به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یاسمینای عزیز
    ببین چقدر غصه برای خودت درست میکنی؟
    انگار اگه غصه نخوری ، روزت شب نمیشه.
    من از یه دیدگاه دیگه ، به ماجرای تو نگاه کردم. خانواده شوهرتم حق دارن والا. تو دلت میخواد هر کاری میکنی، اونا چیزی نگن. پسر جوونشون تو اوج جوونی رفته زیر یه عالمه خواک خوابیده، اونوقت تو خیلی زود ازدواج کردی و داری با خوشبختی با شوهرت زندگی میکنی و تازه بچه هم تو راه داری. اونوقت توقع داری اونا حرص نخورن. ببینم خودت برادر داری؟؟؟ اگه خدایی نکرده این مشکل برای برادرت اتفاق میافتاد، تو چیکار میکردی؟ واکنش خونوادت چی بود؟
    ببین عزیزم این خوشبختی و این زندگی جدید ، حق تو هستش، اما باید یه چیزاییم رعایت کنی. چیزایی که قانون نا نوشته است. چرا اصلا به اون تولد رفتی، وقتی میدونی داغ دلشون تازه میشه ؟ میدونی پدر و مادر شوهر مرحومت تا آخر عمر ، به خاطر داغ فرزندشون میسوزن و رنج میکشن؟؟

    اصلاً یه چیز دیگه . تو واسه یه بچه که هفت سالشم تموم نشده و پسرت هست، اینجور غصه میخوری و بالاو پایین میپری، اونوقت توقع داری اونا واسه فرزند جوون مرگشون چیکار کنن؟
    چرا اصلا به راحتی قضاوت میکنی که : من میدونم .اونا امیرعلی رو دوست ندارن. فقط میخوان منو حرص بدن.
    آخه تو فکر میکنی این حرف درسته؟ تو چطور میتونی این قضاوت رو در مورد خانواده امیرعلی بکنی؟ اونا که قیم قانونی پسرت هستن.
    یاسمینای عزیز، کافیه فقط کمی درکشون کنی. کافیه خودتو برای دقایقی بذاری جای اونا. جای یه برادر رنج کشیده. جای یه پدر و مادر داغدیده . همین. اونوقت میفهمی کار توام شاید گاهی وقتا درست نبوده.
    من حرفم اینه عزیزم، برای چی رفتی تولد؟ برای چی میخوای باهاشون رودررو بشی؟ برای چی توقع داری بهت زنگ بزنن یا پیام بدن؟ ؟ تو که با مرد دیگه ای ازدواج کردی، خب بشین سر خونه و زندگیت و از زندگی جدیدت لذت ببر. همین.
    اگه مراسمی بود با خوشرویی امیرعلی رو بفرست . اگه کاری داشتن با خوشرویی انجام بده . هیچ وقت ازشون پیش بچه ات بد نگو . نذار ذهن بچه ات نسبت به خانواده پدریش خراب بشه. تو خیلی مهمی. میتونی خیلیکمک کنی. اما متاسفانه خودتو درگیر چیزای متفرقه میکنی.
    عزیزم جایی تو تاپیک قبلیت خووندم یکی از دوستا بهت گفته بود که به پسرت بگی : خدا یه بابای خوب به اسم مرتضی بهت داده.
    فقط میخواستم اخطار بده ، گفتن این حرف به امیرعلی، اشتباه محضه . بهش بگو هیچکس نمیتونه جای پدرتو پر کنه، حتی مرتضی. اما مرتضام دوستت داره. هیچوقت مجبورش نکن بهش بگه بابا. هیچکس نمیتونه جای پدر واقعی شو بگیره یاسمینای عزیزم. از پدر مرحومش خوب تعریف کن. بذار ذهنیت خوبی نسبت بهش، تو ذهن امیرعلی شکل بگیره.
    .
    .
    .
    در مورد این تاپیکم، باز داری حرص الکی میخوری. هیچ کدوم از این مسائل که خواهرت عاشق فلانی شده و یا برادرشوهر مرحومت ممکنه تلافیکنه، به تو ربطی ندارن. بهشون بگو تو رو آزار ندن . تو فقط باید به فکر خودت ، فرزند تو راهیت، امیرعلی و مرتضی باشی . همین . زندگیتو بچسب عزیزم. ازش لذت ببر.

