به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 52
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر 7 نمایش پست ها
    شوهر خواهر من وقتی واسه خواهرم اومد خواستگاری خریدشون دیدنی بود چون از یه استان دیگه بودن و کلا اختلاف فرهنگی بیداد می کرد
    اولا که مهریه خواهرم رو مادر شوهرش تایین کرد 124 تا سکه فقط وفقط
    بعدش اینکه اشتباهی تو قباله دست نویس نوشته بودن 125 سکه که خود شوهر خواهرم خط زد کردش 124 تا سکه !
    واسه خرید هم قرار بود که کسی باهاشون نره و خودشون دوتایی برن که مامانش خودشو زد به سر درد که منم ببرید می خوام برم دکتر و اونم باهاشون رفت و واسه خرید حلقه واسه خواهرم حلقه ارزون انتخاب می کرد و واسه پسرش تو چشم خود مون می گفت حلقه گرون بردار پسرش هم می گفت هر چی مامانم بگه
    واسه لباس عقد هم می گفت مامان 200 تومنه اگه اجازه بدی بخرم براش
    شب هم سر سفره که مهمونی پشت عقد بود اعلان کرد که فقط و فقط چون مامانم این لباس رو پسندید برای خوهرت خریدم !!! اینم

    بعدش هم گفتن که خانواده ما رسم نداریم پسر خونه جدا بگیره و همه با هم باید تو یه خونه زندگی کنیم و خواهرم چون شوهرشو می خواست همه رو گفت چشم !
    بهت بگم مادر شوهر خواهرم و خواهر ش به زبون واقعی یه عفریته اند شماره داییم رو برداشته بودن و زنگ زده بودن و سر فحش و توهین رو به خوانواده ما کشیده بود که می خوان پسر منو ازم بگیرن 1!!
    این ها رو بهت گفتم تا به این جا برسه
    الان شوهر خواهرم فقط سالی یک بار می ره بهشون سر بزنه اگه هم رفتن و کوچکترین بی احترامی ازشون ببینه دوباره تا چند وقت باهاشون سرو سنگینه
    خانواده اش حق کوچکترین بی احترامی رو ندارن
    الان تو شهر خودمون واسه خواهرم خونه گرفته و دارن به خوبی و خوشی زندگیشون رو می کنن !
    نمی دونم چه سیاستی خواهرم به خرج داده کسی که تو خانواده ما از همه ساده لوح تر بود و راحت می شد سرش کلاه گذاشت الان اینقدر شوهرش به حرفشه .
    نمی گم کارشو ن درسته ها بلاخره اون مادر ه و البته شوهر خواهرم انعطاف پذیر بود و خودش با چشم هاش دید که مادرش چی کار کرد
    سلام دختر 7 عزیز تو رو خدا برو از خواهرت بپرس بیا واسه ما هم تعریف کن چیکار کرده به خدا شوخی نمیکنم ها

  2. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم مشکلات من و همسرم فراتر از خرید طلاست. ولی چند تا سوال دارم که میخوام افراد باتجربه که خرید طلای عروسی رو داشتن بدن.چون تو جریان خرید طلای کسی از دوستاو فامیلا نبودم.
    اصرار مادرشوهر برای خرید طلای سبک طبیعیه؟اصرار شوهر چطور؟ کدوم حالت بدتره؟
    خساست شوهر در خرید برای همسر (مخصوصا در مورد طلا)، چه دلایلی میتونه داشته باشه؟
    اگر شوهری زنش را واقعا دوست داشته باشه، حتی اگه مشکل مالی هم داشته باشه ، سعی نمیکنه با حداکثر توانش رضایت همسرش رو جلب کنه(نه با حداقل توانش)؟

