به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم منم مشکل تورو دارم با این تفاوت که اون منو تنها گذاشت حالا هم از اینکه اون ابرومو نمیبره مطمینم اما از اینکه بقیه کسایی که در جریان رابطم بودن اینکارو بکنن خیلی میترسم الان راهکاری ندارم که بهت بدم فقط یه سوال تو ذهنم هست تو گفتی رابطه جنسی داشتین و خیلی هم دوستش داشتی ما الان واقعا نمیخوای تو زندگیت باشه منم مثل تو بودم اما نمیتونم نخوامش هنوز با تمام وجود میخوامش کاش میگفتی چجوری گذاشتیش کنار :(من داقعا دارم نابود میشم

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.تاکی میخای با این ترسها زندگی کنی؟اگه فاش بشه چه موقعیتی ازت بخطرمیفته؟خب این نامزد نشد یکی دیگه.فکرنمیکنی مشکل درپافشاری تو بریک شرایط خاص هست که داره تو رو به دردسرمیندازه؟
    سلام.بخدا نمیدونم باید چی کار کنم میترسم بگم نامزد کردم بدتر کنه یا فکر کنه الکی میگم باز بخواد هر از چند وقتی سراغمو بگیره ......خیلی موقعیت بدی دارم شما درست میفرمایین تا کی باید این ترس رو داشته باشم دلم میخواد راحت زندگی کنم میگم شاید 1سال بگذره دیگه بیخیال بشه
    اون الان میدونم دوست دختر اینا داره ولی واسه شیطنت نه ازدواج .......
    مثلا اس ام اس میده تمام بدنم میلرزه
    اون میدونه من ادم ترسویی هستم میدونه از همه چی میترسم
    یه روز میگه مریضم یه روز دوستاش زنگ میزنن به من میگن تصادف کرده اوضاع اش خیلی بده (اون روز من دیگه مردم و زنده شدم)
    همه اش نگرانم میگم خدایی نکرده بلایی سرش نیاد
    تروخدا راهنمایی ام کنین

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.تاکی میخای با این ترسها زندگی کنی؟اگه فاش بشه چه موقعیتی ازت بخطرمیفته؟خب این نامزد نشد یکی دیگه.فکرنمیکنی مشکل درپافشاری تو بریک شرایط خاص هست که داره تو رو به دردسرمیندازه؟
    سلام.بخدا نمیدونم باید چی کار کنم میترسم بگم نامزد کردم بدتر کنه یا فکر کنه الکی میگم باز بخواد هر از چند وقتی سراغمو بگیره ......خیلی موقعیت بدی دارم شما درست میفرمایین تا کی باید این ترس رو داشته باشم دلم میخواد راحت زندگی کنم میگم شاید 1سال بگذره دیگه بیخیال بشه
    اون الان میدونم دوست دختر اینا داره ولی واسه شیطنت نه ازدواج .......
    مثلا اس ام اس میده تمام بدنم میلرزه
    اون میدونه من ادم ترسویی هستم میدونه از همه چی میترسم
    یه روز میگه مریضم یه روز دوستاش زنگ میزنن به من میگن تصادف کرده اوضاع اش خیلی بده (اون روز من دیگه مردم و زنده شدم)
    همه اش نگرانم میگم خدایی نکرده بلایی سرش نیاد
    تروخدا راهنمایی ام کنین

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.تاکی میخای با این ترسها زندگی کنی؟اگه فاش بشه چه موقعیتی ازت بخطرمیفته؟خب این نامزد نشد یکی دیگه.فکرنمیکنی مشکل درپافشاری تو بریک شرایط خاص هست که داره تو رو به دردسرمیندازه؟
    سلام.بخدا نمیدونم باید چی کار کنم میترسم بگم نامزد کردم بدتر کنه یا فکر کنه الکی میگم باز بخواد هر از چند وقتی سراغمو بگیره ......خیلی موقعیت بدی دارم شما درست میفرمایین تا کی باید این ترس رو داشته باشم دلم میخواد راحت زندگی کنم میگم شاید 1سال بگذره دیگه بیخیال بشه
    اون الان میدونم دوست دختر اینا داره ولی واسه شیطنت نه ازدواج .......
    مثلا اس ام اس میده تمام بدنم میلرزه
    اون میدونه من ادم ترسویی هستم میدونه از همه چی میترسم
    یه روز میگه مریضم یه روز دوستاش زنگ میزنن به من میگن تصادف کرده اوضاع اش خیلی بده (اون روز من دیگه مردم و زنده شدم)
    همه اش نگرانم میگم خدایی نکرده بلایی سرش نیاد
    تروخدا راهنمایی ام کنین

