به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 56 , از مجموع 56
  1. #51
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه دوستانی که به نوعی سعی در آدم کردن من داشتند. فکر میکنم جملات زیر پاسخ اکثر تایپیک خا را در خودش داره:

    من "کامروا" دارای تفکرات خاصی هستم و تفکراتم در خیلی موارد با دین و عرف و نگرش حاکم بر جامعه عقب مونده امروز فرق داره. به دلیل این تفاوتهاست که این تفکرات خاص من شدن تفکرات به زعم شما " غلط " و به زعم خودم "بارور نشده"!

    من معتقدم زن و مرد (و خانواده هاشون که اون عرض از مبدا اول زندگی را میخوان براشون تامیین کنن)باید:

    مشارکت در تامین جهاز مساوی
    مشارکت در تامین مسکن مساوی (چه ی زیر پلیه اجاره ای چه ی پنت هاس تو تورنتو)
    مشارکت در تمام هزینه های ازدواج باز هم مساوی

    و از اون طرف

    حق طلاق مساوی باشن
    یا تعهد و تک همسری برای هر دو یا اجازه تعددد همسر باز هم برای هر دو
    حتما میگین پس سختی های زن در زایمان و تولد و .... چی میشه که در جواب میگم مهریه مرد به زن برای جبران این مساله باید تخصیص بگیره!

    آقایون و خانومهای عزیز چیزایی که گفتم فقط کافی در عرف جامعه نگاه بهش درست بشه وگرنه هیچکدوم اشکال ذاتی نداره! عصبانیت شما از اینه که حرفهای من با عرفه پذیرفته شده داره مخالفت میکنه، وگرنه بندهای بالا هیچکدومشون جنایت نیست! عصبانیت شماها درست مثل خشم کلیسا از گالیه هست که اولین باری که چرخش زمین را مطرح کرد مورد غضب همگان قرار گرفت! مگه تفکرات من در خیلی خانواده های (مذهبی و غیر مذهبی) همین ایران خودمون یا خیلی کشورهای پیشرفته در حال اجرا نیست!

    من الان عصبانیم از زمین و زمان- از خانواده خودم در درجه اول و خانواده همسرم از درجه دوم. از همسرم در درجه سوم (چون احتمالا ی خونه را حداقل بهش دادن و گذشته واسه 100 سال دوم زندگیش تا ازش استفاده کنه!)
    و قبل از همه اینها از خودم که باید اینقدر میگشتم تا کسی را که تفکرات غلط منو داره واسه زندگی پیدا کنم!


    از نظر شماها مثلا ی شخص غیرمعتقد به خدا گمراه و کافره و جاش تو جهنمه و.... ولی اگه کسی بیاد و بگه مثلا من اینطوریم و رفتم با ی شخص خیلی مذهبی و مقید ازدواج کردم!!!! اینو خیلی بدتر میدونید! ولی اگه همین شخص اینقدر بگرده تا یک آدم با طرز فکر خودش پدا کنه و ازدواج کنه حداقل این دنیا زندگی مشترکش از این جهت به مشکل نمیخوره!

    عصبانیتم از دست خودم اینجاست که فرضا تفکر من غلط اندر غلط اندر غلط به توان 1000! ولی بودن کسانی که این تفکر منو داشتن و من باید 10سال هم میشد میرفتم خواستگاری یا اگه پیدا نمیکردم قید ازدواج را میزدم تا اینقدر دچار تناقض درونی و حس سرخوردگی بشم!!
    (بزرگترین اشتباه من نه ازدواج کنونیمه نه رد کردن رویایی ترین آرزوی زندگیم،الهام)

    شیداخانوم اگه ممکنه اون متن بلند بالاتو بنویس چون من به تک تک جملات عمیقا فکر میکنم و بعضی وقتها خیلی جملاتی بوده که شنیدم و در تفکراتم تاثیر گذاشته و منجر به تغییر دیدگاه شده!


    اما مجازات هایی که واسه خودم در نظر گرفتم (به دلیل عدم دقت کافی در ازدواج)

    1- تا آخر عمر فقط خودخوری کنم و این حرفها را تو ذهنم مرور کنم و در ظاهر خیلی خیلی مهربانانه با همسر و بچم زندگی کنم چون اونها مقصر این تفکرات من نیستن


    2- دعا کنم که خدا کمک کنه و بتونم از زندگی خوبی که دارم لذت ببرم ( خود همسرم و خانواد هامون الحمدله خیلی خوبن و مشکل ریشه ای با هم نداریم)-فقط مشکل طرز فکر من و انتخابمه! انتخابو باید اولش دقت میکردم چون الان دیگه کاریش نمیشه کرد ولی رو فکرم کار میکنم هرچند اگه میخواست درست بشه تو این 32 سال درست میشد! من از دبستان به این مسایل فکر میکردم و ریشه های اعتقادیم از اون موقع شکل گرفته! روزی که همه بچه ها تو کوچه بازی میکردن پدرم برام از فلسفه و عرفان و مولانا حرف میزد! هیچکدوم از حرفهای من ماحصل تفکر یکی دو روزه نیست!


