به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام
    آرام باش وباهاش کل کل نکن ....؛ همونطورکه گفتي ازجاي ديگه اي ناراحته البته داره ضعيف کشي ميکنه ... ولي مطمئنم اگه به حرفش گوش کني واز اتاق بري بيرون وکم محلي کني ؛ معترض ميشه که کجايي وچرا به من توجه نميکني وشرايط من رو نداري ودلت خوشه و.... به قولي دل وزبونش يکي نيست .....
    آروم باش وبهانه دستش نده يه خرده باهاش سنگين شو ولي با نحبت باهاش رفتارکن ...آماده پاسخگويي نباش ؛ همه اينارو به حساب بچگي اش بذار ... اگر ميخواد بگه ببينم تو عرضه داري زندگي رو بچرخوني ... با متانت بگو ... من هرکاري از دستم بربياد حاضرم براي زندگي ام بکنم واصلا ناراحت نميشم ... سعي نکن کارکردن وکاراي ديگه برات غول بشه ..... بگو انجام ميدم ولي نه با لحني که اينا کاري نيست که تو ميگي منم ميتونم .... با لحني که اگر بتونم کمکي بکنم وکاري انجام بدم حتما با رضايت خاطر براي تو وزندگي ام ميکنم .....! بهونه بهش نده ....... !

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 دی 92 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    226
    سطح
    4
    Points: 226, Level: 4
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من به يك مشاور زناشويي خوب نياز دارم. به يك نفر بي طرفكه بياد و اول عادلانه بسنجه و بعد كمكمون كنه
    صحبت كردن بين ما ديگه يه دور باطل شده
    حرفامون برا هم قابل پيش بيني و بدون اثره
    هميشه هم به اوجايي ميرسه كه ما همو نمي فهميم
    من قبلا به سختي همسرمو راضي كردم رفتيم مشاور ولى اصلا نغهميد ما چى ميگيم و هيچ كمكي نكرد
    يه مشاور خوب اگه ميشناسيد خواهش مي كنم بهم معرفى كنيد
    ايندفعه اگه از مشاور جواب نگيرم ديگه كلا بايد فراموشش كنم
    اگه آقا باشه كه همسرم رو بهتر درك كنه فكر كنم بهتر باشه
    ممنونم


    - - - Updated - - -

    مرسي اقاي اردشير
    واقعا ممنونم
    همين كارو كردم
    البته اشتباه كردم و قدري خودمو كوچيك كردم
    اون گفت برو بيرون من هم گفتم وقتى تو حالت اينطوره نميتونم برم
    گفت حالمو تو بد مي كنى با قدرنشناسي هات... برو
    وايسادم و كمى حرف زدم كه اينطور نيست و اگه ناراحتى دارم از دست خودمه كه از شرايطم راضي نيستم
    گفتم اگه از كارت ناراضي هستى نرو من بلاخره يه تدريسي چيزى جور مي كنم يه مدت هم اينجورى

    و ...
    ولى باز داد زد كه برو بيرون
    من هم اومدم بيرون

    من خيلي اشتباه كردم

    دارم مي بينم كه چطور حريم هامون شكسته

    و مقصرى به جز خودم نميبينم

    مي دونم ايا باز ساخته ميشه يا نه...
    سرگردونم و فقط همين نوشتناس كه فعلا ارومم كرده