  3. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 21:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-06
    نوشته ها
    119
    امتیاز
    724
    سطح
    14
    Points: 724, Level: 14
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 76 در 56 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    24
    Array
    سلام دوست من باید بگم نه با اینکه واقعا همسرشونو دوستدارن ولی به بعضی چیزا اعتقاد دارن نمیتون انجام ندن برای همسر شما به حرف مامانش کردن مثل نماز خودن کسی که به خدا ایمان داره حاظر عشق شو رها کنه ولی اعتقادشو نه ولی حالا این یکم درجش کمتر ولی اوایل ازدواج یکم درجش بالای داره کم کم کمتر میشه به عنوان یک دوست میگم کمتر با شوهرت لجبازی کن شما قرار باهم کامل شین نه اینکه با هم بازی کنید و لجبازی کنید

  4. کاربر روبرو از پست مفید niloo1 تشکرکرده است .

    rozaa (جمعه 29 شهریور 92)

  5. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم البته اینو بگم من هنوز هیچ خرید طلایی در زمینه عروسی نداشتم و لی شوهرم بهم می گه اگه دستم پر باشه می خرم و اگه هم نباشه نه !
    ببین عزیزم این موضوع اصلا ربطی به دوست داشتن نداره شخصا شوهر من آینده نگره و فکرش اقتصادی هست همیشه بهم می گه من دوست ندارم به کسی بدهکار باشم ولی با پول قرضی و نزول برم واسه زنم طلا بخرم دقیقا سر این موضوع هم من باهاش همیشه دعوا دارم ومی گم من باعث و بانی بدهکاری تو نیستم ولی خوب بیشتر دوست دارم هدیه خریدن خود انگیخته باشه نه با زور و اصرار من تا آخر عمر فرصت واسه طلا خریدن هست ...
    دختر داییم که ازدواج کرد شوهرش چنان عقدی براش گرفت که تو کل فامیل هیچ کسی اینجور عقدی نگرفته بود خرج و ریخت و پاش سر به فلک گذاشته بود و جوری بود که همه می گفتن عجب پسر پولداری چقدر زنش رو می خواد چقدر واسش ارزش قائل بود و...
    دریغ از اینکه پسره با پول قرضی و با نزول فقط و فقط واسه اینکه جلب توجه کنه و از نظر چشم و هم چشمی کم نیاره این همه خرج رو کرده بود به عبارتی اصلا طرف برنامه ریزی اقتصادی نداشت ! و بابت این خرج بی دلیل نتونست یه خونه واسه زنش اجاره کنه و زنش ت وخونه باباش حامله شد و توی هفت ماهگی رفتن ماه عسل و دوباره با خانمش اومدن خونه داییم به زندگیشون ادامه دادن !
    شاید به موضوع شما ربطی نداشته باشه ولی منظورم اینه که اگر کسی واسه آینده کاری برنامه داشته باشه زیاد ولخرجی نمی کنه این نظر منه
    به شخصه شوهر خواهرای من می رن پول قرض می کنن ولی واسه زن هاشون طلا می خرن البته اینو بگم که به چشم سرمایه واسشون طلا می خرن و وقتی بدهی ها زیاد شد همه رو می فروشن
    عزیزم از نظر پول تو جیبی چطوره ؟
    ببین تو خانوادشون چطوری خرج می کنن ببین پولشون رو با زحمت در میارن یا راحت چون اکثر کسانی که با سختی پول درمیارن دلشون نمیاد به راحتی خرجش کنن
    شاید مادر شوهرت تو زندگیش زیاد سختی کشیده و ناخوآگاه داره تجربیاتش رو به پسرش منتقل می کنه

    ولی عزیزم به دنبال مسائل پایه ای باش این موضوع چیزی نیست که بخوای به خاطرش طلاق بگیری ببین نهایت انتخاب یه دختر واسه ازدواج 2 هست ازدواج اول و ازدواج دوم

