به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 97
  1. #11
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    مینای عزیزم

    ماجرایت تازگی نداره ، و تو اولین آن نیستی و آخرین هم نخواهی بود ....
    روند این آقا از همون اول واضح و اشکار وابسته سازی و استفاده جنسی بوده و گام به گام پیش آمده و اکنون هم با رفتارهای کنونیش همین را دنبال می کند ... بگذار ادامه داستان را من برایت بگویم ......


    روز به روز افسرده و درمانده شدن تو اگر به خودت نیایی و بازسازی نکنی ، و ادامه التماس به او و طاقچه بالا گذاشتنهای تحقیر آمیز او .... تا آنجا که از خمار بودن شدید و اعتیاد بالای شما مطمئن و مطمئن شود و بعد از او پذیرفتن اما به شرط اینکه فعلاً فقط دوست باشیم و حرف ازدواج نباشه تا شاید در آینده عشق خارج شده از وجودش برگرده و بعد ... ادامه دعوتهای او به دیدارهای حضوری بیشتر و سرویس دادنها جنسی شدیدتر و عمیقتر و با کوچکترین مخالفت شما گارد دوباره رها سازی او و ...... خود بخوان حدیث مفصلش را .....

    او همان وقت رابطه دوستی با شما در دوران خوش خوشان ، با دختران دیگری هم بوده و یا دنبال شکارهای دیگری هم بوده .....

    ابراز احساسات برای پسری که تمام توجهش به دختری لذت جنسی هست می تواند به شدید ترین

    وجهش بیان شود و دختران بی خبر و ناآشنا به این ویژگی مردان تصور دیگری از آن دارند و خود را تنها

    عشق حقیقی ویژه او می دانند
    بگذریم از اینکه بعضی پسران بدون داشتن هیچ احساسی هم بلدند که رگ

    خواب دخترها را گرفته و با بیانات عاشقانه آنها را مسحور خود سازند ...

    خیلی خوبه که بیدار شدی و دوام نیاوردی که به رابطه غلط ادامه دهی و اعتراض کردی و دیگه نپذیرفتی که سرویس دهنده جنسی او باشیو این حکایت از عزت نفسی قوی در تو دارد که مدتی با فریفته شدنت از آن غافل شدی و این چیزی هست که پسران هوس باز از آن بیزارند ... یعنی از عزت نفس قوی یک دختر و زن بیزارند ... لذا از آن فراری می شوند یا تلاش می کنند زیر پا لهش کنند با تحقیرها و وابسته سازیها تا مانعی برای هوسرانیشان نشود ... آخه می دونی چیه ؟ عزت نفس به یک دختر قوت می دهد ، شرف می دهد ، تداوم عفت می دهد و ارزشمندی می دهد و لذت از همه اینها می بخشد و ..... عزیز بودن می دهد آن هم عزیز انسانهای پاک بودن را .... همان تألیف قلوبی که خدا و عده داده که بین انسانهای پاک بدون مطرح بودن جنسیت می بخشد که نوارانی هست ...


    او اگر واقعاً عشق پاک و آسمانی به شما داشت از بازداری شما به ادامه دست درازی او به ناموستان باید خوشحال می شد باید شما برایش عزیز می شدی باید تحسینتان می کرد نه اینکه ابراز کند دیگر عشقش رفت ، دیگر عشقی در دلش نیست ....

    عزیز دل فرشته ،
    کمی دقت کن و ببین وقتی به او اجازه ادامه بهره برداری جنسی از خودت ندادی تو را پس زد و گفت دیگر عشقی در دلش نماند ، آیانمی گیری که آن عشق او فقط عشق جنسی بوده ؟ خودش با این حرفها و رفتار اعتراف کرده که به تو جز به عنوان یک کالای جنسی برای تمتع نگاهی نداشته و همه آن سرودها و زمزمه های عاشقانه جز برای تصاحبت نبوده ، کانال آشنایی و انس شما هم که فضای مجازی بوده که الاماشاء الله پسران برای شکار از این فضا استفاده می کنند و از همان ابتدا هدفدار به این منظور وارد رابطه ها می شوند ....


