به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام.چرا رفتین پیش روانپزشک ؟مشاور شوهرت رو به روان پزشک معرفی کرد یا اینکه تصمیم خودتون بود ؟ همسرت رو به مشاوره بردی ؟ببین عزیزم.برو پیش یه مشاور، مثلا همینی که میری... علاوه بر شرایط خودت، شرایط شوهرتم بگو. از مشاور بخواه با همسرت حرف بزنه و سعی کنه بفهمه مشکل شما چیه و باید چه برخوردهایی با هم داشته باشین ؟میگی از تجربیاتمون بگیم؟ چشم. اما زندگی هیچ دو تا زوجی مثل هم نیست عزیزم. من تا الان هزار بار یه حرف رو زدم.اما دلیل اینکه منظور من رو واضح نمیگیری شاید به این خاطره که بد میگم و توضیح نمیدم پس باز هم میگم.هیییییییچ کس غیر از خود غزل نمیتونه تشخیص بده که شوهرش چه مشکلی داره و چی میشه که اینطوری غیرقابل کنترل میشه؟از هررررر حرفی که تو بزنی، یهو قاطی میکنه و حمله ور میشه؟ یا اینکه به بعضی حرف ها حساسه؟ مثلا از در بیاد تو شام نداشته باشین میزنه؟؟؟یا اینکه آهسته آهسته عصبی میشه و به یه نقطه اوجی که میرسه دیگه دست خودش نیست و میزنه؟تو تحریک شدنش چقدر سهیمی؟میتونی طوری رفتار کنی که به اون حد از جنون نرسه؟ یا اینکه اصلا دست تو نیست و تو نمیتونی کنترلش کنی و هرررجور رفتار کنی اون تا نزنه تخلیه نمیشه؟به این سؤالات به خودت جواب بده و تصمیم بگیر.ببین یه زنی هست میگه من حتی اگه شوهرم روانی باشه طلاق نمیگیرم ! ( که اشتباهه به نظر من )یه زنی میگه شوهرم روانی نیست، عصبیه و عصبی شدنش دست منه. من میتونم آب رو آتیش باشم و کنترلش کنم پس زندگی میکنم.یه زنی هم میگه من اگه شوهرمو به جنون هم برسونم هرررکاری کنم نباید بزنه !!! اگه نه جدا میشم.دوست خوب.شوهرت تو کدوم دسته است؟ اول ببین اون تو کدوم دسته است، به نظر خودت بیمار روانیه، عصبیه، تو عصبیش میکنی، بعد ببین خودت تو کدوم دسته از زنهایی....شاید دلت بخواد تا قیامت سر شوهرت غر بزنی اما اون نزنه.شاید بگی به من چه که کنترلش کنم! خودش رو رفتارش کنترل داشته باشه...شاید هم بگی تا جایی که بتونم باهاش راه میام که دیگه این زدن از سرش بیفته.باید خودت تشخیص بدی.اگه هم حال خوبی نداری، اولا که کاش حرف فرشته مهربون رو گوش میدادی و یه مدت حتی پیامک هم نمیزدی تا به خودت بیای و ببینی چی کار میخوای بکنی،حالا هم که این کارو نکردی،حداقل با هم برین مشاوره. نه روانپزشک.اگه مشاوره فرستادتون پیش روانپزشک و راضی نیستی، برو یه مشاوره دیگه !!! با غصه خوردن و ناامیدی که کاری درست نمیشه.
    ویرایش توسط گل آرا : جمعه 15 شهریور 92 در ساعت 02:01

  2. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    sahelneshin (سه شنبه 19 شهریور 92)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    لطفاً یک بار دیگر دقیق راهکارهای بنده را مطالعه کن . شما اصلاً در مسیر راه کارها قرار نگرفتی و عمل نکردی . راه به نتیجه

    رسیدن شما همین هست . یک بازه زمانی حدااقل 6 ماهه دقیقاً باید همین راهکارها را در پیش بگیری ، قاطع و فعال .

