به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 57
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سرافراز و ملکه عزیز
    ممنونم از راهنمایی هاتون بردن شخص سوم برام مقدور نیست چون کسی رو ندارم مرکز خرید بزرکم نداره شهرمون از بس که با کلاسه
    هتل و مسافرت هم تو گروه خونی شوهرم نیست مشاور هم سر دعوای قبلی خیلی بهش گفتم فایده نداشت نمیاد

    نمیدونم چرا ولی با خوندم پست هردوی شما احساس کردم اینجوری دارم خودمو کوچیک میکنم و التماسش میکنم که منو ببره احساس ممیکنم با گفته های رستگار گرامی که با دست پس بزن و با پا پیش بکش جور درنمیاد درصورتی که من میخواهم یه جوری بشه که خودش بگه بیا یه فرصت دیگه بهم بدیم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    خودت میدونی اما من اینکارو کوچیک شدن یا منت کشی نمیدونم.
    اگر همسرتم حاضر نشد باهات حرف بزنه و با همین بادست پس زدن با پا پیش کشیدن کارت به جدایی کشید چی؟ دوست پسر دوست دختر که نیستید! زن و شو هرید که یه بچه هم دارید! من بخاطر اون بچه غرور که هیچی،مادرشوهرمم رنگ میکردم جای قناری میفروختم!

  3. کاربر روبرو از پست مفید سرافراز تشکرکرده است .

    بهار_68 (یکشنبه 05 آبان 92)

  4. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سرافراز عزیز
    من تو تمام دادگاه ها گفتم زندگیمو دوست دارم و حاضرم برم سر زندگیم اما شوهرم گفته الآن نه 5سال دیگه طلاقت میدم تا زمانی که این حرفش پا برجاست برگشتن من تو زندگی بی فایده است خودش باید بودن منو بخواد
    درسته که دوستش دارم و نمیخواهم طلاق بگیرم اما این به این معنی نیست که خودمو نادیده بگیرم صرفا چون بچه دارم؟ اگه من مادرم او هم پدره تا زمانی که براش فرقی نمیکنه که بچه با مادر بزرگ بشه یا با نامادری خودمو به آبو آتیش زدن فایده نداره

    نمیدونم شاید دارم اشتباه فکر میکنم یا شایدم توقعم زیاده

    - - - Updated - - -

    سرافراز گرامی حالا حالا ها کارمون به جدایی نمیرسه از این بابت خیالم راحته چون به من گفته اگه طلاق میخواهی باید بری مهریه تو ببخشی که من نمیخواهم
    بعد از اس ام اسی که برای تولدش دادم کمی تغییر موضع داده که منو امیدوار کرده یعنی که اونم نمیره دنبال طلاق

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    این آخرین پستی هست که برات میذارم.ظاهرا تصمیمت رو برای هیچ کاری نکردن گرفتی...
    حرفهایی که بهت گفتم اصلا به معنی نادیده گرفتن خودت نیست.تو هم قطعا اشتباهاتی داشتی و در یک دعوا هیچوقت یکطرف صددرصد مقصر نیست.کمااینکه اشتباهاتت رو در همین پستهایی که میگذاری میبینم. امیدوارم ناراحت نشی اما عدم انعطاف پذیری و غرور و از همه بدتر انفعال رو میبینم.زندگی زناشویی محل جنگ نیست.جای اثبات قدرت نیست.که مثلا بگیم کی اول میاد کی دوم و بگیم کی چقدر میفهمه. زندگی زناشویی یعنی ما شدن. زن سلاحی داره بنام محبت که خدا در وجودش گذاشته. درضمن راههای دیگه ای هم برای متوجه کردن وظایف پدری وجود داره.شاید بگی راه تا طلاق خیلی داری اما همین الان هم زندگی نمیکنی دخترجان.
    امیدوارم هر تصمیمی گرفتی به نتیجه برسه. موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 06 آبان 92), مهربونی... (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93)