    عزت نفس بیدار شده ات را حفظ کن ، تقویت کن و بیش از این خودت را آزار نده و باور کن که عشق نبوده و سوء استفاده بوده و سعی کن بر درد و رنج طبیعی ای که سراغت آمده و می آید و تألمی که نسبت به خودت پیدا می کنی به درستی غلبه کنی و آن را به سوی باز سازی خود و شخصیت و عزت نفست مدیریت کنی که می دانم موفق خواهی شد چون در تو موج متانت و خانمی را می بینم که چندی بخاطر سادگی و ناآگاهی دستخوش تاراج شده اما خزان زده نشده ای عزیز دلم .. باز هم می توانی به همان جاده پاکی و عفت مورد غفلت قرار گرفته برگردی که البته برگشته ای ، از همان روز که به او استپ دادی و گفتی نمیخواهی به اینگونه رابطه ای ادامه دهی فقط باید مقاوم باشی و باز هم عزیز خودت شوی ....

    بازگشتت مبارک








  2. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 08 مهر 92), mis-marjan (یکشنبه 03 آذر 92), roseflower (شنبه 30 شهریور 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 21 آبان 92), مهرااد (شنبه 30 شهریور 92), مدیرهمدردی (شنبه 30 شهریور 92), violet (شنبه 30 شهریور 92), yalda.69 (یکشنبه 31 شهریور 92), خانوم مجرد (پنجشنبه 07 آذر 92), دختری تنها (یکشنبه 31 شهریور 92)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها

    مینای عزیزم

    ماجرایت تازگی نداره ، و تو اولین آن نیستی و آخرین هم نخواهی بود ....
    روند این آقا از همون اول واضح و اشکار وابسته سازی و استفاده جنسی بوده و گام به گام پیش آمده و اکنون هم با رفتارهای کنونیش همین را دنبال می کند ... بگذار ادامه داستان را من برایت بگویم ......


    روز به روز افسرده و درمانده شدن تو اگر به خودت نیایی و بازسازی نکنی ، و ادامه التماس به او و طاقچه بالا گذاشتنهای تحقیر آمیز او .... تا آنجا که از خمار بودن شدید و اعتیاد بالای شما مطمئن و مطمئن شود و بعد از او پذیرفتن اما به شرط اینکه فعلاً فقط دوست باشیم و حرف ازدواج نباشه تا شاید در آینده عشق خارج شده از وجودش برگرده و بعد ... ادامه دعوتهای او به دیدارهای حضوری بیشتر و سرویس دادنها جنسی شدیدتر و عمیقتر و با کوچکترین مخالفت شما گارد دوباره رها سازی او و ...... خود بخوان حدیث مفصلش را .....

    او همان وقت رابطه دوستی با شما در دوران خوش خوشان ، با دختران دیگری هم بوده و یا دنبال شکارهای دیگری هم بوده .....

    ابراز احساسات برای پسری که تمام توجهش به دختری لذت جنسی هست می تواند به شدید ترین

    وجهش بیان شود و دختران بی خبر و ناآشنا به این ویژگی مردان تصور دیگری از آن دارند و خود را تنها

    عشق حقیقی ویژه او می دانند
    بگذریم از اینکه بعضی پسران بدون داشتن هیچ احساسی هم بلدند که رگ

    خواب دخترها را گرفته و با بیانات عاشقانه آنها را مسحور خود سازند ...

