به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 59 , از مجموع 59
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 آبان 92 [ 16:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-18
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    194
    سطح
    3
    Points: 194, Level: 3
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    opal یه سری ادما خوشی زده زیر دلشون،شوهر خوب،شغل خوب،وضعیت خوب،بازم میگن مهر کس دیگه به دلم نشسته،این چه معنی میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کسی که خودش ادعا میکنه شوهرم خوبه،اخلاقش خوبه و.... چه چیزی غیر تنوع طبلی اون باعث میشه به کس دیگه علاقه مند شه ،این حرف این خانمه که اولین پست نوشته:
    من 27 سالمه و شوهرم 30سال. دو ساله ازدواج کردیم و قبلشم چهار سال دوست بودیم. هردو دانشجوی دکترا هستیم و طبقه بالای خونه مادرشوهرم زندگی می کنیم. خدا رو شکر مشکلی با شوهرم و خانوادش ندارم و همه چی خوبه. شوهرم و برادر شوهرم که مجرده آخر هفته ها دوستاشونو جمع می کنن خونشون که بعضی هاشون مجردن و در کل باهاشون خیلی خوش می گذره...
    مگه این ادم کمبود محبت داشته که رفته دنبال یکی دیگه،حالا اگه کمبود محبتی تو زندگیش داشت(که تو این اوضاع هم باز هم خیانت قابل توجیه نیست)یه چیزی اما الان چرا کسی که زن داره و یا شوهر داره باید به کس دیگه علاقه مند شه؟؟جز تنوع طلبی چی باعثشه؟

  2. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    9
    سطح
    1
    Points: 9, Level: 1
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    منم میگم وقتی توی جمعشون هستی خودتو مشغول کن فکرتو عوض کن
    همش خودتو سرگرم کن نذار فکرت اراد باشه برو باهاش ولی خیلی سرد مطمین باش اون سمته تو نمیادددددددددد

  3. #53
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 مهر 92 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-6-31
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای خوبم و opal عزیز
    واقعا ممنونم
    Opal عزیز خواهش می کنم باز هم ادامه بده
    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    دختری که یه پدر و مادر طرد کننده داشته توی بزرگسالی مدام تشنه محبت هست و ناخودآگاه به دنبال یه آغوش امن و یک پناهگاه، یه تکیه گاه می گرده درست مثل یه دختر بچه که آغوش محبت پدر و مادرش را می طلبه! ".
    خیلی برام جالب بود که به این موضوع اشاره کردی
    پدر مادر من با هم همکارن و از وقتی من یادم میاد یا سرکار بودن یا با هم مسافرت بودن و سمینار و کنفرانس ..... منم همیشه با خدمتکارمون تو خونه تنها بودم... گاهی می شد پدر مادرم مسافرت نباشن ولی من باز 3 4 روز متوالی نمی دیدمشون... فکر می کردن چون از نظر مالی تامینم می کنن من مشکلی ندارم. منم یاد گرفته بودم فقط درس بخونم... خواهر و برادرم که نداشتم باهاشون صحبت کنم... بچه تر که بودم همیشه احساس می کردم اگه به دنیا نمی اومدم مامان بابام خوشبخت تر بودن....
    از وقتی هم که ازدواج کردم درسته شوهرم حضور داره ولی حواسش بهم نیست، مثل پدر مادرمه... چند وقت پیش همگی تو حیاط نشسته بودیم که قرار شد برم از تو خونه برای همه آبمیوه بیارم... چند دقیقه بعد از اینکه من رفتم تو خونه، این آقا پاشد اومد تو آشپزخونه پیش من که کمکم کنه و سینی سنگین رو ازم بگیره.... در حالی که تا از شوهرم چنین چیزی رو نخوام انجام نمی ده...
    توجهای این آقا به من احساس خاص بودن می ده. این آدم تنها کسیه که وقتی هست احساس می کنم اضافی نیستم. بود و نبودم فرق می کنه... اگه سرما بخورم مهمه... اگه سینی سنگین رو بلند کنم و اذیت شم مهمه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    گفته برو موهاتو خشک کن یخ نکنی؟!!! این شبیه به حرف یه بابا یا یه مامانه به دختر کوچولوشون! این حس خوبی که بهت میده مال واقعیتهای الان نیست!!!!!!! مال عهد بوقه وقتی بچه بودی! چرا جدی بگیری؟؟؟؟".
    شاید اگه پدرم این حرفو بهم زده بود الان این حس رو نداشتم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    شاید بودن توی تحصیل کرده توی این جمع یه حکمتی داره و یه معنایی و اون اینکه تو این احساس علاقه را درک کنی و مدیریتش کنی و وقتی از این ماجرا در اومدی....
    من می دونم چرا این همه هیجان دارم نسبت به این آقا...من از بچگی همیشه احساس تنهایی می کردم... زیاد با اطرافیانم مخصوصا پسرا حرف نمی زدم چون حس اضافی بودن داشتم .. ولی برداشت اطرافیان همیشه این بود که این دختره چون پولداره و یکی یه دونس خیلی مغروره، کسی رو تحویل نمی گیره... هر کی میومد دنبالم بخاطر خودم نبود... بخاطر این بود که فتح منو یه موفقیت می دید و منم همیشه اینو حس می کردم.. حالا این آقا تنها کسیه که این حس رو تو من ایجاد نمی کنه... بدون این که بخواد منو فتح کنه فقط مواظبه... وقتی کنارمه احساس می کنم یه تکیه گاه بزرگ دارم و این طبیعت زنه که عاشق مردی بشه که به نظرش قوی بیاد
    حالا الان باید یاد بگیرم این حسو مدیدیت کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    همبستر شدن با همسرت و تلاش کردن برای اینکه ایشون از بودن کنار تو لذت ببره. اینقدر این کار را انجام میدی که از نظر جسمی و ذهنی نیاز تو به حالت اشباع برسه
    من همسرمو دوست دارم. باهاش مشکلی ندارم ولی تکیه گاه من نیست. حالا که با این حس آشنا شدم که تکیه کردن به یه مرد چه حسیه نمی تونم خودمو گول بزنم که با همسرم اشباع می شم.
    یه بچه ای که با اسباب بازیهای گرون قیمت مارکدار بازی کرده، هر چقدر با اسباب بازی پلاستیکی و ارزون اشباعش کنی ارضا نمی شه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    دوست داشتنت ناشی از شناخت همسرت هست اما اون طغیان احساسات دیوانه وار ناشی از یه سری افکار تحریف شده و عدم تعادل هورمونی.
    این که می گی " دوست داشتن همسرت ناشی از شناخت همسرت هست " درسته ولی " افکار تحریف شده " به نظرم درست نمیاد. من می دونم که دارم فقط بخشی از وجود اون آقا رو می بینم ولی اون بخش رو تحریف نکردم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط Opal نمایش پست ها
    هر چه سریع تر به جمع دوستان هم جنس خودت پناه ببری.
    من واقعا دوست صمیمی و مونث ندارم... تنها دختری که باهاش احساس صمیمیت و نزدیکی می کنم خواهرشوهرمه. که البته من هیچ وقت هیچ تلاشی برای نزدیک شدن بهش نکردم.. همیشه اون اومده سمت من... اون همیشه سعی کرده من رو خوشحال کنه و بهم نزدیک شه...

