به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 12 نخستنخست 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 111
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سرافراز عزیز خیلی ممنونم که به تاپیکم سر زدی..
    من اگه اون اینجوری گیر میده من هیچی نگم اون فکر نمیکنه من مقصرم؟؟
    در مورد خانوادشم میدونم اشتباه کردم.دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..
    میشه درباره سیاست های زنونه توضیح بدی؟واقعا نمیدونم چیه..


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرافراز نمایش پست ها
    به این متنی که نوشتی دقت کن!



    یجوری جواب میدی انگار مساله ای برای شک کردن وجود داره! تازه وقتی میگه "باشه" تازه می پرسی چطور مگه! اون قسم "به قرآن" هم بدجور مغزم رو خط خطی می کنه...
    ببین! اگر از خودت مطمئنی از کارهات مطمئنی باید باید باید از موضع اطمینان و قدرت حرف بزنی! وقتی ازش می ترسی و اینجوری قسم می خوری اون بیشتر بهت گیر می ده. یکم روی حرف زدنت دقت کن.
    در ضمن: اگر میخواهی همسرت با تو خوب باشه دو نکته رو رعایت کن:
    - اصلا از خانواده اش جز خوبی چیزی نگو و اگرم نمی تونی خوبی بگی اصلا هیچی نگو.
    2- غر نزن. غر زدن به هیچ وجه تو رو به نتیجه نمی رسونه. از سیاست های زنانه برای بدست آوردن خواسته هات استفاده کن.
    سرافراز عزیز خیلی ممنونم که به تاپیکم سر زدی..
    من اگه اون اینجوری گیر میده من هیچی نگم اون فکر نمیکنه من مقصرم؟؟
    در مورد خانوادشم میدونم اشتباه کردم.دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..
    میشه درباره سیاست های زنونه توضیح بدی؟واقعا نمیدونم چیه..


    - - - Updated - - -

    سرافراز عزیز راجع به اینکه الان درباره این موضوع قهرمون که میگه چرا به همسایه مون گفتی چه دفاعی از خودم بکنم؟

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tannaz joon نمایش پست ها

    سرافراز عزیز خیلی ممنونم که به تاپیکم سر زدی..
    من اگه اون اینجوری گیر میده من هیچی نگم اون فکر نمیکنه من مقصرم؟؟

    نگفتم هیچی نگو. شما خودت بد عادتش کردی.
    مثلا ازت می پرسه: با خواهرت بیرون بودی؟
    جواب تو: نه نبودم!
    - راستشو بگو!
    - (به قرآن) نبودم!
    - داری دروغ میگی!
    -صبح که داشتم می رفتم تا یه جا باهام بود اما ده دقیقه هم نشد به خدا! همش تنها بودم!
    - بازم داری دروغ میگی؟
    - منکه گفتم نبودم! مامان صبح زنگ زد گفت خواهرت یه سر میاد یه چیزی بهم بده بعدش میره! تنها بودم بخدا!
    ...
    احتمالا مکالمات مشابه اینها داشتی... حالا اشکال اینه که شوهرت متوجه شده با گیر دادنهای بیشتر اطلاعات جدیدتری ازت می فهمه درنتیجه این روند رو انقدر تشدید می کنه تا باصطلاح، کامل تخلیه اطلاعاتی کنه!
    در این مواقع باید بگی:

    با خواهرت بیرون بودی؟
    جواب تو: نه نبودم!
    - راستشو بگو!
    - نه نبودم!
    - داری دروغ میگی!
    -گفتم که نبودم!
    - بازم داری دروغ میگی؟
    - نه! واقعا نبودم!

    و همینجور همون جواب رو تکرار کنی. باید این الگو رو بشکنی. متوجه شدی؟

    در مورد خانوادشم میدونم اشتباه کردم.دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..

    میشه درباره سیاست های زنونه توضیح بدی؟واقعا نمیدونم چیه..

    سیاست زنانه چیزی نیست که بشه اینجا درس داد. اما چند تا نکته در موردش وجود داره.
    تعریف سیاست زنانه اینه که بتونی خواست خودت رو جوری به اجرا دربیاری که انگار این خواست خود شوهرت بوده که اون کار رو انجام بده یا فلان حرف رو بزنه بدون اینکه مستقیما چیزی رو مطرح کنی.
    زنی می تونه سیاست زنانه داشته باشه که در وهله اول بر احساسات و هیجاناتش کنترل داشته باشه. مثل پیش نیاز می مونه. البته اینو بهت می گم دلیل بر این نیست که خودم کامل بلدم. نه! اتفاقا کنترل هیجانات برای منم سخته و امیدوارم بهتر بشم. گفتم که نگی رطب خورده منع رطب کی کند!
    خب... نکته اینجاست که لازم نیست کلا مهارکننده هیجان حرفه ای بشی بعد سیاست زنانه رو شروع کنی، بلکه در همون موقعیت موردنظر و مهم هم یکم دندون روی جیگر بگذاری خوبه.
    مرحله دوم اینه که به هیچ وجه در مورد خواسته مورد نظر غر نزنی یا به کرات مطرحش نکنی. اونوقت با سیاست زنانه هم کار به جایی نمی بری.
    سوم اینکه خودت باید سیاست زنانه رو با هوش و زکاوت خودت خلق کنی و این سوال اساسی رو از خودت بپرسی که: " اگر نخوام موضوع مورد نظر رو با حرف زدن مطرح کنم چه راههای دیگه ای هست؟"