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام
    متاسفانه دراينجورمواقع هرکس به خودش حق ميده وکسي حاضرنيست دراين حق خواهي سهمي به کس ديگه بده واين ميشه که هرکس مغرورانه به دنبال ايستادن درجايگاه نخست وژست پيروزمندانه ميباشد ...؛
    دوست گرامي شرايط شما کمي پيچيده شده وهمسر محترم هنوز شرايط وجايگاه زندگي زناشويي رو درک نکرده والبته اين موضوع فشار زيادي به شما وارد خواهد کرد ... تجربه نشان داده طرف حق بجانب حاضر به شنيدن حقيقت ودرک شرايط وهمچنين قرار گرفتن دروضعيت مشورت وراهنمايي قرار نميگيره ... پافشاري شما دراين قضيه ميتونه نتيجه عکس و واکنشهاي تند تر بشه ؛ ترجيحا بهتره تلاش نکني با منطق ودليل وگله کردن شرايط ومشکلات رو براش بازگو کني... ببين بزرگتري درفاميلشون هست که بتوني غيرمستقيم ازش بخواهي کمکت کنه ! .......... امکانش هست از شرايط وخصوصيات اخلاقي ايشون بيشتر برامون بگي .... چطور ميشه که ايشون اينقدر طلبکاره ...آيا توي خانواده هم چنين شرايط وتربيتي حاکمه ...چطورميشه ايشون اينقدر جدي انتظار سرکار رفتن شمارو داره .... يا شمارو وکارتون رو درمنزل بي اهميت ميدونه !!!!!!!!!! ريشه هاي اين افکار درکجاست .......چطور ميتوني اين رفتار هارو ريشه يابي کني ؛ موضوع صرفا اختلاف نظر نيست که قبول يا رد اون ضرر وزياني به کسي نرسونه ؛ اين تفکرات درهيچ زندگي مشترکي خريدارنداره ... تصورمن اختلافات خيلي سطحي تربود ويه سري حساسيت ها که ناشي از اختلاف تربيتي وخانوادگي است ولي مسائلي رو که شما طرح کردي وموضع گيري هاي ايشون نسبت به شريک زندگي شون غيراصولي ونادرست هست ..... البته قصد تحريک شمارو ندارم فقط درد دل هست ... بالاخره چون زندگي ست وبراي هردو با ارزش پس بايد به فکر تغيير وتعديل شرايط بود نه برهم زدن وجبهه گيري ....... ! حالا که فعلا نميشه ونمي توني بارفتارهاي مثبت اثرگذارباشي يه خرده تنهاش بذار ودرجايي که بهت گله ميکنه اتاق ترک کن ؛ البته بدون تلخ زباني ودعوا کردن ... بذار توي خلوت خودش باشه شايد اينجوري حداقل از بدترشدن شرايط جلوگيري کني ... ميدونم خيلي سخته که هم تلاش وازخودگذشتگي کني وهم درفتاري ببيني ! ولي بايد بازم صبرکني مشاجره ودرگيري خيلي سريع شمارو به سردي وتخريب زندگي سوق ميده که برگشتي هم دراون نيست ....خواهرمن بازم صبرکن ولي با کم کردن فضاي ارتباط تون تا شايد ناراحتي وگله مندي شمارو بدون خراب شدن فضاي خانه درک کنه اميدوارم بدونه وبفهمه اين رفتارهاي غيرمسئولانه وغيرصميمي باعث لطمه خوردن اين زندگي نوپا ميشود........ برايتان دعا ميکنم

  4. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 مهر 93 [ 23:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    192
    سطح
    3
    Points: 192, Level: 3
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    173

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آراس عزیز یک سئوال داشتم.
    تو دوران قبل از عقد یا عروسی هم ایشون همین اخلاقا رو داشتن؟ البته به احتمال خیلی زیاد داشتن، بیشتر منظورم اینه که شما اون موقع به این موضوع پی برده بودین؟

  5. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 مهر 93 [ 23:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    192
    سطح
    3
    Points: 192, Level: 3
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    173

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    علت این که این رو پرسیدم اینه که گاهی خواستگارهام حرفایی می زنن که احساس می کنم اگه یکم صمیمی تر بشن بالقوه میشه حرفای همسر شما، اینم یکی دیگه از چیزایی که باید به لیست طویل بررسی ویژگی های خواستگار اضافه بشه