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط مهربونی... : دوشنبه 15 مهر 92 در ساعت 08:28

  2. 2 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    یاسمینا25 (دوشنبه 15 مهر 92), شیدا. (دوشنبه 15 مهر 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    مهربونی عزیز مگه یاسمینا جون عامل مرگ همسرشون بودند که حالا باید رعایت حال خانواده اش رو بکنن. حالا که یاسمینا جون هیچ گیری اونجا ندارن اونا از هفت پشت هم براش غریبه ترند. پس نیازی نیست که هر کاری که میکنن از اونا اجازه بگیرن یا رعایت حالشون رو بکنن. چرا وقتی زن یه آقایی می میره کسی نیست این حرفا رو بهش بزنه ولی تا خانمی بیوه میشه باید رعایت همه رو بکنه غیر خودش. پس کی رعایت حال یاسمینا رو بکنه. چرا اونا یه کم کوتاه نمیان؟؟؟؟؟؟

    یاسمینا جون در مورد مشکل خواهرت هم تو بیشتر از این مورد ناراحتی که اگه سرکوفتی کردن چیکار کنم؟؟؟ تو به جای دعوا کردن با خواهرت و مانع ازدواج اون شدن یه کم روی رفتارای خودت فکر کن. روی اینکه دیگه وقتشه به خاطر خواهرت هم که شده باهاشون محکم و قاطع حرف بزنی؟؟ به جای دعوا چرا پشت خواتهرت در نمیای و براش خواهری نمیکنی؟؟؟

    اصلا ببین درسته . تو به جای ترسی که از خانواده همسر مرحومت داری جلوی ازدواج و خوشبختی خواهرت رو میگیری. می بینی عزیزم مشکل از خواهرت نیست مشکل از توئه. تو باید خودتو اصلاح کنی و روی رفتارات تجدید نظر کنی نه خواهرت. سعی کن اگه عشقشون دو طرفه است همونطور که دوستمون گفتن موضوع رو با همسرت مطرح کنی تا با کمک اون قضیه رو رسمی کنید. تگیه گاه خواهرت باش . اینقدر خوادخواه نباش .چون تو با خانواده همسر قبلیت مشکل داری چوبشو باید خواهرت بخوره؟؟؟؟ این درسته؟؟؟ یه کم فکر کن ببین زندگی خواهرت برات الویت داره یا خانواده همسر مرحومت؟؟؟؟؟/

  4. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    یاسمینا25 (دوشنبه 15 مهر 92)

  5. #13
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از شما دوستان ممنوم-مهربونی جان من کار اشتباهی کردم که دوباره ازدواج کردم؟؟؟؟من انتظار ندارم که برام زنگ بزنند یا اس بدند.شما تاپیک قبلیمو با دقت نخوندید من گفتم دوست دارم که از من کینه ای نداشته باشند.من برای تولد ،پسرم رو بردم خواستم خودمم برم تا هدیه رو بدم تا دیگه دلخوری ازم نداشته باشند.آدم میتونه بهترین راهنمایی هارو به شخصی که بدترین مشکلا رو داره بکنه اگه جای اون طرف باشی باز هم این حرفا رو میزنی؟؟.حرف زدن در مورد مشکلات دیگران و اینطور راهنمایی کردن راحته.گاهی اوقات برای راهنمایی کردن باید خودتو به جای طرف بزاری.حرف زدن خیلی آسونه ولی عمل کردن خیلی سخته.

