به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39
  1. #31
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه شما بسیار منفعلانه رفتار می کنید و دایم حرف از ترس می زنید. آنها هم از همین نقطه ضعف شما استفاده می کنند.

  2. #32
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    همسر شما چرا از همسر قبلیش جدا شده؟

  3. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    شیدا جون یاسمینا با خانواده شوهر مرحومش مشکل داره فکر نمیکنم جدایی همسرش از همسر سابقش موضوع مهمی باشه
    خدارو شکر که همسر خوب و فهمیده ای داره

  4. #34
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    همسر شما چرا از همسر قبلیش جدا شده؟
    شیدا جان علت جدایی شون اختلاف عقیدتی با یه سری مسایل دیگه.فقط میدونم اون خانم زیاد مایل به ازدواج با همسرم نبود بخاطر اصرار پدرش با همسرم ازدواج کرد.الان هم همسر سابقشون ازدواج کردند بیشتر از این نمیدونم. من زیاد کنکاش نکردم.نحوه آشنایی ما هم مادر همسرم من رو تو یه مراسمی میبینند و به پسرشون پیشنهاد میدند و ما هم بعد از دیدار همدیگه رو پسند کردیم چون از همه لحاظ نزدیک به هم بودیم.خانمی من با این خانواده همسرم مشکلی ندارم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    متاسفانه شما بسیار منفعلانه رفتار می کنید و دایم حرف از ترس می زنید. آنها هم از همین نقطه ضعف شما استفاده می کنند.
    قبول دارم نوپو جان خیلی ترسو هستم ولی از این قوم اجوج و ماجوج همه کار بر میاد فقط خدا رحم کند

  5. #35
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر اقوام همسرتان خطرناک هستند بهتر است از رفت و آمد پسرتان با آنها جلوگیری کنید. من واقعا تکان خوردم که دیدم به بچه هفت ساله کلمات جنسی یاد داده اند. مگر مفهوم خیانت زن به شوهر به جز مفهوم جنسی است و مگر غیر از این است که کودک به هیچ وجه نباید ذره ای از این مفاهیم آگاه شود ؟ یادم می آید در سنین پسر شما که بودم مادر من حتی تفاوت پسر و دختر را به من نمی گفت و حالا می فهمم که چقدر عاقلانه رفتار کرده است.
    عزیزم نمی خواهم نگرانت کنم. اما اگر بخواهی پسرت را پیش اقوام شوهر مرحومت ببری و آنها تو را ناراحت و بیمار کنند و پسرت را علیه همسرت تحریک کنند ، کم کم کاسه صبر شوهرت هم لبریز می شود. مگر یک آدم چقدر تحمل دارد ؟

    عزیزم پسر شما به اقوامی که کلمات سخیف جنسی و ضدیت با والدین و دو به هم زنی را یادش بدهند احتیاج ندارد. سعی کن او با اقوام خودت و همسر فعلی ات رفت و آمد کند.
    اگر کسی که زن و بچه دارد راجع به خواهر من چنین حرفی را پیش بکشد ، قطعا من رفتار بسیار قاطعانه ای در پیش خواهم گرفت. چه معنی دارد که چشمش دنبال خواهر شما باشد!!!!! این هم یک نقطه ضعف بزرگ این خانواده : با وجود حق دختر و خانواده اش برای رد خواستگار این طور طلبکارند! با وجود داشتن زن و بچه چشمش هنوز به دنبال خواهر شما است و حتی با بی شرمی تمام چنین حرفی را علنا می زند!!!!!!!!
    ظاهرا بسیار هم کینه توز هستند و از انتقام حتی به قیمت خراب کردن خودشان ابا ندارند!!!!!!
    این البته شد سه تا به جای یکی !
    عزیزم اگر دلت نمی خواهد که پسر تو را هم این چنین تربیت کنند ، که ظاهرا دارند می کنند و خیلی هم کارشان را بلدند که در ظرف دو ساعت انجام می دهند ! نباید از آنها بترسی و یا برایشان دلسوزی کنی که نوه شان را می خواهند! نه عزیزم ! آنها نه می توانند کاری بکنند علیه شما و نه دلشان برای پسر تو تنگ می شود!
    به جای ترسیدن حواست را جمع کن!

  6. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    یاسمینا25 (جمعه 12 مهر 92)

  7. #36
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نوپو گرامی بسیار ممنونم از فرمایشات دلگرم کننده شما.ولی من دلم میخواد طوری رفتار کنیم که این جریانات پیش نیاد.دلم نمیخواد کینه ای از من داشته باشند.دلم میخواد اونا رو از خودم راضی نگه داشته باشم.اگه من پسرم رو اونجا نبرم اونا برای دیدنش به مدرسه اش یا باشگاهش میرند.باهم مشکل داشتیم ولی نه تا این حد که بخواند پسرمو تحریک کنند همه این داستان بعد از بارداری من پیش اومد.نمیدونم چرا انقدر نسبت به بارداری من حساس شدند.گاهی وقتا میترسم جلو شوهرم رو بگیرند و حرف نادرستی بهش بزنند.من میخوام این اتیش درونشون رو خاموش کنند که تا بتونم هم خودم و بچه ام بدون استرس زندگی کنیم.پیش خودم این احساس رو میکنم اگه پسرم اونجا نره وضع بدتر میشه.شایدم من دارم اشتباه فکر میکنم