    شوهرت ، ادامه زندگی با او یا طلاق را بگذار کنار تا 6 ماه و دقیق به آنچه گفتم عمل کن و برای همینها که گفته ام مشاوره برو

    نه در رابطه با شوهرت . فقط در رابطه با خودت و آنچه گفتم باید در شما تقویت شود باید مشاوره بروی .





    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    سلام خانم قلمکار

    در شرایط کنونی شما
    باید مدتی کلاً از فکر طلاق یا ادامه زندگی بیرون بیایید . از تمرکز روی همسرتون و زندگیتون و آینده

    بیرون بیایید و با توقف فکر و تمرکز زدایی کاملاً به فکر تأمین و حفظ آرامش باشید و در این رابطه برنامه ریزی کنید . اعم از

    تفریحی تا آموزشی و .....

    در این فاصله روی موارد زیر در خودتون کار کنید :

    1 - قطع وابستگی

    2 - تقویت جرأت ورزی

    3 - تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس

    4 - آموختن و تقویت مهارت قاطعیت

    5 - شناسایی ترسها و ناامنی های درونی و حل آنها



    تأکید می کنم به هیچ وجه در مورد همسرتون و زندگیتون فکر و صحبت نکنید و تصور کنید مجرد هستید و

    اوقات فراغت خودتون را با برنامه مفید و آرامبخش و نشاط آفرین پر کنید .


    برای کار روی موارد گفته شده
    به تنهایی نزد مشاور بروید و بحث زندگی و اختلافات با همسرتون را به میان نیاورید و دقیقاً

    بخواهید که به شما کمک بشه که روی این موارد کار کنید


    مقالاتی که در تالار در رابطه با موارد گفته شده هست را مطالعه و استفاده کنید .

    تا زمانی که حداقل یک بازه زمانی 6 ماهه خواهد بود
    روی موارد گفته شده کار می کنید ، در راستای تمرکز زدایی

    در رابطه با همسرتان و موضوع ادامه زندگی یا طلاق ، هیچ تاپیکی باز نکنید .

    به تاپیکهای مربوط به اختلاف زن و شوهر ها به هیچ وجه وارد نشوید . و پای درد دل خانمهایی که مشکل با همسرانشان

    دارند ننشینید . در منزل اگر خانواده خواستند در باره همسرتان و زندگیتان صحبت کنند ، عذر خواهی کنید و نگذارید

    ادامه دهند .


    امورات قضایی را به وکیل بسپارید و جز به ضرورت وقتی وکیل حرفی با شما دارد با وکیل وارد صحبت در مورد

    مسائل نشوید .


    این راه کارها کاملاً عملیاتی و برای شما حیاتی هست و لازم هست که دقیق به کار بگیرید .

    این تاپیک نیز هم بخاطر عبور از ظرفیت مجاز و هم در راستای تمرکز زدایی قفل می شود .


    موفق باشید





  4. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 07 مهر 92), sahelneshin (سه شنبه 19 شهریور 92), ویدا@ (شنبه 16 شهریور 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 07:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,969
    سطح
    45
    Points: 4,969, Level: 45
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دیدم کسی سراغی ازمن نمیگیره خواستم یه شرح حالی بدم اگه چیزی به ذهنتون میرسه بهم بگید
    من روخودم دارم کارمی کنم اما همسرم مدام زنگ میزنه میگه تکلیفمون مشخص بشه داره 6 ماه میشه که خونه پدرم هستم میگه یاتموم کن یابرگرد دست من نیست که بهش فکرنکنم
    البته من زیادحرف نمیزنم چندباری هم که حرف زدم همون حرف های سابق حتی یه شرطی روقبول می کنه بعد یه ساعت دیگه نظرش عوض میشه الآنم میگه هیچ کاری نمی کنه فقط تعهدواسه زدن میده ولی گفتم که خیلی تبحرداره توحرف زدن فقط میگه دوستم داره وزبون میریزه وخاک پای ماست و... ولی ازاون طرف حاضرنیست توچیزی کوتاه بیاد حتی برای مستقل شدنش میگه مهریه توببخش تاازخانواده ام اموالی بگیرم وجدابشم .مثلا یه بارمیگه شناختمت واسه مهریه گرفتم اومده بودی یه بارمیگه نه خوبی پاکی جلوی قاضی گریه می کنه دوسش دارم ولی ازاون طرف بهم میگه یاهمینطوری برگرد یامنوآزادکن وبرو
    من میشینم سبک سنگین می کنم یه تصمیم می گیرم حتی تاپای بخشش مهریه وطلاقم رفتیم بعدنشد دوباره زنگ میزنه برگرد وحرف ازیه زندگی خوب میزنه و...
    همش توی دلموخالی می کنه هی می خوادبهم عذاب وجدان بده احساس می کنم دارم مثل خودش میشم هی نوسان وشک می کنم به تصمیمم