    خیلی خوبه که بیدار شدی و دوام نیاوردی که به رابطه غلط ادامه دهی و اعتراض کردی و دیگه نپذیرفتی که سرویس دهنده جنسی او باشیو این حکایت از عزت نفسی قوی در تو دارد که مدتی با فریفته شدنت از آن غافل شدی و این چیزی هست که پسران هوس باز از آن بیزارند ... یعنی از عزت نفس قوی یک دختر و زن بیزارند ... لذا از آن فراری می شوند یا تلاش می کنند زیر پا لهش کنند با تحقیرها و وابسته سازیها تا مانعی برای هوسرانیشان نشود ... آخه می دونی چیه ؟ عزت نفس به یک دختر قوت می دهد ، شرف می دهد ، تداوم عفت می دهد و ارزشمندی می دهد و لذت از همه اینها می بخشد و ..... عزیز بودن می دهد آن هم عزیز انسانهای پاک بودن را .... همان تألیف قلوبی که خدا و عده داده که بین انسانهای پاک بدون مطرح بودن جنسیت می بخشد که نوارانی هست ...


    او اگر واقعاً عشق پاک و آسمانی به شما داشت از بازداری شما به ادامه دست دارزی او به ناموستان باید خوشحال می شد باید شما برایش عزیز می شدی باید تحسینتان می کرد نه اینکه ابراز کند دیگر عشقش رفت ، دیگر عشقی در دلش نیست ....

    عزیز دل فرشته ،
    کمی دقت کن و ببین وقتی به او اجازه ادامه بهره برداری جنسی از خودت ندادی تو را پس زد و گفت دیگر عشقی در دلش نماند ، آیانمی گیری که آن عشق او فقط عشق جنسی بوده ؟ خودش با این حرفها و رفتار اعتراف کرده که به تو جز به عنوان یک کالای جنسی برای تمتع نگاهی نداشته و همه آن سرودها و زمزمه های عاشقانه جز برای تصاحبت نبوده ، کانال آشنایی و انس شما هم که فضای مجازی بوده که الاماشاء الله پسران برای شکار از این فضا اسافتاده می کنند و از همان ابتدا هدفدار به این منظور وارد رابطه ها می شوند ....


    عزت نفس بیدار شده ات را حفظ کن ، تقویت کن و بیش از این خودت را آزار نده و باور کن که عشق نبوده و سوء استفاده بوده و سعی کن بر درد و رنج طبیعی ای که سراغت آمده و می آید و تألمی که نسبت به خودت پیدا می کنی به درستی غلبه کنی و آن را به سوی باز سازی خود و شخصیت و عزت نفست مدیریت کنی که می دانم موفق خواهی شد چون در تو موج متانت و خانمی را می بینم که چندی بخاطر سادگی و ناآگاهی دستخوش تاراج شده اما خزان زده نشده ای عزیز دلم .. باز هم می توانی به همان جاده پاکی و عفت مورد غفلت قرار گرفته برگردی که البته برگشته ای ، از همان روز که به او استپ دادی و گفتی نمیخواهی به اینگونه رابطه ای ادامه دهی فقط باید مقاوم باشی و باز هم عزیز خودت شوی ....

    فرشته مهربان عزیزم کاش همونطوری که تو گفتی رفتار کرده بودم کاش به او استپ داه بودم کاش دیگه بهش اجازه تحقیر کردنمو نداده بودم اما این طور نیست من فقط سه روز از اون فاصله گرفتم وقتی هنوز فقط منو میبوسید و رابطه زیاد پیش نرفته بود و بعد برگشتم و اون به سو استفادش ادامه داد یک سال تمام هر طور که دوست داشت از من لذت برد و همزمان به من میگفت که از اون روز که اون حرف رو زدم علاقش بهم کم شده و من باز سرویس میدادم خواهرم وقتی از عفت و شخصیت حرف میزنی دلم میسوزه چون من تحقیر میشدمو باز رابطم باهاش ادامه دادم حتی اینکه الان باکره هستم هم به اصرار اونه وگرنه من کاملا در اختیارش بودم بعد از اینکه مرا رها کرد بهش التماس کردم که اگه نمیخوای با من ازدواج نکن اما نرو اصلا زنگگ هم نزن فقط باش و وقتی میام تهران منو پس نزن میدونی نتیجش چی شد؟که به من گفت اگه من ادم خوبی نبودم بکارتتو میگرفتم اگه ادم خوبی نبودم وقتی میگفتی ازدواج نکنیم فقط باهام بمون میموندمو لذت میبردم اما اینکارهارو نکردم پس عذاب وجدان ندارم و ادم خوبیم من با تحقیر خودم حس گناه اونو هم از بین بردم حالا به جای اینکه فکر کنه و بگه 2سال عمر یه دخترو تباه کردم سرشو بالا میگیره میگه من مدام بهش میگفتم علاقم بهت کم شده اما خودش دوست داشت باهام باشه اون از من خواست باهاش س.ک.س داشته باشم اما من بکارتشو حفظ کردم اینا شده مایه افتخار برای اون. نه اون دختر با شخصیتی که شما ازش حرف میزنید خیلی وقته مرده فرشته مهربونم