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 فروردین 93 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1392-9-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    5
    سطح
    1
    Points: 5, Level: 1
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منم دقیقا مشکل شما رو دارم و فکر می کنم دلیل اصلیش این باشه که علت کمبود اعتماد به نفس به همسرتون خیلی بها دادید نازشو کشیدید و باعث شدید رفتارهای بدش تشدید بشه
    من با بی محلی و سکوت و ترک موقعیت خیلی وقتا موفق بودم ولی بیشتر اوقات وقتی یه خطا و اشتباه خیلی کوچیک ازم سر بزنه حتما یه داد و دعوا و جنجالی صورت می گیره ولی وقتی اون اشتباه می کنه
    من اصلا به روی خودمم نمی یارم و اون شرمنده می شه ولی فایدش چیه ! هرگز تشکر نمی کنه و همه خوبی های منو وظیفه و حق خودشو می دونه هرگز نه کادو می خره نه تبریک می گه و نه براش مهمه
    من همیشه فکر می کردم این از عدم دوست داشتنه ولی الان می فهمه این بر می گرده به تربیتش تو یه محیط سرد و نامهربون ، چون هیچ وقت محبت ندیده نمی تونه محبتی هم داشته باشه
    شما وظیفه نداری درآمد داشته باشی ! اون به تو تلقین می کنه که ناموفقی و می خواد همه جوره لهت کنه ولی تو اجازه نده از خودت تعریف کن به خودت برس و سعی کن از زندگیت لذت ببری و نذار اون با حرفاش تخریبت کنه

  7. کاربر روبرو از پست مفید lyda640 تشکرکرده است .

    mis-marjan (سه شنبه 26 آذر 92)

  8. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 فروردین 93 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1392-9-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    5
    سطح
    1
    Points: 5, Level: 1
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ardeshirk نمایش پست ها
    سلام به شما ..
    ببينيد جداي از اينکه همسرتان تا چد حساس وايرادگيرهست ويا به نوعي ايده آل گرا... به نظرميرسه شماهم هنوز نتونستي يه ارتباط خوب ومطمئن با ايشون برقرارکني ... بايد قبول کني همه ما نقاط منفي ومثبت داريم جداي ازاينکه هرکدوم ما درمحيط هاي جداگانه وبا افکار مختلف پرورش پيدا کرديم پس توجه به نکات افتراق هنرنيست وتوجه به نکات اشتراک وتقويت اونا مهم تراست ... موضوع ديگه شما بايد بعداز 3سال ايشون رو شناخته باشي که درچه اموري چطور رفتارميکنه !!!!! نبايد با بي توجهي ورفتارناشيانه اونو جريحه داربکني ... من يه دوستي داشتم ميگفت همسرم بعداز 20 سال زندگي مشترک با هنوز نميدونه من غذاي اينجوري نميخوام ويا دوست ندارم براي يه ميهماني 2ساعت معطل بشم ويا ..... ميخوام بگم بعضي موضوعات جداي ازاينکه سطحي است يا عمقي به همراه بي توجهي طرف مقابل مايه دردسر واختلاف ميشه ...بايد قبول کني بالاخره ايشون يه سري خلق وخويي داره که باعاش بزرگ شده واجين شده اين اخلاقيات هم درمسائل مختلف قابل شناسايي ورصد نمودنه وبه راحتي شما ميتوني تصور کني نظر ايشون درمسائل مختلف چيه وقتي نظر ايشون رو درک کردي وبا هاش همراه شدي سبب کم شدن اصطکاک بيت خودتون ميشه بعد ميتوني توي همون مسائل وانجام شون پيش قدم بشي واونو خوشحال کني ودرمرتبه بعدي که اطمينان پيدا کرد که اگه شما کاري بکني انگار خودش انجام داده اون موقع ميتوني اين شرايط رو تعديل کني وبه تدريج بهش يفموني حالا اگه اين قضيه رو اينجوري هم حل ميکرديم ميشد وزحمت کمتري متحمل ميشديم .... متاسفانه اغلب خانم ها سياست ندارند البته منظورم حقه بازي نيست منظورم مديريت شرايط ومديريت رفتاري همسرانشان هست توي هرموضوعي خانم ها که ميخوان تغيير ايجاد کنن اولين قدم توجه به زمان وصبر داشتنه بعد نزديکي وهمراهي نزديک دراون موضوع با همسرشون وبعداز اطمينان پيدا کردن تغيير وتعديل اون شرايط ... شمام به حرفام فکرکن خوب خوب وبعد بکارببند مطمئنم موفق ميشي
    ---------------------------------------------------------------------------------------