    - - - Updated - - -

    سلام
    دیدم کسی سراغی ازمن نمیگیره خواستم یه شرح حالی بدم اگه چیزی به ذهنتون میرسه بهم بگید
    من روخودم دارم کارمی کنم اما همسرم مدام زنگ میزنه میگه تکلیفمون مشخص بشه داره 6 ماه میشه که خونه پدرم هستم میگه یاتموم کن یابرگرد دست من نیست که بهش فکرنکنم
    البته من زیادحرف نمیزنم چندباری هم که حرف زدم همون حرف های سابق حتی یه شرطی روقبول می کنه بعد یه ساعت دیگه نظرش عوض میشه الآنم میگه هیچ کاری نمی کنه فقط تعهدواسه زدن میده ولی گفتم که خیلی تبحرداره توحرف زدن فقط میگه دوستم داره وزبون میریزه وخاک پای ماست و... ولی ازاون طرف حاضرنیست توچیزی کوتاه بیاد حتی برای مستقل شدنش میگه مهریه توببخش تاازخانواده ام اموالی بگیرم وجدابشم .مثلا یه بارمیگه شناختمت واسه مهریه گرفتم اومده بودی یه بارمیگه نه خوبی پاکی جلوی قاضی گریه می کنه دوسش دارم ولی ازاون طرف بهم میگه یاهمینطوری برگرد یامنوآزادکن وبرو
    من میشینم سبک سنگین می کنم یه تصمیم می گیرم حتی تاپای بخشش مهریه وطلاقم رفتیم بعدنشد دوباره زنگ میزنه برگرد وحرف ازیه زندگی خوب میزنه و...
    همش توی دلموخالی می کنه هی می خوادبهم عذاب وجدان بده احساس می کنم دارم مثل خودش میشم هی نوسان وشک می کنم به تصمیمم

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام غزل جان.
    میری مشاوره، بهت نمیگه باید حرف های شوهرتم بشنوم؟

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 07:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,969
    سطح
    45
    Points: 4,969, Level: 45
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    حرف های اونوشنیده
    کلامیگن من بایدتمرکزموازاون بردارم واگرمی خوام برگردم ظرفیتم روبالاببرم مثلاببینم کی عصبانی میشه جلوشوبگیرم و...ازاین حرف هاکه می دونید واینکه اگرتصمیم گرفتیم برگردیم زوج درمانی رو شروع کنیم...به خودمم واسه اینکه مضطرب وافسرد ه نشم میگه مثلا ریلکس و...

    - - - Updated - - -

    سلام
    حرف های اونوشنیده
    کلامیگن من بایدتمرکزموازاون بردارم واگرمی خوام برگردم ظرفیتم روبالاببرم مثلاببینم کی عصبانی میشه جلوشوبگیرم و...ازاین حرف هاکه می دونید واینکه اگرتصمیم گرفتیم برگردیم زوج درمانی رو شروع کنیم...به خودمم واسه اینکه مضطرب وافسرد ه نشم میگه مثلا ریلکس و...


