عزیزم مشکلت منو یاد زمانی افتاد که منم یه همچین مزاحمی رو داشتم البته اون خیلی کله شق تر از این حرفا بود فقط اینکه من باهاش رابطه ی صمیمی نداشتم اتفاقا اون موقع که حالم بد بود اومدم همدردی و مشکلم رو گفتم خیلی هم خوب راهنمایی شدم
این طرف مقابلم خیلی سنش کم بود و با اینکه هم دانشگاهیم بود ولی اصلا از هیچ کاری دریغ نمیکرد از رنگ زدن مداوم به خونمون اس ام اس های ناجور فرستادن به پدر و مادرم (شماره رو نمیدونم از کجا گیر اورده بود) فقط فوق العاده باهوش بود
خلاصه مجبور به شکایت شدیم و زمانی که ازش تعهد یگرفتن پدرم میگفت گفته من میرم زندان ولی باید باهاش ازدواج کنم..
اصلا نگران نباش فراموش میکنه فقط چند ماه در دسترس نباش و اگه میتونی یکم پدرت رو در جریان بذار من اون زمان تمام ناراحتیم واسه این بود که اگه بابام بفهمه چی میشه ولی بخدااا ارامش بیشتری پیدا میکنی و اون هم دیگه جرات نداره البته سعی کن اول در دسترسش نباشی شاید فراموش کرد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)