    یک مثال:(اینو از کتابی که اخیرا ترجمه کردم میگم)
    خانمی بود که در مورد تعمیر کلید در اتاق خشکشویی با همسرش مشکل داشت. هربار که میگفت شوهر پشت گوش می انداخت و حرف و غرزدنهای خانم بیفایده بود. یکروز دوست صمیمی آقا با همسرش به منزل اونها اومدند. زن از فرصت استفاده کرد و به دوست صمیمی شوهرش گفت: مدتیه کلید در خشکشویی ما خرابه. شما می تونید درستش کنید؟ دوست همسرش گفت: البته! کافیه به من آچار پیچگوشتی بدید. زن تعریف می کنه: هنوز سرم رو برنگردونده بودم و به سمت آچار نرفته بودم که شوهرم پرید و بلافاصله کلید در رو درست کرد!! مساله قدرت برای مردها خیلی مهمه! به سادگی اون رو حتی به صمیمی ترین دوستشون هم نمی دن!


    - - - Updated - - -

    سرافراز عزیز راجع به اینکه الان درباره این موضوع قهرمون که میگه چرا به همسایه مون گفتی چه دفاعی از خودم بکنم؟

    الانم باز بهانه کرد همسایه طبقه بالامون از کجا خبر داره ما قهر بودیم؟منم گفتم وقتی من هر روز با اون بودم یه دفعه یک ماه نبودم مادرت اینا اونجا بودن همه وسیله های منم گذاشتن دم در خب خر که نیست میفهمه.میگه تو چی گفتی؟گفتم بهش گفتم یه کم مشکل داریم همین.باز باور نکرد هی گفت دیگه چی گفتی راستشو بگو.هر چی گفتم راست میگم قبول نکرد.کلافه شدم گفتم چرا همش فکر میکنی دارم دروغ میگم یا علیه ات توطئه میکنم؟اونم گفت حوصله ندارم قطع کن تلفنو.نمیخوام حرف بزنم منم گفتم حوصله نداشته باش منم ندارم و اون قطع کرد.اس دادم همش شک داری به من.{یه سری حرفای دیگه}گفتم تموم کن این اخلاقتو..جواب نداد.الان عصبانی و خودشو کاملا محق میدونه

    جاهایی که قرمز کردم اصلا درست مطرح نشده ... جمله اول: خیلی توضیح میدی... خر که نیستند نشد جواب! ... جمله دوم: چرا میگی به همسایه گفتم یکم مشکل داریم؟! به همسایه چه ربطی داره که بهش بگی مشکل دارین؟ اصلا گفته باشین چرا به شوهرت اینو میگی؟ پیش خودش میگه به همسایه میگه اونوقت به مادر خواهرش نگه؟!!
    جمله سوم: حرف می ذاری توی دهنش؟
    جمله چهارم: احترام همدیگر رو نگه دارید.
    جمله پنجم: اسمس راه خوبی برای ابراز خشم و کینه و ناراحتی نیست. این بدترین راهه...( این مشکلیه که منم با یک بنده خدایی دارم. واقعا چیز مزخرفیه این اسمس!)
    حالا که دیگه اینهارو گفتی تموم شد رفت... بهتره وقتی که اومد جوری رفتار کنی انگار این مکالمات انجام نشده. اشتباه هم کردی قبول کن. بگو اصلا توی این دوره زمونه نمیشه با کسی زیاد صمیمی شد(منظور همسایه ها)! تقصیر گردن شخص خاصی ننداز...

    زندگی شیرین، با صبر و حوصله بدست میاد. خدارو شکر کن که همسرت کنارته. فرصت چشم توی چشم شدن، فرصت گفتگو یا رفع کدورت رو داری. اگر میذاشت می رفت و نمی دیدیش و همش مجبور بودی با اسمس باهاش حرف بزنی اونوقت چیکار می کردی؟ پس قدر بدون. به روش صحیح مشکلات رو حل کن. بانو باش! خانم باش! سلطان قلب همسرت باش!
    ویرایش توسط سرافراز : سه شنبه 30 مهر 92 در ساعت 15:24

  3. 2 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    tannaz joon (چهارشنبه 01 آبان 92), بهار_68 (چهارشنبه 01 آبان 92)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    بهتره یه کم بهش زمان بدی . همسرت این مدت کلی رفتارای اشتباه قبلی تو رو زیر و رو کرده و الان هم میگه همون طنازه و هیچ فرقی نکرده. به جای اینکه شک هاشو به تایید تبدیل کنی یه کمی هم خودت روی رفتارای قبلیت فکر کن و توی یه برگه بنویس و تو عوض کردن و تغییر رفتارای اشتباهاتت تلاش کن و به خودت تمرین بده و بهش ثابت کن که دیگه همون آدم قبلی نیستی. یه جمله هایی از همدردی پرینت بگیر و بزن به دیوار خونه ات تا زمانی هم که یادت میره که باید رفتارای اشتباهتو تغییر بدی، یادت بیفته . کاری که من کردم و نتیجه خوبی گرفتم.
    عزیزم تو همش داری بدیهای همسرت رو میگی ولی خودت هیچ تلاشی برای تغییر رفتارات نمیکنی. پس باز رندگی اشتباه قبلی رو دارین تکرار میکنن و این چه فایده ای داره؟؟؟ مگه نه اینکه آدم باید از اشتباهاتش تجربه کسب کنه؟؟؟

