به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 87 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1386-8-27
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    4,247
    سطح
    41
    Points: 4,247, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 29 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام نسرین خانم
    من این احتمال را می دهم که همکار شما با توجه به اینکه "شما می گوید من با رفتارم نسبتا به او نشون دادم که علاقه دارم " متوجه این علاقه شما به خودشان شده است چون مردها خیلی هوشیار هستد "البته تو بعضی زمینه ها" شاید مشکلاتی دارد که فعلا نمی خواهد به این موضوع فکر کند مثلا خانواده شون کس دیگری براشون انتخاب کرده اند یا مسائل دیگری وجود داشته باشد ایشون شاید به این علت شما را از خودشون دورکرده است که بخواهد منطقی فکر کندکند یا بخواهد شما منطقی فکر کنید به نظر من این بهترین فرصت برای شناخت واگاهی شماست اگه ایشون به شما علاقمند باشد قاعدتا به خواستگاری شما می اید در غیراین صورت شما نیز راحت تر می توتنید سعی برفراموشی کنید یا اینکه اقدامی انجام دهید با توجه به اینکه خیلی از خانم ها از گفتن احساساتشون به پسر خوداری می کنند بهترین کار فرستادن یک واسطه که خیر دو طرفو می خواهد یعنی یک دوست دوطرفه
    خوشبخت باشید

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1386-7-04
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    8,113
    سطح
    60
    Points: 8,113, Level: 60
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 25 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام.
    عید غدیر پیشاپیش مبارک.(ضمن اینکه جز سادات هم هستم)
    الان تو شرایطی نیستم که بخوام توضیح زیادی بدم. اما از دوستانی که شاید در موردشون اشتباه کردم عذرخواهی می کنم و اینو می دونم که همه تو این تالار فکر کمک کردن به همدیگه هستن

  3. #13
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام nasrinshokohi
    من هم عید غدیر را به شما تبریک عرض می کنم و امیدوارم به یمن و برکت وجود شما سادات در این تالار بتوانیم همیاری بهتری با هم داشته باشیم.

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1386-7-04
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    8,113
    سطح
    60
    Points: 8,113, Level: 60
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 25 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام

    میخوام قصمو کامل بگم. چهار سال پیش برای اولین بار تو زندگیم یه عشق واقعی (متاسفانه از نوع یک طرفش) رو تجربه کردم.و وقتی کاملا مطمئن شدم که اون شخص کوچکترین علاقه ای به من نداره و کسی دیگه تو زندگیشه تصمیم گرفتم فراموشش کنم. اما خیلی سخت بود. هر شب به یادش ساعت ها اشک میریختم و داشتم دیوونه می شدم.ته دلم میدونستم که این کارا فایده نداره اما چطور میتونستم کسی رو که به تمام وجود دوسش داشتم رو از یاد ببرم؟تا سه سال بعد از این ماجرا رفتارم همین بود. افسرده و گوشه گیر شدم.و هیچ کار مهمی تو این سه سال انجام ندادم. خواستگاران زیادی تو این مدت داشتم اما به هیچکدوم نمی تونستم فکر کنم. یعنی دلم نمی خواست فکر کنم.من فقط اونو می خواستم. تا این که سر انجام پروژه ای با آقایی آشنا شدم(یک سال قبل) که با دیدنش اوضاع عوض شد و با گذشت زمان و آشنایی بیشترمون علاقم به ایشون بیشتر میشد.خودمم نمی تونستم باور کنم. من داشتم دوباره عاشق میشدم. تو خوابم فکر نمیکردم این اتفاق برام بیافته..تو این مدتم علاقمو به طور غیر مستقیم و محجوبانه (اگه این لغت درست باشه) نشونشون دادم. مثلا اگه بارون می اومد خانوادم می اومدن دنبالم ومن چترمو میدادم به ایشون (حتی اگه تو خیابون می دیدمش پیاده می شدم و دنبالشون زیر بارون میرفتم و چترمو بهش میدادم) و یا تعارف می کردم که برسونیمشون. (وقتی با پدرم یا مادرم بودم) و کارهایی از این قبیل که بقیه همکارای خانمم در قبال ایشون یا دیگر همکاران انجام نمی دادن.و حالا ایشون می خوان من بقیه پرژه رو با کسی دیگه انجام بدم. یه ضربه ی دیگه محکم تر از قبل.این درسته که بهشون بگم از ته دل راضی به این کار نیستم؟و چون ایشون می خوان من قبول میکنم که با کسی دیگه ادامه کار رو انجام بدم؟ دلیل این کارش چیه؟ گاهی حرفایی میزنه که فکر میکنم همین الانه که به من پیشنهاد بده. اما نمیده.فکر اینکه دیگه نبینمش داره دیوونم میکنه . دیگه نمی خوام اون روزای سخت تکرار بشن.
    [/b]