  4. کاربر روبرو از پست مفید minajoon تشکرکرده است .

    دختری تنها (یکشنبه 31 شهریور 92)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 آبان 97 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-2-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    5,609
    سطح
    48
    Points: 5,609, Level: 48
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 315 در 142 پست

    Rep Power
    36
    Array
    این هم ضمیمه تاپیک " دلایل عینی برای منع روابط دوستی " کنید..


    متاسفانه به طور طبیعی مرد ها به تغذیه فوق العاده اهمیت میدن مساله جنسی هم یک نوع تغذیه براشون محسوب میشه که بهش نیاز دارن - اشتهای تغذیه جنسیشونم بالاست..

    شما چطور چند تا غذا رو با هم دوست داری حتی اگه بهترینشو داشته باشی بازم دلت برا یه غذا دیگه تنگ میشه و دوست داری تونع داشته باشی و همه غذا ها رو امتحان کنی اینا هم همینطورین بدون هیچ شکی..

    تنها راهش اینه که شما نباید به هیچ وجه اجازه بدی هوس کنه به چشم غذای خودش بهت نگاه کنه ..

  6. کاربر روبرو از پست مفید Elena1994 تشکرکرده است .

    minajoon (شنبه 30 شهریور 92)

  7. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    مینای گلم

    این ها ترفندهای شیطان است ، حرفهای او ابلیسی است که شاید خودش هم ازش غافل باشد و خودش را خوب بداند .... اگر آدم خوبی باشد و بداند خوب بودن یعنی چه ،هرگونه رابطه جنسی با دختران را غلط می داند نه فقط گرفتن بکارت آنها را ....


    می دانم افسوس میخوری و وابستگی ای که او به وجود آورده و آنچه من تصور می کردم پیش می آید یعنی ادامه بدون ازدواج پیش آمده بوده ( که روال معمول این رابطه هاست ) ... ترا گرفتار ساخته اما دیگر
    با افسوس خوردن کاری از پیش نمی رود ... اگر ذره ای هم او واقعاً بخواهد ترا رها کند که بیشتر از این ازت سوء استفاده نکرده باشد بدان لطف خدا به تو هست و برای اینکه غفلت و وابستگی ترا به دام انداخته بوده نه هرزگی و افکار روشنفکر مأبانه غلط امروزی بعضی دختران و پسران و یا پشت پا زدن کامل به عزت نفس و ارزشهایت .....

    خدا ترا دوست دارد و دغدغه مشورت را در تو ایجاد کرده و دستت را گرفته و اتفاقاً به همدردی آورده که با این روابط متداول دوستی دختر و پسر مخالف هست بخاطر همین نمونه بلاهایی که سر شما اومده


    عزیزم حسرت و افسوس خوردنت را درک می کنم و حق هم داری اما حرف من این است که در آن نمانی ، از آن استفاده کن و پلکانی بساز برای بالا رفتن و ... جبران کن ، با محکم تر شدنت و با این نمونه اقدام که مثلا ًدر جایی مثل همدردی هادی کسانی باشی که به این وادیها افتاده اند و به عنوان یک تجربه کرده آنها را هوشیار کنی و حتی در این زمینه کمک کنی که مقالاتی تهیه کنیم که بخصوص دختران اصول و چهارچوب منطقی معاشرت و روابط اجتماعی درست را شناخته و خود را به آن مجهز کنند که در دام فریبهای پسران و احساسات خود نیافتند . این می تواند جبرانی باشد که ترا راضی و آرام و خشنود خواهد ساخت .....

