به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 72
  1. #51
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array
    سلام

    از اونجایی که اینجانب متاهل نیستم واسه همین نمی تونم خیلی شرایطتون رو درک کنم و نظر صحیح بدم.

    واکنش من غیر متاهل در این شرایط که ممکنه اصلا واسه شما صحیح نباشه اینه که مرگ یک بار شیون هم یک بار.

    یک بار می نشستم خیلی جدی تمام خواسته ها، توقعات و انتظاراتم را بیان می کردم و اجازه نمی دادم تنشی بوجود بیاد یعنی در حالت عصبانیت و قهر و لجبازی گفتگو نمی کردم بلکه در حالت آرامش و صمیمیت اما قاطعانه حرفام رو میزدم و حرفای طرف مقابلم رو هم می شنیدم و یک بازه زمانی تعیین میکردم که به حرفام فکر بشه و به حرفاش فکر کنم. مجددا یه بازه زمانی تعریف میکردم که در صورتی که قولی داده شد یا تصمیمی گرفته شد بهش عمل بشه و اعلام میکردم که عمل نکردن به تصمیمات خط قرمز هست و بعد از بازه زمانی دوم واسه زندگیم تصمیم جدی می گرفتم.

    رفتار شما she عزیز نمونه بارز رفتار منفعل هست. یا سکوت و محبت بی دلیل یا قهر و قطع ارتباط. برای همسرت نیازها و خواسته هات رو مشخص کن و عواقب برآورده نشدنش هم مشخص کن نه به شکل تهدید به این شکل که دیگه راهی باقی نمی مونه.

    با ترس هات مقابله کن.


  2. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 27 مرداد 92)

  3. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 93 [ 02:39]
    تاریخ عضویت
    1392-5-26
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    43
    سطح
    1
    Points: 43, Level: 1
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خوبین ؟منم شرایطی مثل شما دارم شاید یه خورده بدتر. بعضی وقتا میگن جنگ اول به از صلح اخر.متاسفانه من این کارو نکردم همیشه براش گفتم هرجی تو بگی گفتم رفته رفته درست میشه حساسیت نشون ندم خوبتر نشد که هیچ بدتر هم شد الانم موندم دستش نمیدونم چیکار کنم

  4. کاربر روبرو از پست مفید نارینا92 تشکرکرده است .

    she (یکشنبه 27 مرداد 92)

  5. #53
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها


    مرگ یک بار شیون هم یک بار.

    یک بار می نشستم خیلی جدی تمام خواسته ها، توقعات و انتظاراتم را بیان می کردم و اجازه نمی دادم تنشی بوجود بیاد یعنی در حالت عصبانیت و قهر و لجبازی گفتگو نمی کردم بلکه در حالت آرامش و صمیمیت اما قاطعانه حرفام رو میزدم و حرفای طرف مقابلم رو هم می شنیدم و یک بازه زمانی تعیین میکردم که به حرفام فکر بشه و به حرفاش فکر کنم. مجددا یه بازه زمانی تعریف میکردم که در صورتی که قولی داده شد یا تصمیمی گرفته شد بهش عمل بشه و اعلام میکردم که عمل نکردن به تصمیمات خط قرمز هست و بعد از بازه زمانی دوم واسه زندگیم تصمیم جدی می گرفتم.

    رفتار شما she عزیز نمونه بارز رفتار منفعل هست. یا سکوت و محبت بی دلیل یا قهر و قطع ارتباط. برای همسرت نیازها و خواسته هات رو مشخص کن و عواقب برآورده نشدنش هم مشخص کن نه به شکل تهدید به این شکل که دیگه راهی باقی نمی مونه.

    با ترس هات مقابله کن.

    هم برای متاهل ها هم برای مجرد ها اصلن این راه که گفتی بهترینه اما ...

  6. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    asemani (یکشنبه 27 مرداد 92)

  7. #54
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    41
    Array
    اما حرف زدن در مورد این مسائل در شرایط عادی تبدیل به یه دعوای بزرگ میشه

  8. 2 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 27 مرداد 92), she (یکشنبه 27 مرداد 92)

  9. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    آره ساحل جان. :) تازه اگر حرفی و بحثی اصلن درست و حسابی شکل بگیره.
    وقتی تحمل آدم تموم میشه یهو یه نیروی یه شجاعتی پیدا می کنه که بالاخره صداش دربیاد. بالاخره صدای منم دراومد و به پدر و مادرش اعتراض کردم.
    با خودش هم اومدم حرف زدم. همین اتمام حجتی رو که گفتی گفتم. بی فایده بود. حرفای خاله زنکی خودش رو میزد.