    اگه به خاطر مسائل ساده بخوای جداشی و خدای نکرده که من زیاد دیدم ازدواج دومت هم خوب از آب در نیاد انتخاب سوم به این راحتی نیست
    سعی کن تا می تونی خودت و ازدواجت رو اصلاح کنی تغییر از درون ناشی می شه تو سهم خودت رو انجام بده . در جواب دوست عزیزم kamr که گفته بود خواهرت چطوری این کا رو کرد باید بگم که
    هر چی شوهرش می گفت خواهرم می گفت چشم !
    واسه مهریه یه کلام حرف نزد واسه خونه جدا یه کلمه حرف نزد شاید منفعلانه به نظر بیاد ولی گذاشت خود شوهرش با چشم خودش عکسالعمل خانواده اش رو ببینه خود شوهرش کم کم به این نتیجه رسید که اگه اختیارش دست خانواده اش باشه به جایی نمی رسه اشتباهی که شخصا خود من کردم این بود که سریعا چیزی از خانواده شوهرم می دیدم به شوهرم گزارش می دادم اونم جلوم گارد می گرفت و طرفداریشون رو می کرد
    منم زدم به بی خیالی خداییش من خانواده شوهر خیلی خوبی دارم با توجه به اینکه تا الان هیچی طلا واسم نخریدن و پدر شوهرم واسه عقدم نیومدمحضر و واسه مهریه یک دهم جاریم هم واسم مهر نکردن !!! ولی دوستشون دارم

  6. #45
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین من یک فکری کردم. مگر طلای عروسی هدیه مرد به همسرش نیست؟ حداقل اصلش این بوده و الان وارونه شده است. شما وقتی همسرت را مجبور می کنی که فلان قیمت برایم بخر او حتی اگر هم بکند همین مسایلی که می بینی پیش می آید و هر وقت چشمت به آن طلاها بیفتد یاد خاطرات تلخت می افتی.
    اما حالا اگر برعکس کنی چه ؟ فکرش را کرده ای؟ بیا و خرید طلای عروسی را با زبان خوش و محبت به خود همسرت واگذار کن. به او بگو که دوست داری هدیه ای که همسرت برایت می خرد نشانی از سلیقه خوب همسرت باشد و محبت در خودش داشته باشد. بگو می خواهی نه تنها در عروسی ، بلکه جلوی فامیل های او و خودت نشان محبت همسرت را به گردنت بیاویزی و هر کس خوشش آمد بگویی سلیقه همسرت است.
    در واقع توپ را یک جوری توی زمین آنها بینداز. مردها دوست احساس غرور کنند و جلوی دیگران دربیایند. خوب تو هم به جای کشمکش این کار را می کنی. به احتمال زیاد می رود و چیزی بسیار بهتر از آنکه الان در نظر دارد می خرد. به شرطی که فشار و اجبار رویش نباشد.

  7. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    rozaa (یکشنبه 31 شهریور 92), دختر مهربون (شنبه 30 شهریور 92)