    ببخشید ولی همش من که خانمم باید مواظب باشم قلق همسرم چیه
    اون هیچ نقشی نداره
    اون هر جور دلش میخواد رفتار کنه
    و من همش مواظب باشم کاری نکنم که اون ناراحت بشه
    این که عادلانه نیست !
    من همش باید رو خرده شیشه قدم بردارم
    خدای ناکرده کاری نکنم که بهش بربخوره ناراحتش کنه یا بدش بیاد
    اینکه زندگی نمی شه !
    آدم دوست داره تو ارتباط و رابطه اش احساس راحتی و صمیمیت بکنه
    من خودم با یه خطا و اشتباه هزار با تحقیر می شم
    ولی اگه یه کار خیلی خوب انجام بدم که حتی بیشتر از حد هم باشه
    حتی یه تشکر خشک و خالی هم نمی کنه !!!
    و می گه خوبی وظیفه اس
    نیازی به تشکر نداره باید انجام بشه و اشتباه نباید صورت بگیره !!!!
    فک می کردم تنهام ولی حالا می بینم خیلی از آقایون این رفتارو دارن
    و متاسفانه ما زنها با بی درایتی بهشون اجازه می دیم رفتارهای بدشونو ادامه بدن
    و هر روز بدتر و بدتر بشن

  9. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    دوست عزیز من هم مثل تو فوق هستم و یه کار تمام وقت با حقوق کم ولی چه میشه کرد.

    یه چیزی بگم من از پست هات دیدم خیلی اعتماد به نفست پایینه. درسته تحصیلاتت خوبه و شایستگی بهترین کارو داری (مثل من ) ولی این یادت باشه که همینطور که همسرت لباس و ظرف شستن و غدا پختن رو وظیفه تو میدونه ، وقتی میگه از صبح تا شب کار میکنم تو هم بهش یادآوری کن که وظیفه اشه. چرا با دادن حق بهش طلبکار ترش میکنی و خودتو تحقیر؟؟

    تو با اعتمادبب نفس پایینت هم خودتو خورد میکنی و هم همسرتو پرتوقع تر و این خودتی که باعث تحقیرت میشه. پس از دست خودت شاکی باش.

    اگه هی بیکاریتو و اینکه کار مفیدی نمیکنی تو سرت میکوبه بهش وظایف خودت و وظایف اونو مشخص کن. همسرت از تو انتظار بیشتری داره ولی مگه خودش نمیبینه بیرون چه خبره؟ انگار کار رو ریختن و ما داریم برای انجامش ناز میکنیم.

    همونطور که گفتم تنها کاری که باید بکنی مشخص کردن وظایفشه که بگی همونطور که کارای خونه وظیفه منه کار بیرون هم وظیفه توئه. حالا کارت سخته که نباید جور خستگی تو رو من بکشم؟؟؟

  10. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آراس نمایش پست ها
    اخرش شب موقع خواب ميگه چيه تو لكى؟
    اشكم دراومد
    ميگم حالم خوب نيست

    سلام خانم آراس

    چقدر خوب وقایع رو ثبت می کنید. این کمک میکنه که بهتر بشه موضوع رو بررسی کرد.

    اول از همه بگم ، بپذیرید که این نوع مکالمات جزئی از زندگیتونه ، پذیرش این مساله و چرا چرا نکردن نصفی از حل مشکله.
    اگه پذیرفتید که زندگی شما هم با کم و زیادش مثل خیلی از زندگیهای دیگس ، نحوه مواجهه با اون هم متفاوت میشه ، تمرکزتون از اینکه زندگی تون یه استثنا ست خارج میشه و بستری برا شروع کم کردن این تنشها بوجود میاد.
    حالا با واقعیات زندگی تون بهتر و بهتر واکنش نشون میدید.

