نوشته اصلی توسط
mati
شرايطتون مثل منه دقيقا ما هم دوست بوديم وخانواده معتقد وحساس وريزبين:) تازه قرار اشنايي داشتيم من اولش كه رفتيم تو لابي هتل شديد استرس كرفتم شديد نميخواستم من روبوسي كنم اما خود مادرش براي روبوسي اومد جلو ومنم روبوسي كردم شما روبوسي رو شروع نكنين قشنكتره سلام واحوال برسي خوب وكرم اكر مهمان شما هستن ونزديك شما نشستن تعارف كنين ولي نه خيلي زياد معمولي من از وسطاش خودم شدم وبرخوردم مثل برخورد با بقيه كسايي بود كه اولين بار ميدمشون خودمو نكرفتم شوخي كردم البته خيلي كم لبخند ميزدم اكر حرفي در موردم ميشد كوش ميكردم وتوجهمو نشون ميدادم جلف بازي در نياوردم لباسم مناسب بود وهيكلمو خوب نشون ميداد تنك وكوتاه نبود اما خوش اندامم ميكرد رنكشم صورتي وروشن بود خيلي كم ارايش كردم البته هميشه كم اارايش ميكنم اكر معتقدن مثلا اكه عيد فطره تبريك بكين اكر حرفش شد من خيلي نكران بودم اما از خود اقا بسر سوال كنين يه كم مادرشو خيلي بيشتر ميشناسه وميتونه كمك كنه ولي مادرنامزد من بعد مراسم اشنايي كفته بود بي غل وغشه راحته مهربونه اهل كلاس نيست سنكين ومتينه اينا رو ميكم كه بدوني به جي توجه كرده بود مادر نامزد من خيلي حساسه اما خدا روشكر اين مرحله برا ما خيلي خوب تموم شد
علاقه مندی ها (Bookmarks)