  7. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سرافراز عزیز تو اولین پست این تاپیک گتم که میخواهم 50% سهم خودمو همه جوره مایه بذارم اینکه بگی تصمیمتو گرفتی برای هیچچ کاری نکردن صرفا بخاطر اینکه گفتم "احساس کردم اینجوری دارم خودمو کوچیک میکنم و التماسش میکنم" یک قضاوت عجولانه است
    من بهش اس ام اس تولد دادم متنی که رستگار برام گذاشته بود علی رغم اینکه به نظرم متن خیلی عشقولانه بود ولی براش فرستادم

    به نظر من کسی که مشاوره میده باید به روحیات طرف مقابل هم توجه کنه شاید من درست وضعیتمو بیان نکردم ولی من توی شمال یه حالت افسردگی پیدا کرده بودم از بی توجهی های شوهرم وقتی اومدم شهرمون همه گفتن چقدر لاغر شدی تا 1-2 ماه بعد از اومدنم هم این افسردگی تو وجودم بود کارای بچه مو مینداختم گردن این و اون و حتی به نظافت شخصیمم اهمیت نمیدادم تازه یه مدتیه که حالم بهتر شده دارم سعی میکنم زندگیمو بسازم ولی اگه بخواهم همینجوری بهش بگم بهم یه فرصت دیگه بده یعنی اینکه از وضعیت الانم ناراضیم و تو شمال خیلی خوب و خوش بودم
    تو دعوای قبلی با اینکه همه حکم های دادگاه به نفع من بود یه مدت بعد ازآشتی بهم گفت من که نمیخواستم تو منو مجبور کردی برای آشتی

    نمیخوام دوباره چنین حرفی رو بشنوم برام سنگینه که منو نخواد بخاطرش ارشد ندادم چند بار آزمون استخدامی ثبت نام کردم ولی نذاشت شرکت کنم نمیخوام بازم فرصتهامو از دست بدم آخرم بشنوم من نمیخوامت مجبوری باهات هستم

    - - - Updated - - -

    من اومدم اینجا که پی به اشتباهاتم ببرم و سعی کنم خودمو درست کنم اید از حرفام برداشت کردید که آدم مغروریم غرور هم صفت پسندیده ای نیست پس کمکم کنید

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    بهار عزیز ممتاسفانه منم با سرافراز عزیز موافقم . شما خیلی با غرور حرف میزنید که با این طریق فکر نمیکنم به نتیجه ای برسید. همسر شما میگه بعد 5 سال طلاقت میدم. آدم از فرداش خبر نداره . از کجا میدونید بعد 5 سال چه اتفاقاتی میفته؟ اگر همسرتون حرفی میزنه به خاطر خصلت مردانه اشه و شما به خاطر زندگیتون نباید زیاد جدی بگیرین. اگر واقعا دوستش دارین باید یه گوشتون در باشه یکی دروازه. نه اینکه بگید (درسته که دوستش دارم و نمیخواهم طلاق بگیرم اما این به این معنی نیست که خودمو نادیده بگیرم صرفا چون بچه دارم؟ و یا بگید خودمو به آبو آتیش بزنم؟ ). نمیفهمم این کجاش دوست داشتنه. شما فقط دنبال این هستید که اون بیاد ازتون معذرت خواهی کنه

    تو دعوا حلوا خیرات نمیکنن . اگه اون کاری کرده تو هم بی تقصیر نبودی. پس این وسط یکی باید کوتاه بیاد . پس چرا اون تو نباشی؟؟؟ اول به خاطر خودت دوم به خاطر همسرت و سوم به خاطر دخترت. متنی که سرافراز گذاشتند خیلی خوبه میتونی دل شوهرتو بدست بیاری. ولی اون سئوالایی که خودت گذاشتی کاملا مشخصه که تو نمیخوای زندگیت درست شه فقط دنبال حرف کشیدن از شوهرت هستی که ببینی بعدش باید چیکار کنی؟

