با سپاس از جناب مدیر
بازم تلاشتو کن بانو یکی از فامیل های خانومم مشکل شما را داشت دفعه سوم بچشون بدنیا اومد الا هم قدش بلند هم قلمبه هستش
در مورد شوهرت دنیای ما مردها با شما بانوان متفاوته بعضی جمله ها هست شاید کوتاهب اشه ولی وقتی بهش دقت میکنی میبینی چقدر پخته هستش:
بانوان آستانه تحمل درد بیشتری دارند.
دقیقا در مورد این حالت شوهر شما و وضعیت شما صدق میکنه براش مهم هست ولی مردها زودتر خسته میشن و کم میارن.شما دست از تلاش برندار هرچی قسمت باشه همان میشه.ماهم دعا میکنیم.
حالا خودم :رقیب کاری دوتا کوچه از من پایینتر مغازه داره جدیدا بهم بدجور داره انگیزه میده بیشتر کار کنم جنسهای مغازمو بیشتر کنمحسادت مثبت
یکماهیه حسش نیست کمتر میام همدردی بیشتر بازی میکنم الانم حسش نیست ولی دارم تلاش میکنم حسش بیاد.
از وقتی این پسره وارد خانواده همسرم شده دیگه کمتر دوست دارم برم اونجا یعنی تقریبا اصلا خوشم نمیاد گرچه توی زندگیم تاثیر نزاشته و مهم نیست.یعنی نزاشتم تاثیر بزاره.
یکم دارم اذیت میشم یکم بیشتر از قبل دوست دارم توی محیط مغازم باشم دیگه مثل قبل شوغ و ذوق منزل خودمان و خرید کردن و گردش رو ندارم فکر کنم شبیه مردهای متاهل شدماز بزرگ شدن و مرد شدن خوشم نمیاد خیلی دوست دارم توی دنیای خودم باشم با لذت های مخصوص بخودش مسئولیت پذیر هستم ولی زندگی رو ساده میگیرم و احساسی و عاشقانه ....
یکم خستم دوست دارم زودتر بیام بیرون شاید بعد عید غدیر میرم مشهد روحیم عوض بشه بهتر بشم هرچی خدا بخواد
چقدر خوبه یکجا مثل همدردی هست شاید نشه همه حرفای دلتو بنویسی ولی حداقلش اینه میشه نوشت حتی اگه جوابی هم نداشته باشه مهم نیست همینکه مینویسی حس خوبی داری
پ.ن:دیگه خیلی وقته خونه پدرخانومم نگفتم چلوکباب بختیاریخیلی وقته باهم بحث سیاسی یا اقتصادی یا هرچیزی نکردیم کلا سربه سرشون نزاشتم دلم برای اونروزها تنگ شده گرچه دیگه حوصله شنیدن غر و جیغ و داد و دعوا و قهرکردن خانوممو ندارم عطاشو به لقاش بخشیدم
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)