ایستگاه آخر

الان عزیزان میان می گن عنوانت مبهمه ولی خب به بزرگی خودتون ببخشید
2 ساعت پیش تصمیممو گرفتم می خوام ناهار بخورم بعدش برم ناصر خسرو یه خشاب سیانور بخرم
فقط خدا شاهده که چقدر خوشحالم
انگار همه غصه هام تموم شده!



خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دستکم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم

گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم