به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 38
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آبان 92 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1392-4-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    287
    سطح
    5
    Points: 287, Level: 5
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    151

    تشکرشده 26 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم مشکلت منو یاد زمانی افتاد که منم یه همچین مزاحمی رو داشتم البته اون خیلی کله شق تر از این حرفا بود فقط اینکه من باهاش رابطه ی صمیمی نداشتم اتفاقا اون موقع که حالم بد بود اومدم همدردی و مشکلم رو گفتم خیلی هم خوب راهنمایی شدم
    این طرف مقابلم خیلی سنش کم بود و با اینکه هم دانشگاهیم بود ولی اصلا از هیچ کاری دریغ نمیکرد از رنگ زدن مداوم به خونمون اس ام اس های ناجور فرستادن به پدر و مادرم (شماره رو نمیدونم از کجا گیر اورده بود) فقط فوق العاده باهوش بود
    خلاصه مجبور به شکایت شدیم و زمانی که ازش تعهد یگرفتن پدرم میگفت گفته من میرم زندان ولی باید باهاش ازدواج کنم..
    اصلا نگران نباش فراموش میکنه فقط چند ماه در دسترس نباش و اگه میتونی یکم پدرت رو در جریان بذار من اون زمان تمام ناراحتیم واسه این بود که اگه بابام بفهمه چی میشه ولی بخدااا ارامش بیشتری پیدا میکنی و اون هم دیگه جرات نداره البته سعی کن اول در دسترسش نباشی شاید فراموش کرد.

  2. کاربر روبرو از پست مفید دختری تنها تشکرکرده است .

    ammin (سه شنبه 09 مهر 92)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از دوستان
    این اقا شب ها از دمه خونمون با ماشینش رد میشه نمیدونم که چی بشه مثلا .......دوست ندارم تا میام دیگه فکر نکنم میاد با ماشین رد میشه اهنگ غمگین هم میزاره صداشو بلند میکنه تا من بفهمم ......

  4. #23
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اون بیماره.داره براساس بیماری ونقصش رفتارمیکنه.توجه نکن وحالاکه به مادرت گفتی بازم با او درمیان بگذار
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (سه شنبه 09 مهر 92)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همه اش میترسم نکنه بازم بخواد برگرده ......انگار باورش نشده من رفتم
    حتما فکر میکنه مثل اون موقع ها بعد از 6 ماه اشتی میکنیم
    همین صدا ماشینش اومد گوشیمو خاموش کردم
    تفریح میکنه شب که میشه دلش واسه من تنگ میشه بیاد درو پنجره خونمونو ببینه

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کمک کنین خواهشااااااااااااا
    امروز با خواستگارم قرار داشتم داخل مغازه اشون بعد یهو موقع دراومدن این دوست پسر قبلب مو دیدم وایستاده ه ه منم هول کردم یهو به خواستگارم گفتم من یه چیزی رو بهت نگفتم این بود من با این پسره که اینجا وایستاده 1 سال دوست بودم بیچاره یخ زد همین جوری شوکه شد منم با ترس و لرز درومم بیرون رفتم سواره ماشینم شدم دیدم دوست پسر قبلیم با دوستش جلومو میگیرن هی منم مجبور شدم وایستادم گفت منو به این فروخته بودی و از ین حرفاااااااااااااا
    واقعا بدترین صحنه بووووووووووود
    من زنگ زدم مامانم (مامانم میدونست همه جیو) مامان بابام هول کرده بودن که ببینن من کجام بیان پیش من (مامانم به بابام گفته بوده خواستگارشه الان مزاحمش میشه) هیچی حرفاشو زد دزم مج=حکم بست رفت منم اومدم خونه ................بابام اومد خونه گفت کیه برم شکایت کنم از دستش اینا..........
    اون خواستگارمم که فکر بد راجب من کررررررررد ...............همه اش میترسم بره پیش اون اونو بزنه بعد میگم اگه میخواست این کارو کنه همونموقع میکرد
    تمام دست و پام داره میلرزه ه ه هه ه
    الانم دوست پسر قبلیم اس ام اس میده این بود دوست داشتنت ووو از این حرفا
    به نظرتون الان بهترینکار چیه؟
    تروخداااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااا زود جواب بدین دارم دیوانه میشم

    - - - Updated - - -

    کمک کنین خواهشااااااااااااا
    امروز با خواستگارم قرار داشتم داخل مغازه اشون بعد یهو موقع دراومدن این دوست پسر قبلب مو دیدم وایستاده ه ه منم هول کردم یهو به خواستگارم گفتم من یه چیزی رو بهت نگفتم این بود من با این پسره که اینجا وایستاده 1 سال دوست بودم بیچاره یخ زد همین جوری شوکه شد منم با ترس و لرز درومم بیرون رفتم سواره ماشینم شدم دیدم دوست پسر قبلیم با دوستش جلومو میگیرن هی منم مجبور شدم وایستادم گفت منو به این فروخته بودی و از ین حرفاااااااااااااا
    واقعا بدترین صحنه بووووووووووود
    من زنگ زدم مامانم (مامانم میدونست همه جیو) مامان بابام هول کرده بودن که ببینن من کجام بیان پیش من (مامانم به بابام گفته بوده خواستگارشه الان مزاحمش میشه) هیچی حرفاشو زد دزم مج=حکم بست رفت منم اومدم خونه ................بابام اومد خونه گفت کیه برم شکایت کنم از دستش اینا..........
    اون خواستگارمم که فکر بد راجب من کررررررررد ...............همه اش میترسم بره پیش اون اونو بزنه بعد میگم اگه میخواست این کارو کنه همونموقع میکرد
    تمام دست و پام داره میلرزه ه ه هه ه
    الانم دوست پسر قبلیم اس ام اس میده این بود دوست داشتنت ووو از این حرفا
    به نظرتون الان بهترینکار چیه؟
    تروخداااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااا زود جواب بدین دارم دیوانه میشم