    kamrجان ممنوم دیگه یاد گرفتم که در برابرشون کوتاه نیام حداقل در این مورد

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یاسمینای عزیز
    انگار شما پست منو با دقت نخوندیدن. من ولی با دقت خوندم .
    چه کسی گفته شما حق نداشتی ازدواج کنی؟ من اگه جایی این حرفو زدم ، بگوو؟
    من برات نوشتم زندگی جدید و راحتی که داری و خوشبختی که الان حس میکنی، حق شماست. غیر از اینه ؟؟
    بله هیچ جایی ننوشته ، منم گفتم قانون نانوشته است. یه احساسه که خانواده همسرت دارن و کمی درکشون کن.
    اما ازت کینه دارن یا ندارن. دوستت دارن یا ندارن . میخوان خوشبخت بشی یا خشبخت نشی.
    بذار هر فکری که دلشون میخواد ، بکنن. شما مسئول تفکر اونها نیستی.
    شما مسئول زندگی خودت ، نی نی، مرتضی و امیرعلی هستی . همین. دوست ندارن ببیننت، خب نرو عزیزم. هم خودت کمتر آسیب میبینی، هم داغ اونا تازه نمیشه. این خیلی توضیحش سخته؟؟؟ من غیر از این چیزی گفتم؟؟؟
    دختر خوب، من اتفاقاً خوشحالم که ازدواج کردی و سر و سامون گرفتی و احساس خوشبختی میکنی. اما لازم نیست با دستای خودت ، خوشبختی تو خراب کنی. همین .





    kamr عزیز ، شما کاربر فهمیده ای هستید. من همیشه پست های شما رو برای مراجعین میخونم. چطور چنین حرفی میزنید؟
    اگر یاسمینا خانوم، مسئول مرگ شوهرش بود، که بهش میگفتن قاتل.

    من نمیدونم چطور دارین قضاوت راجع به پست من میکنید در حالیکه من فقط گفتم یاسمینا خودش یه مادره و چطور واسه یه بچه هفت ساله، پر پر میزنه، خب کمی هم داغی که به دل اونا هست، درک کنه. یاسمینا میتونه این درک رو داشته باشه . قرار نیست کاری انجام بده . به اونا هیچ وابستگی هم نداره. پس به زندگی خودش بچسبه. به یاسمینا گفتم برای تنها دقایقی خودشو جای اونا بزاره. اگه زبونم لال این اتفاق واسه برادر خودش افتاده بود، چی ؟؟ درک کردن همدیگه، درک کردن یه پدر داغ دیده، مادر داغ دیده، برادر کمر شکسته اونقدر سخته؟؟؟

  7. 3 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 15 مهر 92), یاسمینا25 (دوشنبه 15 مهر 92), شیدا. (دوشنبه 15 مهر 92)

  8. #15
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مهربونی جان اصلا متوجه این حرفتون نمیشم که میگید من داغشون رو تازه میکنم.من فقط روز تولد بود که رفتم.من پسرمو میفرستم و اونا با حرفاشون اونو علیه من تحریک میکنند.

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    یاسمینای عزیز خودتو ناراحت نکن حالا دوستمون مهربونی یه چیزی گفت
    آقا یا خانوم مهربونی وقتی داری مقایسه میکنی درست مقایسه کن! یاسمینا جان 2سال بعد از فوت همسر مرحومش ازدواج کرد و به انداز کافی صبر کرده چون اگه بیشتر صبر میکرد پسرش مانع میشد و مشکلات دیگه ای پیدا میکرد
    حالا که داری مقایسه میکنی با این دید نگاه کن اگه بجای همسر یاسمینا خدایی نکرده برای خود یاسمینا اتفاقی می افتاد بازم خانواده اش اینجوری برخورد میکردن یا هنوز 40روز نگذشته برای پسرشون آستین بالا میزدن؟
    انصاف هم بد نیست !!! لطفا مواظب باشید که حرفاتون تو روحیه طرف چه تاثیری میذاره

    - - - Updated - - -

    مهربونی چرا پسر یاسمینا نباید به شوهرش بگه بابا؟
    مگه بابا فقط کسیِ که تو به وجود آمدن بچه نقش داشته؟ مگه شوهر یاسمینا در حق پسرش پدری نمیکنه؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    یاسمینا25 (دوشنبه 15 مهر 92)

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار_68 نمایش پست ها
    یاسمینای عزیز خودتو ناراحت نکن حالا دوستمون مهربونی یه چیزی گفت
    واقعاً که.
    متاسفم. خاموشی بهترین جوابه.





