به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام.
    من كارشناس يا مشاور نيستم اماتجربه هامو به شما منتقل ميكنم.

    بهتر بود فعلا اونا روباهم روبرو نميكردين.بهتر بود اول زمينه سازي ميكرديد بعد كه هر دوطرف آروم بودن ميرفتين.

    در ضمن روبرو كردن مسائلي كه گذشته وهر دوطرف حقو به خودشون ميدن فايده اي نداره وفقط احترام هر دوطرفو از بين ميبره.

    فكر ميكنم بهتره بزاريد كمي از اين ماجرا بگذره وهر دوطرفو با حرفايي كه پيشنهاد دادم آروم كنيد ووقتي حس كرديد شرايط مساعده با رضايت همسرتون خانوادتونو دعوت كنيد وسعي كنيد نزاريد حرفي از گذشته گفته بشه.

    شوهر خواهر من فرد با تجربه اي هست. هر وقت خانوادش حرفي به خواهرم ميزنن و خواهرم شكايت ميكنه ميگه عزيزم اونا قديمي فكر ميكنن يا هر كسي درك خودشو داره.تو كه مثل اونا نيستي وميخواي خوب زندگي كني.بهتره بزاري هر كس هرطور ميخواد فكر كنه يا حرف بزنه.تو جوابشونو نده.ما كاري رو ميكنيم كه به صلاحمونه.مهم اينه كه ما با هم خوشبختيم.مگه ما چقدر زندگي ميكنيم.آدمايي كه خيلي براشون حرف ديگران مهمه به سختي زندگي ميكنن.

  2. 2 کاربر از پست مفید roze sepid تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 04 شهریور 92), دریا72 (یکشنبه 17 شهریور 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام
    آقای عزیز من بهتون پیشنهاد میکنم تاپیکتون رو به خانموتون هم بگین و این پستها رو با هم ادامه بدین . چون مطمئنا اونم با گفتن حرفهای دلش آروم میشه. بچه ها هم خوب راهنمایی میکنن . حتما طرز فکرش رو عوض میکنه اونجوری که روی من تاثیر گذاشت قطعا رو خانم شما هم تاثیر خواهد گذاشت

  4. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    Aras (دوشنبه 04 شهریور 92)

  5. #13
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 آبان 92 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    238
    سطح
    4
    Points: 238, Level: 4
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای aras اصلا الان وقت مناسبی برای رفتن به خونه مادرتون نبودخیلی خوب همسری دارید که باهاتون اومدند ولی خوب ضایع شد!!! چه بهتر بود با ماردتون هماهنگ میکردین بهش ون میفهموندین که این رفتارا به نفع کسی نیست میگفتید بازنم دارم میام اونجا اگه بی احترامی از هرکی ببینم به این مهنیه که دیگه نمیخواین من اونجا بیام (مطمئنا هیچ پدر و مادری این و نمی خوان)
    من از تجربه خودم براتون می گم من یه برادر شوهرم دارم که خیلی با بابا مامانش خوبه و هر هفته با زن و بچه هاش خونه مامانش اینا هستند بر عکس من و شوهرم که ماهی یه بار می رند می دونید فرق شوهر من با برادرش چیه؟؟؟؟اون اجازه نمی ده کسی به زنش از گل نازک تر بگه یه بار یه دعوای خیلی بدی بین مادر شوهرم و جاریم شد برادر شوهرم اومد وسط تقریبا همه چی به نفع مادر شوهرم تموم شد البته اونم یکم دعوا شد ولی جاریم یه تو گوشی محکمی از شوهرش خورد ولی فرداش برادر شوهرم تنها اومد خونه باباش گفت دیگه ما هم دیگرو نبینیم بهتره نمی تونم ببینم زنم و مامانم همش با هم دعوا کنند من اعصاب اروم میخوام شما اگه منو میخواین باید احترام زنم و نگه دارید ما از هم جدا نیستیم اگه اون ناراحت شه و اعصابش خورد شه میاد سر من خالی میکنه منم میگرن دارم خلاصه یه بار برا همیشه موضوع بسته شد چون برا هردو طرف جا انداخت که چه خبره؟
    ولی شوهر من طرف هیچ کی و نمی گرفت همش می گفت خودت می دونی منم از هر سه بار که ناراحت شم یه بارش جواب می دم واسه همین با مادر شوهرم معمولیه معمولی هستیم چون زیاد با هم نمی جوشیم شوهرمم حوصله تنش و ناراحتی درست کردن نداره نه به من نه به مادرش کاری نداره ولی خیلی کم می ریم اونجا تا احتراما حفظ شه
    ضمنا اینکه به دروغ تعریف هرکدوم رو پیش اونیکی کنید کار مناسبی نیست چون خیلی زود لو میرید و هردو طرف از دستتون ناراحت میشن