    از خدا طلب بخشش کن و از وجود عزیز خودت هم طلب بخشش کن و بدان که هردو می بخشند فقط باید مواظب باشی ذهن ملامتگر ب افراط گرایی نابخشودگی خودت در حق خودت را القاء نسازد که ماندن در احساس گناه را سبب می شود و بی بهره ماندن از ثمرات ارتقاء بخش توبه و بازگشت از خطا
    را ...





  8. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 08 مهر 92), minajoon (شنبه 30 شهریور 92), فرهنگ 27 (شنبه 30 شهریور 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 21 آبان 92), مدیرهمدردی (شنبه 30 شهریور 92), yalda.69 (یکشنبه 31 شهریور 92), دختری تنها (یکشنبه 31 شهریور 92)

  9. #15
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم شما باید به جای تمرکز کردن روی آن پسر و آه و افسوس ، سعی کنید بفهمید خطاهای فکری تان کجا بوده است ، چه چیزی در شخصیت شما باید اصلاح شود و قاطعانه به سمت این اصلاح بروید.
    اگر بخواهی من کمکت می کنم و از توی نوشته های خودت نکات مهم را به شما می گویم.
    باید به جای تمرکز روی اتفاقات گذشته ، روی نکات اصلی تمرکز کنی.

  10. 6 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    minajoon (شنبه 30 شهریور 92), mohammad6599 (شنبه 30 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 30 شهریور 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 21 آبان 92), مهرااد (شنبه 30 شهریور 92), مدیرهمدردی (شنبه 30 شهریور 92)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    مینا جونم خیلی‌ ناراحت شدم واقعاً ناراحت شدم ولی‌ از یه طرفم میگم اگه خدا دوست نداشت راه درستو نشونت نمیداد اون مرد به دردت نمیخورده و همون بهتر که همه چی‌ تموم شد میدونم خیلی‌ سخته واقعا سخته ولی‌ مطمئن باش اونم یه روزی وقتی‌ سرشو به عقب برگردوند از این که شما رو از دست داده پشیمون خواهد بود ، خوش گذرونی کردن و بودن با دختر‌های دیگه هم بعد از یه مدت براش تکراری می‌شه و دلش هوای عشق بدون دروغه شما رو می‌کنه ،اون روز می‌تونی سرتو بالا بگیری و خوشحال باشی‌ که این توئی که اونو پس میزنی نه اون،یه چیزی که همه گفتن منم کل داستان رو خوندم و فهمیدم اینه که ایشون خیلی‌ خیلی‌ زرنگ بود و با نقشه همه کاراشو کرده حتی این که به شما القا کرده بوسیدن نشونهٔ عشقه و... ازت می‌خوام وقتیم که خیلی‌ ناراحت بودی بیا اینجا و اصلا بهش زنگ نزن چون اونجوری اون فقط پررو تر و گستاخ‌تر می‌شه ، اینم بدون این که بکارتت رو نگرفته ازت باز هم از زرنگیش بوده چون در اون صورت پاش گیر بود یجورائی ولی‌ اینجوری نه، پس بدون اون ادم اونجوری که راجع‌ بهش فکر میکنی‌ نبوده و نیست فقط یه ماسک دروغینه،،،،

  12. 6 کاربر از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده اند .