    نکته اصلی در بهم ریختن همسرتون ، همین "اومدن اشک" شما بوده. اشک یه خانم این پیام رو به مرد میده که "اون بی عرضه است"
    و همین هم اونو داغون می کنه ، با خودش فکر می کنه که این همه داره جون می کنه آخرش هم نتونسته همسرش رو راضی کنه. بخاطر همین هم دست به اعتراض می زنه. شاید دارید تعجب می کنید. !!!
    در موقع گریه شما انتظار محبت دارید ، اینکه شوهرتون درکتون کنه ، در حالیکه اون شروع به انتقاد و تحقیر می کنه.
    حالا راه حل : چند مدتی نمی خواد اصلا ازش تعریف کنید ، فقط تو خونه سر حال باشید ،

    دو حالت در نظر بگیرید :

    1- خیلی تو خونه کار بکنید ، تا به همسرتون بفهمونید که من هم به اندازه شما کار می کنم ، شب که شوهرتون اومد مثلا دستهای زبرتون رو نشونش بدید که از شدت ظرف شستن خشکی زده باشن.

    2-خودتون رو کمتر خسته بکنید ، به استراحتتون بیشتر برسید ، اما در عین حال وقتی که میاد ازش یه استقبال خوب بکنید ، آثار خستگی تو چهره تون نباشه ، و سعی کنید افکار مثبت رو تو ذهنتون مرور کنید (نه ازین فکرها که من کلفتشم ، انگار به اسیری اورده ، هی بساب و بروب و بشور و...)

    منظور من دومیه ، به این ترتیب بدون اینکه بخواید خودتون رو به زحمت بندازید ، حس مفید بودن و عزت نفس رو به شوهرتون هدیه دادین. کسی هم که عزیز شد ، هم کم تر انتقاد می کند ، هم کم تخریب مبی کند ، هم بی احترامی نمی کند.

    گریه رو تا می تونید از زندگی تون حذف کنید .
    بدترین چیزی که یه مرد رو از پا میندازه گریه همسرشه.


    يهو ريخت بهم (دیگه دلیلش با توضیحات بالا معلومه ، بخاطر دیدن گریه همسرش بوده)
    خيلي وقت نشناسي! نمى دونى كى چى بگى؟
    من با اين درد دندونم ( ٣ روزه دندون عقل كشيده) با اين حرفات اعصابمو ميريزى بهم
    صبح بايد برم سر كار خوابمو خراب كردى
    وخلاصه تا يك ساعت بعد تو رخت خواب ميپيچيد به خودش
    براش آب اوردم نازش كردم (اگه در عمل نشون بدی که از زندگیت راضی هستی ، نیازی به ناز کشیدن های بعدی نیست)
    محلم نزاشت تا بلاخره خوابيد
    و حالا من ٤ صبح در حالى كه اشكم بند نميان (نباید فکرهای بد به خودت راه بدی که باعث سرازیر شدن اشکهات بشه)
    مينويسم تا كمى سبك شم
    و مثل يه خدمتكار باوفا براش شير برنج درست ميكنه كه صبح بخوره! (اینا افکار مخربه)


    موفق باشی ، شما زندگی خیلی خوبی خواهید داشت. چند سالی طول می کشه تا هر زندگی ای روال عادی به خود بگیره. رفتارها و واکنشها در طول زندگی خیلی مهمن.

    «خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،
    تو ای والاترین مهمان دنیایم،
    بدان آغوش من باز است،
    شروع کن، یک قدم با تو،
    تمام گامهای مانده اش با من…»

  11. 2 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (چهارشنبه 27 آذر 92), ژینا (سه شنبه 26 آذر 92)

  12. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 دی 92 [ 12:30]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    226
    سطح
    4
    Points: 226, Level: 4
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون كه دركم ميكنى و متاسفم كه تو هم اينطور درگيرى.
    من واقعا خسته ام
    شوهرمو دوست دارم اون آدم خوبيه در عمل لحظه هاى خوش زيادى داريم اما اين تفكراتش واقعا نابودم كرده
    منت
    منت
    منت
    خسته ام ديگه
    باهات موافقم كه تربيت خيلى موثره
    شوهر منم تو يه خونه سرد و پر تنش با پدر مادرى كه اونا هم آدماى خوبين اما به شدت با هم ناسازگارن و هنوز هم مدام دعوا و بگو مگو دارن، بزرگ شده
    گاهى خودش هم ميگه
    اما اين تفكرات چه بخواد چه نخواد در اون هستن و بلاخره بروز ميكنن
    گاهى چنان در سركوب كردن من كمر همت ميبنده و گاهى خودش اقرار ميكنه كه تفكرات مزخرفى داره...
    نميدونم
    دل من كه بد شكسته ازش
    خيلى بد

