موضوع: به خدا از دست خانواده شوهرم خستم

سلام دوستای خوبم
یه اتفاق خاص افتاده یک کارخونه از شهر شوهرم زنگ زده واسه مصاحبه کاری به شوهرم حالا قراره بره واسه مصاحبه
حالا نمی دونم با شوهرم برم یا نه؟
اگه برم که احساس می کنم خیلی خودمو خار می کنم و ممکن که اونا با ما جر و بحث کنن و این اصلا برای وضعیت من خوب نیست ولی از طرفی هم اونا ممکن هر طور که دلشون می خاد به شوهرم حرفای خودشونو بزنن
جالب اینجاست که مامانش هنوز با هاش قهره و قبلا قید کرده بود تا حضوری خودت نیایی آشتی نمی کنه
من فکر می کنم این کار خداست که یه وسیله جور کرده که شوهرم با یه بهونه بره اونجا که اونا واسه زایمان من بیان
حالا برم یا نرم

سلام ترنم خانم. تبریک میگم برای نی نی که توی را ه دارید.انشاالله که سالم و سلامت به دنیا بیاد.اگه می دونید که مادر شوهرتون آدم کینه ای نیست و با دیدن شما که برای آشتی رفتید ناراحتی ایشون از بین میره و آشتی می کنه همراه همسرتون برید. اگر می دونید دعوا و بحث در پیش هست و مادر همسرتون آدمی هست که باید حرف هاش را بزنه تا سر دلش خالی بشه این بار ار اجازه بدید همسرتون خودش بره تا از دل مادرش در بیاره تا دفعات بعد که شما رفتید رفتار خوبی باهاتون داشته باشن با توجه به این که شما بار دار هستید و استرس و اضطاب برای شما خوب نیست.شما هم میتونی بعد از رسیدن همسرت و مطمن شدن از ارامش اوضاع تماس بگیرید و بگید که توی یه فرصت دیگه میرید اونجا.که به خاطر نرفتن شما دوباره ناراحتی پیش نیاد. موفق باشید یه سری هم به سوال من بزنید.خوش حال میشم نظرتون را بدونم.

مشاورین عزیز میشه کمک کنین دیگه اعتماد به نفسمو از دست دادم نمی دونم چی کار کنم

بچه ها احتیاج به همفکری دارم

به نظر من اصلا خانواده شوهرت برات مهم نباشه . اصل زندگی زن و شوهر و فرزندان هستند. وقتی تو با اینها مشکل نداری یعنی میتونی در آرامش زندگی کنی . بقیه حواشی هستند. هیچوقت به خاطر حواشی زندگی ،اصل زندگیت رو فراموش نکن. خیلیها آرزو دارن (خانواده شوهر که فدای سرشون) فقط همون شوهر باهاشون صاف و صادق باشه عزیزم . و توالان اینو داری پس از زندگی لذت ببر و به فکر این باش که بتونی مامان خوبی باشی.

دختر خوب پیشنهاد من اینه که زنگ نزن و گدایی محبت نکن. اگه اونا از بچه اشون ناراحتن به شما ربطی نداره و همسر شما باید خودش این مسئله رو حل کنه و دخالت شما موضوع رو پیچیده تر میکنه و همون طور که خودتون هم اشاره کردین همه چی رو از چشم شما می بینند. اونا هم اگر هم بخواهند بیان به خاطر پسر خودشونه. شما تو زندگی مشکل ندارین الکی واسه خودتون مشکل تراشی میکنید. اگه یه کم به تاپیکهای دوستان دقت کنید مشکل خیلی هاشون عدم درک همسرشونه که خدا رو باید هزار مرتبه شکر کنید که همسر شما این خصلت رو ندارند. حالا فکر کن با اخلاق اونا همسرتون هم بهشون اضافه میشد که میشد نو علی نور که خیلی از خانمها ازش رنج میبرند و از زندگی دلسردشون کرده

پس بچسب به زندگیت و همسرت و مراقب بچه ات باش و الکی اعصاب خودتو خورد نکن که برات مثل سمه