  5. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    tannaz joon (چهارشنبه 01 آبان 92), بهار_68 (چهارشنبه 01 آبان 92)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سرافراز عزیزم یه دنیا ازت ممنونم..دقیقا حرفایی رو زدی که بهش نیاز داشتم.ازت خواهش میکنم تاپیک منو رها نکنی تا یه کم رابطه من روی غلطک بیفته به قول معروف..
    من دیروز بهش زنگ زدم و اصلا به روی خودم نیاوردم که اون مکالمات بینمون پیش اومده و اونم زیاد چیزی نگفت..مشکل اساسی من در حال حاضر با همسرم:
    1_خونواده همسرم
    2_اونجوری که دلم میخواد به من وابستگی عاطفی نداره.تو هر شرایطی اول خانوادش بعدش من.توی هرررر شرایطی
    3_ماهی 1-300 حقوق ثابت داره در کنارشم کلی پاداش و اضافه کار.با اینکه من اصلا ولخرج نیستمو خودش میدونه اصلا به من نمیگه.و ماهی 150 هزارتومن بیشتر به من نمیده.و پولهاشم معلوم نیست چه کار میکنه.و از طرفی هم ادم دست و دلبازیه و میدونم خییییلی زیادتر از حد معمول واسه خانوادش خرج میکنه.درصورتی که پدر شوهرم هیچ مشکل مالی نداره.معتاده.و مادرشوهرم اصلاااااا اهل پس انداز و صرفه جویی نیست و حتی من رو هم که خیلی صرفه جویی میکنم و حواسم به دخل و خرج هست مسخره میکنه.و من بعضی اوقات از اینکه این همه به فکر پول . زندگیمونم و شوهرم اصلا دلش واسه پولش نمیسوزه من لجم میگیره به معنای واقعی..من از خودم کلی میزنم اما اون..
    4_خیلی زود قهر میکنه و از دید اون من همیشه مقصرم و باید عذرخواهی کنم وگرنه تا من واسه اشتی پیش قدم نشم اون نمیشه
    5_فکر میکنه خانواده من دشمن اون هستن و چشم دیدنشو ندارن
    ...
    سرافراز عزیز خوشحال میشم راهنماییم کنی

    - - - Updated - - -

    kmr عزیز منظورت از اینکه شک هاشو تایید نکنم چیه؟؟من حس میکنم اون از اینکه من بدگویی خانوادشو میکنم خیلی ناراضی و احساس نا امنی میکنه..دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..

  7. کاربر روبرو از پست مفید tannaz joon تشکرکرده است .

    سرافراز (جمعه 03 آبان 92)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سرافراز عزیزم یه دنیا ازت ممنونم..دقیقا حرفایی رو زدی که بهش نیاز داشتم.ازت خواهش میکنم تاپیک منو رها نکنی تا یه کم رابطه من روی غلطک بیفته به قول معروف..
    من دیروز بهش زنگ زدم و اصلا به روی خودم نیاوردم که اون مکالمات بینمون پیش اومده و اونم زیاد چیزی نگفت..مشکل اساسی من در حال حاضر با همسرم:
    1_خونواده همسرم فعلا با اونا کاری نداشته باش همونطر که دوستمون گفتن اگه نمیتونی تعریفشون کنی بدشونم نگو یعنی اصلن هیچی نگو
    2_اونجوری که دلم میخواد به من وابستگی عاطفی نداره.تو هر شرایطی اول خانوادش بعدش من.توی هرررر شرایطی چون شما رو خانوادش حساس شدی اینجوری میگی به هرحال یه کدورتی بین شما پیش اومده باید صبر کنی تا التیام پیدا کنه دقیق که بشی میبینی بیشترین وقتش و انرژیش صرف شما میشه نه خانوادش شما هم نباید اونو تو شرایطی بذاری که بگی یا من یا خانوادت اینجوری مطمئناً خانوادشو ترچیح میده و شما ضزبه میخوری باید در کنارش باشی تا نیازهای اونارو رفع کنه(البته اگه تموم شه چون فعلا کدورته بینتون تموم شدنی نیست) بعدش برسه به شما
    3_ماهی 1-300 حقوق ثابت داره در کنارشم کلی پاداش و اضافه کار.با اینکه من اصلا ولخرج نیستمو خودش میدونه اصلا به من نمیگه.و ماهی 150 هزارتومن بیشتر به من نمیده.و پولهاشم معلوم نیست چه کار میکنه.و از طرفی هم ادم دست و دلبازیه و میدونم خییییلی زیادتر از حد معمول واسه خانوادش خرج میکنه.درصورتی که پدر شوهرم هیچ مشکل مالی نداره.معتاده.و مادرشوهرم اصلاااااا اهل پس انداز و صرفه جویی نیست و حتی من رو هم که خیلی صرفه جویی میکنم و حواسم به دخل و خرج هست مسخره میکنه.صرفه حویی خیلی خوبه ولی به نظر من برای اینجور ادما نباید صزفه جویی کرد و من بعضی اوقات از اینکه این همه به فکر پول . زندگیمونم و شوهرم اصلا دلش واسه پولش نمیسوزه من لجم میگیره به معنای واقعی..من از خودم کلی میزنم اما اون..از خودت نزن نیازهاتو بگو حتی گاهی بیشتر از نیازات اگه تامین نکرد اونوقت اعتراض کن وقتی هیچی نمیگی اونم میگه حتما لازم نداره