  8. #46
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    ببین من یک فکری کردم. مگر طلای عروسی هدیه مرد به همسرش نیست؟ حداقل اصلش این بوده و الان وارونه شده است. شما وقتی همسرت را مجبور می کنی که فلان قیمت برایم بخر او حتی اگر هم بکند همین مسایلی که می بینی پیش می آید و هر وقت چشمت به آن طلاها بیفتد یاد خاطرات تلخت می افتی.
    اما حالا اگر برعکس کنی چه ؟ فکرش را کرده ای؟ بیا و خرید طلای عروسی را با زبان خوش و محبت به خود همسرت واگذار کن. به او بگو که دوست داری هدیه ای که همسرت برایت می خرد نشانی از سلیقه خوب همسرت باشد و محبت در خودش داشته باشد. بگو می خواهی نه تنها در عروسی ، بلکه جلوی فامیل های او و خودت نشان محبت همسرت را به گردنت بیاویزی و هر کس خوشش آمد بگویی سلیقه همسرت است.
    در واقع توپ را یک جوری توی زمین آنها بینداز. مردها دوست احساس غرور کنند و جلوی دیگران دربیایند. خوب تو هم به جای کشمکش این کار را می کنی. به احتمال زیاد می رود و چیزی بسیار بهتر از آنکه الان در نظر دارد می خرد. به شرطی که فشار و اجبار رویش نباشد.
    ممنون از پیشنهادت دوست عزیز
    همین حرفها را به همسرم زدم ولی گفت مهم نیست مردم چی فک کنن و ارزش انسان به طلا نیست. اگر من اختیار تام را بر عهده ایشون میذاشتم ارزونترین سرویس موجود در بازار رو برام تهیه میکرد بدون ذره ای توجه به علاقم. این که میگم مطمئنم چون خریدمون انجام شد و عملا رفتارشو دیدم.
    در ضمن بزودی سالگرد عقدمونه ولی من کادو خریدم و ایشون گفت پول یک کادوی سبک هم ندارم واست با اینکه کلی پس انداز داره!!! خیلی دلم شکست از این کارش. چون ایشون کسی بود که برای مناسبتها خیلی ارزش قائل بود و از مدتها قبلش بفکر خوشحال کردنم و خرید چیزی که نیاز داشتم و خوشحالم میکرد بود، البته دردوران دوستی و آشنایی. کسی بود که سالها برای سالگرد اولین دیدارمون کلی ذوق و تدارک داشت ولی حالا برای سالگرد عقدمون اصلا. ولی حالا براش هیچ اهمیتی نداره چه برسه به خرید کادو.
    خیلی باهاش صحبت کردم که باهم خوب شیم و عشقولانه مث اوایل و خودمونو از خوانوادمون مستقل کنیم با اینکه بهم قول داد و قسم خورد ولی هیچ تغییری در رفتارش مشاهده نشده.
    واقعا دارم از این همه تغییر و بی تفاوتیش و بی میلیش بهم عذاب میکشم. چه کار باید کنم تا بشه مث اوایل عاشق و مهربون باهام؟ دارم میبینم در رفتار و صحبت که اون محبتی که من تشنشم رو الان داره نثار خونوادش میکنه.
    یعنی دیگه از هیچ کاریش شکایت نکنم و بی تفاوت باشم و هیچ بدیش رو متذکر نشم و بروی خودم نیارم؟
    واقعا بگید راهکار چیه چون حرفام و گریه هام هیچ تاثیری روش نداشته تا حالا و شاید بدترش هم کرده؟ در ضمن اصلا حاضر نیست بیاد مشاوره چون اصلا بدیاشو قبول نداره و میگه از قبل خیلیم بهترم هستم!!
    ویرایش توسط rozaa : یکشنبه 31 شهریور 92 در ساعت 00:12

  9. #47
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خود شما باید تصمیم بگیری که می توانی با ایشان زندگی کنی یا نمی توانی. عزیزم عشقولانه و دوستش دارم و از این حرف ها را کنار بگذار. بنشین همه چیز را روی کاغذ بنویس. معیارهای خودت ، رفتارهای او ، خصوصیات فرهنگی او و خودت و .... فرض را براین بگذار که او همین است و به فکر تغییرش نباش. آیا می خواهی با او بمانی یا نه؟ آیا می خواهی فرزندانی مثل او و مادرش داشته باشی یا نه ؟ آیا می توانی با خانواده اش کنار بیایی یا نه؟ تاکید می کنم جواب این سوال را خود شما می دانی و من با توجه به راهنمایی فرشته مهربان از شما می خواهم ترس ، اضطراب و احساس را کنار بگذاری و فکر کنی. این لینک را برای تصمیم گیری مطالعه کن :

    - - - Updated - - -

    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html

  10. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    golrirahatannom (یکشنبه 05 آبان 92), rozaa (یکشنبه 31 شهریور 92)

