یه چیزو صادقانه بگم حقیقتا من اگر همسرم همچین کاری بکنه اسمشو خیانت میذارم و یا خونش رو میریزم و یا طلاقش میدم با خفت و خاری
تشکرشده 792 در 312 پست
یه چیزو صادقانه بگم حقیقتا من اگر همسرم همچین کاری بکنه اسمشو خیانت میذارم و یا خونش رو میریزم و یا طلاقش میدم با خفت و خاری
[size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . [/size]
arash_omidi86 (یکشنبه 06 مرداد 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 28 خرداد 93)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
آقای مدیر،
ضمن تشکر از سایت خوبتون و حضور پررنگ تون در هفته های اخیر
کسانی که به تالار گفتگوی همدردی می آن
برای گفتگو می آن
و برای همدردی
معمولا بیشتر تحت فشار احساسی هستند که مراجعه می کنند
دوست دارند با کسی در مورد مشکلشون صحبت کنند
فکر می کنند موردشون خاصه و با همه موارد قبلی که دیدند و شنیدند فرق داره
کسانی که در حال حاضر در سایت فعالیت دارند هم افراد سابق نیستند
ممکنه از نگاه دیگری
با کلمات دیگری
با لحن و شیوه دیگری
مراجع را همراهی و کمک کنند.
اگر قرار بر این باشه که مراجع برای مشکلش، به تاپیکهای قدیمی مراجعه کنه و خودش راه را پیدا کنه، به جرات می تونم بگم تاپیک و موضوع جدیدی برای مطرح کردن باقی نمونده و بهتر هست دوستان برن موارد قبلی سایت را ببینند. علاوه بر اون هزاران مقاله و سایتهای دیگه هست که می تونه کمکشون کنه.
پس دیگه ادامه ندیم!
هر کس توی اینترنت سرچ کنه و مورد خودش را پیدا کنه و حل کنه.
آقای مدیر،
ما حتی برای دردهای جسمانی مشابه به نسخه قبلی اکتفا نمی کنیم.
چند بار توی عمرتون برای سرماخوردگی رفتید دکتر و باز هم می رید؟ مگه شما همون فرد نیستید با همون مشکل. ( تازه این مشکل خودتونه که داره تکرار می شه، نه دردهای دیگری )
اگر جسم یک پیچیدگی داشته باشه و نشه نسخه دیگری یا حتی نسخه قبلی ما را برای خودمون دوباره پیچید،
روح و روان هزار و یک پیچیدگی داره.
من بارها این روش را امتحان کردم و لینکهای خوبی به مراجع معرفی کردم
ولی در پستهای بعدی مراجع مشخص شده که اصلا به اون لینکها نگاه هم نکرده.
با حرف شما کاملا موافقم که با خوندن تاپیکهای مشابه، چشم ما به جنبه های ناشناخته موضوع خودمون باز می شه
واقعیتهایی را ممکنه ببینیم که متوجهش نبودیم
علایمی که بهش توجه نکردیم
بعضی تاپیکها در زمان خودش مشاور، کارشناس یا دوست خوبی همراهی می کرده و پستهای خیلی غنی و عالی داره
و اگر مراجع با مشکل مشابه به اون تاپیک مراجعه کنه براش خیلی مفید خواهد بود و حتی ممکنه توی تاپیک خودش هیچوقت اون شانس را نداشته باشه که راهنمایی های تخصص یا هوشمندانه با اون درجه اعتبار بگیره.
نمی دونم
سایت شماست و صاحب اختیارید
ضمن این که کارشناس و متخصص هستید و شاید این روش را مفید تر می بینید
شاید هم دلایل دیگه ای پشت حرفتون هست که من نمی دونم
در مجموع می خوام بگم
با حرفتون مخالفم و موافقم!!