  6. 2 کاربر از پست مفید BISQUIT1748 تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 04 شهریور 92), roze sepid (دوشنبه 04 شهریور 92)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    ضمنا اینکه به دروغ تعریف هرکدوم رو پیش اونیکی کنید کار مناسبی نیست چون خیلی زود لو میرید و هردو طرف از دستتون ناراحت میشن[/quote]

    من با این حرف این دوست عزیز کاملا موافقم

  8. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    roze sepid (دوشنبه 04 شهریور 92)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام دوستان.
    من هم گفتم هر خوبي كه قبلا گفتنو پررنگتر كنيد نه اينكه دروغ بگيد.

    البته تجربه دوستان از من بيشتره چون من مجردم ونميتونم خودمو جاي همسرتون بزارم واول گفتم من به عنوان يك خواهر شوهر راهنمايي ميكنم.

    - - - Updated - - -

    سلام دوستان.
    من هم گفتم هر خوبي كه قبلا گفتنو پررنگتر كنيد نه اينكه دروغ بگيد.

    البته تجربه دوستان از من بيشتره چون من مجردم ونميتونم خودمو جاي همسرتون بزارم واول گفتم من به عنوان يك خواهر شوهر راهنمايي ميكنم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    Aras (دوشنبه 04 شهریور 92)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    متاسفانه شوهر منم دقیقا اخلاق همسر این خانم BISQUIT1748 رو داره و میگه خودت میدونی . منم یه جاری بزرگتر دارم که هرروز خدا خونه مادر شوهرم پلاسن ولی من کم میرم خونه اشون. به دلیلی که باز این خانم گفتن که همسر جاریم پشتش وایستاده و کسی نمیتونه بهش چپ نگاه کنه ولی من...............متاسفانه این 1 ماه آخر هم برای کل قطع رابطه کردم چون مادرشوهرم ، شوهرمو پر کرده بود علیه مادرم و اونم با مادرم حرفش شده بود که الان از عید دیگه خونه ما نمیاد . منم واسه همین دیگه خونه مادر شوهرم نمیرم.

    آقای ارس میدونین مقصر اصلی کیه؟ مقصر اصلی شوهرهامونن که فکر میکنن با پشت زن درآومدن عاق والدین میشن. ولی این درست نیست. زن و شوهر بعد ازدواج دیگه یک نفرن. اگه مادرت تو رو دوست داره زنتو باید بیشتر از تو دوست داشته باشه. که باز اونم به خاطر زندگی توئه
    ویرایش توسط kamr : دوشنبه 04 شهریور 92 در ساعت 11:07

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    4,107
    سطح
    40
    Points: 4,107, Level: 40
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    157

    تشکرشده 216 در 94 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    سلام
    ما هم دقیقا مشکل شما رو داریم. همسرمن چون پسر آخر خانواده بود و متاسفانه پدرش هم فوت کرده مادرش خیلی بهش وابسته شده بود، بعد ازدواجمون که ماهم دقیقا دوست بودیم انگار حوو رفته باشه سر مادرش با من خوب رفتار نشد حالا قبل من دو عروس دیگه داشتند. من هر حرفی که بهم میزدن به همسرم میگفتم که اون حل کنه ( البته خودش گفته بود تو جواب نده تا بد نشی) ولی نه تنها روی بازگو کردنش رو با خانواده اش نداشت من رو هم با طرفداری از اونها که شاید تو بد برداشت کردی ناراحت میکرد. یه روز بهم گفت اگه از کاری و حرفی ناراحت شدی اگه میتونی خودت همونجا جوابشون رو بده اگه نمیتونی دیگه از اونجا که اومدی بیرون حرف رو همونجا چال کن و به من نگو. منم دیدم راست میگه و همین کارو کردم. شما هم میتونید همین حرف رو به خانمتون بگین. من یاد گرفتم تو خونه ای که فقط من و همسرم هستیم چرا حرف نفر سوم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. من جوونیم رو دوست دارم و نمیخوام به این راحتی از دستش بدم
    ببینید مادر من زن خوش قلب و مهربونی هست و همسرم رو هم دوست داره واقعا نمیخواد منو اذیت کنه اما از محبت و دلسوزی بیش از حد این رفتارارو میکنه و نا خواسته به زندگی من ضربه میزنه .