    درمورد مسئله مالی منم مشکل داشتم اینایی که گفتم حرفایی بود که الان که قهریم دوستام میگن بهم نمیدونمم کارسازه یا نه ولی به نظرم منطقی میاد
    4_خیلی زود قهر میکنه و از دید اون من همیشه مقصرم و باید عذرخواهی کنم وگرنه تا من واسه اشتی پیش قدم نشم اون نمیشه
    عادتش دادی کم کم ترکش بده کسی باید عذرخواهی کنه که مقصره اگه بخاطر گناه نکرده معذرت خواهی میکنی پس آدم منفعلی هستی کمی درمورد رفتارجراتمندانه تو همین سایت مطالعه کن
    یه روانشناسی میگفت مردا زبونشون معذرت خواهی نمیکنه تو عمل نشون میدن مثلا وقتی میان خونه دست پر میان

    5_فکر میکنه خانواده من دشمن اون هستن و چشم دیدنشو ندارن
    منم این مشکلو دارم البته منم نسبت به خانواده همسرم همین دیدو دارم شاید برای شما هم یه حس متقابل باشه
    ...
    سرافراز عزیز خوشحال میشم راهنماییم کنی

    منم راهنماییت کردم به منم گل بده
    - - - Updated - - -

    kmr عزیز منظورت از اینکه شک هاشو تایید نکنم چیه؟؟من حس میکنم اون از اینکه من بدگویی خانوادشو میکنم خیلی ناراضی و احساس نا امنی میکنه..دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..
    قکر میکنم منظورذش اون قسم هاست یه جا نوشته بود هر کی بیشتر قسم میخوره کمتر بهش اعتماد کن بهتر سر موضوع های کوچیک قسم نخوری من نمیگم شما دروغ گفتی شما برای ثابت کردن صداقتت قسم خوردی ولی شک همسرتو بیشتر کردی

  9. 2 کاربر از پست مفید بهار_68 تشکرکرده اند .

    tannaz joon (پنجشنبه 02 آبان 92), سرافراز (جمعه 03 آبان 92)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خوشحالم که الان پیش شوهرتی میدونم فکرت پر از سوالهای جور باجور ولی به نظر من کمی حوصله کن و با انرژی مثبت برو جلو.
    1-اینو بدون هیچ نفر سومی چه غریبه چه آشنا یعنی هیچ کس ارزش شو نداره تا زندگیت رو به خاطر اونا جهنم کنی و بخوای جر و بحث کنی این رو به شوهرتم خیلی آروم بگو. و خودتم قبول کن هر کسی یه خانواده ای داره و تو باید زبون خانواده شوهرت پیدا کنی مطمئن باش تو می تونی { آب رودخانه با نرمیش حتی سنگهای رودخانه رم صاف میکنه} در مقابل هر چیزی مقاومت کنی در مقابلت مقاومت میکنه می تونی امتحان کنی دست تو بزار دیوار حل بده ، مقاومت میکنه و تو برای حل دادن حریص تر میشی و دیوار برای مقاومت حریص تر میشه. ولی بالشت حل بده با نرمیش در مقابلت انعطاف نشون میده و توهم حریص نمی شی تا هی حل بدی باور کن آ دما هم همین جورین. مقاومت نکن با اون همه بدی های خانواده شوهرت تو خوبی کن البته حساب شده و بجا بزار هم شوهرت همم خانوادش شرمنده بشن.
    2- وابستگی عاطفی رو هم باز تو شروع کن وسط روز بهش زنگ بزن بگو دلم برات تنگ شده بود یا غذای مورد علاقش بپذ. بعدشم ببین خانواده شوهرت چه جوری باهاش رفتار میکنن که شوهرت بیشتر به اونا متمایل تو هم همون کارارو بکن ببین مادر شوهرت با چه لحنی وقتی حرفش میزنه شوهرت فورا قبول میکنه توهم با همون لحن حرف بزن به این میگن تغلب کردن. تغلب کن تو زندگیت. کارایی که شوهرت دوس داره رو انجام بده . اگه احساس میکنی نمی تونی ،توی ساعت های بیکاریت برنامه بنویس ،بنویس امروز تو این ساعت زنگ میزنم به شوهرم میگم دل برات تنگ شده بود امروز تو این ساعت بهش اسمس عاشقانه می زنم یا امروز این غذا رو میپذم یا حتی در مورد مشکلاتتم با خودت بنویس مثلا اینجوری و با این لحن مشکلم مطرح میکنم ، هر روز با کارهای متفاوت بهش علاقت نشون بده
    3- در مورد پول هم اولا این بدون کسایی هستن که شرایطشون از تو بدتره یکشون من با اینکه شوهرم وضع مادیش عالی توی ماه جمعا 50 هزار تومان به من پول نمیده در این مورد من خودمم موندم.
    4- در مورد قهر کردنش هم محلش نزار ، مادر من اهل قهر نبود ولی ببام آدم کینه ای بودد برای اینکه مامانم به بابام عادت بده که قهر نکنه مشکل خودش مطرح میکرد یا تو کوچکترین اتفاقات هم حرف خودش میزد بعد میرفت پی کار خودش وسط کارشم با بابام صحبت میکرد انگار نه انگار که حرفی شده اختلافی شده و اینجوری شد که بابای من دیگه قهر نکر چون دید فقط خودش قهر می کنه و به حال مامان من هیچ اثری نمیزاره البته با مرور زمان. باید صبو باشی.
    5- در مورد خانوادت براش سیاست بازی کن مثلا بگو درسته اتفاقاتی میون تو و بابام شده ولی بابام همیشه به من میگه مواظب شوهرت باش یا بابام خاطرت می خواد حرفایی که شوهرت خوشش می یاد بگو یا مثلا رفتی شهر خودتون غذای مورد علاقه شوهرت درست کن عصر که دیدیش کمی براش ببر بگو مامانم برات درست کرده و اینجوری زمینه سازی کن و همین کارارو برای خانوادتم بکن. مثلا به خانوادت بگو شوهرت میگه خیلی پشیمونه یا ناراحته میگه من نباید این کارو میکردم . میدونی اونا که هیچ وقت به هم توضیح نمیدن که پس متوجه دروغت نمیشن. بازهم باید صبور باشی