  5. #15
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام نسرین شکوهی
    احساسات و اون هم این احساسات بی غل وغش و پاک موهبتی خدادادی هست که به ما سپرده است که ماباید آن را حفظ کنیم ، کنترل کنیم و در نهایت در جهت مثبت رشدش دهیم.
    اما همه اینها وقتی هست که بتوانیم در جایگاههای از منطق خود مدد بگیریم و تصمیم صحیح بگیریم. اگر در جایی که حوزه منطق هست ( نمی گویم کنار گذاشتن احساسات) و باید تصمیم بگیرد ، احساس مداخله کند. 2 بار که سهل است ممکنه دهها بار از چنین سوراخهایی گزیده شویم.
    شما احساسات و هیجانات تیز و قوی دارید( احساس ها متفاوتند از عشق گرفته تا ترس، غم ، یاس، زودرنجی و در این انتهایش ،خشم) شما به نظر می رسد که بیشتر احساس محور باشید و در واقع منطقتان در خدمت این احساسات کارکند.
    در این چند پست که در این موضوع زده اید. یکجا احساس عشق ، یکجا احساس غم، یکجا احساس یاس، و حتی یکجا احساس زوردرنجی و در نهایت مقداری خشم را نیز تجربه کرده اید.
    در موارد این چنینی منطق چه حکم می کند.

    من نیستم چون دیگران، بازیچه بازیگران
    اول به دست آرم تو ، وانگه گرفتارت شوم.
    شاید این شعر ، به این مهم اشاره داره که بنده در پست شماره 7 به طور خلاصه اشاره کردم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    اگر تصور می کنید که تصمیم و خواستن شما احساسی نیست و شناخت کامل نسبت به او دارید بهتر اینست برای اینکه از این دو دلی در آئید و در ضمن مطمئن شوید که درگیر یک احساس یک طرفه نشده اید. به جای راحت بودن و ابراز احساسات ، سعی کنید موضوع را منطقی با او در میان بگذارید. و نظرشون را در مورد ازدواج به طور کلی بشنوید. اگر او هم مانند شما فکر کند، زمینه شناخت بیشتر فراهم می آید، در غیر این صورت نباید از شنیدن جوابی به جز آنچه که دوست دارید ، زیاد جا بخورید.
    اگر خواستید برای انتخاب مثل اقایان پیش قدم بشوید، باید مانند آنها از نه شنیدن هم احساس حقارت بهتون دست ندهد. و این حق را به طرف مقابل بدهید که انتخاب خودش را داشته باشد.
    یعنی اول شما واضح می بایست فرد مورد نظرتون کاندیدا باشه، تا شما به او رای بدهید. پس باید مسئله را قبل از اینکه چنین پیچیده بشه با او در میان می گذاشتید.( البته حالا هم دیر نشده، - بدبین باشیم: مرگ یکبار ، شیون یکبار . خوش بین باشیم: بله یکبار عروسی یکبار)
    (یکی تعریف می کرد که:مادر بزرگم موقع انتخابات همیشه می ره رای به امام خمینی میده. میگه من امام خمینی رو قبول دارم....)
    همچنین شنیدم یکی رفت خواستگاری دختر پادشاه و با او صحبت کرد. وقتی برگشت ازش پرسیدند کارت جور شد ، گفت 50 درصد کار درسته. گفتند یعنی چه؟ گفت من که قبولش کردم، حالا فقط مانده 50 درصد او.
    شما هم برای اینکه این تعارض حل بشه، لازم بوده و الان هم لازمه که 50 درصد دیگر را واضح روشن کنید.

    یه چیز دیگه هم بگم. شما فلسفه همسرگزینی اشتباهی دارید. متاسفانه وقت توضیح آنرا ندارم ، اما نگران نباش من در بخش مشاوره ازدواج سایت همدردی ، چندین مقاله در آنجا قرار داده ام. که در یکی از این مقالات و در یک بند آن شرایط شما آمده ، برو مطالعه کن و اگر اون بند را یافتی همین جا شماره اش را بگذار....
    امیدوارم از شوخی های که برای کاهش غمهاتون و برای جا افتادن موضوعاتم استفاده کردم ناراحت نشوید. چون من واقعا به همه اعضاء این سایت و مراجعانم علاقمندم و خاطرشون برام عزیزه.

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 تیر 90 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1386-7-04
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    8,113
    سطح
    60
    Points: 8,113, Level: 60
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 25 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: منظورش چیه؟

    سلام آقای سنگتراشان

    شوخی هاتون خیلی هم جالب بود.ممنون

    یه سر پیغام های خصوصیتون بزنید. یه سری از مسائل رو اونجا تشریح کردم


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.