    کلا بایدتصمیم گرفته بشه به برگشت یا عدم برگشت بعدمشاوره نتیجه میده
    چون ایشون توحرف همه چی رومی پذیره دست روقرآن که دیگه نمی زنه وهزارتاحرف قشنگ دیگه که فقط میگه برگرد اگرم برنمی گردی میگه همه چی توببخش وبرو

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 07:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,969
    سطح
    45
    Points: 4,969, Level: 45
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا اون توجهی که به تاپیک های دیگه میشه به من نمیشه
    نمی خوام غربزنم
    توتاپیک قبلی باز بهم سرمی زدید
    کمک میکردید یاهمدردی
    حداقل درراستای همون مشاوره ای که بهم دادید خب کمکم کنید مگه نمیشه؟
    منو ول کردید
    من خوشم نمیادهی بیام بنویسم توروخدا توروخداکمک کنید
    بیشترازیه ماه ونیمه این تاپیک روبازکردم ولی انگارنه انگارهیچ کس بهم محل نمیذاره
    کلا همیشه من هرجای زندگیم باشم هرچقدرهمه چی خوب به نظربرسه وباشه آخرش میشه یه برزخ
    من گندزدم به زندگیم
    می دونم هیچ وقت روی خوشبختی رونمی بینم هیچ وقت می دونم

  9. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahelneshin نمایش پست ها
    سلام
    حرف های اونوشنیده
    کلامیگن من بایدتمرکزموازاون بردارم واگرمی خوام برگردم ظرفیتم روبالاببرم مثلاببینم کی عصبانی میشه جلوشوبگیرم و...ازاین حرف هاکه می دونید واینکه اگرتصمیم گرفتیم برگردیم زوج درمانی رو شروع کنیم...به خودمم واسه اینکه مضطرب وافسرد ه نشم میگه مثلا ریلکس و...
    خب؟

    تو که راه برات روشنه چرا دیگه انتظار کمک داری؟ مگه فکر میکنی کارشناس مجازی بهتر از کارشناس حضوریه و معجزه میکنه که اینقدر میگی بیاین بگین چکار کنم؟

    حرف درستی زده.
    نگفته اختلال روانی داره. به تو گفته باید این کارها رو انجام بدی... میتونی یا نه؟ این خیلی مهمه.
    اگع میتونی الان برو سر خونه زندگیت... اگه فکر میکنی الان نمیتونی 6 ماه دیگه برو سر خونه زندگیت اگه هم فکر میکنی هرگز نمیتونی طلاق بگیر

    اما اگه رفتی مطمئن باش که برای همیشه این وضع نمیمونه اونم بهتر میشه و خیلی چیزها رو یاد میگیره

  10. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    sahelneshin (جمعه 12 مهر 92)

  11. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    ببین عزیزم مشاور بیراه نگفته.
    منتها من حس میکنم تو خسته ای و نمیخوای بپذیری واقعیت زندگیت همینه. دلت میخواد اعلام کنن که شوهرت 100% مشکل داره و ایشون هم با علم به مشکلش بره و درمان بشه و وقتی خوب خوب شد بیاد زندگی کنین.
    این که نمیشه.
    واقعیت زندگیت همینه. شوهرت همینه. اگه تو هم بخوای همین بمونی و هیچی رو تغییر ندی بهتره جدا شین.
    یکی هست در خودش این توان رو نمیبینه و خیلی راحت جدا میشه دوباره هم ازدواج میکنه. ممکنه همسر دومش این مدلی نباشه ولی قاعدتا یه مدل دیگه است که تو خواه ناخواه باید یه سری تغییر کنی تا با دومی هم بسازی.
    پس اگه در خودت این توان رو نمیبینی و حس میکنی انرژی نداری چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی؟ تصمیمت رو بگیر و جدا شو.
    اگه هم شوهرت و زندگیت رو دوست داری و میخوای یه فرصت دیگه به جفتتون بدی، اول یه مدت رو خودت کار کن بعد برگرد. ببین عزیزم کتک زدن یه کار خیلییییی زشت و ناپسنده چه طرف روانی باشه چه به این کار عادت کرده باشه.
    اما این دو مورد یه فرق بزرگ با هم دارن. اونی که روانیه و دست خودش نیست ممکنه با دارو خوب بشه ممکنه نشه.
    اما اونی که به این کار زشت عادت کرده، میتونی ترکش بدی. خیلی سخته ولی ممکنه.
    مردی که عادت کرده به زدن خودش میدونه چقدر شخصیت خودش رو له کرده و پایین آورده و خودش عذاب میکشه و پشیمونه پس اگه فقط چند ماه شرایطی پیش نیاد که این عادت زشت رو تکرار کنه، میدونی چه اتفاقی میفته؟
    شخصیت و اعتبار از دست رفته اش به مرور زمان ترمیم میشه و شیرینی زندگی توأم با آرامش نمیذاره به هیچ وجه بره سمت کتک کاری...حتی اگه تحریکش کنی.
    منتها تو شرایط الان شما نمیشه.
    باید یکم آرومتر بشی و سعی کنی قوی باشی و خودت رو برای روزهای سخت آماده کنی با این امید که میری که بسازی و مطمئن باشی که ساخته میشه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    sahelneshin (شنبه 13 مهر 92)