    - - - Updated - - -

    من گذاشتمش کنار ولی فراموش نکردم مینا جان شما موقعیت پارسال منو داری که اون منو نمیخواست من اصرار میکردم گریه بعد دیگه دیدم نمیشه جدا شدم اومدم همین جا تاپیک زدم همه چیرو نوشتم ا با نام کاربری دیگه ای که دیگه پسوردمو یادم رفته بود مجبور شدم دوباره ثبت نام کنم.....من چه جوری میتونم دیگه قبولش کنم وقتی با یک خانم دیدمش وقتی از جریان کیف پولم با خبر شدم......الان مثلا این همه چیزی ازش دیدم بخوام فردا ازد.اج کنم اون زندگی میشه واسم؟شما هم الان دل تنگشی فردا که دوست بشی باهاش تمام وجودتو نفرت میگیره یاده اون روزایی میوفتی که التماس میکردی ولی اون با کسی دیگه خوش بووود (من تجربه داشتم میدونم)

    - - - Updated - - -

    تروخدا یکی یک راهکاری به من پیشنهاد بده ه ه ه ه ه
    تمام وجودم ترررررررررس هست

    - - - Updated - - -

    مینا جان من فراموش نکردم با این که این همه ازش بدی دیدم ولی دوسش دارم ولی واقعا دیگه نمیخوامش به درد من نمیخوره الان عذاب بکشم خیلی بهتره تا فردا باهاش ازدواج کنم طلاق بگیرم
    شما الان موقعیت پارسال منو داری من اصرار میکردم گریه میکردم اون میگفت نه به درد هم نمیخوریم تو خانواده ات ادم پولدار میخوان ...منم باور میکردم نگو اقا با کسی دیگه دوسته دلش با من نیست هیچی وقتی فهمیدم خیانتشو جدا شدم بعد گریه میکردم افسرده شده بودم دعا دعا میکردم برگرده من میبخشمش من میخوامش ......ولی مینا جان الان دلتنگشی میگی میخوامش و اینا وقتی که باهاش دوست بشی تمام وجودتو نفرت میگیره یاد اون روزایی میوفتی که تو التماس میکردی گریه میکردی ولی اون خیلی راحت تو بغل کسی دیگه خوش بوووووود(من تجربه دارم)
    مطمین باش که وقتی که برمیگرده دیگه اونی نیست که قبل از خیانت بوده ه ه ه ه روش به روی تو باز شده دیگه اصلا ارزش نداره اون رابطه

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 بهمن 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    208
    سطح
    4
    Points: 208, Level: 4
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 7 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز حتما موضوع رو به یکی از اعضای خونوادت مثلا مادرت یا خواهربزرگترت بگو البته نه کاملا شفاف بگو یه ارتباط معمولی بوده ضمنا از ته دل از کارای گذشته ت توبه کن خدا جوابتو میده اصلا هم فکرای منفی به ذهنت راه نده چون این افکار به مرور زمان به واقعیت تبدیل میشه.امیدوارم موفق باشی

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Darya74 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز حتما موضوع رو به یکی از اعضای خونوادت مثلا مادرت یا خواهربزرگترت بگو البته نه کاملا شفاف بگو یه ارتباط معمولی بوده ضمنا از ته دل از کارای گذشته ت توبه کن خدا جوابتو میده اصلا هم فکرای منفی به ذهنت راه نده چون این افکار به مرور زمان به واقعیت تبدیل میشه.امیدوارم موفق باشی
    سلام عزیزم مامانم در جریان دوستی ما بوده یکبار تهدیدم کرد الان دمه خونتونم منتظرم بابات بیاد بگم بهش با دخترش رابطه داشتم من واقعا دیگه مردم انقدر ترسیدم گفتم بگو نهایتش یه کتک میخورم بعد هی منو تهدید میکرد منم به مامانم گفتم تهدیدم میکنه مامانم گفت نترس هیچ غلطی نمیکنه تا شد یه روز تو خیابون منو مامانم بودم که اون ما رو دید بعد هی زنگ میزد منم برداشتم گفت بیا یک جا کارت دارم منم گفتم نمیام باز داشت تهدیدم میکرد میدونست جلو مامانم نمیتونم خوب حرف بزنم شیر شده بود بعد قطع کردم دوباره که زنگ زد گوشیو دادم مامانم ...مامانم گفت مزاحم نشو و از این حرفا اونم انقدر بی شخصیت بازی دراورد گفت خبر داری با چند تا پسر میره بیرون (همه رو از خودش دروغ میگفت)مامانم میدونست دروغ میگه گفت اره خبر دارم به شما ربطی نداره خودش پدر مادر داره بعد من گوشیو گرفتم قطع کردم بعد اس ام اس داد از مامانم معذرت خواهی کرد ه ببخشید بد حرف زدم....دیگه بعد از اون از این تهدیدا نکرد فقط میگفت خودمو میکشم مریضم و از این حرفا
    با این شرایط چه کاری میتونم انجام بدم؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید hhh111 تشکرکرده است .