khaleghezey (جمعه 12 اردیبهشت 93), mercury (شنبه 11 مرداد 93), shabe niloofari (یکشنبه 06 مرداد 92), shapoor (چهارشنبه 16 مرداد 92), tanhaman (شنبه 24 خرداد 93), مارتا63 (یکشنبه 06 مرداد 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 28 خرداد 93), عسل. (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
ارغوان؛کسی که دوساله عقدیا ازدواج کرده،اینقدرسریع چنین حسی پیدانمیکنه(البته زمان شرط نیست حتی ۳۰سال ولی این مساله قابل تأمله)،گفتی دستاش به نظرت "زیبا"اومد.این نشون میده یه جایی درروابطت باشوهرت لنگ میزنید ویه پارازیت هست.یه نیازبرآورده نشده یاناقص برآورده شده قبلی ،باعث میشه دستهای او به نظرشمازیبابرسه،به نظرم اینوپیداکن واصلاحش کن....یه دلیل دیگه هم میتونه درایجادیاتشدیداین حس موثربوده واون اینکه وقتی کارتوبلد بوده نگران این شدی جاتو نگیره یه کوچولو بهش باج عاطفی دادی(دراین صورت ریشه ش ترسه)،حالاداره کنترل اوضاع سخت میشه؛اگه اینطورباشه مطمئن باش بایه حرکت ضربتی زیرابتو میزنه وجاتومیگیره گول اون شوخی وخنده هارونخور،خودت توی فضای اداری هستی نیاز نداری بیشترتوضیح بدهم...به نظرم فراموش نکن اومدی سرکار(ابزار)که زندگی بهتری باشوهرت(هدف) داشته باشی نباید تحت الشعاع محیط کارقرارگرفت...خستگی ۸ساعت کارواینکه تنها خانم اونجا هستی میتونه فشارمضاعفی به ذهن وبرهم زدن تمرکز و تاثیربراون حس داشته باشه، میتونی یه مدت مرخصی بگیری یه مسافرت باشوهرت بری اگه این سه ماه مداوم کارکردی...شوخی وخنده های او با یه همکارخانم نشونه یه آدم پاک نیست یا حداقل خلاف مشی یه انسان پاکه...درنهایت ماهرچقدر علم در زمینه های مختلف داشته باشیم وقتی به امورمقدس وارزشها میرسیم دستامون دربرابرش خالیه یاد"فاطمه زهرا(س)و حضرت مریم(س)"میتونه آب پاکی براین حسهای کاذب باشه واجازه نده گم بشویم.______شایدبعضی صحبتهای این لینک موثرباشد؛http://www.hamdardi.net/thread-13874.html
- - - Updated - - -
ارغوان؛کسی که دوساله عقدیا ازدواج کرده،اینقدرسریع چنین حسی پیدانمیکنه(البته زمان شرط نیست حتی ۳۰سال ولی این مساله قابل تأمله)،گفتی دستاش به نظرت "زیبا"اومد.این نشون میده یه جایی درروابطت باشوهرت لنگ میزنید ویه پارازیت هست.یه نیازبرآورده نشده یاناقص برآورده شده قبلی ،باعث میشه دستهای او به نظرشمازیبابرسه،به نظرم اینوپیداکن واصلاحش کن....یه دلیل دیگه هم میتونه درایجادیاتشدیداین حس موثربوده واون اینکه وقتی کارتوبلد بوده نگران این شدی جاتو نگیره یه کوچولو بهش باج عاطفی دادی(دراین صورت ریشه ش ترسه)،حالاداره کنترل اوضاع سخت میشه؛اگه اینطورباشه مطمئن باش بایه حرکت ضربتی زیرابتو میزنه وجاتومیگیره گول اون شوخی وخنده هارونخور،خودت توی فضای اداری هستی نیاز نداری بیشترتوضیح بدهم...به نظرم فراموش نکن اومدی سرکار(ابزار)که زندگی بهتری باشوهرت(هدف) داشته باشی نباید تحت الشعاع محیط کارقرارگرفت...خستگی ۸ساعت کارواینکه تنها خانم اونجا هستی میتونه فشارمضاعفی به ذهن وبرهم زدن تمرکز و تاثیربراون حس داشته باشه، میتونی یه مدت مرخصی بگیری یه مسافرت باشوهرت بری اگه این سه ماه مداوم کارکردی...شوخی وخنده های او با یه همکارخانم نشونه یه آدم پاک نیست یا حداقل خلاف مشی یه انسان پاکه...درنهایت ماهرچقدر علم در زمینه های مختلف داشته باشیم وقتی به امورمقدس وارزشها میرسیم دستامون دربرابرش خالیه یاد"فاطمه زهرا(س)و حضرت مریم(س)"میتونه آب پاکی براین حسهای کاذب باشه واجازه نده گم بشویم.______شایدبعضی صحبتهای این لینک موثرباشد؛http://www.hamdardi.net/thread-13874.html
