نوشته اصلی توسط
ahmad3930
ممنون از نظراتتون،آن اصلا مخالف با عقاید من نیست و منو به عنوان ی ادم پاک و خوب قبول داره ولی میگه دلم میخاد توی اموردینی(مسجد و امامزاده و دعا و ....)شوهرم همراهیم کنه و تنها نرم. نمیفهمم منظورتون از این جمله چیه "ایا اعتقاداتش رو در تمامی امور روزمره دخیل میکنه یا تنها برای دل خودش میره امامزاده و راز و نیاز میکنه" اما دلش میخاد طورب زندگی کنه که خدا ازش راضی باشه و رضایت شوهر براش مهمترینه.میگه قطعا تو این کارا افراط نمیکنه، و درعمل توی این مدت من اعمال دینی خاصی که همش به زبان میاره رو ندیدم مثل زیاد امامزاده رفتن،دعای ندبه، هیئت زیاد، یا گرفتن روضه مستحبی و ازین داستانا.فوق العاده باهوش و درسخونو و دوستاش از همه قشری هستن، خودش چادریه.گاهی اوقات من میترسم این چیزای مذهبی بشه همه زندگیمون ولی میگه ی قسمتی از زندگی ایناست و تفریح و مهمونی و چیزای دیگه قطعا به اندازه هست.تازه بمن انتقاد میکنه که خیلی کم میرم تفریح و مهمونی.با همه روابطش عالی و فوق العاده مهربون، بقول خودش "کپسول مهربونی". نمیدونم اما شک و ترس زیادی تو وجودم افتاده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)