یاسمینای عزیز
ببین چقدر غصه برای خودت درست میکنی؟
انگار اگه غصه نخوری ، روزت شب نمیشه.
من از یه دیدگاه دیگه ، به ماجرای تو نگاه کردم. خانواده شوهرتم حق دارن والا. تو دلت میخواد هر کاری میکنی، اونا چیزی نگن. پسر جوونشون تو اوج جوونی رفته زیر یه عالمه خواک خوابیده، اونوقت تو خیلی زود ازدواج کردی و داری با خوشبختی با شوهرت زندگی میکنی و تازه بچه هم تو راه داری. اونوقت توقع داری اونا حرص نخورن. ببینم خودت برادر داری؟؟؟ اگه خدایی نکرده این مشکل برای برادرت اتفاق میافتاد، تو چیکار میکردی؟ واکنش خونوادت چی بود؟
ببین عزیزم این خوشبختی و این زندگی جدید ، حق تو هستش، اما باید یه چیزاییم رعایت کنی. چیزایی که قانون نا نوشته است. چرا اصلا به اون تولد رفتی، وقتی میدونی داغ دلشون تازه میشه ؟ میدونی پدر و مادر شوهر مرحومت تا آخر عمر ، به خاطر داغ فرزندشون میسوزن و رنج میکشن؟؟
اصلاً یه چیز دیگه . تو واسه یه بچه که هفت سالشم تموم نشده و پسرت هست، اینجور غصه میخوری و بالاو پایین میپری، اونوقت توقع داری اونا واسه فرزند جوون مرگشون چیکار کنن؟
چرا اصلا به راحتی قضاوت میکنی که : من میدونم .اونا امیرعلی رو دوست ندارن. فقط میخوان منو حرص بدن.
آخه تو فکر میکنی این حرف درسته؟ تو چطور میتونی این قضاوت رو در مورد خانواده امیرعلی بکنی؟ اونا که قیم قانونی پسرت هستن.
یاسمینای عزیز، کافیه فقط کمی درکشون کنی. کافیه خودتو برای دقایقی بذاری جای اونا. جای یه برادر رنج کشیده. جای یه پدر و مادر داغدیده . همین. اونوقت میفهمی کار توام شاید گاهی وقتا درست نبوده.
من حرفم اینه عزیزم، برای چی رفتی تولد؟ برای چی میخوای باهاشون رودررو بشی؟ برای چی توقع داری بهت زنگ بزنن یا پیام بدن؟ ؟ تو که با مرد دیگه ای ازدواج کردی، خب بشین سر خونه و زندگیت و از زندگی جدیدت لذت ببر. همین.
اگه مراسمی بود با خوشرویی امیرعلی رو بفرست . اگه کاری داشتن با خوشرویی انجام بده . هیچ وقت ازشون پیش بچه ات بد نگو . نذار ذهن بچه ات نسبت به خانواده پدریش خراب بشه. تو خیلی مهمی. میتونی خیلیکمک کنی. اما متاسفانه خودتو درگیر چیزای متفرقه میکنی.
عزیزم جایی تو تاپیک قبلیت خووندم یکی از دوستا بهت گفته بود که به پسرت بگی : خدا یه بابای خوب به اسم مرتضی بهت داده.
فقط میخواستم اخطار بده ، گفتن این حرف به امیرعلی، اشتباه محضه . بهش بگو هیچکس نمیتونه جای پدرتو پر کنه، حتی مرتضی. اما مرتضام دوستت داره. هیچوقت مجبورش نکن بهش بگه بابا. هیچکس نمیتونه جای پدر واقعی شو بگیره یاسمینای عزیزم. از پدر مرحومش خوب تعریف کن. بذار ذهنیت خوبی نسبت بهش، تو ذهن امیرعلی شکل بگیره.
.
.
.
در مورد این تاپیکم، باز داری حرص الکی میخوری. هیچ کدوم از این مسائل که خواهرت عاشق فلانی شده و یا برادرشوهر مرحومت ممکنه تلافیکنه، به تو ربطی ندارن. بهشون بگو تو رو آزار ندن . تو فقط باید به فکر خودت ، فرزند تو راهیت، امیرعلی و مرتضی باشی . همین . زندگیتو بچسب عزیزم. ازش لذت ببر.
- - - Updated - - -
علاقه مندی ها (Bookmarks)