  9. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93), بهار_68 (دوشنبه 06 آبان 92)

  10. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    kamr عزیز من نمیخوام شوهرم بیاد ازم معذرت خواهی کنه


    وقتی اون تنهایی رو به با من بودن ترجبح میده پس من که دوستش دارم میکشم کنار تا تنهاییی خوش باشه


    - - - Updated - - -

    kamr عزیز من نمیخوام شوهرم بیاد ازم معذرت خواهی کنه


    وقتی اون تنهایی رو به با من بودن ترجبح میده پس من که دوستش دارم میکشم کنار تا تنهاییی خوش باشه

  11. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    حرف های دوستان باعث شد تاپیک قبلیمو دوباره بخونم نکته هایی که رستگار برام نوشته بود و میذارم اینجا

    مردها از التماس بیزار هستند ... اگر تو دوباره التماس کنی ، یعنی ادامه همون رفتارهای اشتباه گذشته ات .... پس نتیجه میشه ، همون که بود ....

    تو باید تغییر رفتار بدهی ، تغییر عملکرد ، و شوهرت وقتی تغییر رفتار تو رو ببینه موضعش عوض میشه و صفرش ومیشه یک و اون وقت با 51درصد میشه ، زندگی رو ساخت

    بهار زندگی ات یه جراحت عمیق پیدا کرده ، یه زخم حسابی برداشته ، شما الان داری مداواش می کنی ، باید اجازه بدی ، این زخم دوره نقاهتش رو طی کنه ... چرا اینقدر عجله داری؟؟؟؟
    همین عجله ای که به خرج دادی باعث شد زندگی ات به اینجا برسه که الان هستی

    خواهشا دست از عجول بودن بکش

    ، منظورم این هست که اگه همین الان هم شوهرت اومد دنبالت ، یهو از ذوقت نپری توی بغلش که وای عزیزم ، داشتم می میردم ، عاشقتم ، بدو بریم

    با تامل بالا ، شوهرت رو به سمت خودت جذب کنی به زبون خودمونی ، با دست پس بزنی ولی با پا پیش بکشی

    و قرار شد رفتارهایی رو در پیش بگیری که برای شوهرت خواستنی بشوی
    ولی تو الان در نقش یه زن منفعل ِ آویزیون ظاهر شدی
    اینجوری شوهرت خوش به حالش می شود
    خیالش جمع هست که اگر 100 سال دیگه هم نیاد دنبالت ، تو عاشقش می مونی !! که این بد هست
    مسئولیت زندگی سخت هست ، مردها هم فراری
    اینجوری شوهرت یه هفته میره تنهای با خودش هست ، بعد یه پنجشنبه جمعه میاد ، شارز عاطفی از تو میگیره دوباره میره
    مدیریت کن ، نذار این حالت پیش بیاد


    ************************************************** ****************


    من از این نوشته ها برداشت کردم که باید جوری رفتار کنم که همسرم به من پیشنهاد بده که به هم یه فرصت دیگه بدیم
    اگه من پیشنهاد بدم با این نوشته ها جور در نمیاد حالا اگه من اشتباه میکنم بگید

    من قبلا هم گفتم نمیدونم تو هر موقعیتی باید چطور عمل کنم اگه به نظر شما وقت اینه که من بهش بگم من سعی کردم عوض شم خطا کردم انسان جایزالخطاست یه فرصت دیگه بهم بده باشه تا 5شنبه وقت دارم که رو خودم کار کنم تا این حرفو بهش بزنم ولی با دلیل بیایید منو توجیه کنید که چرا الآن زمان مناسبی برای گفتنه این حرفه
    ویرایش توسط بهار_68 : دوشنبه 06 آبان 92 در ساعت 19:03

