موضوع: خرید طلای عروسی همراه مادرشوهر

دارم تاپیکتو دنبال می کنم/
بهتره در مورد خرید سرویس به شوهرت پول ندی (مگه از خودت درآمد داری؟ که اگه داشتی هم بهتر بود نمیدادی) چون هدیه ای است از طرف شوهرت. زن که به خاطر خرید هدیه به خودش، پول نمیده

تحت هیچ شرایطی مقابلشون در نیا. رزا جان سر خرید طلا اکثر مادرشوهرها و بعضی از خواهر شوهرها +اکثر شوهرها دبه می کنن. پس فقط این قضیه مال تو نیس. به شوهرت بوگو که هر چقدر داری اینقدر خرید کنیم. مادرش هم بیاد بذار بیاد ایرادی نداره. بذار خوشحال باشن که سرت کلاه گذاشتن و ارزونشو خریدن. نگران نباش. باشه؟
ولی اگه نظرمو بخوای بهتره یه گردنبند بخری اون کافیه بقیه رو نمیخواد. ولی گردنبند خوب بخر

باهاش هم دعوا نکن. بهتره باهاش کمتر بحرفی که دعوات نشه. چون دعوا کردنی خودت آسیب می بینی اونا که چیزیشون نمیشه. با مادرشوهرت هم کاری نداشته باش.

گفتی که برا عروسی اقدام نمی کنن. این موضوع رو باید بابا مامانت پیگیری کنن نه تو. این موضوع رو جدی بگیر. که معلق نگهت داشتن شاید منظور دیگه ای داره. چون اگه یه مرد زن و بخواد خودش تعلل نمی کنه عروسی کوچولو می گیره زنشو می بره. اگه نخواد مسخره خاص و عام می کنه.
تاکید می کنم چون عقدی از تماس جنسی به صورت دخول خودداری کن. ضربشو تو می بینی. نگی نگفتیم. چون واقعا بکارت دختر تو جامعه گل و بلبل ما حکم .... رو داره.

سلام عزیزم حالت رو خیلی خوب درک میکنم.

باید صبر کنی و حواست جمع باشه فقط و فقط شوهرت رو شیفته خودت کنی :

1) از خانواده اش براش بد نگو ( بزرگترین اشتباهیه که ما خانمها داریم)

2) تو خرید بهش گیر نده ( چون اون شوهر دیگه مال توئه و بعدا هم رفتی خونه ات هر چی بخوای راحت و بی دخالت میتونی بخری و اینو به شوهرت هم بگو )

3) از خریدهاش تعریف کن ( حتی اگه ظاهری باشه)

4) مجبور نیستی سرویس برداری فقط یه گردنبند بردار ولی خوشگل و سنگین و بگو این برام کافیه نمیخوام تو زحمت بیفتین. مطمئن باش اونا واسه آبروی خودشون هم شده بعدا گوشواره هم برات میخرن. ( من خیلی ها رو دیدم اینطوری که هم به خواسته اشون رسیدن و هم دلخوری پیش نیومده. زرنگ باش و چرب زبون مطمئن باش نمی بازی)

سلام
باتوجه به چیزهایی که من خوندم شماحالت یه جنگجوروبه خودگرفتیدکه امادست ودرمقابل حرکت طرف مقابل جوابگوست
دخترخوب شمابرای عروسی اماده میشویدومیخواهیدسرویس طلابخرید درحالیکه نوشتیدازشوهرم متنفرم به نظرمن بهتره اول دیدتون رونسبت به شوهرومادرشوهرتون تغییربدید کسی که میخوایدیه عمرباهاش زندگی کنیدشب وروز باهم باشید شوهرتون هست حالاممکنه هفته ای یکی دوباربه دیدن مادرشوهرتون برید پس بهتره به خاطر حرفهای مادرشوهرتون زندگی روواسه خودتون وهمسرتون تلخ نکنید ومدام به گلایه نپردازیدکه مادرت اینوگفت مادرت اونوگفت میدونیدچرا؟چون یه طرف شماهمسرشون هستید وطرف دیگرمادرشون حالاچطوری میتونندطرف شمایامادرشون روبگیرند اگرطرف شماروبگیرندمادرشون ناراحت میشونداگرطرف مادرشون روبگیرندشماناراحت میشوید پس ازهمون اول چیزی به ایشون نگویید حتی اگرخیلی ناراحت شدیدسعی کنیدناراحتیون روسریه چیزدیگه خالی کنید
موردبعدی اینه که شماخودتون روسرترمیدونید حتی اگرسرترباشیددیگه نبایدبهش فکرکنید شماانتخابتون روکردید فکرکردن به این مسائل برای قبل ازبله گفتن هست شمادرحاضرعضوی ازخانواده همسرتون هستید فکرکردن به سرتربودن فقط خودتون روعذاب میده
امادرموردخریدسرویس تاجایی که میتونیدهمسرتون روراضی کنیدکه دوتایی برای خریدبرویدولی اگرراضی نشدند باهم برید یه طلایی انتخاب کنیدکه به چشم بیاددوست من هنگام عروسیش گردنبندوگوشواره خریده بودمیگفت اگردستبندهم برمیداشتم خیلی گرون تر تموم میشدازطرفی هم میدیدم نامزدم نداره ونمیتونه من هم مجبورش نکردم به نظرمن طلا چیزخیلی مهمی نیست که بخوای بخاطرش ناراحت بشی یابحث کنی طلاچیزیه که همیشه هست ومیتونی بخری
ازطرفی هم به نامزدتون بگوییدکه سرویس طلاهدیه شمابه من هست ومن بادخترهمسایه وفامیل ایناکاری ندارم من که بخاطربقیه زندگی نمیکنم زندگی مادونفرست ونبایداجازه بدیم حرفهای اطرافیان باعث دلخوری بین مادونفربشه

دوست عزیز من با حرفای roseflower جان واقعا موافقم . این رو هم اضافه کنم که همسر من قبل ازدواجمون یه سرویس طلا به همراه مادرش برای من خریده بودن . من بعد ازدواج با احترام ازشون قبول کردم ولی چون ته دلم از اونا خوشم نمیومد بعدا ( همان نامزدی) با همسرم حرف زدم و عوضشون کردم ولی اونا رو هم نتونستن نگه دارم و چون تصمیم گرفتیم خونه بخریم اونا رو هم فروختم و باورت نمیشه روز عروسیم با سرویس عاریه (شوهر خواهرشوهرم طلا فروشه) تو تالار بودم.