    مسائل کوچک رو میتونم این حرفو بزنم که مشکلتون رو خودتون باید حل کنید اما دراین مورد که مسئله بزرگ شده دیگه نمیتونم بی تفاوت باشم چون نمیخوام با خانوادم قطع رابطه کنم و از طرفی هم نگران همسرم هستم وقتی می بینم کارش شده گریه و ناراحتی چکار کنم ؟ مجبورم دخالت کنم از طرفی مادرم من رو مسئول میدونه میگه باید طوری ب زنت رفتار کنی که جلو جمع خودت تصمیم بگیری و اظهار نظر کنی نه اون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط يوسف گمگشته نمایش پست ها
    سلام.
    من كارشناس يا مشاور نيستم اماتجربه هامو به شما منتقل ميكنم.

    بهتر بود فعلا اونا روباهم روبرو نميكردين.بهتر بود اول زمينه سازي ميكرديد بعد كه هر دوطرف آروم بودن ميرفتين.

    در ضمن روبرو كردن مسائلي كه گذشته وهر دوطرف حقو به خودشون ميدن فايده اي نداره وفقط احترام هر دوطرفو از بين ميبره.

    فكر ميكنم بهتره بزاريد كمي از اين ماجرا بگذره وهر دوطرفو با حرفايي كه پيشنهاد دادم آروم كنيد ووقتي حس كرديد شرايط مساعده با رضايت همسرتون خانوادتونو دعوت كنيد وسعي كنيد نزاريد حرفي از گذشته گفته بشه.

    شوهر خواهر من فرد با تجربه اي هست. هر وقت خانوادش حرفي به خواهرم ميزنن و خواهرم شكايت ميكنه ميگه عزيزم اونا قديمي فكر ميكنن يا هر كسي درك خودشو داره.تو كه مثل اونا نيستي وميخواي خوب زندگي كني.بهتره بزاري هر كس هرطور ميخواد فكر كنه يا حرف بزنه.تو جوابشونو نده.ما كاري رو ميكنيم كه به صلاحمونه.مهم اينه كه ما با هم خوشبختيم.مگه ما چقدر زندگي ميكنيم.آدمايي كه خيلي براشون حرف ديگران مهمه به سختي زندگي ميكنن.
    بله شما درست میگید نباید میرفتم اما یک هفته بود که نرفته بودم و احساس کردم اگه نریم بدتر میشه همسرم هم فقط به خاطر من و به این دلیل که حال مادرم بد نشه اومد ولی خب نهایتا خیلی ناراحت برگشتیم خونه !

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط BISQUIT1748 نمایش پست ها
    اقای aras اصلا الان وقت مناسبی برای رفتن به خونه مادرتون نبودخیلی خوب همسری دارید که باهاتون اومدند ولی خوب ضایع شد!!! چه بهتر بود با ماردتون هماهنگ میکردین بهش ون میفهموندین که این رفتارا به نفع کسی نیست میگفتید بازنم دارم میام اونجا اگه بی احترامی از هرکی ببینم به این مهنیه که دیگه نمیخواین من اونجا بیام (مطمئنا هیچ پدر و مادری این و نمی خوان)
    من از تجربه خودم براتون می گم من یه برادر شوهرم دارم که خیلی با بابا مامانش خوبه و هر هفته با زن و بچه هاش خونه مامانش اینا هستند بر عکس من و شوهرم که ماهی یه بار می رند می دونید فرق شوهر من با برادرش چیه؟؟؟؟اون اجازه نمی ده کسی به زنش از گل نازک تر بگه یه بار یه دعوای خیلی بدی بین مادر شوهرم و جاریم شد برادر شوهرم اومد وسط تقریبا همه چی به نفع مادر شوهرم تموم شد البته اونم یکم دعوا شد ولی جاریم یه تو گوشی محکمی از شوهرش خورد ولی فرداش برادر شوهرم تنها اومد خونه باباش گفت دیگه ما هم دیگرو نبینیم بهتره نمی تونم ببینم زنم و مامانم همش با هم دعوا کنند من اعصاب اروم میخوام شما اگه منو میخواین باید احترام زنم و نگه دارید ما از هم جدا نیستیم اگه اون ناراحت شه و اعصابش خورد شه میاد سر من خالی میکنه منم میگرن دارم خلاصه یه بار برا همیشه موضوع بسته شد چون برا هردو طرف جا انداخت که چه خبره؟
    ولی شوهر من طرف هیچ کی و نمی گرفت همش می گفت خودت می دونی منم از هر سه بار که ناراحت شم یه بارش جواب می دم واسه همین با مادر شوهرم معمولیه معمولی هستیم چون زیاد با هم نمی جوشیم شوهرمم حوصله تنش و ناراحتی درست کردن نداره نه به من نه به مادرش کاری نداره ولی خیلی کم می ریم اونجا تا احتراما حفظ شه
    ضمنا اینکه به دروغ تعریف هرکدوم رو پیش اونیکی کنید کار مناسبی نیست چون خیلی زود لو میرید و هردو طرف از دستتون ناراحت میشن
    من میخوام مادرم بدونه که من و همسرم از رفتارش از برخوردش ناراحت شدیم اما مشکملی من دارم اینه من خودم آدم خیلی صبور و آرومی هستم و به ندرت عصبانی میشم همیشه سعی کردم تو برخورد با مشکلات منطقی باشم اما این 3 نفر ( همسر ، مادر ، خواهر ) حتی پدرم آدمهای فوق العاده حساس و کم ظرفیتی هستند . بازهم همسرم به خاطر من خیلی عوض شده و من واقعا ازش ممنونم ولی خب این مشکل من هست فکر میکنم باید زمان بگذره تا بعضی عصبانیتها و حرفها فراموش بشن الان می ترسم که جلوی مادرم از همسرم طرفداری کنم و اوضاع بدتر شه برعکسشم همینطور .