    3-تلاش بیشتر کنم تا مشکل اقتصادیم حل بشه.مطئنتم اگه دست و بالم باز بشه این مسایل خیلی خیلی کمتر تو ذهنم بولد میشه


    4-همسرم خیلی دوست دارهبا خاله ها و مادرش ی سفر زنونه بره مشهد(اونها سالی یکبار میرن)-بفرستمش بره ی چند روزی استراحت بدم به ذهن خستم!


    5-قضیه دوست دختر هم در من تا وقتی که باورماینه که فطرت مرد طوری خلق و طراحی شده که نیاز به چند زن در کنارش داره(تو طبیعت هم همینطوره) و همچنین این واقعیت که نیازهای روحی و جسمیم به طور کمالگرایانه با یک زن (ولو بهترین زن دنیا) به ارضا کامل نمیرسه! با منه-
    ما خوب مجبورم،باز تاکید میکنم که مجبورم این مساله را در خودم سرکوب کنم و همیشه با این میلم بشدت بجنگم! نه اینکه به این نتیجه رسیده باشم ولی چون مجبورم اینکار را بکنم میکنم!

    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  2. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    میشل (شنبه 13 مهر 92), شیدا. (یکشنبه 14 مهر 92)

  3. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام
    اول اینکه تبریک میگم بابت پدر شدنتون..تعجب کردم چه زود..امیدوارم زیر سایه پدرمادر با خوشبختی بزرگ شه..

    ناراحت شدم مشکلی براتون پیش اومده فکرمیکردم از زندگیتون خیلی راضی هستین و کم کم افکار ناراحت کننده ی سابقتون رخت بستن..

    از طرفی درکتون میکنم خیلی سخته ک مشکلی داشته باشی و عزیزانت در توانشون باشه و کمکی نکنن درصورتی ک نه اونا وظیفه دارن نه بهشون میگیم اما خب زیر بار مشکلات له شدن خیلی سخته.. بعد ازشون باخوشحالی میگذریم و افتخارش می مونه ک یک تنه حلش کردیم..
    مشکلات مالی شما هم همینه باید جز خاطرات پرونده بسته بشه..

    جناب کامروا ازدواج زندگی خوابگاهی نیس قرار نی هم خونه ی هم باشن.. بعد ازدواج دلها هم پیوند میخوره.. اگ هم دل باشین باهم بقیه مسایل مادی رو هم حل میکنید..


    وقتی دو طرف خودخوری کنن یه روزی سرریز میشن یا منفجر..
    زندگی قرار نی مثل همخونه ای بگین چندصباحی تحمل میکنم بعد هرکی میره پی کار خودش..
    وقتی راحت باشید جراتمند باشین هم به حقوق خودتون و هم همسرتون احترام گذاشته شه..دیگه چه دلخوری و سرزنش و مسکن پیش میاد تازه کلی هم پیشرفت میکنین..

    وقتی فقط به همسرتون فکرکنید و دل ببندید دیگه کسی تو دل و ذهنتون رسوخ نمیکنه دیگه نمیگین این نیاز چندهمسری تو وجود مرد هس..باور کنید نیس..وقتی کل دلتون مال همسر نباشه خب جاداره واسه چندتا دیگه..


    ابراز محبت ظاهری موج درستی نمیفرسته و اثرش خوب نی.. خودتون باشید و محبت واقعی مطمئنا اثرگذاره..

    تنبیه هاتون جالب نبود..خودخوری تنبیهه!؟! میخاین مثل خواستن دوره ی دانشجوییتون شه..بااینکه خودتون تصمیم گرفتین..

    باید مسایل رو حل کنید و دیگه بهشون فکرنکنید..گذشته گذشته، آینده آینده میاد الان باید زندگی کرد..

    تکنیک توقف فکر و رفتار جراتمندانه رو واسه همچین موقع هایی گفتن..
    لطفا بجای فکرو خودخوری به تایپیکهای مربوطه برید و جدی عملیش کنید.. هی هم پشت گوش نندازین خطرناکه!

    امیدوارم به فکر خودتون و ملکه کامروا و نینیتون باشین..