عزیزم اینا رو گفتم فکر نکنی ما از تو کمتریم و زندگی همین امروزه فردا معلوم نیست چی میشه
زندگی بالا و پایین زیاد داره و این ماییم که باید با مشکلاتش بجنگیم

اینم بهت بگم شرمنده که رک حرف میزنم . یه کم خودخواهی که هی میگی سرترم سرترم. به قول دوستمون تو دیگه انتخابتو کردی و باید خودتو قاطی خلنولده شوهرت کنی چون هرچقدر ازشون دوری کنی به ضرر خودته

سلام. من تجربه زندگی مشترک رو ندارم.

اما حس م یکنم شما با شوهرتون تفاوت زیاد دارین. اصلااااااااااااااااا ضرر نمی کنین پیش یه مشاور خانواده برین و نظر اون رو هم جویا بشین!


======================================
در کل : این قسمت نظرم به تاپیک شما ربطی نداره.

ازدواج تو فرهنگهای ماخ شبیه معامله شده! همه حواسشون هست که ضرر نکنن. چیزایی مثل خرید طلاو.. شده یه وظیفه. چیزی که شاید زمانی هدیه محسوب شده اصلا الان این صورت رو نداره! یه امانته دست خانم که سر فرصت باید برگردونه!

مهریه شده دستاویزی برای گرفتن حال اقایون !

حق طلاق شده یه حربه واسه همرنگ شدن موی خانمها با دندوناشون !


در کل ادم به این حس م یرسه که ازدواج چیه:

شروعش که معادل شروع جنگ جهانییه( البته اغراق کرم)


وقتی داخلش میشی باید تحمل کنی چون اگه خانم باشی طلاق بگیری بعدش....اگه اقا باشی باید تا ابد کار کنی مهریه بدی


امیدوارم تعداد ادمهایی که شجاعت به خرج می دن و خلاف عرف حرکت می کنن روز به روز بیشتر شه!

دوست عزیز اینا یه دردل بود ربطی به ماجرای شما نداشت

دوست عزیز فقط ازت خواهش میکنم التماس میکنم از تجربه های بزگترها و کسایی که برات پیغام میذارن خوب فکر کنی و استفاده کنی و لااقل تو اشتباهات ما رو تکرار نکنی. دوران عقد هم میتونه خوب باشه هم بد. هیچ وقت تکرار نمیشه مونده به انتخاب خودت که با حرص خوردن خرابش کنی یا از لحظه لحظه اش نهایت استفاده رو بکنی. باور کن تو الان خیلی خوش شانسی که با این سایت آشنا شدی و اول زندگی میتونی از تجربه های دوستان استفاده کنی منم اگه جای تو بودم شاید خیلی از اشتباهات قبلی ایمو نمیکردم.

در ضمن بعد خرید طلا تازه میرسی به خرید لباس و لوازم آرایشی و ... میدونی من چیکار کردم؟ هر بار که با همسرم بیرون میرفتم یه چیزی واسه خودم میخردیم و خانواده شوهرم رو تو عمل انجام شده میذاشتم (خب چیکار کنم دیگه لباس هم که طلا نیست باید خوشم میومد بپوشم یا نه؟)

واقعا حرفای خانم کمر درسته! اقای اس سی ای هم مثال جالبی دارن که : زندگی مثل رانندگی می مونه باید گواهینامه داشت نه اینکه اول نشست پشت فرمون بعد این و رو اونور که زدیم بفهیم باید اول یاد می گرفتیم. ایشون حرف زیبایی دارن که زندگی رو باید حرفه ای انجام داد و در سطح حرفه ای زندگی خ شیرین تره. من لینکی براتون میزارم از کاربر محترمی که مشاور بودنو امیدوارم کلا تاپیکشون رو بخونین خ خ جالبه
اینو تقدیم می کنم به شما :


http://www.hamdardi.net/thread16807-16.html#post158018

پست 158

مرسی از همه راهنمایی های دوستای خوبم.
من هم از حرف خانم مهراد ناراحت نشدم و قبولش دارم.
بجای اینکه نامزدم از اینکه منو ناراحت کرده ناراحت باشه ،از دست من ناراحته و انگار یچیزم شدم بدهکار. از دیروز بعد اون بحث باهام تماس نگرفته و بعیدم میدونم تا چند روز دیگه تماس بگیره. بنظرتون من باید تماس بگیرم و بهش روی خوش نشون بدم و دیگه حرفی از طلا نزنم و دیگه اونم نخره؟
اولش قرار بود یوقت دیگه ینی فک میکردم امروز بریم ولی از خبر ندادنش معلومه که دیگه نمیخواد بگیره تا دقیقه نود عروسی البته اگه عروسی درکار باشه. آخه تا من یادآوری نکنم اون هیچوقت عین خیالش نیست و از همه مسئولیتا و وظایفش نسبت بهم کوتاهی میکنه و قصر در میره. نمیدونم باهاش چه رفتاری داشته باشم. یا پدرم باهاش تماس بگیره و بگه این رفتارا چیه؟