بود من گوشیمو جا گذاشته بودم خونه ج ندادم اس داده بود و حال آیدا رو پرسیده بود و گفت که آخر هفته میاد ببرتش دکتر 3روزه 3بار دکتر بردمش باور نداره منم ک اومدم خونه ج دادم بهتره ولی هنوز اسهالش خوب نشده میترسم مثل پارسال پرز رودش رفته باشه

    صبح رفته بودم دادگاه تا یه لایحه بذارم برای فردا تا دادگاه نرم اونجا وکیلش منو دید و نزدیک ظهر اس داد بعدازظهر بچه رو ببر متخصص پیش ایکس عوض دویدن تو دادگاه ها به فکر بچه ات باش یه مو از سرش کم بشه کهمیدونی چی میشه منو که از دست دادیبه فکر بچه ات باش به قول امام حسین اگه دین ندارید آزاده باشید آدم عاقل بچه مریض و ول نمیکنه سر هیچ و پوچ تو دادگاه ها بگرده آخرش که چیییی؟

    جواب ندادم
    عصر دوباره ز زد همون حرفها رو زد و گفت چند وقت دیگه تکلیفتو مشخص میکنم و هی بچه بچه کرد منم گفتم خیلی دوستش داری بیا بچه تو بر دار ببر اونم گفت 5شنبه میام میگیرمش و بعدشم قطع کرد


    فکر کنم یادش رفته فردا دادگاه داریم شاید وکیل گرفته شایدم میخواسته ببینه من بهش چی میگم در مورد دادگاه

    ************************************************** ***********************************************
    دیگه خسته شدم این همه دارم براش بال بال میزنم خودشو هی بیشتر میگیره جلو این جور آدما هرچی کوتاه بیایی بیشتر سرت سوار میشن ارزش گذشت و نداره
    دیگه نمیخوام اون تاپیکمو ادامه بدم دیگه بسه حالا دیگه نوبت اونه که بیاد دنبالم

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ببین عزیزم خب شما اصلا رفتارت مناسب نیست
    الان توی موقعیت بحرانی هستی گفتم هر اشتباهت ممکنه پشیمونی بزرگ به بهار بیاره
    خب بمون خونه به بچتون برس
    با مهربونی
    مطمئن باش اگر بچه رو هم ببره با ز به نفعت میشه چون بچه هم پدر میخواد هم مادر
    اون وقت اگر پیش باباش هی بهانه تو رو گرفت که مامانو میخوام خب به نتیجه دلخواهت هم میرسی و شوهرت از طلاق پشیمون میشه
    منظور بقیه از صبر چیه ؟ اصلا میدونی ؟ شما اصلا صبر نمی کنی داری بدترش می کنی هی
    صبر یعنی اینکه دادگاه نری بشینی خونه با محبت پیش بچت . مریضیش خوب بشه براش غذای خوشمزه درست کنی
    نه اینکه هی غر بزنی بگی چرا شوهرم بچم بچم می کنه
    اصلا دوروبرت رو نمیبینی داری دستی دستی همه چیو خراب می کنی
    بیدار شو
    حواستو جمع کن


    - - - Updated - - -

    آروم باش و با متانت و محبت
    و اگر زمان میخوای بهت جواب میدیم
    شما تا یه سال با شوهرت بحث نکن دعوا نکن ذهن خوانی منفی نکن
    و جوابشو نده
    هرجا عصبانی شدی خواتی جواب بدی همون لحظه سکوت کن
    با مهربونی وظیفتو انجام بده
    درست میشه
    یک سال دیگه میای اینجا تاپیک میزنی که مشکلت حل شده
    دیگه دادگاه نرو تو پله های دادگاه و پاسگاه خوشبختی پخش نمی کنن
    خوشبختی هر کس دست خودشه
    موفق باشی

  5. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    دوستای خوبم ممنون
    دیروز ک زنگ زد و من جوابشو اونجوری دادم مامانم میگفت تو چقد آروم و صبورانه ج دادی اگه من بودم کلی براش جیغ و داد میکردم سعی میکنم صبوری کنم ولی خوب یه وقتایی کم میارم
    خیلی ازش ضربه خوردم ولی نمیتونم ازش دل بکنم چیکار کنم

