به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 شهریور 93 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    879
    سطح
    15
    Points: 879, Level: 15
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهش میکنم نگو فراموش کن نه اینکه نتونم میتونم ولی نمیخوام فقط بخاطر اون چون میدونم طاقت نمیاره
    بعدشم من کامل خودشو میشناسم از هر لحاظی شاید خیلی کامل نه ولی شناخت صحیحی ازش دارم میدونم کنارش خوشبخت میشم
    ولی خانوادم اینو نمیدونن فقط یه جلسه دیدنش بعدشم تو این سه سال کوچکترین بی احترامی بهم نکرده واقعا اخلاق داره چرا از دستش بدم؟از کجا معلوم با کس دیگه ای ازدواج کنم اینقد خوب باشه؟میگم خوب واقعا میگم از هرلحاظی خوبه فقط موقعیت خانوادش خوب نیست متاسفانه

  2. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام به همه دوستان همراه.
    خيلي خوشحالم كه با من و ستيلاي عزيز همراه شديد.
    اينجا ما ميخواي روي احساس خودمون كار كنيم تا بتونيم بهتر و درستتر با اين موضوع برخورد كنيم . پس بسم الله. هر كدومتون راهي رو تجربه كرده كه جواب ميده بذاره بقيه هم امتحانش كنند .
    اين رو هم بگم من كاري به انتخاب درست يا غلط ندارم اول خودمون رو بشناسيم كه كجاي ماجراييم بعد مي ريم روي شناخت طرف مقابل .

  3. #13
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزم شما گفتید که این رابطه ها را کات کرده اید. حالا یک سوالی دارم. اگر دوباره فرصت رابطه دوستی با کس دیگری را داشته باشید باز هم این کار را می کنید ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    unknown girl (پنجشنبه 25 مهر 92)

  5. #14
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام نوپو جان
    خوشحال شدم اينجا ديدمت.
    سوالي كه كردي جوابش واضحه به هيچ عنوان.
    من كه تا به حال رابطه دوستي نداشتم ولي شما فكر كنيد اگر قرار بود رابطه دوستي باشه چرا همون رابطه اول رو ادامه ندهند؟

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام دوستان شاید قضیه من با شما فرق داشته باشه چون پسری که من 3 سال باهاش بودم من و واسه ازدواج خواست و می خواست همه کاری کرد واسه راضی کردن من ولی من نتونستم نه که بگم دوسش نداشتم عشق اول ام بود همه دنیام بود ولی من دلیل داشتم واسه رد کردن ایشون دلیلی که مربوط به خودم بود وجز خدا و خواهر کسی از این خبر نداشت. تو این رابطه اگه مقصری بود اون خود من بودم اون فرشته بود که خدا واسم فرستاده بود تو مسیرم قرار گرفته بود ولی من یه اشتباه بزرگ داشتم که پا رو احساسم گذاشتم ولی اون دلیل رد کردن من و خانوادم دونست در حالیکه دلیله جدا شدنم ازش خانوادم نبود.... من بهترین ها رو براش می خوام می خوام خوشبخت شه می خوام یه فرشته مهربون تو مسیر زندگیش قرار بگیره و کارایی که من براش نکردم اون بکنه و بهش برسه.... اون لیاقت بهترین هارو داشت چون پاکترین دوستی رو داشتیم بهترین خاطرات رو واسم گذاشت اون 3 سال از عمرم رو با خوبیها پر کرد فدای دل پاکش بشم همیشه واسش دعا می کنم چون لایق دعاست....

  7. کاربر روبرو از پست مفید deniz90 تشکرکرده است .

    simai (دوشنبه 02 دی 92)

  8. #16
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام تا حالا هيچ كدوم دوستان راهكاري براي كنترل احساسات ندادند.

  9. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط veis نمایش پست ها
    تا زمانی که رابطه بلاتکلیف مونده ، ما نمی تونیم خودمون رو متقاعد کنیم که دست از زنگ زدن و ... و پیگیری برداریم
    در واقع حس بلاتکلیفی که بدترین حس بین انواع حس هاست ، خیلی قوی تر از دلتنگی و منطق و غرور و ... است
    ما در این مواقع خودمون رو به در و دیورار می زنیم که تکلیفمون روشن بشه .
    و نکته جالب اینکه وقتی از طرف مقابل خبری میشه و اون خبر حامل این پیامه که "من دیگه تو رو به هیچ عنوان نمیخوام" ما آروم میشیم
    در واقع یه حس دلتنگی می مونه ، حس عذاب وجدان ، حس خشم نسبت به خودمون و طرف مقابل
    و یک حس غرور که اگر کمکش کنیم می تونه به همه اینها فائق بشه
    بنابراین قسمت سخت ماجرا ، جاییه که تو ایستادی در حال حاضر
    و تا وقتی تکلیفت روشن نشه ، هیچ چیزی آرومت نمی کنه
    خب چاره چیه ؟
    چاره اینه که تکلیفت رو روشن کنی
    یا باهاش تماس بگیری و صحبت کنی و تکلیفت رو روشن کنی
    یا با خودت صحبت کنی و تکلیف رو برای خودت روشن کنی
    راه دوم اگرچه سخت تره ، اما بهتره و در آینده حس خرد شدن غرور رو نخواهی داشت
    همیشه داستان هایی که پایان ابهام برانگیز دارن ، تا مدت ها ذهن ما رو به خودشون مشغول می کنن ، چه برسه به اینکه این داستان مربوط به زندگی ما باشه .
    پس پیشنهاد من بهت اینه که یکی از دوراه رو انتخاب کن و عملی کن
    در واقع اگر از روز اول این کار رو کرده بودی تا الان مقداری از غم عشقت هم کم شده بود
    پس این بازی رو تموم کن
    راه اول : برای انجام این کار باهاش تماس بگیر و علت این اتفاقات رو بپرس و احساس ناخوشایندی رو که داری از بی توجهیش به خودت ، بیان کن. بهش بگو که نمی تونی در رابطه ای که تکلیفت روشن نیست بمونی. بهش بگو که بهش حق میدی که تو رو نخواد. اما اگر این طوره این حق توئه که این موضوع رو بدونی و در برززخ و بلاتکلیفی نمونی. بهش بگو اگر میخوای رابطه بین ما تموم بشه بهم بگو . و اگر گفت خودت رو قوی نشون بده . و تموم کن رابطه رو . برای غلبه بر دلتنگی و احساس خشمت بعد از تموم شدن ماجرا می تونی بازهم اینجا کمک

    راه دوم : این راه سخت تر ، اما بهتره
    برای خودت تکلیف رو روشن کن. چرا باید منتظر باشی کسی به تو بگه از این رابطه برو بیرون ؟ حس غرورت رو تقویت کن. وقتی کسی این همه مدت با تو تماسی نگرفته و تو رو نگران کرده و ... آیا ارزش اینو داره که در آینده همسر تو باشه ؟ بدیهاش رو برای خودت پررنگ کن. و در وجود خودت این رابطه رو تموم کن. بگو چه امروز ، چه فردا ، چه یک هفته بعد ، یک ماه بعد ، یک سال بعد اگر این آقا برگرده من دیگه محاله قبولش کنم . و اینو به خودت تلقین کن. اون قدر که باورت بشه. بگو از همین لحظه همه چیز برای من تمومه. اون به هر دلیلی اگر برگرده هم در زندگی من جایی نداره و به این صورت خودت رو از این برزخ و از این شمارش ساعت و ... رها کن. اصلا برات مهم نباشه که اومد یا نیومد یا هرچیز دیگه
    من مطمئنم چیزی که تو رو اذیت می کنه حس دلتنگی نیست. حس بلاتکلیفیه .
    امیدوارم حرفام برات سودمند باشه .
    موفق باشی عزیزم
    این حرفاییه که من برای ستیلای عزیز گذاشتم. امیدوارم به درد بخوره

  10. کاربر روبرو از پست مفید veis تشکرکرده است .

    ساحل 63 (سه شنبه 17 دی 92)

  11. #18
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    veisجان تجربه خودت رو نميذاري؟