    minajoon (شنبه 30 شهریور 92), mohammad6599 (شنبه 30 شهریور 92), فرهنگ 27 (شنبه 30 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 30 شهریور 92), مهرااد (شنبه 30 شهریور 92), مدیرهمدردی (شنبه 30 شهریور 92)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yektaye tanha نمایش پست ها
    مینا جونم خیلی‌ ناراحت شدم واقعاً ناراحت شدم ولی‌ از یه طرفم میگم اگه خدا دوست نداشت راه درستو نشونت نمیداد اون مرد به دردت نمیخورده و همون بهتر که همه چی‌ تموم شد میدونم خیلی‌ سخته واقعا سخته ولی‌ مطمئن باش اونم یه روزی وقتی‌ سرشو به عقب برگردوند از این که شما رو از دست داده پشیمون خواهد بود ، خوش گذرونی کردن و بودن با دختر‌های دیگه هم بعد از یه مدت براش تکراری می‌شه و دلش هوای عشق بدون دروغه شما رو می‌کنه ،اون روز می‌تونی سرتو بالا بگیری و خوشحال باشی‌ که این توئی که اونو پس میزنی نه اون،یه چیزی که همه گفتن منم کل داستان رو خوندم و فهمیدم اینه که ایشون خیلی‌ خیلی‌ زرنگ بود و با نقشه همه کاراشو کرده حتی این که به شما القا کرده بوسیدن نشونهٔ عشقه و... ازت می‌خوام وقتیم که خیلی‌ ناراحت بودی بیا اینجا و اصلا بهش زنگ نزن چون اونجوری اون فقط پررو تر و گستاخ‌تر می‌شه ، اینم بدون این که بکارتت رو نگرفته ازت باز هم از زرنگیش بوده چون در اون صورت پاش گیر بود یجورائی ولی‌ اینجوری نه، پس بدون اون ادم اونجوری که راجع‌ بهش فکر میکنی‌ نبوده و نیست فقط یه ماسک دروغینه،،،،
    ممنون از وقتی گذاشتی بله دقیقا همینطوره بعد از اینکه اون ایمیلشو چتش با دخترارو خوندم به همشون گفته بود من رابطه جنسی میخوام اما بکارتتونو نمیگیرم دقیقا دغدغش همین بود که یه موقع پاش گیر نباشه بعد از منم با دخترایی دوست شد که کمتر از گذشتن یک هفته از رابطه باهاشون رابطه جنسی داشت من ساده میگشتم از تو فیسبوک و با کاراگاه بازی دخترارو پیدا میکردم اونا از اتاق امیر علی حرفای امیر علی بیرون رفتناشون رابطشون بهم میگفتن من هی خورد میشدم همه اینارو میدیم باز بهش التماس میکردم برگرده خدا را شکر اخرین بار که باهاش حرف زدم در جواب گریه هام و دوستت دارم گفتنام بهم گفت من با چند نفر بعد از تو رابطه جنسی داشتم باکره غیر باکره کوچیکتر بزرگتر از خودم چطور منو میخوای؟ گفتم میبخشمت گفت نیازی ندارم من ازت متنفرم !دیگه بعد از اون به خودم اومدم گفتم واسه چی انقدر خودمو کوچیک میکنم من 2 سال تمام حتی به هیچ مردی فکر نکردم گاهی وقتا با خدا دعا میکردم میگفتم خدایا خواستگار با شرایط بهتر برام پیدا نشه که یه موقع حتی بخوام به مرد دیگه ای فکر کنم من حد اقل میدونم که خیانت نکردم دروغ نگفتم با همه سختی دو سال تمام تنها به خاطرش مسافرت کردم که فقط ببینمش من خیلی مردونه تر از اون پای سختیای رابطم وایسادم از تفریحم زدم از استراحتم زدم به استادا التماس میکردم بزارن یه جلسه بیشتر غیبت کنم تا برم عشقمو ببینم ....حالا با ادمایی هست که یکیشون بلافاصله بعد از تموم کردن باهاش رفت با دوست امیرعلی همخواب شد گرچه میدونم واسه امیرعلی اهمیتی نداره چون خودشم بعد از اون دختر با کسای دیگه بود اما امیدوارم خدا دختری مثل خودش با گذشته مثل خودش را مادر بچه هاش بکنه امیدوارم مردایی مثه اون یه دختر نجیبو بدست نیارن که این خیلی بی انصافیه من هیچی جز این نمیخوام که ادمی مثل خودش دقیقا مثل خودش نصیبش بشه... و خداراشکر الان 2 ماهو نیمه دیگه نه زنگ زدم نه اس دادم نه التماس کردم نه نفرین فقط بعد از اینکه از نفرتش گفت گفتم میسپرمت به وجدانتو خدا داد و بیداد کرد گفت عذاب وجدان ندارم مقصر خودتی اما به نظرم اینم از بدبختیشه که حتی وجدانشم بیدار نمیشه و خدا به حال خودش رهاش کرده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    عزیزم شما باید به جای تمرکز کردن روی آن پسر و آه و افسوس ، سعی کنید بفهمید خطاهای فکری تان کجا بوده است ، چه چیزی در شخصیت شما باید اصلاح شود و قاطعانه به سمت این اصلاح بروید.
    اگر بخواهی من کمکت می کنم و از توی نوشته های خودت نکات مهم را به شما می گویم.
    باید به جای تمرکز روی اتفاقات گذشته ، روی نکات اصلی تمرکز کنی.
    ممنون میشم اگه کمکم کنید