    به جای اینکه به تضادها ی میون خودت و شوهرت فکر کنی به تفاهم هایی که با شوهرت داری فکر کن حتی اگه 1 درصد هم باشه اون زیادتر کن اون موقع مشکلات خود به خود هل می شه.
    بعدشم باور کن آدم به هر چی فکر کنه همون میشه پس سعی کن به چیزایی فکر کن که دوس داری بشه نه اون چیزایی که نمی خوای بشه.
    برا منم دعا کن تا برگردم سر خونه زندگیم این کارایی که گفتم کارایی هستن که من نکردم و کلی پشیمونم و الان دوس دارم برگردم روز اول و اینجوری شروع کنم.

    - - - Updated - - -

    محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی و دستهای خودت اندک خیس نشود.
    تااااااااااااااا می تونی محبت کن تااااااااااااااااااا میتونی چرب زبونی کن ، زبونت به کار بنداز ، اگه بلد نیستی برو کتاب بخون تو اینترنت سرچ کن .این به این معنی نیست که اشتاهاتش نادیده بگیری یا به گردن خودت بگیری یا تو معذرت خواهی کنی نه اصلا این کارارو اصلا نکن اشتباهاتش بهش گوش زد بکن ولی دیگه توضیح نخواه!
    به یه نفر میگن برو زشت ترین قسمت انسان بیار میره زبونش میاره میگن برو بهترین قسمتش بیار بازم زبونش میاره باور کن زبون معجزه می کنه اون چیزایی که فکر نمی کنی می کنه. پس استفاده کن قبل از اینکه دیر بشه ، باور کن زود دیر می شه. پس بلند شو با انرژی مثبت دست بکار شو همین الان براش اسمس بزن یا بگو که چقدر دوسش داری بی مقدمه و بی توقع.

  11. 3 کاربر از پست مفید negad تشکرکرده اند .

    tannaz joon (پنجشنبه 02 آبان 92), بهار_68 (جمعه 03 آبان 92), سرافراز (جمعه 03 آبان 92)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها
    سرافراز عزیزم یه دنیا ازت ممنونم..دقیقا حرفایی رو زدی که بهش نیاز داشتم.ازت خواهش میکنم تاپیک منو رها نکنی تا یه کم رابطه من روی غلطک بیفته به قول معروف..
    من دیروز بهش زنگ زدم و اصلا به روی خودم نیاوردم که اون مکالمات بینمون پیش اومده و اونم زیاد چیزی نگفت..مشکل اساسی من در حال حاضر با همسرم:
    1_خونواده همسرم فعلا با اونا کاری نداشته باش همونطر که دوستمون گفتن اگه نمیتونی تعریفشون کنی بدشونم نگو یعنی اصلن هیچی نگو
    2_اونجوری که دلم میخواد به من وابستگی عاطفی نداره.تو هر شرایطی اول خانوادش بعدش من.توی هرررر شرایطی چون شما رو خانوادش حساس شدی اینجوری میگی به هرحال یه کدورتی بین شما پیش اومده باید صبر کنی تا التیام پیدا کنه دقیق که بشی میبینی بیشترین وقتش و انرژیش صرف شما میشه نه خانوادش شما هم نباید اونو تو شرایطی بذاری که بگی یا من یا خانوادت اینجوری مطمئناً خانوادشو ترچیح میده و شما ضزبه میخوری باید در کنارش باشی تا نیازهای اونارو رفع کنه(البته اگه تموم شه چون فعلا کدورته بینتون تموم شدنی نیست) بعدش برسه به شما
    3_ماهی 1-300 حقوق ثابت داره در کنارشم کلی پاداش و اضافه کار.با اینکه من اصلا ولخرج نیستمو خودش میدونه اصلا به من نمیگه.و ماهی 150 هزارتومن بیشتر به من نمیده.و پولهاشم معلوم نیست چه کار میکنه.و از طرفی هم ادم دست و دلبازیه و میدونم خییییلی زیادتر از حد معمول واسه خانوادش خرج میکنه.درصورتی که پدر شوهرم هیچ مشکل مالی نداره.معتاده.و مادرشوهرم اصلاااااا اهل پس انداز و صرفه جویی نیست و حتی من رو هم که خیلی صرفه جویی میکنم و حواسم به دخل و خرج هست مسخره میکنه.صرفه حویی خیلی خوبه ولی به نظر من برای اینجور ادما نباید صزفه جویی کرد و من بعضی اوقات از اینکه این همه به فکر پول . زندگیمونم و شوهرم اصلا دلش واسه پولش نمیسوزه من لجم میگیره به معنای واقعی..من از خودم کلی میزنم اما اون..از خودت نزن نیازهاتو بگو حتی گاهی بیشتر از نیازات اگه تامین نکرد اونوقت اعتراض کن وقتی هیچی نمیگی اونم میگه حتما لازم نداره