    یادمه قبلا یکی از بچه ها بهتون پیشنهاد ویزیت طبیب سنتی و اصلاح مزاج دادند بهتره انجامش بدین..فصل پاییز سودا زیادمیشه به تبع اون فکروخیال وافسردگی بیشتر..

    ورزش و مسافرت سه نفره هم خیلی موثره..


    و اما این جمله ی زیبا برا اونایی ک میخان پدر نمونه شن:

    بهترین کاری ک پدر در حق فرزند میتونه انجام بده محبت به همسره (مادرفرزند!)


    شادوپیروز باشید.
    بزرگترین هنر، عشق ورزیدنه

  4. 4 کاربر از پست مفید باران بهاری11 تشکرکرده اند .

    کامران (یکشنبه 14 مهر 92), میشل (شنبه 13 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), شیدا. (یکشنبه 14 مهر 92)

  5. #53
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام داداش کامی، خوبی؟

    باهاتون موافقم که مشکل ریشه ای ای ندارید با همسرتون. اما دو تا مسئله اساسی دیده میشه که اگه حل نشن، تبدیل به مشکل میشن.

    1. سطح صمیمیت بینتون پایین اومده.

    2. شما منفعل و پرخاشگر هستید. شاید همسرتون هم یه چیزی تو همین حدودا باشه.


    در کل خسته ای. آدم وقتی خسته میشه و یه مدت هم تغذیه عاطفی مناسبی نداشته باشه، همه چی به نظرش تلخ میاد. پس یه ریفرش اساسی بکنید.


    همه چی درست میشه. به قول آقای اس سی آی، حرفه ای زندگی کنید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  6. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    کامران (یکشنبه 14 مهر 92)

  7. #54
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    33
    Array
    سلام فقط یه چیزی رو که باتوجه به افکارتون جزء مجازاتتون قرارندادید بهتون یادآوری می کنم:
    باتوجه به نظر شما به تغییر نقش زن و مرد وعقب موندگی نگرش حاکم بر جامعه استدلال جدیدی براساس افکار شما ابراز می کنم:

    یه مجازات شما هم (البته اگه به نظر شما مجازات باشه ) باید کنار همسرتون وجود چندین دوست پسر رو باید تحمل کنید (براساس افکار شما که حقوق زن و مرد رو یکی می دونه)

  8. 3 کاربر از پست مفید heaven65 تشکرکرده اند .

    sanjab (یکشنبه 14 مهر 92), کامران (دوشنبه 15 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92)

  9. #55
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    متاسفانه یا خوشبختانه تعداد پستهای این تاپیک بش از 50 شده، و بنده پست اول شما و پست 51 شما را مطالعه کردم ، اما فرصت نشد پاسخ کاربران عزیز را مطالعه کنم.
    دقت در پست اول شما و مقایسه آن با پست 51 شما، نشان داده است که شما نسبت به پاسخهای اعضاء احتمالا مقاوم هستید. که البته طبیعی هست.

    شما در ازدواج مشکلی نداشتید. و اکنون هم ندارید. اما زیر بنای نظری و نگرش شما نسبت به زندگی دچار اشکال اساسی هست.
    شما پیشفرض هایی از زندگی خوب دارید، که اساسا در دنیا غیر ممکن است. و چون غیر ممکن است شما با هر کسی که در این دنیا زندگی می کردید باز هم مهمان تالار همدردی بودید. با مسائلی شبیه آنچه که مطرح کردید.

    لذا به عکس پاسخهایی که به اکثر مراجعان در مورد مشکلات واقعی آنها داده می شود، ناچارم در مورد نگرش شما نکاتی را مطرح کنم. که البته امکان کمی هست که نگرش فردی با طرح جواب منطقی تغییر کند. چون مهمترین عنصری که نگرش را تغییر می دهد تغییرات احساسی آن است که به بستر زمان نیاز دارد. اما ما ناچاریم به خاطر ضیق وقت به این حداقل اکتفا کنیم.