    الان باورتون نمیشه فکر کنم اینهمه مشکلات و نارحتی ها رو که تو خودم ریختم کم مونده سکته رو بزنم والا به خدا . بازهم از دوستان همدردی متشرکم که به مطالب من گوش میکنن یه ذره احساس راحتی کردم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    متاسفانه شوهر منم دقیقا اخلاق همسر این خانم BISQUIT1748 رو داره و میگه خودت میدونی . منم یه جاری بزرگتر دارم که هرروز خدا خونه مادر شوهرم پلاسن ولی من کم میرم خونه اشون. به دلیلی که باز این خانم گفتن که همسر جاریم پشتش وایستاده و کسی نمیتونه بهش چپ نگاه کنه ولی من...............متاسفانه این 1 ماه آخر هم برای کل قطع رابطه کردم چون مادرشوهرم ، شوهرمو پر کرده بود علیه مادرم و اونم با مادرم حرفش شده بود که الان از عید دیگه خونه ما نمیاد . منم واسه همین دیگه خونه مادر شوهرم نمیرم.

    آقای ارس میدونین مقصر اصلی کیه؟ مقصر اصلی شوهرهامونن که فکر میکنن با پشت زن درآومدن عاق والدین میشن. ولی این درست نیست. زن و شوهر بعد ازدواج دیگه یک نفرن. اگه مادرت تو رو دوست داره زنتو باید بیشتر از تو دوست داشته باشه. که باز اونم به خاطر زندگی توئه
    اینطور هم نیست که همیشه مردها مقصر باشند حقیقت اینه که ایجاد تعادل بین همسر و مادر کار سختی هست مخصوصا اگر دو طرف حساس و زودرنج باشند . ببینید من میگم پدر و مادر عمری ازشون گذشته اگر انتظار داشته باشیم اخلاق و رفتار و خصوصیاتشون کلا عوض شه این نشدنی هست ماها که سنمون کمتره میتونیم تغییر کنیم اما اونا شخصیتشون شکل گرفته و تغییر مشکله پس مجبوریم باهاشون راه بیایم . الان مادر من اینطوریه که واقعا می فهمم که همسرم رو دوست داره اما انگار بعضی وقتها دست خودش نیست و حرفیو میزنه که نباید بزنه یا انتظاراتی داره که نباید داشته باشه و اولین کسی که در این نوع روابط ضربه میخوره مرد هست که هم از مادرش حرف میشنوه هم از خواهرش هم از زنش

    من چند بار به همسرم گفتم اگر حرفیم ازشون شنیدی جواب نده یا رفتاری نشون نده که تو جمع بد باشه لااقل یه جوری نشون بده که ناراحت شده اما جواب نده اما حقیقت اینه که نمیتونه واکنش نشون نده خیلی زود رنج و حساسه و سریع عصبانی میشه

  13. 2 کاربر از پست مفید Aras تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 04 شهریور 92), roze sepid (دوشنبه 04 شهریور 92)

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array

    Posticon (4)