    ammin (یکشنبه 07 مهر 92)

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام مجدد خانم 111 hhh
    خيلي ممنون از توضيحات كليدي.خوشبختانه شما كليد و ستونهاي زندگي را به درياي احساسات ننداختي و گم نكردي خودتو قويتر كن و راهت را ادامه بده :- اصلاً تهديدهاي اونو جدي نگير بشرطي كه به هيچ توجيهي حتي عقده، دلتو خالي كردن،و.... باهاش حرف نزن و فراموشش كن و هر گاه با هر عنوان جلويت سبز شد تلفني حضوري پيغامي و...و انگار يك آدم ناشناس سبز شده و با يك يا دوكلمه ( نميشناسمش، ربطي نداره ، هر كس برا خودش زندگي ميكنه و... ) مخصوصاً تهديد به خودكش و مريضي و ... از طرف اون نبايد و نبايد كوچكترين عكس العمل و واكنش حساسيت و تغيير لحن داشته باشي حتي اگر جنازشو نشونت بدن يك افسوس انساني مثل غريبه ها كافي است ولو اونهم نباشه بهتر-
    2- خوشبختانه هم مامانت خبر داره و هم بهترين موضع و جواب را داده بسپار به مادرت.
    3- بدترين شرايط گفتنش به آشنا يا نهايت پدرته . خوب تو كاري كردي بايد آماده باشي يكوچولو تاوانش هم بدي نترس هيچ اهميتي در قبال تباه شدن عمرت و سوئ استفاده جنسي ازت تا آخر عمر نداره يكه پيش زمينه از طريق مادرت هرموقع خودش صلاح دونست به پدرت بده كه پسري به اسم دوست داشتن مزاحمت ميشه هر وقت جدي شد باهاش برخورد كند.
    4- تصميمتو درست گرفتي ايشون فقط به درد سوئ استفاده جنسي و مال ازت ميخوره نه شوهر و تو هم اگر انسان بودنتو قبول داري خودتو ابزار جنسي مردان قرار نده و از احساساتت نزار ابزار تهديد بسازن وعشق و احساس و دوست داشتنتو نگه دار اول براي خودت دوم برا كسي كه رسماً تورا مال خود كرده باشد .
    5 اصلاً به تماسهاش جواب نده اس هاشو نخون - فيسبوك صفحشو نبين و... هر بهانه اي آورد نپذير نپذير نپذيرررررررررررر .. از خودت دور كن و خودتو قول نزن و توجيه نكن براي خبرداشتن ازش و گرنه وقتتو تلف ميكني و آخرش هم به دستمال جنسي اون تبديل ميشي تا كهنه شي بندازدت دور.

  7. 2 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 07 مهر 92), شیدا. (یکشنبه 07 مهر 92)

  8. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,366 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    انچه که باعث میشه اون جسورتربشه.ترس توست،تو رو ساده ودست یافتنی فرض کرده،هیچ باجی بهش نده.او الان یک مزاحم خانوادگی محسوب میشه...هرحرف و حرکتی علیه شما انجام بده درحقیقت علیه خودش بوده بقول خودت کسی که پول یه دخترو ببره که نمیشه هیج جوری روش حساب کرد حتی روی تهدیداش بهش پیامک بد نده وتک زنگ هم بهش نزن ولی تهدیداتش رو نگه دار شاید مجبور شدی ازش شکایت کنی.اما مهمتراینه خودت هم ازگذشته درس بگیری ودنبال زندگی سالم باشی