    زندگی انسان اجتماعی هست.
    هر زندگی اجتماعی ملزوماتی دارد.
    حتی در کشورهایی که کاملا فرد گرا هستند و فریاد آزادی گوش افراد را برای شنیدن هیچ حرف دیگری را آزاد نگذاشته هست، نیز ملزومات خاص خودش را دارد.
    یعنی در همان کشور ها هم قوانین حاکم هست. در همان کشور هم هنجارها وجود دارد.
    اصلا بسیاری از معیارهای سنجش در حوزه جسم و روان با ارزیابی ومقایسه آن با هنجارها انجام می شود.
    علت هم ساده هست. چون خداوند انسان را مختار آفریده است. هر انسانی منافع خاصی دارد. هر منافع لذتی خاص خودش را دارد، هر انسانی دلی دارد و هر دلی چیزی دوست دارد.
    لذا اگر در یک جامعه هر فردی بخواهد برای خودش قوانین نانوشته ای در ذهن داشته باشد و کاری به علمی بودن یا نبودن، به قانونی بودن یا نبودن، به اخلاقی بودن یا نبودن، به هنجار بودن یا نبودن و... نداشتبه باشد. به تعداد افراد آن جامعه ، خواستهای مختلفی وجود دارد که غالبا با خواستهای دیگران درگیری ایجاد می کند.
    این طبیعی هست که این قوانین خود خوانده شما با همسرت، با خانواده ات، با خانواده همسرت، با جامعه ات و با همه اعضاء این تالار همخوانی ندارد و جالب تر اینکه حتی با خود شما در همه زمانها و شرایط همخوانی ندارد.(نمونه اش استثنایی که در مورد ازدواج احتمالی با الهام قید کردید.)

    پس شما باید اول بدانید آنچه که نگرش خود خواندید و آن را لازم الاجرا دانستید، تا وقتی اصلاح نشود. با هیچ کس در این دنیا خوشبخت نخواهید شد. مگر اینکه آن فرد انسان نباشد. چون اگر انسان باشد، او هم نگرش و خواستهایی دارد. و این خواستها هم خاستگاهی دارد. یا شرع هست، یا عرف هست، یا قوانین هست، یا حداقل مثل شما دل خودش و فکر خودش هست. هر کدام از اینها که باشد با شما در تعارض قرار می گیرد. و درگیر خواهید شد.

    توصیه می کنم. این تاپیک را زیادی پیش نبرید.
    مدتی به خودتون فرصت دهید.
    بازنگری در سبک زندگی و افکار خود بکنید.
    باید یک ثبات فکری توام با سازگاری با دیگران در جهت سازگاری اجتماعی ایجاد کنید.
    باید به این فکر کنید که: چگونه این همه انسان با خواستها و سبکهای مختلف می توانند کنار هم جمع شوند و مسائلشون را حل کنند.
    محور سازگاری آنها کدامست؟
    قانون هست؟
    شرع هست؟
    اخلاق هست؟
    فکر و استدلال هست؟
    عرف هست؟
    هنجار هست؟
    معجونی از همه یا بعضی این علت هاست.
    و هر کدام از این ها چه میزان در زندگی اجتماعی نقش دارد؟
    و اگر بخواهیم بی خیال همه این مواردبشویم و خواست خود را دنبال کنیم. و تمام موارد دیگر را حذف کنیم چه مشکلاتی پیش می آید و چگونه این مشکلات می توانند حل شوند.

    اگر موارد بالا را تدبر نکیند و حل نکنید.
    مثل یک معتاد، مثل کسانی که به مشروب پناه می برند، تنها راهی که می ماند اینست که خودت را داغون یک مسئله ای بکنی و به جای حل مسائل از همه چیز فاصله بگیری و فاتحه زندگیت را به کلی بخوانی


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 11 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 15 مهر 92), deljoo_deltang (دوشنبه 15 مهر 92), heaven65 (یکشنبه 14 مهر 92), sanjab (یکشنبه 14 مهر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 15 مهر 92), فرشته اردیبهشت (یکشنبه 14 مهر 92), کامران (دوشنبه 15 مهر 92), گل آرا (سه شنبه 16 مهر 92), شیدا. (یکشنبه 14 مهر 92), عشق آفرین (پنجشنبه 17 تیر 95), صبا_2009 (پنجشنبه 18 مهر 92)

  11. #56
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamrava نمایش پست ها

    من میگم از نظر اخلاقی (نه از نظر قانون و شرع) چه اشکالی داره کسی که شانسش زده و خونه هاش در کمتر از یک سال 3 برابر شده (از متری 3.5 ملیون شده 11 ملیون) و خدا اینجوری گذاشته تو کاسش حالا یکمی از این مالو بذاره سر سفره بچش؟ ا

    باسلام و احترام جناب KAMRAVA
    من مدتی هست که با این سایت آشنا شدم و تاپیک های مختلفی هم خوندم ، با خیلی از داستان های اینجا ناراحت و متاسف شدم از جمله تاپیک ها و داستان های زندگی شما جناب kamrava واقعا از تاپیکاتون ناراحت میشدم و واسه همسرتون و اون طفل معصوم ناراحت میشدم میدونم شما نیازی به دلسوزی و ناراحتی من ندارین حتی این حرفا هیچ تاثیری در تغییر نگرش شما نداره اما بیشتر از همه ی این تاپیک های این سایت تاپیک شما بود که منو بالاخره ترغیب به عضو شدن ونظر دادن کرد. حرفام شاید تاثیری نداشته باشه اما واقعا دلم واسه همسر و بچتون با این طرز تفکرتون سوخت بنده خدا گناه داره اینکه یه مسلمان ظلمی و ببینه و هیچکار نکنه یجورایی خودشم تو اون ظلم شریک بوده.