  8. #37
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من وقتی بچه بودم مادرم خیلی قاطعانه به من می گفت : حق نداری با هیچ کسی به جز من یا پدرت ، جایی بروی. حتی نزدیکترین فامیلت.
    اولا کسی که کینه توز است تا خودش نخواهد آتش کینه اش خاموش نمی شود. شما مسئول تربیت پسرت و آرامش همسرت و به دنیا آوردن جنینت هستی. اینها وظایف شما است که خیلی مهم است و خیلی هم وقت می برد. بیشتر از بیست و چهار ساعت !
    پس به جای اینکه فکر احساسات آنها باشید به فکر وظایف اصلی زندگی تان باشید! شما الان دیگر نباید به همسر قبلی و اقوام او فکر کنید چون شوهرتان ناراحت می شود. شما الان مال او هستید ! اگر هم می خواهید پسرتان آنها را ببیند که همان نکاتی که در پست قبل گفتم وجود دارد و تربیت و آرامش پسرتان را خراب می کند! پس هیچ لزومی ندارد که شما با آنها روبه رو شوید و در قبال احساسات آنها وظیفه ای ندارید! حتی از نظر عرفی هم قطع رابطه با آنها وقتی که ازدواج کرده اید پسندیده تر است.
    اگر شما سراغ آنها نروید آنها هم سراغ شوهر شما نمی آیند و
    اگر هم به احتمال یک درصد آمدند تقصیری متوجه شما نخواهد بود و شوهرتان از دست شما ناراحت نخواهد شد. خودش بلد است جواب آنها را بدهد. همان طور که گفتید سی و هفت ساله است و به اندازه کافی تجربه دارد.
    با پسرتان هم رفتار قاطع تری داشته باشید و به او بگویید ملزم است به حرف شما گوش کند و حق اینکه بدون اجازه شما با کسی حتی نزدیکترین فامیل ها جایی برود یا درباره زندگی خانوادگی تان صحبت کند!
    احساس می کنم در مقابل پسرتان هم رفتار انفعالی دارید!

  9. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    یاسمینا25 (جمعه 12 مهر 92)

  10. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    یاسمینا جان واسه آدم کینه توز هرکاری که بکنی آخر راضیش نمیکنی
    باید جلوشون وایستی نگران نباش از نظر قانونی وقتی حضانت بچه با شماست اونا نهایتا چند ساعت در هفته میتونن پسرتونو ببینن
    4شنبه که دادگاه داشتیم شوهرم به قاضی گفت بچه رو شب بده من ببرم فردا صبح بیارم قاضی بهش گفت نمیشه گفت ملاقات در هفته در حد ساعت چون مسئله تربیت مطرح میشه این که بابای بچه بود بچه رو نداد بهش که ببره اونا که پدر بزرگ مادربزرگن

    به پسرت بگو من شب بدون تو خوابم نمیبره از احساسات کودکانه - مادرانه استفاده کن به پسرت بگو اگه اومدن جلو مدرسه باهاشون حرف نزنه بگه مامانم نگراننم میشه میرم بهتون از خونه تلفن میزنم
    بیشتر باید رو پسرت کار کنی که نه نسبت به اونا حریص بشه نه به حرفشون اهمییت بده

  11. کاربر روبرو از پست مفید بهار_68 تشکرکرده است .

    یاسمینا25 (جمعه 12 مهر 92)

  12. #39
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 93 [ 02:56]
    تاریخ عضویت
    1392-7-07
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    750
    سطح
    14
    Points: 750, Level: 14
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 26 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نوپو گرامی و بهار عزیز از شما سپاسگذارم.من خودم هم گاهی فکر میکنم که اگه به ترسم غلبه کنم همه چیز حله روز تولد پسرم که به عموش گفتم چوب خدا صدا نداره خیلی دلم خنک شد و آروم گرفتم.درسته من هم خیلی در برابرشون کوتاه میام و این یک عادته که از موقعی که با پسرشون زندگی میکردم.کاشکی منم سنگدل بودم.بازم ممنونم نوپو جان حرفات خیلی منو به خودم میاره


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منم دوس دارم یه ازدواج موفق جوری ک خودم میخام داشته باشم:(((
    توسط SHahr-Zad در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مهر 93, 23:50
  2. ریخت منحوس جاریمو دیگه نمیبینم
    توسط nahale1 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 01:47
  3. عروس بزگتر بهتر است یا عروس کوچکتر خانواده؟
    توسط باربی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 20:52
  4. داماد کوچک تر از عروس !
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 آبان 90, 00:08
  5. دوس دارم یه دختر شاد و پر انرژی باشم:)
    توسط nazlin1990 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 15 مهر 90, 12:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.