گل آرا (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 448 در 154 پست
شیدای عزیز با این حرفت کاملا موافقم. گاهی شاید مراجع در پس ذهنش بهتر از هر کسی میدونه که راه چیه و چاه چیه. شاید حتی خودشم جواب سوالاتی رو که میپرسه خوب میدونه. به نظر من سطح این سایت در مقایسه با سایت های مشابه خیلی بالاتره. غالب پست هایی که از افراد مختلف زده میشه پر از مفهوم و حرف حسابه.اکثر افرادی که میان اینجا و مینویسن تحصیل کرده اند. بعضی ها حتی دانشجوی دکترانن. بعضی ها توی بهترین دانشگاه های ایران یا دنیا درس خوندن و یا دارن میخونن. بنابراین اون قدر قدرت تجریه و تحلیل ذهنشون قوی هست که میتونن مشکلشونو ریشه یابی کنن و خودشون راه درست رو بیرون بکشن. ولی گاهی انجام این کار درست سخته. یکی رو میخوان که بهشون قوت قلب بده، بهشون امید بده ،دلگرمی بده. واسه آدمایی که توی زندگیشون مشکل دارن پنجاه درصد مسیر نجات انتخاب راه درسته و پنجاه درصد داشتن توان و ظرفیت روحی برای طی کردن اون راه درست. حتی به نظر من پیدا کردن راه درست از طی کردن اون آسون تره. توی مسیر به انجام رسوندن اون راه درسته که آدم هزاران بار از پا میافته و زمین میخوره و مستاصل میشه. اون موقعه ست که نیاز داره فقط با یکی از احساسش بگه. برای یکی فقط تعریف کنه که چقدر داره رنج میکشه. جالبه که اکثریت قریب به اتفاق مراجعین هم آخر سر کار خودشونو میکنن! ولی باز میان و تاپیک باز میکنن تا از احساساتشونو افکارشون بنویسن. ممنون مدیر همدردی که این امکان رو برای هزاران آدم ناشناس فراهم کردین که تو اوج فشارها و تنگناهای احساسی و عاطفی زندگیشون بیان اینجا و آروم بشن.اجازه بدید ما فقط گاهی بیایم اینجا و بنویسیم، داد و هوار کنیم ، آه و ناله کنیم، گریه کنیم، ولی بنویسیم. این سایت یه مامن امنه واسه همه اونایی که نیاز به همدردی دارند ولی نمیخوان خانواده هاشونو نگران کنند یا غرور خودشونو جلوی آدمای واقعی زندگیشون بشکنن یا نگران لو رفتن اسرار زندگیشون بین آشنایانشون باشن . اینجا علاوه بر سایت مشاوره یه پناهگاه عاطفیه واسه همه ما. اینو از ما نگیرین. بذارین گاهی بیایم اینجا و فقط گریه کنیم و فقط دلداری و امید بگیریم. حرفایی رو که مدت هاست رو دلمون جمع شده و نخواستیم یا نتونستیم به کسی توی دنیای واقعیت بگیم، اینجا بگیم. از احساسمون حرف بزنیم با اونایی که همدرد ما هستن یا یه روزی حال امروز مارو داشتن. این خودش کلیه واسه ما، این خودش کلی با ارزش و موثره واسه مراجعی که داره نفس نفس زنان از سربالایی زندگیش بالا میره. مرسی مدیر همدردی. مرسی. (ارغوان، میبخشی اگه پست غیر مرتبط گذاشتم توی تاپیکت)
ویرایش توسط عسل. : یکشنبه 06 مرداد 92 در ساعت 08:48
شیدا. (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 89 در 39 پست