  12. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    Kamelia-94 (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  13. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 آبان 92 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,196
    سطح
    28
    Points: 2,196, Level: 28
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 43 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ، خوبی بهارخانوم؟ دختر نازتون چه طوره؟
    چکار می کنید با این هوای سرد؟
    کم کم قرارهای پارک تون تبدیل میشه به کافی شاپ و سالن های بازی سرپوشیده و توی ماشین شوهرت و کم کم خونه ی خودتون
    پیش بینی اینجاها رو کردی؟ یا نه؟

    یه خانوم خوب ، از قبل پیش بینی میکنه ، و خیلی ظریف موقعیت ها رو پیش مدیریت می کنه ، اینجوری وقتی شرایط پیش میاد ، نه هل میشه و نه دستپاچه و نه مهم تر از اون منفعل !
    مردها هم واقعا از این مدیریت نامحسوس زن هاشون لذت می برند و توی دلشون ، زنشون رو به خاطر چنین رفتارهایی می پرستند ...

    اینها رو برایت می گویم تا با روحیات مردها آشنا شوی

    تاپیک می بندی ، تاپیک باز می کنی !

    رفتم پست هات رو خوندم ، (نمیشه نقل قول گرفت )

    نوشته ای:

    بهار 68 نوشته است:
    میدونم اس ام اس هام زیاد بار عاطفی و احساسی نداره آخه نمیدونم تو جواب اس های پرسشی و خبری چه جوری هم ج سوالو داده باشم هم عشقولانه بشم؟؟؟


    خانوم گرامی در پست هات خوندم که اون اس ام اس هایی رو که بهت گفته ام به شوهرت داده ای و باعث شده که همسرتون تغییر موضع بده
    برداشت شما این بود که اس ام اس ها خیلی عشقولانه بوده ، باید عرض کنم که اون اس ام اس ها حاوی "اعتبارسازی" بودی ، نکته ای تمام مردها رو نرم می کنه
    یعنی برای اینکه بیشترین نفوذ رو روی شوهرت داشته باشی باید راه و رسم "اعتبارسازی " رو یاد بگیری
    اعتبارسازی مثل فرمول های ریاضی هست ، وقتی قاعده اش رو یاد بگیری ، بقیه مسئله ها رو می توی حل کنی


    اعتبار بخشی پاسخی کلامی و غیر کلامی است که شخص متوجه می شود با او همراهید!
    به تجربه گوینده احترام بگذارید! به آنچه می گوید علاقه نشان می دهید و احترام می گذارید!
    هر چند! توجه کنید! هر چند که کاملا مخالـــــــــــــف باشید! نیت شما فقط باید اعتبار بخشی باشه! همین احساسات، تجربیات، افکار گوینده را اعتبار بدهید..
    مثال:
    به نظر می رسه حرفات خیلی مهم باشند! / چه تجربه مهمی داشتی!!! /
    وقتی کسی حرف می زند، احساسش نادیده گرفت می شود و خواسته هایش را نمی بینیم!
    وقتی به خواسته های غیر کلامی اعتبار می دهید دو عمل اصلی انجام می دهید:

    • اول: تنش را کم می کنید!
    • دوم: آرامش او را چندین برابر می کنید! ارامشی که هر کسی دوست دارد!

    با ردگیری و کنکاش گفته های گوینده، مثلا همسرتون، احساسات او را بیان کنید، مثال: چقدر ناراحتت کرده!!!
    با اعتبار بخشی شما به گوینده می گویید: حرفهاش مهم است. و خودتون متوجه خواهید شد، برداشتتون صحیح بوده است!