    اولا بازم تاکید میکنم خانمتون هم از تاپیک دیدن کنه
    دوما در مورد مشکلتون این فقط گره ایه که به دست شما باز میشه و بس. اگه مشکلی که پیش میاد همیشه طرف حق رو بگیرید خیلی از مسائلتون حل میشه.
    سوما گریه کردن خانمتون یا ناراحتی مادر و خواهرتون نباید شما رو قول بزنه که تو طرف مقابل هم دنبال اشتباه بگردین.
    مشکل اصلی شما اینه که همیشه دنبال مقصر میگردین و اونا رو آگاه نمیکنید که بابا شما اومدین زندگی کنین یا هی برای دو طرف قاضی بشین
    ویرایش توسط kamr : دوشنبه 04 شهریور 92 در ساعت 12:20

  15. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    Aras (دوشنبه 04 شهریور 92)

  16. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام.
    اولا باید به شما به عنوان یه مرد تبریک گفت که با همچین موضوعی اینقدر عاقلانه رفتار میکنین.
    در ثانی. میخوام بگم درسته که این وظیفه مرده که ایجاد تعادل کنه بین طرفین. اما در صورتیکه هر دو طرف ماجرا در نهایت انصاف و البته منطقی با این قضیه برخورد کنن. اگه غیر از این باشه اون بنده خدایی که میخواد تعادل برقرار کنه له میشه.
    در مورد شما 2 تا پیشنهاد دارم. ببینین میشه عملیش کرد ؟
    اول اینکه، هیچ گونه سعی و تلاشی نکنین که شرایط به گونه ای پیش بره که نظر مادرتون نسبت به همسرتون و بالعکس برگرده و مثبت بشه. سعی نکنین با رفتن اجباری به خونه پدری یا به زور دعوت کردن خونواده به خونه خودتون هرچه زودتر صلح و صفا برقرار بشه.
    شما هرچقدر هم تلاش کنید حسن نیت مادرتون رو به همسرتون نشون بدین یا اینکه به مادرتون ثابت کنید عروس خوبی داره، فایده نداره. آدم ها بعد از سالها برای هم اثبات میشن. تلاش شما یه صرف انرژی بی ثمر و ناامید کننده است.
    اگه واقعا رفتار مادر شما از سر دلسوزی باشه، بالاخره همسرتون میفهمه قضاوتش درست نبوده و بالعکس.
    اگه هم اینطور نباشه و خدای نکرده رفتارهای مغرضانه داشته باشن، چیزی که دروغه و واقعیت نداره رو چطور میخواین اثبات کنید؟
    دوم اینکه، در مجموع رابطه تون رو فعلا با خونواده ها کم کنید.
    نه طوریکه حمل بر ناراحت بودن شما باشه و حالت قهر بگیره... یه دلیل دیگه بیارین مثل گرفتاری ! وقت نداشتن !
    این باعث میشه خود به خود خیلی از تنش ها کم بشه.

  17. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    Aras (دوشنبه 04 شهریور 92), kamr (دوشنبه 04 شهریور 92)

  18. #20
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 آبان 92 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    238
    سطح
    4
    Points: 238, Level: 4
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای Aras باز که حرف خودتون رو می زنید بدترین مادر شوهر دنیا هم که بد پسرش رو نمیخواد همه بچه هاشون رو دوست دارند و برا بچشون خوش قلبی میکنند اما مهم اینه که کدومش اگاهانه و کدومش نا اگاهانه باشه خودتون رو بذارید جای همسرتون و مادر خودتون هم مادر همسرتون همین جمله که مادر شما در مورد نحوه برخورد شما با همسرتون اینکه زن شما چه جور باشه چه جور نباشه نظر میدن یعنی چی؟؟اولین پیامد منفی که تو ذهن شما شکل میگیره اینه که نکنه شما ادم ذلیل یا بی عرضه ای هستی یا زنت تو جمع کوچیکت میکنه ؟؟ یا ... فکر کن مادر زنت بخواد به زنت بگه تو جمع با شوهرت اینجور باش . نذار سوارت شه. زیاد بهش رو نده.... ایا باز هم میگید چه مادر زن خوش قلبی!!! به هر حال حریم زندگی خصوصیتون رو برا همه پر رنگ نشون بدید
    مهم نباشه کی ناراحت می شه کی نمی شه بقیش هم بسپار به گذر زمان وگرنه این قصه سر دراز دارد الان زنت تا یه چیزی می شنوه فقط گریه می کنه و احترام خونوادت رو حفظ میکنه اما فکر میکنی 3 سال دیگه همین باشه مطمئنا نه چون زنت توقعاتش ازت خیلی میره بالاو دیگه اون موقع یکی بشنوه یکی جواب می ده

  19. کاربر روبرو از پست مفید BISQUIT1748 تشکرکرده است .

    kamr (دوشنبه 04 شهریور 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.