با سلام و تشکر از همه دوستانمثل اینکه دوستان منظور بنده رو درست متوجه نشدن من 1درصد هم به رابطه یا ازدواج یا.... با ایشون فکر نمیکنم یعنی شاید گاهی تو خیالم فکر کنم که مثلا 6سال پیش بود و من ایشون رو میدیدم و.... ولی الان هر دو متاهلیم و از خانواده های آبرومند من شخصا آدمی نیستم که بخاطر یه حس زندگی خودم و ایشون رو بهم بریزم ایشون هم آدمی نیستن که بخوان به این چیزا فکر کنن من فقط یه احساسی به ایشون دارم و بخاطرش عذاب وجدان هم دارم چون میدونم حتی فکرش هم خیانته میدونم اگه شوهرمم این کارو بکنه نمیبخشمش فقط درمونده ام که چطور این حس رو از بین ببرم من نمیتونم با ایشون اصلا حرف نزنم چون 8ساعت یه جا مار میکنیم هرچند من تو اتاقم تنهام و ازون دخترهایی نیستم که به بهونه های الکی مدام برم با ایشون حرف زنم چون بسیاااااااااااااااررررررر مغرورم ولی بواسطه کارم حرف میزنم اون شب افطاری هم اولین بار بود که من با ایشون حرف و شوخی داشتم.نظر بعضی از دوستان درسته شوخ طبعیه ایشون باعث جذابیتشون برای من شده و همینطور چهره شون این به خاطر اینه که شوهر من اصلا آدم بامزه و شوخ طبعی نیست برعکس من عاشق مردهای شوخ طبع بودم مثلا برادر خودم وقتی 1ساعت باهاش باشی از خنده روده بر میشی یا خواهرم و من عادت کردم به این خنده و خوشگذرونی ولی از وقتی ازدواج کردم یه بار نشده از دست شوهرم بخندم خیلی معمولی و خسته کننده س گاهی فکر میکنم با ایشون اصلا بمن خوش نمیگذره همه چیز تکراری و خسته کننده س و دارم افسرده میشم. دیگه اینکه اصلا اهل تعریف و تمجید کادو و گل خریدن و.... تمام چیزهایی که خانمها بهش علاقه دارن نیست من خیلی با این قضیه کنار اومدم و هیچی ازش نخواستم سوم اینکه رابطه جنسیمون خیلی کمه البته الان عقدیم ولی به هر حال محرمیم و من نیاز دارم ولی الان 1ماهه به بهونه ماه رمضون به من دست نزده (معذرت میخوام که اینا رو گفتم فکر کردم لازمه) با وجود همه اینا من شوهرم رو دوست دارم و عاشق ایشون نیستم چون میدونم ایشون هم به قول دوستان شاید تو زندگی ایده آل نباشن من فقط یه احساس خوشایند به ایشون دارم که میخوام از بین ببرمش
arash_omidi86 (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 448 در 154 پست
تنها و تنها و تنها راه حلش قطع ارتباط کامل و دائمه. تا وقتی که روزی 8 ساعت این آقا رو ببینی هرگز نخواهی تونست بر احساست غلبه کنی و کاری رو که عقلت میگه انجام بدی . من فقط یک راه به ذهنم میرسه اونم اینه که دیگه این آقا رو حتی روزی یک دقیقه هم نبینی. قطع ارتباط کامل. ارتباط در حد صفر!!!! انگار هیچ وقت در تمام عمرت نه این آقا رو دیدی نه دیگه خواهی دید. حتی اگه شده استفا بدی و کارتو رها کنی. نه اینکه فقط پستت و اتاقتو عوض کنی.شماره موبایل، آدرس ایمیل، هر چی داری دیلیت کن بریز دور. غزل جان این جور بازیای احساسی واسه آدم متاهل خیلی خطرناکن. وارد این بازی ها نشو! هیچ وقت. به هیچ قیمتی. به هیچ دلیلی. تحت هیچ شرایطی. بدجوری آسیب میبینی. نارضایتی هات با همسرت یه داستان دیگه ست. هیچ ربطی به این داستان نداره و هیچ توجیهی هم حتی در حد همون احساس خوشایند نداره. خیلی خانوما هستن که زندگی هاشون افتضاحه، مشکلات زندگی زناشوییشون واقعا لاینحله، ولی اصلا توجیهی حتی واسه یه لحظه در حد یه احساس خوشایند نسبت به یه مرد دیگه نمیبینن در خودشون. در ضمن اینم بگم اگه احساس خوشایند یه این آقا داری صد درصد تا حالا فهمیده! با وجود اینکه فکر میکنی خیلی مغروری. حسه دیگه ، انرژیه، منتقل میشه. همون طور اگه مردی به تو احساس خوشایند داشته باشه کاملا حسشو دریافت میکنی جتی اگه هیچ نگاه یا رفتار خاصی نداشته باشه و فقط از کنارت رد شه. فکر میکنم این بیشتر غرورتو خورد میکنه اگه اون آقا فکر کنه با وجود اینکه متاهلی اما ایشون جذاب تر از شوهر خودته واست و احتمالا بدت نمیومد اگه این آقا به جای شوهر فعلیت همسرت بود . اون همه اینارو میفهمه و حس میکنه. و این بیشتر غرورتو جلوش خورد میکنه.