    در نهایت باید بگم
    من نمی خوام احساسم به اون اقا رو توجیه کنم... قطعا تمام تلاشمو می کنم که از ذهنم حذفش کنم... فقط خواستم حرف زده باشم

  4. کاربر روبرو از پست مفید razieh.sss3000 تشکرکرده است .

    Opal (دوشنبه 22 مهر 92)

  5. #54
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    عزیزم؛ این آقا توی فانتزی های ذهنیت هم وجود داره؟

    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  6. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 مهر 92 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-6-31
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمی دونم فانتزی ذهن یعنی چی؟ می شه واضحتر بپرسید؟

    - - - Updated - - -

    پاورقی:
    پیشنهادهای دوستان خیلی بهم کمک می کنه. از مدیرهای سایت خواهش می کنم این تاپیک رو نبندند. ممنون

  7. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 شهریور 93 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1392-6-25
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    1,184
    سطح
    18
    Points: 1,184, Level: 18
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 104 پست

    Rep Power
    26
    Array
    یعنی تو راضیه 5 ساله کوچولوی بی پناهی که بابا و مامان انگار دوستش ندارن، راضیه دلش می خواد از گربه سیاهه که ترسید پشت سر مامانش قایم بشه. راضیه اگر زلزله اومد باید توی بغل مامانش قایم بشه نیاز به حامی داره چون کوچولو و ضعیف هست. راضیه یه دختر کوچوله که اگر بابایی به دادش نرسه جیز میشه. راضیه یه نی نی کوچولوه که اگر مامان بابا یا پرستارش نباشن این از بین میره نیاز داره یکی مراقبش باشه و لی لی به لالاش بذاره. راضیه یه خانم دکتر بی پناه 5 ساله است که دنبال یه پناهگاه امن می گرده. راضیه یه روح سرگردون 5 ساله است توی یه بدن 28 ساله که تا دردای بچگیش دوا نشه آروم نمی گیره... خدا به خیر کنه که چطور قراره این روح سرگردون دردش دوا بشه

    راضیه جان عزیزم من مردی که عاشقانه انتخابش کردم و دوستش داشتم و می گفت عزیزم موهاتو خشک کن یخ نکنی، سینی را می گرفت سنگین نباشه، سرما می خوردم هزار بار می مرد و زنده میشد در نهایت آنچنان با مغز من کوبوند زمین که تا عمر دارم یادم نره. اینا نه ملاک مسئولیت پذیری مرد هستن نه ملاک خوشبختی زن نه ملاک زندگی خانوادگی با آرامش.