    یاسمینای عزیزم امیدوارم نی نی سالمی به دنیا بیاری عزیزم. شاد باشی و سالم. میدونم که به حرفام میرسی. من مثل خواهر بهت گفتم. دشمنت نیستم عزیزم.
    عرضی نیست گلم.
    خدانگهدارت.

  12. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهربونی... نمایش پست ها
    واقعاً که.
    متاسفم. خاموشی بهترین جوابه.

    .
    عزیزم شما یه جوری گفتی که انگار یاسمینا تو مرگ شوهرش مقصر بوده و هم من این برداشتو کردم هم kmr و هم یاسمینا
    بهتره بجای جوش آوردن و ناراحت شدن و سکوت پیشه کردن نظرات بقیه رو بخونی و اگه منظورتو درست متوجه نشدن واضح تر توضیح بدی
    موفق باشی

  13. #19
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه دوستان ممنونم.دوست ندارم بخاطر من دلخوری بینتون پیش بیاد.مهربونی جان ازت ممنونم من خیلی خستم درک شرایط من خیلی سخته.دیگه باهم بحث نکنید دوستان.من فقط خواستم دردودل کنم.دوست ندارم باعث رنجش کسی بشم.بازم از همتون ممنونم.پاینده باشید

    - - - Updated - - -

    از همه دوستان ممنونم.دوست ندارم بخاطر من دلخوری بینتون پیش بیاد.مهربونی جان ازت ممنونم من خیلی خستم درک شرایط من خیلی سخته.دیگه باهم بحث نکنید دوستان.من فقط خواستم دردودل کنم.دوست ندارم باعث رنجش کسی بشم.بازم از همتون ممنونم.پاینده باشید

  14. #20
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…
    هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..
    .هم نمازش را، هم دلم را …
    و می رود …


    از خودم متنفرمبا خواهرم دعوا کردم.دیگه کوتاه نمیام.هر چه پیش آمد خوش آمد.بعد از 7 ماه زندگی دیگه کاسه صبر شوهرم لبریز شد هیچی نگفت فقط با ناراحتی به من نگاه کرد و رفت بیرون.خیلی بدم.خیلی خیلی خیلی بدم.بیچاره مرتضی تو این مدت خیلی تحملم کرد و هیچی نمیگفت.آره من خیلی خودخواهم.به خاطر آرامش خودم دل شوهرمو دل خواهرمو شکوندم.دلم میخواد بمیرم.دوستان از همتون ممنونم.بهارجان انشاالله مشکلت حل بشه و دختر گلت زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه.قدر زندگیتو بدون بهارم.همیشه هم حقتو بگیر.خیلی از اون جمله ای که گفتی خوشم اومد.اگه شل بگیری سفت میخوری.خدانگهدار دوستان


    - - - Updated - - -


    مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…
    هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..
    .هم نمازش را، هم دلم را …
    و می رود …


    از خودم متنفرمبا خواهرم دعوا کردم.دیگه کوتاه نمیام.هر چه پیش آمد خوش آمد.بعد از 7 ماه زندگی دیگه کاسه صبر شوهرم لبریز شد هیچی نگفت فقط با ناراحتی به من نگاه کرد و رفت بیرون.خیلی بدم.خیلی خیلی خیلی بدم.بیچاره مرتضی تو این مدت خیلی تحملم کرد و هیچی نمیگفت.آره من خیلی خودخواهم.به خاطر آرامش خودم دل شوهرمو دل خواهرمو شکوندم.دلم میخواد بمیرم.دوستان از همتون ممنونم.بهارجان انشاالله مشکلت حل بشه و دختر گلت زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه.قدر زندگیتو بدون بهارم.همیشه هم حقتو بگیر.خیلی از اون جمله ای که گفتی خوشم اومد.اگه شل بگیری سفت میخوری.خدانگهدار دوستان



 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.