  12. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    veisجان تجربه خودت رو نميذاري؟
    عزیزم هنوز تبدیل به تجربه نشده موضوع من. تاپیکم هنوز در جریانه و من خودم هنوز بلاتکلیفم.
    حرفهایی که زدم بر اساس یه تجربه قدیمی بود مربوط به زمانی که من بیست و یک سال بیشتر نداشتم
    یه اشنایی با یه اقایی که من احساس می کردم به شدت با شخصیت هستن و .... این اشنایی که مدت دو سه ماه طول کشید ، به جرات می تونم بگم سخت ترین ماجرا تو زندگی من بود.
    آقایی که از همه نظر با شخصیت و فوق العاده بود . یه آدم امروزی و با ایمان ، تحصیلات بالا ، ظاهر فوق العاده ، وضعیت مالی خوب و .... و هرچی که بگم کم گفتم . ماه رمضون بود و اون هر روز سحر اس ام اس هایی می داد که بار عرفانی داشت و .... و من شدیدا ، شدیدا، شدیدا بهش وابسته شدم.
    و یکباره اون اقا دیگه جواب منو نداد. من سه روز تمام در بلاتکلیفی بودم. سه روز جهنمی . واقعا جهنمی
    و اون حاضر نبود هیچی بگه
    تماس می گرفتم رد تماس می کرد ، پیام می دادم جواب نمی داد و اصلا حاضر نبود کوتاه بیاد
    و من هم حتما می خواستم تکلیفم رو روشن کنم. علاوه بر اون حس دلتنگی و حس وابستگی و حس حسرت از دست دادن اون داشت دیوونه م می کرد.
    در نهایت یه پیام زدم که "تمام روزه هات باطله ، قضاشون کن"
    که پرسید چرا ؟
    گفتم "چون تمام ماه رمضون رو دروغ گفتی که دوستم داری و دروغ روزهات رو باطل می کنه"
    که یادمه خیلی ناراحت شد و گفت که کاری نکرده که مستحق این باشه که من روزه هاش رو باطل بدونم
    بهش گفتم چرا وارد زندگی من شدی؟
    گفت :"میخوام از ایران برم ، این موضوع یکباره پیش اومد و من دیگه نمی تونم به تو فکر کنم. اما حرفام در مورد دوس داشتن دروغ نبود"
    گفتم :یعنی همه چیز تمومه ؟
    گفت : آره

    و اینجا من با وجود غم زیادی که داشتم ناگهان احساس آرامش وحشتناکی کردم. حس بیرون اومدن از جهنم بود
    به خاطر همینه که میگم بلاتکلیفی باعث و بانی همه این احساسات بیخوده.
    مطمئنم اگر اون پیام ها رد و بدل نمیشد شاید تا ماهها عذاب می کشیدم. اما اون پیام ها آرامش منو برگردوند.
    و بعد از اون حدود یک هفته طول کشید تا من تونستم با گریه و اشک خودمو دلداری بدم و از بحران خارج بشم.
    و تقریبا تا سه ماه بعد به طور کامل فراموشش کردم.


    از همه دوستان خواهش می کنم ، به خصوص آقایون، که هرگز کسی رو در این حالت قرار ندید . درسته که توضیح دادن برای شما سخته ، و با خودتون فکر می کنید که خب بالاخره خودش می فهمه که نمیخوامش ، اما بدونید اون طرف کسی داره هر لحظه می میره و زنده میشه
    لطفا با یه علت ، هر علتی ، بگید نمیخواید که طرف رو از این برزخ لعنتی رهاش کنید

    امیدوارم حرفام سودمند باشه
    موفق باشید.

  13. 2 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    Avaa (یکشنبه 22 دی 92), فرانک بانو (جمعه 26 مهر 92)

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوستان. دوران ارشد دوستی داشتم که با پسری 5 سال دوست بود . با اینکه خیلی تفاوتهای فاحشی داشتند هم از لحاظ تحصیلی هم کاری هم خانواده ولی متاسفانه دوستم به خاطر وابستگی اش نمیتونست ولش کنه و وابسته شده بود. تا اینکه ی هخیانتی از دید که البته فکر کنم از طرف پسر ساختگی بود تا از شر دوستم رها شه. و اون شد که دیگه دوستم تصمیم به ترکش کرد و چون خیلی خیلی خیلی دختر با راده ای بود و شاگرد اول کلاسشون ماشاء اله با یه خط تلفن عوض کردن با روحیه ای که داشت تونست رهاش کنه. البته سختی هم کشید. چه روزهایی که توی خوابگاه به حال خودش گریه نمیکرد و با من درد و دل نمیکرد. ولی چون میخواست تونست. در واقع خودشو گول نزد و الان از خودش شنیدم دکترا قبول شده. پس رها کردن یه رابطه ای که خودمون شروع میکنیم دلیل خاصی نمیخواد. فقط باید بخوایم تا خودمو نخوایم هر راهی هم جلومون بذارن به خاطر ارده سستمون باز به بن بست و اول خط میرسیم.
    موفق باشین


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رهايي از وابستگي(انسان رهايي يافت
    توسط fateme71 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 تیر 92, 17:27
  2. با پسرهايي كه تو زندگيم ميان چه جوري برخورد كنم؟
    توسط movafaghiyat در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 شهریور 91, 09:31
  3. شوهرم اصلا بچه نميخواد تكليف من چيه؟
    توسط khoshkhabar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 13 اسفند 90, 11:44
  4. تكنيك خانواده هاي خوشبخت (بدون شرح)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 مرداد 87, 16:17
  5. من به اندازه زيبايي تو غمگينم
    توسط ارزو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 بهمن 86, 06:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.