    - - - Updated - - -

    ممنون از نظرت دوست دارم اگه بتونم به دیگران کمک کنم فکر کنم به خودمم ارامش بده

  14. کاربر روبرو از پست مفید minajoon تشکرکرده است .

    del (دوشنبه 08 مهر 92)

  15. #18
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    مینا جون در ادامه داستان که برات گفته بودم این هم بود که بگم بعد از مدتی میگه اگر منو میخوای من روابط با دیگران را هم ادامه میدم و تو باید بپذیری ... که اینکه بهت گفته من اینم که با دیگرانی متأهل ، مجرد ، بزرگتر و کوچکتر بوده ام و ... منو چه جوری میخواهی ؟ یعنی همینجوری اگر میخواهی بیا ..... و دیدی که گفتی می بخشمت که منظورت این بوده که ادامه نده ، گفته ازت متنفرم .... پس دریاب که عشق ادعایی او در همین حد بوده که با کثافت کارایهاش باهاش باشی و توقعی هم نداشته باشی او با دخترای دیگه هم همینطوره و متأسفانه دخترایی که عزت نفسشنان را زیر پا له کرده اند موجبات رشد و وقیح تر شدن این گونه پسران و مردان را فراهم می کنند و البته دودش به چشم خودشان می رود که ......


    خودت را بازسازی کن ... از نوپو کمک بگیر





  16. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 08 مهر 92), Elena1994 (شنبه 30 شهریور 92), minajoon (شنبه 30 شهریور 92), mohammad6599 (شنبه 30 شهریور 92), فرهنگ 27 (شنبه 30 شهریور 92), مهرااد (شنبه 30 شهریور 92), مدیرهمدردی (شنبه 30 شهریور 92)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 24 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی دلتنگم احساس میکنم یه تیکه از قلبم کنده شده دلم میخواد زودتر ازدواج کنمو از این تنهایی خلاص شم اما از خودم بدم میاد وقتی به این موضوع فکر میکنم. نمیدونم چرا میخوام به اومنمتعهد بمونم دلم میخواد برگرده اما اون بر نمگیرده اشگه حتی برگرده دیگگه اونی که من میشناختم نیست دیگه خودشم نمیتونه جای خالیشو پر کنه فکر کنم دیگه اینده ای ندارم نه خودم میخوام کسیو دوست داشته باشم نه کسی با این گذشتم میتونه دوستم داشته باشه

  18. کاربر روبرو از پست مفید minajoon تشکرکرده است .

