میدونی صبا...
من قصدم توجیه رفتار شوهر نیست. چون در اینکه ایشون نمیتونه بحرانی رو مدیریت کنه ( البته فقط بحران های زندگی زناشویی) شکی نیست. اما من رو تصحیح رفتار خودم تأکید دارم.
چون شوهرم تو عصبانیت به من گفته اشکال از کله خراب توئه !!! دوستام و خانوادم بارها به من گفتن خیلییییی به مسائل ریز حساسم و خیلی خودم رو عذاب میدم و خیلی بدبین و منفی نگر هستم. از اینکه نمیتونم ریلکس باشم در عذابم.
و اگر این مشکل در من حل نشه فرق نداره شوهرم کی باشه؟ زندگی من از هم میپاشه چون خودم بیشتر از همه به خودم آسیب میزنم. چون فقط در یک صورت من خوشبختم ! در صورتیکه شوهر من علاوه بر تمام ویژگی های خوبی که شوهر فعلیم داره باید کمبود های شوهر فعلیمم نداشته باشه که من احساس آرامش کنم. و میدونیم که این ممکن نیست. پس مشکل از منه
- - - Updated - - -
دلم میخواد آقای sci به تاپیکم سر بزنه یا هر کارشناس دیگه...
خودم رو بی پرده توصیف کنم و بگم چه نقاط ضعفی دارم و کمکم کنن تا حل کنمشون....
چون من همیشه ناراضی ام حتی اگه به زبون نیارم. چون اگه شوهر من یک انسان فوق العاده منطقی و روانشناس هم باشه و خیلی آمرانه و منطقی با من برخورد کنه، اما فقط احساس کنم خونوادش رو بیشتر از من دوست داره نمیتونم تحمل کنم و زندگی رو به خودم زهر میکنم.
دیشب شوهرم حرفی زد که خیلی منو به فکر فرو برد.
گفت به جهنم. اینقدر عذاب بکش که ..... یعنی میدونه من دارم خودم رو عذاب میدم...اینو بارها همه بهم گفتن. اما نمیدونم چه راه حلی داره؟
- - - Updated - - -
دیشب که تماس گرفت و صدای تلفن قطع نشد ، فکرهای مزخرفی که اومد سراغم رو مینویسم که به بحرانی بودن وضعیتم پی ببرین :
1- این کار خداست ... ببین تو میخوای قطع کنی ولی از اون ور قطع نمیشه که دستش رو بشه... این یه نشونه است که خدا فرستاده... ببین خدا دستشو رو کرد... ببین نشونت داد که رفته علافی و بازی و تو مهم نیستی...ببین میخواد بهت بگه حواست رو جمع کن....
2- صدای تاس و شوهرم و چند تا مرد غریبه : با 4 تا علاف نشستن دارن بازی میکنن ؟؟؟ ورق؟؟؟ ... قماربازی؟؟؟ نتیجه بیکاری و علافی و اعصاب خوردی همینه دیگه... رفته سراغ قمار که غصه اش فراموش بشه... همه جا هم دودیه و بوی سیگار هم میاد ....
3- من براش مهم نیستم... مهم نیست صبح الکی دعوام کرده... مهم نیست اعصابم رو به هم ریخته... با من دعوا میکنه بعد برای تجدید روحیه میره پیش رفیقاش... منم تنهام که تنهام... خودش میره پیش رفیقاش ولی من حق ندارم برم !!!!!!!!
4- بغض و گریه و خشم بی نهایت !!!!
حاضرم قسم بخورم اگه صدای یه همکار خانوم میومد، بدترین تصاویر میومد جلو چشمم و همونجا ساعت 10 شب میرفتم ترمینال !!!!!!!!!
خیلی داغونم.
- - - Updated - - -
این در حالیه که من نه شوهرم رو در حال سیگار کشیدن دیدم، نه اینکه تا به حال از شرط بندی حرفی زده !!!!!!! تو بازی هاش سر کله پاچه شرط میبنده !
نه اینکه کوچکترین مورد مشکوکی ازش دیدم در مورد جنس مخالف.
و حتی بعد از اون لحظات تمرکز کردم و یادم اومد که بازی تخته نرد که اصلا ورق نداره !!!!!!!!!!!!
اگر لازم باشه مفصل راجع به خودم توضیح میدم. تا کارشناس ها و شما دوستان عزیز کمکم کنین. صرفا تمرکزم رو خودمه. با مشکلات زناشویی فعلا کاری ندارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)