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 07:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    4,969
    سطح
    45
    Points: 4,969, Level: 45
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 40 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ماتصمیم به طلاق گرفتیم .
    مشکلات مافقط یکیش کتک زدن بود کمابیش توضیح دادم ....هیچ کدوم حل نشد ومن خصوصیاتی دیدم که همیشه خودم روش سرپوش گذاشته بودم وهمه ش برام روشن شد.اصلاحرف منونمی فهمید هیچ کدوم انگارحرف همونمی فهمیدیم .گذشت های زیادی کردم امانتیجه ی معکوس داد .تمام تلاشم روکرده بودم برای حفظ زندگیم تاپای جونم واین بارمی خواستم ببینم اون چکارمی کنه امااون درعین آرامش حرف هایی زد وکارهایی کردکه من متوجه خیلی چیزهاشدم .من خیلی ضربه خوردم گاهی می گم کاش بااولین تحقیرهاوکتک هابیرون می اومدم وخودموسرزنش می کنم اماحالابه این نتیجه رسیدم که من بهترین کاروکردم 3 سال تحمل کردم تلاش کردم ومواردی روتحمل کردم که شایدکس دیگه ای تحمل نمی کردچون خیلی دوستش داشتم خیلی حتی بیشترازخودم ودلم می خواست زندگی مونوباهم بسازیم اما اون حرف منونمی فهمید هنوزم نمی فهمه .حالادارم بابخشش مهریه تموم می کنم اینم یک دلیل که اون قدروارزش زندگی مونو ندونست وکارهایی کرد وحرف هایی که توان نوشتنش روندارم ....مثل یک چرخه ی باطل...
    اون همه محبت من اگرسنگ هم بودروش اثرمیکرد اما اون.......حتی عشق ومحبت منو سرکوفت کرد وباتحقیرهمه جاگفت....
    هرگزنمی بخشمش ولی سعی خواهم کردکه فراموش کنم
    به هرحال بعدازطلاق که شاید توهمین یکی دوهفته باشه حتما بیشترروی خودم کارخواهم کردو ازهمدردی هم کمک خواهم گرفت..
    خدا فقط خدا
    واگذاربه خدا

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    من هم معتقدم وقتی دیگه هیچیییییییییییی برات مهم نیست جز آرامش روح و روان خودت، بهتره یه چیزی هم به طرف بدی که بره ! چه برسه به اینکه مهریه ات رو هم بگیری....
    اما این برمیگرده به حسی که الان داری؟؟؟
    الان اینقدر خسته هستی که بگی فقط بره !!! واقعا با واگذار کردن به خدا دلت آروم میشه ؟؟؟ با خودت روراست باش.
    اگه تصمیمت به جدائی جدیه، ممکنه نگرفتن مهریه بعدها برات ایجاد سرخوردگی کنه که نتونستی حقت رو بگیری... شاید هم اینقدری بیزار شده باشی که بعدها با افتخار بگی حتی از مهرم گذشتم به این قیمت که زندگیم رو نجات بدم...
    احساست چیه؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 آذر 94, 20:39
  2. تصمیم به جدایی دارم، شوهرم دست از کاراش بر نمیداره
    توسط maria_smile1 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 آبان 94, 21:46
  3. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 مرداد 93, 16:44
  4. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  5. درست تصمیم گرفتم یا نه؟! (چطور برای آشنایی برای ازدواج اقدام کنم؟)
    توسط immortal6369 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 فروردین 91, 00:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.