    اون ميدونه اشتباه ميكنه اما نميتونه جور ديگه اى باشه... و بعد توجيه ميكنه و اون توجيهات آزار دهنده تر هستن چون در نهايت منطق ارائه ميشن

    من واقعا نميدونم چيكار كنم
    واقعا درمونده ام

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط baby نمایش پست ها
    سلام خانم آراس


    اول از همه بگم ، بپذیرید که این نوع مکالمات جزئی از زندگیتونه ، پذیرش این مساله و چرا چرا نکردن نصفی از حل مشکله.
    اگه پذیرفتید که زندگی شما هم با کم و زیادش مثل خیلی از زندگیهای دیگس ، نحوه مواجهه با اون هم متفاوت میشه ، تمرکزتون از اینکه زندگی تون یه استثنا ست خارج میشه و بستری برا شروع کم کردن این تنشها بوجود میاد.
    حالا با واقعیات زندگی تون بهتر و بهتر واکنش نشون میدید.
    راستش baby عزيز
    اين حرفت واقعا به دلم نشست. احساس ميكنم دلم ميخواست اين حرف رو بشنوم.
    اما در مورد بقيه نكات من دقيقا دارم همن كارو ميكنم. بى هيچ منتى و با تمام عشق و علاقه به زندگى ميرسم. ولى وقتى درست وسط كاراى مهمونى در حاليكه خودم بيشتر خريدهارو كردم شستم پختم فقط به خاطر اينكه دفتر يادداشت من روى ميز ناهارخوريه مياد ميگه " اين رو من ول كنم تا اخر دنيا هم اينجا ميمونه چرا برش نميدارى؟"
    من هم همينجوري گفتم وقت ندارم
    به نظرت به شما تو اين شرايط بگن " صبح تا شب مفت ميخوري ميخوابى و كارى هم كه نميكنى بعد ميگى وقت ندارم؟؟؟؟"
    چه حالى ميشي؟؟؟؟
    وقتى از دو روز قبل براى اقوام ايشون و براى خوشحالى ايشون به خدا بدون ذره اى منت حتى تو دلم... خريد ميوه و سبزى و گوشت و جمع و جور و .... و نه ناله اى كردم و تازه كلى با ذوق وشوق برنامه ريزى ميكنم و ارزش قائل ميشم...
    من چه حالى بشم؟؟؟؟
    بهش ميگم حداقل الان اينو نگو... ميگه منت ميزارى؟ لازم نكرده مگه من از تو خواستم اينطور بريز بپاش كنى؟؟؟ نكن.
    خودش فقط ٩٠ تومن آجيل خريد...
    در حالى كه اگر هم كم بزام ميگه من اين همه زحمت مي كشم خوب زندگى كنيم و تو جوري ارائه ميدى كه خرابش ميكنى!!!
    مهمونا مادر و پدربزرگش بودن كه واقعا براى من هم عزيزن و قلبا ميخواستم براشون سنگ تموم بزارم... اينو ميگم بدونيد ذره اى حتى احساس منفى نداشتم....
    اما اين هم اخرش شد...

    احساس بدى دارم
    تركيبى از خشم و حماقت!

    پس من چى تا كى بدون توقع فقط تلاش كنم؟؟؟

    پس من چى؟؟!

