سلام
مرسي از پيگيريتون :)
بى خبرى يعنى تلاش!
از اون چه فكر مي كردم بايد صبور تر باشم! خدا شكر همين كه روحيه خودم از حالت منفعل به حال فعال و اميدوار دراومد جو تلطيف شد و از اون چرخه معيوب (من ناراحت اون عصبانى و گير، من ناراحت تر و اون عصبانى تر! و گيرتر) خارج شديم!
اما هنوز كار زياد داريم!
ميدونيد چيه ايده آل انتها نداره! و نسبيه... ميشه از هر كارى ايراد گرفت... و اين راضى نگه داشتن خيلى انرژى ميبره.
اما انگار همين هيجانى هم كه من در منظم سازى امور ايجاد كردم كمى تاثير داشته! همسرم خيلى منظم و دقيقه. اين هم شامل برنامه ريزي كاراش ميشه هم چيدمان وسايلش و نظم خونه. من تصميم گرفتم در اين راستا بلند بلند تلاش كنم. يعنى جوري كه تلاشم مشهود باشه... شايد در حرف گاهى ضد حال بزنه ( مثلا بگه حالا تا ببينم! يا آخرش كار خودمه!) ولى در عمل احساس ميكنم تاثير داشته و اگه ادامه پيدا كنه، شايد موثر تر باشه.
ولى الان ميترسم با اين كار قضيه حل نشه و فقط سطح توقع ايشون از من يه درجه بره بالاتر و به قولى، دردسر برا خودم بتراشم!
اين جا سياست ميخواد و منم كه...!!!
باز هم ممنونم از همراهيتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)