تشکرشده 6,370 در 1,793 پست
ارغوان توی اولین پستت گفتی که هیچ مشکلی باشوهرت نداری جزیه اختلاف فرهنگی جزئی.منم توی پست اولم بهت گفتم "علی الرغم ادعای خودت در روابط عاطفی یاجنسیت باشوهرت احتمالا مشکل داری"چون مفروضات روانشناسی به این راحتی نقض نمیشن حتی اگه کسی اطلاعات کامل ندهد.باز توی پست دوم(پست۱۳)سطوراولیه رو نگاه کن بهت گفتم یه جایی باشوهرت یه کم ایراد وجود داره(بدون اینکه خودت چیزی گفته باشی)وقتی اولین سطوراون پست اونه یعنی بالاترین احتمال باوزن بیشتر در تولیداین حس درشماست.چندتا احتمال کمکی دیگه هم هست که من بهت گفتم خستگی ۸ساعت کارتمرکزتو کم میکنه یعنی مغزت به افدرین های شادی بخش نیازپیدامیکنه وشوخی های محل کار چقد موثره.نیازبه استراحت بیشتریامرخصی ومسافرت باشوهرت یه تسکین موقته که کمکت میکنه این حس ازبین برود.الان"مقایسه این شخص باشوهرت مطلقا اشتباست"شباهت سازی این شخص باخودت که مثل هم هستیدومعنادادن به شباهتهای ساختگی(ای کاش ۶سال پیش...)کاملااشتباست اینهارو ذهن خودت میسازه...ازلابلای پستهات این قابل درکه که به راحتی میتونی روابطت باشوهرت رو رضایت بخش کنید،چراخودت اقدام به خریدن گل واسش نمیکنی؟رفتارهای تکراری باشوهرت رو تغییربده تا نتایج جدیدومتفاوت بگیری. انواع نکته های ارتباطی رضایت بخش زن وشوهر توی این تالارهست میتونی بسته به نیازت مطالعه کنی این یه نمونه:http://www.hamdardi.net/thread-15232.html تشخیص باخودت
del (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
del (یکشنبه 06 مرداد 92), hamrahi (یکشنبه 06 مرداد 92), نازنین آریایی (دوشنبه 07 مرداد 92), عسل. (یکشنبه 06 مرداد 92)
تشکرشده 699 در 298 پست
تو اولین پستی که گذاشتی، حرفهایی که تو پست 15 زدی رو نگفتی. واسه همین برداشت خیلی بد و چندش آوری کردیم. هرچند تمام این حرفهایی که تو پست 15 زدی هم توجیه کننده این رفتار و احساست نیست.
شاید هر آدمی تو این شرایط قرار بگیره از این دست احساسات بیاد سراغش یا حداقل از ذهنش بگذره اما هرکسی به خودش اجازه نمیده که به این احساسات پروبال بده یا در حد یه مشکل مطرح کنه و کمک بخواد !
اما شما جسارتش رو داشتی که مطرحش کنی. خب وقتی ریشه دلسردی به همسرت رو میدونی، راه درستش اینه که راه حلش رو پیدا کنی و بهش عمل کنی... راهی که شما انتخاب کردی، یکی از ویران کننده ترین راه هاست.
سعی کن خودت یه سری رفتارها و کارهایی که دوست داری انجام بده رو یادش بدی. اگه تلاشت فایده نداشت، میتونی از یه مشاور کمک بگیری و همسرت رو به اون مشاور معرفی کنی...تا خیلی مهارت ها و واقعیات رو در مورد خانوم ها یاد بگیره و متوجه بشه.
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
رابطه غیر کاری تون را کاملا قطع کنید.
توی جلسات کنار دستشون نشینید
اگر نشستید کاغذبازی و پیغام پسغام نکنید. این که دیگه کار نیست که بگی مجبورم.
اون شبی که از مراسم برمی گشتید، به همسرتون می گفتید دیروقته بیا دنبالم.
حتی اگر همسرتون نمی تونست بیاد با آزانس برمی گشتید.
نشستید در مسیر باد با موی خیس
می گی چیکار کنم سرما نخورم؟
shabe niloofari (یکشنبه 06 مرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)