    درمورد مسئله مالی منم مشکل داشتم اینایی که گفتم حرفایی بود که الان که قهریم دوستام میگن بهم نمیدونمم کارسازه یا نه ولی به نظرم منطقی میاد
    4_خیلی زود قهر میکنه و از دید اون من همیشه مقصرم و باید عذرخواهی کنم وگرنه تا من واسه اشتی پیش قدم نشم اون نمیشه
    عادتش دادی کم کم ترکش بده کسی باید عذرخواهی کنه که مقصره اگه بخاطر گناه نکرده معذرت خواهی میکنی پس آدم منفعلی هستی کمی درمورد رفتارجراتمندانه تو همین سایت مطالعه کن
    یه روانشناسی میگفت مردا زبونشون معذرت خواهی نمیکنه تو عمل نشون میدن مثلا وقتی میان خونه دست پر میان

    5_فکر میکنه خانواده من دشمن اون هستن و چشم دیدنشو ندارن
    منم این مشکلو دارم البته منم نسبت به خانواده همسرم همین دیدو دارم شاید برای شما هم یه حس متقابل باشه
    ...
    سرافراز عزیز خوشحال میشم راهنماییم کنی

    منم راهنماییت کردم به منم گل بده
    - - - Updated - - -

    kmr عزیز منظورت از اینکه شک هاشو تایید نکنم چیه؟؟من حس میکنم اون از اینکه من بدگویی خانوادشو میکنم خیلی ناراضی و احساس نا امنی میکنه..دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..
    قکر میکنم منظورذش اون قسم هاست یه جا نوشته بود هر کی بیشتر قسم میخوره کمتر بهش اعتماد کن بهتر سر موضوع های کوچیک قسم نخوری من نمیگم شما دروغ گفتی شما برای ثابت کردن صداقتت قسم خوردی ولی شک همسرتو بیشتر کردی
    بهار عزیزم یه دنیا ازت ممنونم که واسم وقت گداشتی.من واقعا روی خانوادش حساس نیستم.این شوهرمه که خییییلی به اونا اهمیت میده حتی قبل قهرمونم همین بود..مثلا یه هفته اگه اون خونه باباش باشه من خونه بابام با اینکه فاصله مون 10 دقیقه هم نمیشه نمیاد منو ببینه.حتی زنگ و اس ام اسم به زور میده.وقتی خونه باباشه زنگ میزنم جواب نمیده اس ام اس میده.یا اگرم جواب بده با داد و بیداد جواب میده با فحش که مثلا بگه من واسه زنم ارزش قائل نیستم به خاطر شما.یا شما رو ترجیح میدم به زنم.در صورتی که من اینور خط قربون صدقه اش میرم و اون فحش میده و یه جوری حرف میزنه منو خیط کنه
    یا مثلا گه واسش پاداش و اضافه کار بریزن خانوادش خبر دارن ولی من اصلا روحمم خبر نداره از این قضیه..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها
    سرافراز عزیزم یه دنیا ازت ممنونم..دقیقا حرفایی رو زدی که بهش نیاز داشتم.ازت خواهش میکنم تاپیک منو رها نکنی تا یه کم رابطه من روی غلطک بیفته به قول معروف..
    من دیروز بهش زنگ زدم و اصلا به روی خودم نیاوردم که اون مکالمات بینمون پیش اومده و اونم زیاد چیزی نگفت..مشکل اساسی من در حال حاضر با همسرم:
    1_خونواده همسرم فعلا با اونا کاری نداشته باش همونطر که دوستمون گفتن اگه نمیتونی تعریفشون کنی بدشونم نگو یعنی اصلن هیچی نگو
    2_اونجوری که دلم میخواد به من وابستگی عاطفی نداره.تو هر شرایطی اول خانوادش بعدش من.توی هرررر شرایطی چون شما رو خانوادش حساس شدی اینجوری میگی به هرحال یه کدورتی بین شما پیش اومده باید صبر کنی تا التیام پیدا کنه دقیق که بشی میبینی بیشترین وقتش و انرژیش صرف شما میشه نه خانوادش شما هم نباید اونو تو شرایطی بذاری که بگی یا من یا خانوادت اینجوری مطمئناً خانوادشو ترچیح میده و شما ضزبه میخوری باید در کنارش باشی تا نیازهای اونارو رفع کنه(البته اگه تموم شه چون فعلا کدورته بینتون تموم شدنی نیست) بعدش برسه به شما
    3_ماهی 1-300 حقوق ثابت داره در کنارشم کلی پاداش و اضافه کار.با اینکه من اصلا ولخرج نیستمو خودش میدونه اصلا به من نمیگه.و ماهی 150 هزارتومن بیشتر به من نمیده.و پولهاشم معلوم نیست چه کار میکنه.و از طرفی هم ادم دست و دلبازیه و میدونم خییییلی زیادتر از حد معمول واسه خانوادش خرج میکنه.درصورتی که پدر شوهرم هیچ مشکل مالی نداره.معتاده.و مادرشوهرم اصلاااااا اهل پس انداز و صرفه جویی نیست و حتی من رو هم که خیلی صرفه جویی میکنم و حواسم به دخل و خرج هست مسخره میکنه.صرفه حویی خیلی خوبه ولی به نظر من برای اینجور ادما نباید صزفه جویی کرد و من بعضی اوقات از اینکه این همه به فکر پول . زندگیمونم و شوهرم اصلا دلش واسه پولش نمیسوزه من لجم میگیره به معنای واقعی..من از خودم کلی میزنم اما اون..از خودت نزن نیازهاتو بگو حتی گاهی بیشتر از نیازات اگه تامین نکرد اونوقت اعتراض کن وقتی هیچی نمیگی اونم میگه حتما لازم نداره