    Elena1994 (شنبه 30 شهریور 92)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:12]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    454
    سطح
    9
    Points: 454, Level: 9
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مینا جون منم دخترم هم سن و سال خودت منم تقریبا همین مشکل شما رو داشتم بعد از 5 سال دوستی یهو دلیل اورد تنها باشه یک مدت منم ساده بودم گفتم باشه بعد دیدم نه اقا عین خیالش نیست نه زنگی نه چیزی رفتم پیشش گریه کردم اون میگفت نه به درد هم نمیخوریم و از این حرفا......بعد با اصرار من دوست شدیم بعد دیدم نه اکاراش مشکوکه یهو 3 ساعت جواب نمیداد ایهو بی خبر رفتم مغازه اش گوشیشو ازش گرفتم دیدم اوه اوه اس ام اس داره اسم دختره رو هم سیو کرده اس ام اس هایی خوندم که متوجه شدم رابطه جنسی با هم داشتن.....چقدر بی وجدان بود واقعا؟؟؟؟هیچی جدا شدم افسردگی گرفتم کارم شده بود گریه ....هر روز دعا میکردم برگرده اشکال نداره من میخوامش .....بعد از 2 ماه اینطورا بود برگشت میومد دمه خونمون اس ام اس میداد اگه برنگردی من خودمو همین جا میکشم من ال میکنم کلی گریه میکرد منم برگشتم و دوست شدم رابطه ج بیشتر شد چون فکر میکردم مقصر من بودم باید الان جبران کنم (واقعا دیونه بوووودم) 2 ماه نگذشته بود از پشیمونی و گریه زاریش گفت به بهونه یه کاری با دایی ام میرم شمال ....منه ساده باور کردم میگفتم زشته هی بخوام جلو دایی اش بهش زنگ بزنم کم زنگ میزدم بعد شب زنگ زدم کلی حرف زدم بدون اینکه شکی ببرم بدون این که کاری کنه من شک کنم (خیلی زرنگ بود)بعد که خداحافطی کردیم من گوشیو قطع نکردم اونم حواسش نبود که قطع کنه دیدم بللللللللللللله صدای 2تا دختر با یک پسر دیگه میاد دخترا میگفتن اذیت کنی به دوست دخترت میگیما و از این حرفا فهمیدم اقا با دوستاشو دختر رفته شمال ...من زنگ زدم هر ژی دلم خواست گفتم بعدم خاموش کردم فرداش برگشت باز دمه خونه اومد گریه کرررررررد گفت اره من تو مغازه بودم شمال همه همو میشناسن و اینا (کلا زد زیرش)بازم من بخشیدم نمیدونم خیلی احمق بودم چند سری هم از این چیزا دیدم ولی دوست دخترشون نبود دوست همین جوری واسه تفریح بود...فکر کن من کوچکترین خطایی هم ند اشتم تو دانشگاه هم حتی با یک پسر هم صحبت نمیشدم.....منم اردیبهشت ماه همین امسال زدم به سیم اخر گفتم نمیتونم فراموش کنم گدشته رو اینا ...اون خداحافطی کرد و رفت 2 ما بعد ش با یک زن و بچه دیدم اش واقعاااااااا داغ کردم پسری که با یک خانم دوست میشه معلومه که دیگه واسه چیه ولی اذیت هاش هست یه روز میگه خودمو میکشم عداب وجدان بگیری یه روز میگه رگ امو میزنم یه روز میگه ابروتو میبرم یه روز میگه ام اس گرفتم .............بخدا منم مثل شما دیونه شدم ولی جدایی خیلی بهتره تا با این کثیف ها باشیم

  20. 4 کاربر از پست مفید hhh111 تشکرکرده اند .

    Elena1994 (شنبه 30 شهریور 92), meinoush (یکشنبه 31 شهریور 92), minajoon (دوشنبه 01 مهر 92), unknown girl (یکشنبه 31 شهریور 92)


 
صفحه 2 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.