    وقتی مشغول سخن گفتن و اعتبار سازی هستید: هرگز مجبور نیستید جواب بدهید! شما فرصت کافی در اختیار دارید که بعد از اینکه صحبتهای گوینده تمام شد برای جوابگویی، که اگر لازم بود، فکر کنید و بعدا جواب بدهید... پس ذهنتون رو درگیر جواب نکنید! (یعنی وقتی گوینده داره صحبت میکنه توی ذهنوتون دنبال جواب نگردید و سعی نکنید ، بلافاصله بعد از هر جمله گوینده ، جوابی سریع بدهید و یا از خودتون و یا خانواده تون دفاع کنید ... شما فرصت کافی دارید که بعدا با فکر جواب مناسب را بدهید )

    این نکات را در ذهن داشته باش و هنگام صحبت کردن به اعتبار سازی بپرداز ، به شخصیت دادن به همسرت ...
    راستی از اینکه دیگه توی کلانتری همسرت رو نمی بینی ، اعتبار سازی کرده ای؟

    این لحن گفتگو با اعتبارسازی است در خصوص تغییر موضع همسرت و دیدن ایشون در پارک:
    میدونی خیلی برام سخت هست که همسرم رو توی کلانتری ملاقات کنم ، چقدر برایم تحمل این شرایط که توی کلانتری بخواهد "خانواده ی سه نفری مون شکل بگیره " سنگین هست
    با تو بودن و در کنار تو بودن برای من خیلی قشنگه ،شخصیت تو برای من خیلی مهم هست ، تو غرور من هستی و برایم خیلی ازرشمند هستی ،از اینکه داره خاطرات خوبی برای این مدت باقیمانده از زندگی مشترکمون شکل میگیره ، خیلی احساس خوبی بهم دست میده هرچند می دونم که وقتی هردوتامون تنها شدیم ، یاد این خاطرات زندگی مشترکمون ، وقتی در کنارت نباشم ، خیلی برایم سخت میشه ،

    ==== قسمت اولش اعتبار سازی بود، بعد با دست پس زدی که زندگیمون داره تموم میشه ، بعد با پا پیش کشیدی که می خواهم در کنارت باشم و اگه نباشی برام سخته ====


    نکته بعدی) خواسته هایت رو با اعتبارسازی و واضح و شفاف بیان کن

    بهار68 نوشته:
    شوهرم اس داد" سلام من امشب یا فردا صبح میام برای آیدا چی بیارم؟"
    من ج دادم "سلام خوبی؟هرچی که فکر میکنی اندازشه کلاهشم بیار ممنون" ==== غلط ====
    صحیح: سلام همسر خوب و بابای مهربون آیدا
    اگر خواستی شب بیایی ، خیلی مواظب خودت باش ، نگرانت می شوم که نکنه اتفاقی بیفته برات ، آخه کنارت نیستم بهت چایی و میوه بدهم که خوابت نگیره (یا مثلا مهربونی هایی که وقتی باهم بودید داشتی رو یادآوری کن)
    نگو هرچی فکر می کنی ... اصولا مردها نمی دونند ، هیچ وقت هم یاد نخواهند گرفت ، اصلا اینها بهونه هست ، واسه اینکه از تو این نوازش دو خط بالا رو بگیره
    این جور مواقع بگو : هوا که سرد شده ، نمی دونم کدوم لباس هاش اندازه اش هست ، کاش خودم اونجا می بودم ، کلاهش رو بیار ، با چندتا لباس آستین بلند

    اس داد" خودت چی"
    ج دادم " هر چی دوست داری" === غلط===
    صحیح : ممنون از اینکه به فکر من هم هستی ، می خواستم یه روسری بخرم ، اگر وقت شد اومدی باهم بریم بخریم ... راستی یه چیز کوچولو هم من واست خریده بودم ، ولی حقیقتش نمی دونستم اگر بهت بدهم خوشحالت میکنه یا نه ...

    این دیالوگ ها شاید به نظرت عشقولانه بیاد ، شاید فکر کنی خیلی احساسی هست ، اما با همون سیاست اعتبار سازی هست
    این جملات تمام شالوده ذهن مردها رو میریزه بهم ...

