تا زمانی که رابطه بلاتکلیف مونده ، ما نمی تونیم خودمون رو متقاعد کنیم که دست از زنگ زدن و ... و پیگیری برداریم
در واقع حس بلاتکلیفی که بدترین حس بین انواع حس هاست ، خیلی قوی تر از دلتنگی و منطق و غرور و ... است
ما در این مواقع خودمون رو به در و دیورار می زنیم که تکلیفمون روشن بشه .
و نکته جالب اینکه وقتی از طرف مقابل خبری میشه و اون خبر حامل این پیامه که "من دیگه تو رو به هیچ عنوان نمیخوام" ما آروم میشیم
در واقع یه حس دلتنگی می مونه ، حس عذاب وجدان ، حس خشم نسبت به خودمون و طرف مقابل
و یک حس غرور که اگر کمکش کنیم می تونه به همه اینها فائق بشه
بنابراین قسمت سخت ماجرا ، جاییه که تو ایستادی در حال حاضر
و تا وقتی تکلیفت روشن نشه ، هیچ چیزی آرومت نمی کنه
خب چاره چیه ؟
چاره اینه که تکلیفت رو روشن کنی
یا باهاش تماس بگیری و صحبت کنی و تکلیفت رو روشن کنی
یا با خودت صحبت کنی و تکلیف رو برای خودت روشن کنی
راه دوم اگرچه سخت تره ، اما بهتره و در آینده حس خرد شدن غرور رو نخواهی داشت
همیشه داستان هایی که پایان ابهام برانگیز دارن ، تا مدت ها ذهن ما رو به خودشون مشغول می کنن ، چه برسه به اینکه این داستان مربوط به زندگی ما باشه .
پس پیشنهاد من بهت اینه که یکی از دوراه رو انتخاب کن و عملی کن
در واقع اگر از روز اول این کار رو کرده بودی تا الان مقداری از غم عشقت هم کم شده بود
پس این بازی رو تموم کن
راه اول : برای انجام این کار باهاش تماس بگیر و علت این اتفاقات رو بپرس و احساس ناخوشایندی رو که داری از بی توجهیش به خودت ، بیان کن. بهش بگو که نمی تونی در رابطه ای که تکلیفت روشن نیست بمونی. بهش بگو که بهش حق میدی که تو رو نخواد. اما اگر این طوره این حق توئه که این موضوع رو بدونی و در برززخ و بلاتکلیفی نمونی. بهش بگو اگر میخوای رابطه بین ما تموم بشه بهم بگو . و اگر گفت خودت رو قوی نشون بده . و تموم کن رابطه رو . برای غلبه بر دلتنگی و احساس خشمت بعد از تموم شدن ماجرا می تونی بازهم اینجا کمک
راه دوم : این راه سخت تر ، اما بهتره
برای خودت تکلیف رو روشن کن. چرا باید منتظر باشی کسی به تو بگه از این رابطه برو بیرون ؟ حس غرورت رو تقویت کن. وقتی کسی این همه مدت با تو تماسی نگرفته و تو رو نگران کرده و ... آیا ارزش اینو داره که در آینده همسر تو باشه ؟ بدیهاش رو برای خودت پررنگ کن. و در وجود خودت این رابطه رو تموم کن. بگو چه امروز ، چه فردا ، چه یک هفته بعد ، یک ماه بعد ، یک سال بعد اگر این آقا برگرده من دیگه محاله قبولش کنم . و اینو به خودت تلقین کن. اون قدر که باورت بشه. بگو از همین لحظه همه چیز برای من تمومه. اون به هر دلیلی اگر برگرده هم در زندگی من جایی نداره و به این صورت خودت رو از این برزخ و از این شمارش ساعت و ... رها کن. اصلا برات مهم نباشه که اومد یا نیومد یا هرچیز دیگه
من مطمئنم چیزی که تو رو اذیت می کنه حس دلتنگی نیست. حس بلاتکلیفیه .
امیدوارم حرفام برات سودمند باشه .
موفق باشی عزیزم
علاقه مندی ها (Bookmarks)