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط baby نمایش پست ها
    سلام خانم آراس


    اول از همه بگم ، بپذیرید که این نوع مکالمات جزئی از زندگیتونه ، پذیرش این مساله و چرا چرا نکردن نصفی از حل مشکله.
    اگه پذیرفتید که زندگی شما هم با کم و زیادش مثل خیلی از زندگیهای دیگس ، نحوه مواجهه با اون هم متفاوت میشه ، تمرکزتون از اینکه زندگی تون یه استثنا ست خارج میشه و بستری برا شروع کم کردن این تنشها بوجود میاد.
    حالا با واقعیات زندگی تون بهتر و بهتر واکنش نشون میدید.
    راستش baby عزيز
    اين حرفت واقعا به دلم نشست. احساس ميكنم دلم ميخواست اين حرف رو بشنوم.
    اما در مورد بقيه نكات من دقيقا دارم همن كارو ميكنم. بى هيچ منتى و با تمام عشق و علاقه به زندگى ميرسم. ولى وقتى درست وسط كاراى مهمونى در حاليكه خودم بيشتر خريدهارو كردم شستم پختم فقط به خاطر اينكه دفتر يادداشت من روى ميز ناهارخوريه مياد ميگه " اين رو من ول كنم تا اخر دنيا هم اينجا ميمونه چرا برش نميدارى؟"
    من هم همينجوري گفتم وقت ندارم
    به نظرت به شما تو اين شرايط بگن " صبح تا شب مفت ميخوري ميخوابى و كارى هم كه نميكنى بعد ميگى وقت ندارم؟؟؟؟"
    چه حالى ميشي؟؟؟؟
    وقتى از دو روز قبل براى اقوام ايشون و براى خوشحالى ايشون به خدا بدون ذره اى منت حتى تو دلم... خريد ميوه و سبزى و گوشت و جمع و جور و .... و نه ناله اى كردم و تازه كلى با ذوق وشوق برنامه ريزى ميكنم و ارزش قائل ميشم...
    من چه حالى بشم؟؟؟؟
    بهش ميگم حداقل الان اينو نگو... ميگه منت ميزارى؟ لازم نكرده مگه من از تو خواستم اينطور بريز بپاش كنى؟؟؟ نكن.
    خودش فقط ٩٠ تومن آجيل خريد...
    در حالى كه اگر هم كم بزام ميگه من اين همه زحمت مي كشم خوب زندگى كنيم و تو جوري ارائه ميدى كه خرابش ميكنى!!!
    مهمونا مادر و پدربزرگش بودن كه واقعا براى من هم عزيزن و قلبا ميخواستم براشون سنگ تموم بزارم... اينو ميگم بدونيد ذره اى حتى احساس منفى نداشتم....
    اما اين هم اخرش شد...

    احساس بدى دارم
    تركيبى از خشم و حماقت!

    پس من چى تا كى بدون توقع فقط تلاش كنم؟؟؟

    پس من چى؟؟!

    - - - Updated - - -

    Kamrجان همينه
    درد و ناراحتى بي كارى خودم يه طرف اين نيش و زخم زبونا هم طرف ديگه
    نميفهمه
    نمخواد ك بفهمه
    اصلا اينا بهونه اس
    من بهترين كار رو هم داشتم باز سوژه ديگه اى پيدا مي كرد
    اين فقط بهونه اس...

    - - - Updated - - -

    ژينا جان ببخشيد ولى اصلا الان تو شرايط روحى خوبى نيستم كه بتونم در اين مورد مشورت درست و منطقى بهت بدم..
    اميدوارم دركم كنى و ناراحت نشي.
    :(

    - - - Updated - - -

    دوستان اگه كسي تجربه يك مشاور زناشويى خوب داره ممنون ميشم بهم معرفى كنه
    اين قضيه جورى شده كه ديگه به تنهايى و با تلاش يك طرفه من شايد بدترهم بشه
    اگه باهاش مقابله كنم اوضاع بدتر ميشه، باهاش مدارا كنم پر توقع تر
    مساله بايد از دو طرف حل بشه
    اگه ترجيحا مشاور آقا باشه كه اونو بهتر درك كنه و شوهرم گارد نگيره بهتره

    لطفا كمكم كنيد
    واقعا درمانده ام
    ممنونم

  13. کاربر روبرو از پست مفید آراس تشکرکرده است .

    kamr (شنبه 30 آذر 92)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.