    درمورد مسئله مالی منم مشکل داشتم اینایی که گفتم حرفایی بود که الان که قهریم دوستام میگن بهم نمیدونمم کارسازه یا نه ولی به نظرم منطقی میاد
    4_خیلی زود قهر میکنه و از دید اون من همیشه مقصرم و باید عذرخواهی کنم وگرنه تا من واسه اشتی پیش قدم نشم اون نمیشه
    عادتش دادی کم کم ترکش بده کسی باید عذرخواهی کنه که مقصره اگه بخاطر گناه نکرده معذرت خواهی میکنی پس آدم منفعلی هستی کمی درمورد رفتارجراتمندانه تو همین سایت مطالعه کن
    یه روانشناسی میگفت مردا زبونشون معذرت خواهی نمیکنه تو عمل نشون میدن مثلا وقتی میان خونه دست پر میان

    5_فکر میکنه خانواده من دشمن اون هستن و چشم دیدنشو ندارن
    منم این مشکلو دارم البته منم نسبت به خانواده همسرم همین دیدو دارم شاید برای شما هم یه حس متقابل باشه
    ...
    سرافراز عزیز خوشحال میشم راهنماییم کنی

    منم راهنماییت کردم به منم گل بده
    - - - Updated - - -

    kmr عزیز منظورت از اینکه شک هاشو تایید نکنم چیه؟؟من حس میکنم اون از اینکه من بدگویی خانوادشو میکنم خیلی ناراضی و احساس نا امنی میکنه..دارم رو خودم کار میکنم بدشونو نگم..
    قکر میکنم منظورذش اون قسم هاست یه جا نوشته بود هر کی بیشتر قسم میخوره کمتر بهش اعتماد کن بهتر سر موضوع های کوچیک قسم نخوری من نمیگم شما دروغ گفتی شما برای ثابت کردن صداقتت قسم خوردی ولی شک همسرتو بیشتر کردی
    بهار عزیزم یه دنیا ازت ممنونم که واسم وقت گداشتی.من واقعا روی خانوادش حساس نیستم.این شوهرمه که خییییلی به اونا اهمیت میده حتی قبل قهرمونم همین بود..مثلا یه هفته اگه اون خونه باباش باشه من خونه بابام با اینکه فاصله مون 10 دقیقه هم نمیشه نمیاد منو ببینه.حتی زنگ و اس ام اسم به زور میده.وقتی خونه باباشه زنگ میزنم جواب نمیده اس ام اس میده.یا اگرم جواب بده با داد و بیداد جواب میده با فحش که مثلا بگه من واسه زنم ارزش قائل نیستم به خاطر شما.یا شما رو ترجیح میدم به زنم.در صورتی که من اینور خط قربون صدقه اش میرم و اون فحش میده و یه جوری حرف میزنه منو خیط کنه
    یا مثلا گه واسش پاداش و اضافه کار بریزن خانوادش خبر دارن ولی من اصلا روحمم خبر نداره از این قضیه..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط negad نمایش پست ها
    خوشحالم که الان پیش شوهرتی میدونم فکرت پر از سوالهای جور باجور ولی به نظر من کمی حوصله کن و با انرژی مثبت برو جلو.دقیقا پر از انرژی منفی ام..
    1-اینو بدون هیچ نفر سومی چه غریبه چه آشنا یعنی هیچ کس ارزش شو نداره تا زندگیت رو به خاطر اونا جهنم کنی و بخوای جر و بحث کنی این رو به شوهرتم خیلی آروم بگو. من دارم زندگیمو میکنم اونا هستن که مدام به شوهرم چیزای جدید یاد میدن و خودتم قبول کن هر کسی یه خانواده ای داره و تو باید زبون خانواده شوهرت پیدا کنی مطمئن باش تو می تونی { آب رودخانه با نرمیش حتی سنگهای رودخانه رم صاف میکنه} در مقابل هر چیزی مقاومت کنی در مقابلت مقاومت میکنه می تونی امتحان کنی دست تو بزار دیوار حل بده ، مقاومت میکنه و تو برای حل دادن حریص تر میشی و دیوار برای مقاومت حریص تر میشه. ولی بالشت حل بده با نرمیش در مقابلت انعطاف نشون میده و توهم حریص نمی شی تا هی حل بدی باور کن آ دما هم همین جورین. مقاومت نکن با اون همه بدی های خانواده شوهرت تو خوبی کن البته حساب شده و بجا بزار هم شوهرت همم خانوادش شرمنده بشن.با اینکه خیلی بی چشم و رو هستن امتحان میکنم
    2- وابستگی عاطفی رو هم باز تو شروع کن وسط روز بهش زنگ بزن بگو دلم برات تنگ شده بود یا غذای مورد علاقش بپذ. بعدشم ببین خانواده شوهرت چه جوری باهاش رفتار میکنن که شوهرت بیشتر به اونا متمایل تو هم همون کارارو بکن ببین مادر شوهرت با چه لحنی وقتی حرفش میزنه شوهرت فورا قبول میکنه توهم با همون لحن حرف بزن به این میگن تغلب کردن. تغلب کن تو زندگیت. کارایی که شوهرت دوس داره رو انجام بده . اگه احساس میکنی نمی تونی ،توی ساعت های بیکاریت برنامه بنویس ،بنویس امروز تو این ساعت زنگ میزنم به شوهرم میگم دل برات تنگ شده بود امروز تو این ساعت بهش اسمس عاشقانه می زنم یا امروز این غذا رو میپذم یا حتی در مورد مشکلاتتم با خودت بنویس مثلا اینجوری و با این لحن مشکلم مطرح میکنم ، هر روز با کارهای متفاوت بهش علاقت نشون بده
    3- در مورد پول هم اولا این بدون کسایی هستن که شرایطشون از تو بدتره یکشون من با اینکه شوهرم وضع مادیش عالی توی ماه جمعا 50 هزار تومان به من پول نمیده در این مورد من خودمم موندم.
    4- در مورد قهر کردنش هم محلش نزار ، مادر من اهل قهر نبود ولی ببام آدم کینه ای بودد برای اینکه مامانم به بابام عادت بده که قهر نکنه مشکل خودش مطرح میکرد یا تو کوچکترین اتفاقات هم حرف خودش میزد بعد میرفت پی کار خودش وسط کارشم با بابام صحبت میکرد انگار نه انگار که حرفی شده اختلافی شده و اینجوری شد که بابای من دیگه قهر نکر چون دید فقط خودش قهر می کنه و به حال مامان من هیچ اثری نمیزاره البته با مرور زمان. باید صبو باشی.
    5- در مورد خانوادت براش سیاست بازی کن مثلا بگو درسته اتفاقاتی میون تو و بابام شده ولی بابام همیشه به من میگه مواظب شوهرت باش یا بابام خاطرت می خواد حرفایی که شوهرت خوشش می یاد بگو یا مثلا رفتی شهر خودتون غذای مورد علاقه شوهرت درست کن عصر که دیدیش کمی براش ببر بگو مامانم برات درست کرده و اینجوری زمینه سازی کن و همین کارارو برای خانوادتم بکن. مثلا به خانوادت بگو شوهرت میگه خیلی پشیمونه یا ناراحته میگه من نباید این کارو میکردم . میدونی اونا که هیچ وقت به هم توضیح نمیدن که پس متوجه دروغت نمیشن. بازهم باید صبور باشی