  8. #26
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان بهترین کارحفظ آرامش وخونسردی.وبعدش توضیح برای پدرت وخواستگارت که متوجه قضایاشده اند.بستگی به خواستگارت داره چطوربا این قضایاکناربیاد.شرایط ناگهانی بهش گفتی.مرحله آخرهم به هیچ وجه پیامک به اون پسره نده ولی همه پیامکهاشو نگه دار،دیگه چیزی واسه تهدیدکردن نداره. پدرت بایدتصمیم بگیره چطور با اون رفتارکنه.واگه پدرت اونو بازداشتگاه انداخت حداقل حرمت اون ونامزدتو نگه دارو بعدن هرچی بهت زنگ زدجواب نده وبهتره کلا خط همراهت رو عوض کنی. الان مهمترین کار بعداز آروم شدن قضایا صحبت بانامزدت هست که با این قضیه کناربیاد.فکرکنم متناسب تر اینه که ازش شکایت کنید چون اگه شکایتی صورت نگیره باوجوداینکه میدونه نامزدت واحیانا پدرت خبر داشتند وکاری نکردند،گستاخ ترمیشه.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  9. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    هر کاری عواقب خودشو داره دیگه

    توکل کن به خدا تا ابروتو حفظ کنه ...

  10. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصلا نیومد جلو با خواستگارم صحبت کنه یا روبه رو بشن با هم .....فقط من به خواستگارم سریع گفتم
    بعدم که اومد دنبالم متوجه نشو من به مامانم گفتم که مزاحمت ایجاد کرده واسم
    خواستگارم که دیگه کاملا نظرش برگشت (بهش خیانت نکردم فقط نگفته بودم بهش)
    نمیدونم شاید خواسته خدا بوده
    ولی به نظرتون به مامانم بگم تماس بگیره به دوست پسر قبلیم که بگه مزاحمت ایجاد کنی و اینا......میخوام دیگه واقعا همین جا قضیه من تموم بشه من 7 ماهه ترس دارم دلهره دارم
    دوست پسرمم دیگه محل کار خواستگارمو متوجه شده میترسم واسه اونم مزاحمت ایجاد کنه
    ترو قرااان شرایط بدی دارم........................
    هزار تا افکار تو ذهن امه
    میگم یه وقت نره سراغ خواستگارم ؟
    خودشو نکشه دوست پسر قبلیم؟
    بخدا خواستگارم دیگه واسه همیشه هم بره ناراحت میشم ولی دیگه قبول میکنم مقصر خودم بودم ولی نمیخام دردسر درست بشه
    دیروز همین اومدم خونه با مامانه دوست پسر قبلیم تماس گرفتم گفتم واسه من مزاحمت ایجاد میکنه و اینا من نامزد کردم میاد اذیتم میکنه گفت نگران نباش من درست میکنم به باباش میگم و ایناااااااااااااااااا
    وای خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااا فقط تو شوکم شووووووووووووووک

    - - - Updated - - -

    اصلا نیومد جلو با خواستگارم صحبت کنه یا روبه رو بشن با هم .....فقط من به خواستگارم سریع گفتم
    بعدم که اومد دنبالم متوجه نشو من به مامانم گفتم که مزاحمت ایجاد کرده واسم
    خواستگارم که دیگه کاملا نظرش برگشت (بهش خیانت نکردم فقط نگفته بودم بهش)
    نمیدونم شاید خواسته خدا بوده
    ولی به نظرتون به مامانم بگم تماس بگیره به دوست پسر قبلیم که بگه مزاحمت ایجاد کنی و اینا......میخوام دیگه واقعا همین جا قضیه من تموم بشه من 7 ماهه ترس دارم دلهره دارم
    دوست پسرمم دیگه محل کار خواستگارمو متوجه شده میترسم واسه اونم مزاحمت ایجاد کنه
    ترو قرااان شرایط بدی دارم........................
    هزار تا افکار تو ذهن امه
    میگم یه وقت نره سراغ خواستگارم ؟
    خودشو نکشه دوست پسر قبلیم؟
    بخدا خواستگارم دیگه واسه همیشه هم بره ناراحت میشم ولی دیگه قبول میکنم مقصر خودم بودم ولی نمیخام دردسر درست بشه
    دیروز همین اومدم خونه با مامانه دوست پسر قبلیم تماس گرفتم گفتم واسه من مزاحمت ایجاد میکنه و اینا من نامزد کردم میاد اذیتم میکنه گفت نگران نباش من درست میکنم به باباش میگم و ایناااااااااااااااااا
    وای خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااا فقط تو شوکم شووووووووووووووک

  11. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    چرا با خواستگار جدیدت توی مغازه قرار می گذاری؟ آیا خانوادت از این خواستگار جدید مطلعند؟

    - - - Updated - - -

    نگران نباش هر کاری بکنه به ضرر خودش تموم میشه. شما نباید بترسی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  12. #30
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خودشو نکشه دوست پسر قبلیم
    عزیزم وقتی این طوری برای دوست پسر قبلیت نگرانی و دلسوزی می کنی ، امیدواری که خواستگارت به تو اعتماد کند ؟



 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.