    شما میگین چرا پدر زنتون کمکتون نمیکنه و میگین این همه پول و بالاخره میخواد چکار کنن.و کارشون و از نظر اخلاقی نه قانونی بردین زیر سوال

    حالا کاری نداریم بدرستی و غلط بودن کار ایشون از هرلحاظ (اخلاق یا قانون)

    من میخوام بگم بیاین و یطور دیگه به این قضیه نگا کنین. پدر زن شما پدر چند تا بچه و سرپرست یخانواده اس بالاخره بعنوان انسان واسه خودش یسری تفکرات و آرزوها و برنامه هایی داشته ، شما نمیتونین یهو وارد زندگیشون بشین بگین بیا بخاطر خواسته و توقعات ما بیخیال رویاها و آرزوهات بشو.شاید اگه اون خونه رو بده بدخترش حس کنه دیگه نمیتونه به برنامه هایی که واسه خونوادش داشته برسه. یموقع هست ما توقعاتمون زیاده یموقع هست نه کمه یا درحد معمول مهم اینه که ما بتونیم تو زندگی بخواستمون برسیم فرض کنین ایشون تو مرحله اخر رسیدن بخواسته هاشه یهو شما میخواین مانعش بشین خب بنظرتون صرفا بخاطر زیاده خواهیهای شما باید بیخیال خواسته ها و اهداف خودش تو زندگیش بشه؟شما خودتون بذارین جای ایشون یسری آرزوها دارین حالا یهو یکی وارد خونوادتون بشه بخواد مانع بشه شما راحت قبول میکنین؟؟؟

    مثلا بابای من آرزوش اینه سر عروسی هر بچه اش یکی از واحدای اپارتمان شو که خیلی هم واسشون زحمت کشیده بده به بچه هاش
    حالا من نوعی که هیچ زحمتی نکشیدم دخترشم هستم ، میام به بابام میگم باباجان من که دخترم وظیفه مرد خونه گرفتن تازشم خودم مهندسم کار میکنم خونه میگیرم خونتو نمیخوام بجاش من الان جوونم میخوام جوونی کنم بیا و خونه بزرگتر و سوبلکس بساز و با یعالمه وسایل نو و مدرن خسته شدیم یتنوعی بدیم بزندگیمون !!! خب اخه این منطقیه !! بابای من با آینده نگری خودش میگه الان دوره بدی شده دختر من شاید نتونه در اینده واسه خودش خونه تهییه کنه الان براش اماده کنم ! بعد این دختر بخاطر توقعات زیادش بیاد بزنه تو ذوق پدر !!! این درسته!
    حالا ممکنه پدر زن شما هم یسری رویاهای دیگه ای داشته باشه )حالا بزرگتر( واسه همین ازکمک کردن دست نگه داشته

    یه مثال میخوام براتون بزنم شاید بدردتون بخوره:

    بابابزرگ من آدمی بودن که بین بچه هاشون تفاوت زیادی قایل میشدن؛مخصوصا به پسر کوچکترشون همه چی براش تامین میکردن تا تونستن هم از پول و خونه بهش دادن ؛ اینا باعث شد عموی من تنبل بار بیاد هم خودش هم خانمش یعنی یجوراییی توقعااتی که شما ازپدر زنتون دارین عموی من از باباش داشت باباشم تا تونست کمکش کرد در عوض بابای من مثه شما ورشکست شد با اینکه از باباش انتظاری هم نداشت اما باباش هیچ کمکی بهش نکرد. تو هیچ مرحله زندگیش حتی ازدواجش .
    شاید اولش ادم بگه چه بابای بی رحمی و از این حرفایی که شما برای پدرزنتون میزنین اما ببینین نتیجه کار پدربزرگ ما چی شد
    1.الان بابای من وضعش از عمومم بهتر شده (از نظر مالی)
    2. بابای من هیچ انتظاری از پدرش و خانواده ها نداشت، اما نذاشت اصن خانواده از لحاظ عاطفی دچار لغزش بشه برای ارامش خودش و البته خونوادش دنبال زن صیغه ای ودوست دختر اینا هم نبود طفلک تو اوج نداری فقط واسه اینکه یمقدار فشار روحی روانی از روی خونوادش و همینطور خودش برداشته بشه اول چندروزی هممون و برد مسافرت (نه سفر خارج ) چون بقول خودش وقتی میره سفر همه مشکلاتشو میریزه دور انگار هیچ مشکلی نداره بعد میشینه درست بمشکلات فکر میکنه و یک تصمیم درست میگیره

    و من وضع الان مدیون اون پدریم که کمک بابام نکرد و گذاشت پدرم خودش روی پای خودش واسته نه مثه عموم همش درحال کمک کردن بهش باشه تا اونم واسش عادت بشه که اگه هرموقع بمشکل خورد پس یکی هست که مشکلاتشو حل کنه

    الان عزت و احترامی که بابای من داره حتی از عموی بزرگم هم بیشتره، حتی زمانی که بابابزرگم سکته کردن چهارسال رو تخت بودن این بابا و مامان من بودن که جمعشون کردن و اما عمو کوچیکم که اینقد بهش رسیدن ولشون کرد و رفت.
    حتی واسه فوت پدرش تنها بابای من بود که تمام مخارج و داد چرا؟ چون پولای بابابزرگم بپای خرج و مخارج عموم رفته بود.

    اما بشنوین از سرنوشت عموی بنده:

    کمکای وقت و بیوقت پدربزرگم باعث شد از کارش بیاد بیرون ، و انتظارش از خواهرا و برادرا بالا رفت از وقتی هم که اومده بیرون حقوقشو عمه ام ماهانه داره براش تو حسابش میریزه ، خونه هم که بابام بهش داده . خورد و خوارکشم که میاد خونه مامانبزرگم (پدربزرگم فوت شدن) خب بنظر شما این زندگیه؟ همش بار منت برادرا خواهرا پدر و مادر رو دوشش که!!! خب پس مرد بودنش به چیه؟

    بنظر من شاید پدر زنتون بیشتر با این کارشون میخواین شمارو تو شرایط سخت محک بزنن بالاخره خودشونم میدونن پولاشون درنهایت به وارثینشون میرسه.

    درثانی شما الان مییگین سهم دخترشو بده ؛ خب اگه الان بده فردا روز که ایشون خدایی نکرده از دنیا رفتن (انشالله 120 سال زنده باشن)اون موقع اگه قیمت خونه خیلی بالاتر از این رفته بود سهم زن تون خیلی بیشتر میشد خودتون پشیمون نمیشین که چرا اون موقع پول و گرفتم و ولخرچی کردم
    شاید ایشونم میدونن شما میخواین ولخرجی کنین و نمیخواین پولا حیف و میل بشه.میخواد تا وقتی عاقل تر نشدین بهتون پول الکی نده.

    یه مثال عینی دیگه براتون میزنم تا بهتر بتونین درک کنین:

    پدربزرگ منم چندین سال پیش اومدن به بابام گفتن بیا سهم خواهراتو بده بعد از من دیگه اونا سهمی نداشته باشن همه این اموال باشه برای شما پسرا بابام مخالفت کرد چرا؟ چون گفت اگه فردا روز قیمتا بالاتر رفت همین خواهر ا بعدا از من دلچرکین نمیشن که چرا اون موقع اینکارو کردین؟؟ خداییشم راست گفت قیمت خونه 10 و 20 سال پیش با الان قابل مقایسه اس اخه؟
    من تعجب میکنم منی که یدخترم اینو ننگ میدونم که بیام از بابام یا پدر شوهرم پول بگیرم چه برسه به خونه و...شما بجاییکه بگین میخوام ثابت کنم بخودم و خونوادم که قدرت مستقل شدن و دارم بجاش با کوچکترین مشکلی میخواین زود براحل برسین ؟ بجای درمان بفکر مسکن هستین؟ این مسکنا اگه خوب بود که تاحالا روتون جواب میداد تا حالا صد هزار بار زننتون طلاق داده بودین میرفتین سراغ اون مسکنا!! چرا پس اینکارارو نکردین؟



    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamrava نمایش پست ها


    ما یا باید اخلاق را ملاک بذاریم یا قانون سفت و سخت را!

    به این معنی که اسلامی که گفته وظیفه تامین معیشت زندگی الا و للا با مرده از اون طرف اجازه داشتن زن صیغه ای هم به مرد داده! نمیشه که تو قسمت اول پای بند قانون سفت و سخت و دستور دین مبین بود ولی تو قسمت دوم پای بند اخلاقیات و مرام و معرفت!

