همیشه سعی میکنم ولی باز هم نشد بهم پیشنهاد دادن با کسی دوست شم تا فراموشش کنم ولی نمیدونم کار درستی هست یا نه؟اصلا نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم...اصلا من میتونم دوباره یه زندگی داشته باشم؟
تشکرشده 42 در 18 پست
همیشه سعی میکنم ولی باز هم نشد بهم پیشنهاد دادن با کسی دوست شم تا فراموشش کنم ولی نمیدونم کار درستی هست یا نه؟اصلا نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم...اصلا من میتونم دوباره یه زندگی داشته باشم؟
تشکرشده 793 در 374 پست
سلام خانمی
خیلی داری تند میری . میدونم سخته ولی یه کم خودت رو کنترل کن. برو خداتو شکر کن ازش بچه نداشتی که به خاطر بچه مجبور شی به پایش بسوزی. عزیزم اگه از ته دل خدا رو کنارت احساس کنی به عواقب بدتر از این فکر میکنی که ممکن بوده سرت بیاد. مردی که جسمش پیش تو باشه و فکرش نه به چه دردت میخوره؟ کارهایی که تو میکنی و زنگهایی که هر روز بهش میزنی فقط از روی عادته . اگه یه کم قوی با شی و صبوری به خرج بدی خدا هم کمکت میکنه.
تشکرشده 122 در 55 پست
[QUOTE=vareshi;290423]همیشه سعی میکنم ولی باز هم نشد بهم پیشنهاد دادن با کسی دوست شم تا فراموشش کنم ولی نمیدونم کار درستی هست یا نه؟اصلا نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم...اصلا من میتونم دوباره یه زندگی داشته باشم؟
هر کی بهت پیشنهاد داده مطمئن باش راهکارمناسبی بهت نداده. معلومه کار درستی نیس. دختر جان. باید به احساس های خودت فرصت استراحت بدی. الان صرفا مهم خودت هستی. سعی کن اگه ورزش هم نمی کنی. خداقل پیاده روی کنی. یه سوال خصوصی ازت داشتم. دوشیزه هستی؟ واضح جوابمو بده.
فقط فقط یه مدتو تحمل کن. اوضاعت بهتر میشه. این احساس های ضد و نقیض سراغ همه میاد. فقط تو نیستی.
ویرایش توسط ساحل 63 : دوشنبه 04 شهریور 92 در ساعت 14:40
تشکرشده 42 در 18 پست
هر کی بهت پیشنهاد داده مطمئن باش راهکارمناسبی بهت نداده. معلومه کار درستی نیس. دختر جان. باید به احساس های خودت فرصت استراحت بدی. الان صرفا مهم خودت هستی. سعی کن اگه ورزش هم نمی کنی. خداقل پیاده روی کنی. یه سوال خصوصی ازت داشتم. دوشیزه هستی؟ واضح جوابمو بده.
فقط فقط یه مدتو تحمل کن. اوضاعت بهتر میشه. این احساس های ضد و نقیض سراغ همه میاد. فقط تو نیستی.[/quote]
نه نیستم نمیدونم خستم چرا نمیتونم فراموشش کنم هرکاری میکنم نمیشه 24 سالمه دیگه فرصتی واسه زندگی ندارم
تشکرشده 122 در 55 پست
خودت باز زبون خودت می گی خسته ای. بذار مدتی بگذره خستگی احساسیت در بره. به مرور زمان فراموشش میکنی. فقط یه کم صبر کن. بعدا به اینکه این کارها رو می کردی به خاطرش.خودت خودتو سرزش می کنی. مگه چند سالته؟ 24 سال که خیلی پایینه.ماها که 28 سالمونه چی بگیم؟ ولش کن. ولش کن. به خودت مهلت استراحت بده.
تشکرشده 42 در 18 پست
کاش همه چی بر میگشت به عقب هرکاری میکنم نمیشه
تشکرشده 105 در 70 پست
فک کنم شمالی هستین :)
خودتو کنترل کن خدارو شاکر باش و بخواه بهت صبر بده ...با یه مشاور و روانشناس صحبت کن ... به حرف اطرافیانت و راهکارای بی موردشون توجه نکن
vareshi (شنبه 09 شهریور 92)
تشکرشده 42 در 18 پست
شدم یه آدمی که منتظره یه معجزست از صبح منتظرم کی شب میشه تا یه روز بگذره نمیتونم بدون قرص خواب بخوابم الان اون تو شهرمون سربازه نمیدونم چرا انتقالی نمیگیره بره تا باور کنم همه چی تموم شد اصلا اگه بره من چیکار کنم چرا خودکشی گناهه من میخام بمیرم فکرم فقط به اینه که قرص برنج بگیرم و بخورم..کم اوردم چیکار کنم از همه طرف بدبختی آخه چرا ..
تشکرشده 223 در 68 پست
تو رو خدا دیگه به این قرص لعنتی حتی فکر نکن... یاد یه خاطره ی تلخ افتادم.. خواهر یکی از دوستام فکر کنم یک چهارم این قرص رو خورده بود بعدش خیلی خیلی پشیمون شده بود و به خانوادش گفته بود حتی تو بیمارستان بهش اب نداده بودن گفته بودن جسدش متلاشی میشه.. متاسفانه فوت شد
لعنت به شیطون
تشکرشده 3,618 در 912 پست
عزیزم؛ شما الان توی خونه ای جدا از پدر و مادرت زندگی میکنی؟
خونه ای ه در اون هستی؛ همون خونه ای هست که با همسرت در اون زندگی میکردی؟
از صبح که بلند میشی؛ میشه بهمون بگی چه کارهایی انجام میدی؟
درس میخونی یا نه؟ سرکار میری یا نه؟ دوستانی داری که باهاشون درد و دل کنی یا نه؟ چرا رابطه ات با پدر و مادرت تیره است؟ میشه بهمون بگی؟
علت خیانت همسرت رو اون زمان متوجه شدی که به چه علت این کار رو انجام داد؟
آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
من
برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
و امروز
من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
منه انسان
چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)