    در جواب امیر خان: من نظرم یک کمی با شما متفاوته. نمی تونم قضاوت کنم که کی کیفیت زندگیش چطوره و چی به چیه. می ترسم یه چی بگم فردا خدا یه آزمایش سختترش بذاره سر راه خودم تا ثابت کنم چند مرده حلاجم.

    - - - Updated - - -

    راضیه زنی که حلقه دوستان همجنس خودش نداشته باشه بسیار اشتباه وحشتناکی توی زندگیش کرده چون یک مرد هیچ وقت نمی تونه اون نیاز عاطفی که زن احتیاج داره را به طور کامل بهش بده و زن به مرحله فقر عاطفی می رسه. دوست پیدا کن خانم دکتر. به داد خودت برس.
    دوش شراب ریختی، وز بر ما گریختی
    چون خمشان بی گنه روی بر اسمان مکن

  8. کاربر روبرو از پست مفید Opal تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (دوشنبه 22 مهر 92)

  9. #57
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    لطفا razieh.sss3000 گرامی زیادی دقت کن.
    خواهش می کنم مطلب مختصری که می نویسم، سریع مطالعه نکن و عبور کن.
    بخوانید و فکر کنید. و جوابی مدتی ندهید.
    بگذار مدتی مطالبم در ذهنتون باشد. شاید اثرش را بگذارد.






    نقل قول نوشته اصلی توسط razieh.sss3000 نمایش پست ها
    پاورقی:
    پیشنهادهای دوستان خیلی بهم کمک می کنه. از مدیرهای سایت خواهش می کنم این تاپیک رو نبندند. ممنون



    ببینید. وقتی احساسی، افکاری، افعالی اشتباه هست. و عقل و شرع و عرف و آداب های اجتماعی و هنجارهای فطری و اجتماعی تقبیح می کنند. و خودمون و دیگران هم اذعان داریم. درست نیست که در مورد آن حرف بزنیم. و حتی تجزیه و تحلیل کنیم.
    ضرب المثل هست که وصف العیش نصف العیش.
    شما با این تاپیک و حرف در این مورد در ناخودآگاه خود در حال خود ارضایی روانی هستید.

    تنها راه اینست که از ما بخواهید این تاپیک شما قفل شود. و شما یک سد محکم هم در برابر احساس و افکار و رفتارت در این مورد بزنید.

    گاهی فردی سرماخورده است به پزشک مراجعه می کند دارو می گیرد. می رود و می آید و بهبود پیدا می کند.
    اما کسی که به خاطر ایست قلبی تحت درمان هست. وقت این وقت گذرانی ها و این بازی ها نیست.
    فقط شاید (البته فقط شاید)، با یک شوک الکتریکی برگردد.

    شما نیاز به یک شوک دارید.
    قطع رابطه و حفظ این تابو برای شما خط قرمزی هست که زندگیتون را نجات دهید.
    اینکه اعضاء هر کدام بیایند و این مسئله را تجزیه کنند و شما از آنها نقل قول بگیرید و در کمال آرامش بعضی را بپذیری و بعضی را نقد کنید و مثل یک مجلس مهمانی با آنها سرگرم بشوید، برای شما سم هست.

    شما باید گفتگو در مورد این مسئله را سریعا و به شدت قطع کنید.
    از بنده بخواهید که تاپیکتون را قفل کنم.
    به بنده بگویید که قصد دارید عملا این مسئله مسدود کنید.
    البته تاپیکهای مشابه و راهکارها هم موجود هستند و می توانید استفاده کنید.

    در ضمن پاسخ های شما در پست 53 جنبه خود فریبی و وقت گذرانی دارد. دست از این بحث ها بکشید. فرصتهایی که در حال از دست دادن آنها هستید ، منجر به قویتر شدن ریشه های مشکلتون می شود.
    سریعتر ریشه کنش کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 8 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 23 مهر 92), del (سه شنبه 23 مهر 92), deljoo_deltang (سه شنبه 23 مهر 92), فرشته مهربان (یکشنبه 28 مهر 92), ویدا@ (سه شنبه 23 مهر 92), قطره طلا (چهارشنبه 24 مهر 92), نیکمرام (سه شنبه 17 دی 92), مصباح الهدی (دوشنبه 22 مهر 92)

  11. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-31
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    902
    سطح
    16
    Points: 902, Level: 16
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    75

    تشکرشده 139 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مدیر همدردی محترم
    سلام
    کنجکاوی من رو ببخشید اما
    میتونم بپرسم چرا دراین لینک ( http://www.hamdardi.net/thread30486-4.html) این مطلب رو ننوشتید؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید اسکارلت تشکرکرده است .

    الهه آذر (یکشنبه 05 آبان 92)

  13. #59
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 آبان 92 [ 17:42]
    تاریخ عضویت
    1392-8-04
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    3
    سطح
    1
    Points: 3, Level: 1
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم محترم من فکر می کنم شما با حستون روراست نیستید و یه چیزهائی رو داربد اینجا پنهان می کنید! (صراحت لهجه رو بر من ببخشید)
    ویرایش توسط sobh1960 : شنبه 04 آبان 92 در ساعت 23:07


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.