    ای بابا از دست شماها با اون خردتون!! اگه بنا به اخلاق یا قانون سفت و سخته باید تو دو طرف میدون یک ملاک باشه!

    پس من مجوز لازم را دارم که اگه یک روزی زنم را تو مادیات غرق کردم برم زن صیغه یی هم داشته باشم چون همون قانونی که گفته خروار خروار ثروت زن بره بایگانی بشه و بعدشم گیر دولت بیافته یا حیف و میل بشه وهیچکی ازش استفاده نکنه، دقیقا جای دیگه هم گفته که مرد دلش بخواد 100تا زن صیغه کنه! جامعه ما تو قسمت دوم میگه اخلاقی عمل کن و در قسمت اول میگه قانونی و مطابق با توصیه دین! جلل الخالق!!!

    با ی حرف حساب و منطق قوی جوابمو بدید اگه راست میگید دیگه!!!

    من اصلا نمیتونم با این حرف کنار بیام. به نظر من زن و مرد باید تو تمام شئون با هم مسولیت ها را بعهده بگیرن و خانواده های ثرتمندم تا خودشون زندن و بچه هاشون جوونن باید بذارن سر سفره بچه ها چون غیر از این باشه علاوه بر اینکه خودشون نمیخورن بعد 120 سال که رفتن اون دنیا دیگه بچه هاشونم از اون سنین جوونی گذشتن و اینا میشه مالهای بدست آمده و استفاده نشده که فقط وزروبال اخرویش مونده وسط!

    من میدونم الان عصبانیت شما از خوندن حرفای من اینه که جواب قاطعانه ایی ندارید و همه چیزو سپردید به عرف!


    من اگه ی روز بتونم ی خونه 200 متری مجلل تهیه کنم به زنم میگم تا پدرت بهت ی خونه حداقل 70 متریشو (متریتو!) بهت نده من نمیارمت تو همچین خونه ای چون اون حداقل لازم (ی خونه 100متری تو شمال تهران) را من آوردم و نباید خونوادت اینقدر بی معرفتی کنن و به اصطلاح زرنگی کنن که برن ی عروس خونه دار بگیرن و بعد ی آپارتمان که 1/100 ثروتشونم نمیشه دریغ کنن! وظیفه قاونی ندارن اما وظیفهاخلاقی دارن.

    من تا این مشکلم حل نشه فکر داشتن زن صیغه ای یا دوست دختر از سرم بیرون نمیره چون واسم مثل مسکنی میمونه که آرومم میکنه!

    امیدوارم کسی با استدلالی قویتر از خودم پیدا بشه تا با حرفش آروم بشم و مثل بچه آدم بشینم سر زندگیم (والبته کلی هم دعاش میکنم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamrava نمایش پست ها

    من معتقدم زن و مرد (و خانواده هاشون که اون عرض از مبدا اول زندگی را میخوان براشون تامیین کنن)باید:

    مشارکت در تامین جهاز مساوی
    مشارکت در تامین مسکن مساوی (چه ی زیر پلیه اجاره ای چه ی پنت هاس تو تورنتو)
    مشارکت در تمام هزینه های ازدواج باز هم مساوی

    و از اون طرف

    حق طلاق مساوی باشن
    یا تعهد و تک همسری برای هر دو یا اجازه تعددد همسر باز هم برای هر دو
    حتما میگین پس سختی های زن در زایمان و تولد و .... چی میشه که در جواب میگم مهریه مرد به زن برای جبران این مساله باید تخصیص بگیره!


    [IMG]

    شما که تو پست های قبلیتون میگفتین این دوستی های پنهانیتون با دوست دخترتون باعث نشده ذره ای از محبتتون از خانمتون کم بشه و بوظایفتون خوب میرسین چی شد؟ اگه راست میگین این دلسردی خانم شما از کجاس پس؟ شاید شما متوجه نشدین اما خانمتون از رفتارهای شما متوجه دوستی هاتون شده میخواد یجوری جبران کنه. تو همین تالار خیلی از خانما میگفتن فهمیدن اما برو نمیارن که طرفمون پرو نشه دوباره تکرار کنه البته گویا واسه شما برو نیاوردن برعکسه بیشتر هرچی خانمتون سکوت کنه شما از این لذت های زودگذر خوشحال تر میشین. بیشتر میرین طرف اینجور کارا.
    اما در مورد چند زنه بودن که گفتبن اسلام بهتون اجازشو داده:

    1.خواهشا مطالعتون در این زمینه ببرین بالا (لطفا لطفا لطفا)همینجوری نگین خدا گفته پس حقمه!!!