  11. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    36
    Array
    ببين دوست عزيز..من واقعا دارم تعجب مي كنم كه چقدر به خاطر هم چين چيز ساده اي فكر خودتو در گير كردي.من چي بگم كه من و خانوادم راضي بوديم ولي اين وسط فاميل دعوا مي كردند اخه به اينم ميگن سرويس طلا...فكر ميكني مادر شوهرم دليلش چي بود كه مي گفت ست طلام سبك باشه؟ميگه من جدا پول گذاشتم براي ارتودنسي دخترتون!!!!!!!فكر كن...تازه مادر شوهرم خالمه و وضع ماليشون خيلي خوبه...جالبم اين جاست الان خواهرم پرسيد پرنده كي ارتودنسي مي كنه؟مادرشوهرم ميگه بذار شوهرش كار كنه اونموقع ارتودنسي ميكنه!!!!
    حالا چه اصراري داري كه سنگين باشه...من ست طلام ٦٠ گرمه ولي خيلي قشنگ تر از ست طلاي ١٠٠ گرمي فاميلمونه....تو به اين چيزا مي گي خساست!!!!تازه عروس بودم با فاميل رفتيم به اصطلاح ماه عسل....واسه من و شوهرم اتاق جدا نگرفتند...من ،با دونفر بغلم و شوهرم، رو تخت بالا خوابيده بود.شوهرم هم اصلا براش مهم نبود....با همه اين ها خودم رو زدم به اون راه و دارم تحمل ميكنم...اولين تولدم هيچكس برام كادو نخريد...مادر شوهرم مي دوني چي ميگه؟يك عكس نشون بده خونه بابات تولد گرفتي تا برات تولد بگيرم...تازه من سنم هم ازت خيلي كم تره...اگه شوهرتو دوست داري بچسب به زندگيت ولي اگر دوستش نداري اين ها همش بهونست.
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  12. 2 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 01 مهر 92), rozaa (دوشنبه 01 مهر 92)

  13. #49
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    خود شما باید تصمیم بگیری که می توانی با ایشان زندگی کنی یا نمی توانی. عزیزم عشقولانه و دوستش دارم و از این حرف ها را کنار بگذار. بنشین همه چیز را روی کاغذ بنویس. معیارهای خودت ، رفتارهای او ، خصوصیات فرهنگی او و خودت و .... فرض را براین بگذار که او همین است و به فکر تغییرش نباش. آیا می خواهی با او بمانی یا نه؟ آیا می خواهی فرزندانی مثل او و مادرش داشته باشی یا نه ؟ آیا می توانی با خانواده اش کنار بیایی یا نه؟ تاکید می کنم جواب این سوال را خود شما می دانی و من با توجه به راهنمایی فرشته مهربان از شما می خواهم ترس ، اضطراب و احساس را کنار بگذاری و فکر کنی. این لینک را برای تصمیم گیری مطالعه کن :

    - - - Updated - - -

    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html
    دوست گرامی فکر نمیکنم سئوالاتی که از دوستمون پرسیدین صحیح باشه. شما با سئوالاتتون ناخودآگاه ایشان را به جدایی و دوری از همسرشان تحریک میکنی. اگر ایشان تمایلی به ادامه زندگی نداشتن اینجا پست نمیدادن. ایشان برای بهتر کردن رابطه خود با همسرشان و حل مشکلاتی که برای همه ما پیش آمده به این سایت مراجعه کرده اند نه برای نظرخواهی برای ماندن یا جدا شدن
    با عرض معذرت