    - - - Updated - - -

    پ.ن؛من ازجمله اول پست اول تایپیکت برداشت کردم نوشتی مرد۶۵ساله.بنابراین پست اولی که برات گذاشته بودم روی درک شرایطی دیگه بود.البته اصل این دوستیها اشتباست وربطی به سن وسال طرفت نداره.موفق باشی
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  9. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    majid_k (یکشنبه 07 مهر 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 07 مهر 92), شیدا. (یکشنبه 07 مهر 92)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 بهمن 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    208
    سطح
    4
    Points: 208, Level: 4
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 7 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hhh111 نمایش پست ها
    سلام عزیزم مامانم در جریان دوستی ما بوده یکبار تهدیدم کرد الان دمه خونتونم منتظرم بابات بیاد بگم بهش با دخترش رابطه داشتم من واقعا دیگه مردم انقدر ترسیدم گفتم بگو نهایتش یه کتک میخورم بعد هی منو تهدید میکرد منم به مامانم گفتم تهدیدم میکنه مامانم گفت نترس هیچ غلطی نمیکنه تا شد یه روز تو خیابون منو مامانم بودم که اون ما رو دید بعد هی زنگ میزد منم برداشتم گفت بیا یک جا کارت دارم منم گفتم نمیام باز داشت تهدیدم میکرد میدونست جلو مامانم نمیتونم خوب حرف بزنم شیر شده بود بعد قطع کردم دوباره که زنگ زد گوشیو دادم مامانم ...مامانم گفت مزاحم نشو و از این حرفا اونم انقدر بی شخصیت بازی دراورد گفت خبر داری با چند تا پسر میره بیرون (همه رو از خودش دروغ میگفت)مامانم میدونست دروغ میگه گفت اره خبر دارم به شما ربطی نداره خودش پدر مادر داره بعد من گوشیو گرفتم قطع کردم بعد اس ام اس داد از مامانم معذرت خواهی کرد ه ببخشید بد حرف زدم....دیگه بعد از اون از این تهدیدا نکرد فقط میگفت خودمو میکشم مریضم و از این حرفا
    با این شرایط چه کاری میتونم انجام بدم؟
    ببین عزیزم خیالت راحت هیچ غلطی نمیتونه بکنه این حرفارو میزنه که دلت بسوزه دوباره برگردی ازت مدرکی چیزی بگیره اصلا به حرفاش توجه نکن به هیچ وجه جواب پیامهاشو نده شمارشو بذار رو ردتماس.چهل شب زیارت عاشورا نذر کن مطمئن باش به چهل شب نرسیده نذرت ادا میشه خیالت راحت

  11. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر به تماسهاش جواب بدی نکات بیشتری دستش می آد و می فهمه از چی می ترسی و با همون تهدیدت می کنه.
    پس کلا همه نوع ارتباطی را قطع کن و نترس.

    مطمئن باش که کاری نمی تونه بکنه و نمی کنه.
    آدم به این ضعیفی و ترسویی که حرف از خودکشی و تهدیدات این چنینی می کنه ارزش این همه فکر کردن نداره.

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خیلی ممنووووووووووون خیلی خوشحال شدم که کلی راهنماییم کردین بهم دلداری دادین و با راهنمایی شما میخوام انشاالله ترس رو از خودم دور کنم
    اقای ammin نه من 22 سالمه و اون اقا 25 سالشونه
    سخته نرم فیس بوک سخته گوشیمو واسه همیشه خاموش کنم سخته کد در دسترس بودن رو نزنم که بهم اطلاع میده گوشی در دسترس هست یا نیست........ولی چشم حتما انجام میدم این کارهایی که فرمودین باید قشنگ چشم هامو باز کنم خودمو گول نزنم دیگه.....
    شما میفرمایین جواب اس ام اس هاشو ندم وقتی نمیدادم مینوشت الان زنگ میزنم خونتون اگه ج ندی....
    واقعا تو شوکم که چه جوری اون کیف منو برداشت چه جوری دلش اوووومد وجدان داره اصلا......لازم داشت میگفت خودم میدادم....
    حسین اقا مامانم هم گفت اگه بخواد کاری کنه به بابات میگم قبلا اینو میخواسته ولی دخترمون نمیخوادش داره مزاحمت ایجاد میکنه....مامانم گفته نترس(ولی نمیدونسته مامانم اینقدر رابطه ما صمیمی و نزدیک بوده)
    ترس ام از اینه که بخوام نامزد کنم

  13. #20
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,366 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشابه مشکل شما قبلاهم کسانی به تالار مراجعه داشتند،باید تمام شرایطی که تو روبه سمتش سوق میده روتغییربدی از تلفن،پیامک،دیدار به هربهانه ای و... توی سینه هرانسانی فقط یک قلب هست که بایدبه نامزدت دل ببندی نه کسی دیگه مایل بودی این تایپیک رو مطالعه کن:http://www.hamdardi.net/thread29107-3.htmlازتهدیدش به زنگ زدن به خونه نترس.چون اگه زنگ بزنه جرم خودشو بیشترمیکنه بعدها به ضررخودشه؛این نوع مزاحمتهامیتونه بین ۳تا۶ماه یابیشتر زندان داشته باشه
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.