    2.اون زمان که این ایه نازل شد زمانی بود که پر از جنگ و خونریزی بود مردای خیلی خانواده ها کشته شده بودن همون زمان خدا به پیامبر گفت که چون خیلی از زن های مسلمان بی سرپرست شدن به مردهای باقی مونده بگو هرکدام که میتونن مسولیت خانواده ای و بعهده بگیرن،حتی حضرت علی گفتن نمیتونن زن دیگری غیر از همسر خودشون قبول کنن.(یعنی بفهمین چرا این اجازه رو خداوند دادن برای مسکن شما نبوده!!!)

    3.حتی ایه قران داریم (الان حضور ذهن ندارم بخواین براتون میتونم پیداش کنم بیارم) که گفته بشرطی که بتونین عدالت و رعایت کنین و بالافاصله ایه ای نازل شده که تاکید کرده شما نمیتوانین تاکید میکنم شما نمیتوانین عدالت را رعایت کنین!!!

    4. قران هیجوقت بخاطر تنوع طلبی و هوس رانی اقایون ازدواج مجدد ونذاشته حتی همین الاناشم میگن فقط زمانی که شما مطمعن باشین که تعداد اقایون نسبت بخانما ها کمتر باشه عده ای که مشکلی ندارن میتونن بخاطر این مشکل چند زنه باشن. تازه اونم باید از همسر اولتون اجازه بگیرین

    اما الان تعداد اقایون از خانم ها بیشتر م هست.فکر کنم برعکس باید انجام شه/(شوخی)(این معتبر استادم سرکلاس واحد تنظبم براساس اخرین امار بهمون گفت)

    تازشم خودمونم با یکم تحقیق میتونیم بفهمیم که الان دیگه اون مشکلات نیست چون :
    یزمانی تعداد اقایون کمتر بود :
    (درهنگام تولد تعدا د نوزاد پسر از دختر بیشتره اما بعلت یسری شرایط مرگ و میر اقایون بیشتر بوده)
    مثلا همین جنگ
    یا تصادفات
    دعواها(اغلب اقایون دعوا میکنن بعد همدیگر و بکشتن میدن کمتر دیدیم خانمی تو خیابون دعوا را بندازه و کشته بشه)
    خانما در مقابل بعضی بیماریها عفونی مقاوم تر از اقایون هستن واسه همین مرگ و میر اقایون بیشتره

    اما الان جنگی نداریم تازه علم پزشکی پیشرفت کرده مرگ و میرشون کاهش یافته برای همین دیگه نیازی نیست شما بخودتون زحمت زن گرفتن بدین

    دیگه پستم طولانی شد در مورد صیغه نمیگم دیگه ببینین افراد متاهل در یسری شرایظ میتونن صیغه کنن همینجوری واستون ازاد ازادم نیست
    البته من اینا رو گفتم که بدونین که همینجوری از جانب خداحرف نزنین میخواین بگین هم از جانب حودتون بگین
    بگین دوست دارم ازدواج مجدد کنم یا صیغه کنم نه اینکه خدا اجازه داده

    در ضمن سوای همه ی اینا شما که اینقد به حق و حقوق مساوی ایمان دارین چرا جایی میگین که فقط بنفعتتونه
    خب من الان میگم اقای محترم حرف شما درست خدا اجازه داده صیغه کنین زن بگیرین همش درست درسته
    اما همون خدا به زن شما موقع خواستگاری اختیار تام داده که انتخاب کنه
    همون خدا گفته اگه دختر بزور سر سفره عقد بشینه اون عقد باطله باطلللل

    خب پس شما چرا این اختیارو ازش گرفتی ؟؟ چرا راستشو نیومدیدین بگین: خانم محترم احترام شما بعنوان زن اولم واجب اما من علاقه شدید به چند زنه بودن دارم اگه پایه ای بسم الله و گرنه شما رو بخیر و مارو بسلامت؟؟

    یا همین الان چرا به بنده خدا نمیگین چکارا کردین و چی تو ذهنتونه؟ اگه حق و حقوقتون مساویه؟
    یادمه اونجایی که خواستین زننتون و با دوست دخترتون اشنا کنین یکی از بچه ها گفتن که خب اگه خانمتون اینکارو کنن شما هم راضی هستین ؟ اونجا به بنده خدا توپیدین که من حق دارم زن صد باره بگیرم خانمم نه.!!! باز حالا میگین زن و مرد یکسان باشن مگه چی میشه!!!!
    تناقض گوییاتون منو کشته
    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 15 مهر 92 در ساعت 12:57

  12. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    کامران (پنجشنبه 25 مهر 92)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.