ممنون از همه دوستانی که به نوعی سعی در آدم کردن من داشتند. فکر میکنم جملات زیر پاسخ اکثر تایپیک خا را در خودش داره:
من "کامروا" دارای تفکرات خاصی هستم و تفکراتم در خیلی موارد با دین و عرف و نگرش حاکم بر جامعه عقب مونده امروز فرق داره. به دلیل این تفاوتهاست که این تفکرات خاص من شدن تفکرات به زعم شما " غلط " و به زعم خودم "بارور نشده"!
من معتقدم زن و مرد (و خانواده هاشون که اون عرض از مبدا اول زندگی را میخوان براشون تامیین کنن)باید:
مشارکت در تامین جهاز مساوی
مشارکت در تامین مسکن مساوی (چه ی زیر پلیه اجاره ای چه ی پنت هاس تو تورنتو)
مشارکت در تمام هزینه های ازدواج باز هم مساوی
و از اون طرف
حق طلاق مساوی باشن
یا تعهد و تک همسری برای هر دو یا اجازه تعددد همسر باز هم برای هر دو
حتما میگین پس سختی های زن در زایمان و تولد و .... چی میشه که در جواب میگم مهریه مرد به زن برای جبران این مساله باید تخصیص بگیره!
آقایون و خانومهای عزیز چیزایی که گفتم فقط کافی در عرف جامعه نگاه بهش درست بشه وگرنه هیچکدوم اشکال ذاتی نداره! عصبانیت شما از اینه که حرفهای من با عرفه پذیرفته شده داره مخالفت میکنه، وگرنه بندهای بالا هیچکدومشون جنایت نیست! عصبانیت شماها درست مثل خشم کلیسا از گالیه هست که اولین باری که چرخش زمین را مطرح کرد مورد غضب همگان قرار گرفت! مگه تفکرات من در خیلی خانواده های (مذهبی و غیر مذهبی) همین ایران خودمون یا خیلی کشورهای پیشرفته در حال اجرا نیست!
من الان عصبانیم از زمین و زمان- از خانواده خودم در درجه اول و خانواده همسرم از درجه دوم. از همسرم در درجه سوم (چون احتمالا ی خونه را حداقل بهش دادن و گذشته واسه 100 سال دوم زندگیش تا ازش استفاده کنه!) و قبل از همه اینها از خودم که باید اینقدر میگشتم تا کسی را که تفکرات غلط منو داره واسه زندگی پیدا کنم!
از نظر شماها مثلا ی شخص غیرمعتقد به خدا گمراه و کافره و جاش تو جهنمه و.... ولی اگه کسی بیاد و بگه مثلا من اینطوریم و رفتم با ی شخص خیلی مذهبی و مقید ازدواج کردم!!!! اینو خیلی بدتر میدونید! ولی اگه همین شخص اینقدر بگرده تا یک آدم با طرز فکر خودش پدا کنه و ازدواج کنه حداقل این دنیا زندگی مشترکش از این جهت به مشکل نمیخوره!
عصبانیتم از دست خودم اینجاست که فرضا تفکر من غلط اندر غلط اندر غلط به توان 1000! ولی بودن کسانی که این تفکر منو داشتن و من باید 10سال هم میشد میرفتم خواستگاری یا اگه پیدا نمیکردم قید ازدواج را میزدم تا اینقدر دچار تناقض درونی و حس سرخوردگی بشم!!(بزرگترین اشتباه من نه ازدواج کنونیمه نه رد کردن رویایی ترین آرزوی زندگیم،الهام)
شیداخانوم اگه ممکنه اون متن بلند بالاتو بنویس چون من به تک تک جملات عمیقا فکر میکنم و بعضی وقتها خیلی جملاتی بوده که شنیدم و در تفکراتم تاثیر گذاشته و منجر به تغییر دیدگاه شده!
اما مجازات هایی که واسه خودم در نظر گرفتم (به دلیل عدم دقت کافی در ازدواج)
1- تا آخر عمر فقط خودخوری کنم و این حرفها را تو ذهنم مرور کنم و در ظاهر خیلی خیلی مهربانانه با همسر و بچم زندگی کنم چون اونها مقصر این تفکرات من نیستن
2- دعا کنم که خدا کمک کنه و بتونم از زندگی خوبی که دارم لذت ببرم ( خود همسرم و خانواد هامون الحمدله خیلی خوبن و مشکل ریشه ای با هم نداریم)-فقط مشکل طرز فکر من و انتخابمه! انتخابو باید اولش دقت میکردم چون الان دیگه کاریش نمیشه کرد ولی رو فکرم کار میکنم هرچند اگه میخواست درست بشه تو این 32 سال درست میشد! من از دبستان به این مسایل فکر میکردم و ریشه های اعتقادیم از اون موقع شکل گرفته! روزی که همه بچه ها تو کوچه بازی میکردن پدرم برام از فلسفه و عرفان و مولانا حرف میزد! هیچکدوم از حرفهای من ماحصل تفکر یکی دو روزه نیست!
3-تلاش بیشتر کنم تا مشکل اقتصادیم حل بشه.مطئنتم اگه دست و بالم باز بشه این مسایل خیلی خیلی کمتر تو ذهنم بولد میشه
4-همسرم خیلی دوست دارهبا خاله ها و مادرش ی سفر زنونه بره مشهد(اونها سالی یکبار میرن)-بفرستمش بره ی چند روزی استراحت بدم به ذهن خستم!
5-قضیه دوست دختر هم در من تا وقتی که باورماینه که فطرت مرد طوری خلق و طراحی شده که نیاز به چند زن در کنارش داره(تو طبیعت هم همینطوره) و همچنین این واقعیت که نیازهای روحی و جسمیم به طور کمالگرایانه با یک زن (ولو بهترین زن دنیا) به ارضا کامل نمیرسه! با منه-
ما خوب مجبورم،باز تاکید میکنم که مجبورم این مساله را در خودم سرکوب کنم و همیشه با این میلم بشدت بجنگم! نه اینکه به این نتیجه رسیده باشم ولی چون مجبورم اینکار را بکنم میکنم!
*به جادوی چشم تو شیدا شدم*
*ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
*من آن قطره بودم که با موج عشق*
*در آغوش مهر تو دریا شدم*
علاقه مندی ها (Bookmarks)