    میخوام برای فردا که سالگرد ازدواجمونه بهش یه اس بدم ولی نمیدونم چی بنویسم کمکم کنید لطفا

    راستی امروزم اس داد و حال آیدا رو پرسید ج که دادم گفت مواظبش باش تا آخر هفته بیام ببینم چه خاکی باید بریزم تو سرم منم گفتم بچه است دیگه آدم بزرگم مریض میشه نگران نباش

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهار جان دوست عزیزم
    همین که حال بچه رو میپرسی دوسش داره خوب اون بچه تو هم هست از گوشت و خون تو هم هست اینجوری امید رو تو خودت زنده کن اخر هفته گفت بیام بچه رو ببینم باهاش حرف بزن بگو میخام بیاییم زیر سایه تو بخدا این حرفا معجزه میکنه اگه بهش قدرت بدی ارامش به سمت زندگیت میاد

  7. کاربر روبرو از پست مفید fakhteh1365 تشکرکرده است .

    بهار_68 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  8. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    fakhteh1365 عزیز ممنون ولی من این حرفها رو بهش گفتم ولی قبول نکرده و میگه باید تاوان بدی


    در ضمن امروز اس داده که آخر هفته نمیتونه بیاد هفته پیش 3روز مرخصی گرفته بود دیگه بهش نمیدن

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین عزیزم من و همسرم پارسال سر رفتارهای خانوادش دعوای بدی داشتیم. بعدش بهم میگفت باید تاوان بدی منم بهش گفت باشه کنار تو تاوان پس میدم تا چند وقت نه خونه مادر خودم رفتم نه شهرشون پیش خانوادش. بهش ثابت کردم اولویت اول زندگیم اونه اون هم باید اولویت اول زندگیش من باشم حالا هروقت که اومد خاست بچه رو ببینه بهش بگو میخام اولویت اول زندگیم تو وبچه ام باشی بخدا با رفتن خونه بابا هیچی درست نمیشه محکم تو خونت وایسا محبت کن سکوت کن ببین چطوری رام میشه به منم خیلی میگفت تاوان باید بدی ولی روز به روز محبت و توجهش رو به من بیشتر میکنه مردها زیاد از این صحبت ها میکنن جدی نگیر فقط میخان قدرتشون رو ثابت کنن. وگرنه عاشق زن و بچه شون هستن عاشق اینن که. یک زندگی آروم داشته باشن

  10. کاربر روبرو از پست مفید fakhteh1365 تشکرکرده است .

    بهار_68 (چهارشنبه 29 آبان 92)

  11. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    جمعه بهش اس دادم منو ببر نبرد حتی بعد از ظهر که بخاطر بچه ز زدم ج نداد

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبر کن گلم خبر میگیره ازتون مطمئن باش ببین پارسال همسرم خودش من رو برد خونه بابام گفت این رفتاراش بده نمیخامش بعدش بابام گفت بزار خودش بیاد دنبالت ولی من خودم برگشتم ولی بخداوندی خدا اینقدر بهش محبت کردم که خودش شرمنده رفتارش شد باهاش اتمام حجت کردم فکر نکن خونه بابام جایی ندارم من برای زندگیم برگشتم مثل مرد باهام درست رفتار کن تا زندگیمون آروم باشه گفتم اگه ارامش میخای بسم الله تازه تو یک بچه گل داری من که همون هم نداشتم

  13. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    کم آوردم از هر دری وارد مییشم به سنگ میخورم
    دیشب اس دادم ج داد ولی همون حرفهای همیشگی
    گفت من همسر ندارم تو اگه داری برو تو بغلش بخواب حالا من هیچی آیدا چا گناهی کرده بود که از من دزدیدنش
    منم اس دادم همسرم وقتی منو تو بغلش راه نمیده چیکار کنم گفت همسرت مامانته

    - - - Updated - - -

    من بازم براش اس عشقولانه دادم ولی ج نداد دیگه

    - - - Updated - - -

    تصمیم گرفتم دیگه ج اس هاشو که حال آیدارو میپرسه ندم اگرم ز زد میگم اگه برات مهم بود میومدی


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.