    به جای اینکه به تضادها ی میون خودت و شوهرت فکر کنی به تفاهم هایی که با شوهرت داری فکر کن حتی اگه 1 درصد هم باشه اون زیادتر کن اون موقع مشکلات خود به خود هل می شه.
    بعدشم باور کن آدم به هر چی فکر کنه همون میشه پس سعی کن به چیزایی فکر کن که دوس داری بشه نه اون چیزایی که نمی خوای بشه.
    برا منم دعا کن تا برگردم سر خونه زندگیم این کارایی که گفتم کارایی هستن که من نکردم و کلی پشیمونم و الان دوس دارم برگردم روز اول و اینجوری شروع کنم.

    - - - Updated - - -

    محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی و دستهای خودت اندک خیس نشود.
    تااااااااااااااا می تونی محبت کن تااااااااااااااااااا میتونی چرب زبونی کن ، زبونت به کار بنداز ، اگه بلد نیستی برو کتاب بخون تو اینترنت سرچ کن .این به این معنی نیست که اشتاهاتش نادیده بگیری یا به گردن خودت بگیری یا تو معذرت خواهی کنی نه اصلا این کارارو اصلا نکن اشتباهاتش بهش گوش زد بکن ولی دیگه توضیح نخواه!
    به یه نفر میگن برو زشت ترین قسمت انسان بیار میره زبونش میاره میگن برو بهترین قسمتش بیار بازم زبونش میاره باور کن زبون معجزه می کنه اون چیزایی که فکر نمی کنی می کنه. پس استفاده کن قبل از اینکه دیر بشه ، باور کن زود دیر می شه. پس بلند شو با انرژی مثبت دست بکار شو همین الان براش اسمس بزن یا بگو که چقدر دوسش داری بی مقدمه و بی توقع.
    یه دنیا ممنونم که وقت گذاشتی

    - - - Updated - - -

    negad عزیزم مرسی واسم وقت گداشتی.جوابتو با نقل قول دادم ولی زیاد خوانا نیست.من دارم زندگیمو میکنم این خانواده شوهرمن که هر روز چیز جدید یاد میدن..سعی میکنم کارایی که گفتیو امجام بدم.ممنونم ازت
    سر افراز عزیز منتظرتم..

  13. کاربر روبرو از پست مفید tannaz joon تشکرکرده است .

    سرافراز (جمعه 03 آبان 92)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها کسی نیست؟؟
    sci....she...سرافراز عزیز کجایین پس؟؟

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام طناز جون چه خبر؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید titititititi تشکرکرده است .

    tannaz joon (جمعه 03 آبان 92)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    titititiجان هیچ خبری نیست..مشکلاتی که نوشتم ذهنمو مشغول کرده..از صبح تا حالا یه اس ام اسم بهم نداده..دلش واسه زنش تنگ نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از اونا خسته نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


 
صفحه 2 از 12 نخستنخست 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.