    رزای عزیز ما همه یه جورایی کم و بیش با مشکلات تو مواجه شدیم ولی قرار نیست با همچین چیزایی از پا دربیایم . حالا تو خوبی قبلا هم گفته بودم فکر کن حالا مادرشوهر من نمیخواست حتی واسه من حلقه بخره (حالا خیر سرم خاله امه). باورت نمیشه تازه عروس که بودم ( مهر سال قبل) مادر شوهرم اونقدر شوهرمو وابسته خودش کرده بود که تا عصر که سر کار بود از اونجا یک راست میرفت خونه اشون تا ساعت 9، 10 شب بعد اون تازه یادش میفتاد زنی هم داره و میومد خونه . مادرسش هم یک بار هم بهش نمیگفت زنت تازه عروسه خونه تنهاست پاشو برو پیشش. ما هم دردامون رو بگیم میشه یه کتاب. ولی به خاطر زندگیمون و خودمون و خانواده امون و اینکه شوهرمون رو دوست داریم این روزها رو تحمل کردیم. تو هم تنها راهت صبر و تحمله. این روزا میگذره همون طور که واسه ما گذشت و خدا رو شکر رابطه امون روز به روز عشقولانه تر میشه و وابستگی همسرم به خانوده اش کمتر. از قدیم گفتن زمستون میره و رو سیاهیش برای ذغال میمونه.

    نمیدونم چرا همه میگن مادرشوهر همیشه حسادت تازه عروس رو میکنه. همه اینا رو بذار پای حسادت زنانه مادرشوهرت
    ویرایش توسط kamr : دوشنبه 01 مهر 92 در ساعت 09:59

  14. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    rozaa (دوشنبه 01 مهر 92)

  15. #50
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم کمر فرشته مهربان در اینجا پست گذاشته است و همین مساله را به ایشان تذکر داده است که مشکل ایشان طلای عروسی نیست. می توانید پست فرشته مهربان را مطالعه کنید. من ایشان را تشویق کردم به جای احساس مداری و زوم کردن روی مساله طلا ، تمام جوانب را با هم بسنجند و تمصمیم ایشان هر چه هست از روی عقل و اراده باشد به طوری که پای عواقب آن بایستند. یعنی اگر می خواهند به نامزدی ادامه دهند باید بپذیرند که همسرشان همین است و نباید از طلای ارزان قیمت یا اینکه همسرشان پس اندازش را خرج نمی کند و... ناراحت شود.
    کلا باید تصمیم بگیرد جدای از دوست داشتن ، آیا آنها با هم کفویت دارند ( که فرشته مهربان هم گفت ) و مهمتر اینکه آیا توان تحمل این نوع سختی را دارند یا نه ؟
    اینجا هیچ کس به کسی نمی گوید طلاق بگیر یا ازدواج کن . بارها گفته شده هر کس خودش باید تصمیم بگیرد.

    - - - Updated - - -

    به نظر من زندگی مشترک عرصه مقاومت ، جنگ و ایستادگی و امثالهم نیست که بگویی به خاطر خانواده ام یا به خاطر آبرویم یا به خاطر .... . زندگی مشترک برای همراهی دو نفر است و اگر کسی تصمیم می گیرد وارد یک زندگی مشترک با خصوصیاتی خاص خودش شود و یا به آن ادامه دهد ، وارد یک میدان مبارزه نمی شود که بخواهد مقاومت کند. او وارد یک زندگی تازه می شود که می تواند و قبول کرده خودش را با شرایط آن سازگار کند و آرامش را در آن برقرار کند.
    چنین کسی به فکر مقابله با مادرشوهر و شوهر نیست. هر دوی زن و شوهر به جای مقابله با هم خودشان را سازگار می کنند و کمترین اصطکاک را به وجود می آورند. زندگی ای که بخواهد اسم مقاومت و مقابله روی آن بیاید ، بدان که زندگی مشترک نیست و فقط یک هم خانگی است.
    به شما هم دوست عزیز می گویم اگر به هوای مقابله و مقاومت و از این حرف ها و نه برای دوستی و سازگاری و رشد کردن پا به زندگی مشترک گذاشتی بزرگترین اشتباه زندگی ات را کرده ای.

    - - - Updated - - -

    و این کار آمادگی فکری و جسمی و مهارت لازم دارد.

  16. 4 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    golrirahatannom (یکشنبه 05 آبان 92), kamr (دوشنبه 15 مهر 92), rozaa (سه شنبه 02 مهر 92), setareh 1390 (دوشنبه 15 مهر 92)


 
صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.