    یادت هم باشه ، وقتی ملاقات حضوری داشتی ، همین جوری رفتار کنی ، خیلی نگاه های عاطفی نداشته باشی ، خیلی لمسش نکنی ، خیلی نزدیک بهش نباشی ، اما احترام خیلی زیاد بهش بگذاری ، لبخندهای کوتاه و حالت قدردانی داشته باشی ، و اینکه یه مدت زمان مشخصی مدنظرت باشه .. یعنی برنامه ریزی داشته باشی و این جوری نباشه که اون فکر کنه تو کاملا الاف اون هستی و تا هروقت اون بخواد تو می تونی بیرون باشی !!


    در مورد نفر سوم که سرافراز گفت ، به نظرم ایده خوبی نیست ... چون به طور مستقیم باعث میشه دوباره پای دیگران به رابطه شما دو نفر باز بشه
    اما این ایده که تنها با هم باشید خوبه
    می تونی از مادر شوهرت استفاده کنی
    آره درست خوندی ، مادر شوهرت

    می تونی با ترفندی ، دوتایی بروید و بچه رو بگذارید پیش مادرشوهرت

    خودت هم تا حالا دستت اومده که ، باید با مادر شوهرت هم با سیاست زنانه و دقیق رفتار کنی ... کم کم هم باید زمینه سازی کنی
    می دونم برات سخت خواهد بود ،
    حتی همین الان هم که داری این پست رو می خونی ، احساسات جریحه دار شد
    باید تلاش کنی با این احساسات مواجه شوی
    تا بتونی اون سیاست درست رو پیاده کنی
    اگر کم کم و با مدیریت دقیق این ارتباط برقرار بشه ، یعنی شما به هیچ وجه نری جلو ، بلکه خود ِ همسرت بچه رو ببره بذاره پیش مادرش ، و بعد بیاد با تو صحبت کنه
    گرفتی چی گفتم؟
    نکات مهم
    جوری برنامه ریزی کنی که شوهرت پیشنهاد بده که بچه رو ببریم پیش مادرش
    جوری برنامه ریزی کنی که شما در جواب ناچارا مجبور شوی که قبول کنی ، اما ناچاری شما از روی خشم نباشه ، بلکه از روی این باشه که یه وقت برای مادر شوهرت سخت نباشه ، یه وقت باعث اسباب زحمت مادرش نباشه
    جوری برنامه ریزی کنی که الان شما آمادگی لازم رو نداری که با مادر شوهرت مقابل شوی و ایشون رو ببینی اما نه به خاطر اینکه شما مقصر هستی ، نه به خاطر اینکه ایشون مقصرند ، نه به خاطر اینکه از مادرشوهرت متنفری .... افتاد؟!! شما نیاز داری که مدتی زمان بدهی تا خودت رو بازسازی کنی ، تا بتونی ارتباط درست و صحیحی رو با خانواده همسرت برپا کنی

  14. 2 کاربر از پست مفید رستگار تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 09 آبان 92), tannaz joon (چهارشنبه 08 آبان 92)

  15. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام رستگار ممنونم شما خوبید؟
    ممنون که بازم اومدی و منو راهنمایی کردید
    درمورد اعتبار سازی تو لینکی که سرافراز برام گذاشته بوذ یه چیزایی خوندم ولی خوب هنوز دستم نیومده که چطوری میشه اعتبار سازی کرد باید فرمولشو یاد بگیرم تمرین میکنم

    درمورد اون قسمت که گفتی بچه رو با یه سیاستی بذار پیش مادرشوهرت نگرفتم چی شد و چه جوری؟؟
    قبلا بهم گفته بود بچه رو میدی ببرم منم گفته بودم نه قبلا یعنی اون موقع ها که بچه رو یه ساعت تو کلانتری میدید

    - - - Updated - - -

    یه مطلب دیگه من فکر میکنم مادرشوهرم نمیدونه که ما باهم میریم بیرون


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.