    - - - Updated - - -

    می گفت چرا داداشت دستش رو کرده بوده تو جیبش چرا با بابای من حرف زدی. چرا به خواهرم گفتی منظورش چی بود. بابای من از بابای تو پول دارتره! ما گفتیم اینطوری دیگه توقعی پیش نمی یاد! من می تونستم زن دکتر بگیرم!... یه سری حرفای مزخرف برای تحقیر و توهین های خیلی مسخره و بی ربط که خیلی هاش برام جدید بود و نشون میداد حرفای جدید مامان و خواهرشه.
    صبحش هم که اون تعطیل بود منم نرفتم شرکت دیدم مامانش از خونه زنگ میزنه به خونمون! برای اولین بار بعد از سه سال! گفت برو گوشی رو وردار. گفتم اون اگر میخواست صدای منو بشنوه الان زنگ نمی زد.
    .
    خلاصه اینکه نفهم و بی منطقه. و بدتر از اون به شدت به من و به خانواده ام حسادت می کنه. میخواد بگه کارت مهم نیست. حقوقت مهم نیست. برو خدا رو شکر کن که میذارم بری سر کار. زندگیت عالیه دلت هم بخواد. و ....

    - - - Updated - - -

    من با همچین آدمی چه حرفی دارم بزنم؟ هر درخواستی ازش داشته باشم تبدیل میشه به نقطه ضعف برام.
    راه من و اون طلاقه. میخوام قبلش امتحان کنم ببینم می تونم مث دو تا آدم غریبه زیر یه سقف باشیم یا نه. حتی اگر اوضاع بهتر پیش رفت مث یه بازیگر رفتار کنم شاید بتونم... ولی احتمالش خیلی کمه :(

  10. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-19
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    1,339
    سطح
    20
    Points: 1,339, Level: 20
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    101

    تشکرشده 64 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    shi عزیز
    اگه میتونی شوهرتو دوست داشته باشی و از ته دلت بهش محبت کنی (با تمام خصوصیاتی که داره) باهاش زندگی کن.
    ولی بین طلاق رسمی و طلاق عاطفی(زندگی به سبک همخونه بودن),طلاق رسمی بهتره.درسته اولش سخته ولی مرگ یکبار شیون هم یکبار.اینطور زندگی کردن خودکشی تدریجیه.در ضمن بچه هایی که توی همچین محیط سرد خانوادگی بزرگ میشن در آینده هم خودشون دچار مشکل میشن هم زندگی آیندشون تحت تاثیر قرار میگیره.فقط اسمش اینه که بچه طلاق نشدن.


  11. 3 کاربر از پست مفید tabasom321 تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 28 مرداد 92), she (سه شنبه 29 مرداد 92), شمیم الزهرا (چهارشنبه 30 مرداد 92)

  12. #57
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    113
    Array
    she عزیزم برای فرشته مهربان پیغام گذاشتم و اون گفت که تاپیکت رو در دستور کار قرار میده . امیدوارم زودتر بیاد
    فقط خواهش می کنم این چند روز اوضاع رو نرمال نگه دار . یعنی بدون تغییر.
    برات دعا می کنم عزیزم
    راستی یه تاپیک تکونی کن. مثلا همین پست منو گزارش بده حذف کنن و پست هایی که ممکنه به کارت نیاد. بذار پست های کلیدی بمونه . موفق باشی

  13. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    setayesh92 (سه شنبه 29 مرداد 92), she (سه شنبه 29 مرداد 92)

  14. #58
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سیاست اکثر خانواده های شوهر اینه:
    * جوری رفتار می کنن که انگاری جامعه تو حق اینا داره ظلم می کنه، همیشه خودشونو مظلوم قلمداد می کردن. که جز پسرشون کسی نمی تونه به اینا کمک کنه.
    *بعضی ها به پسرشون تلقین می کنن که فقط خانواده پسره صلاح زندگیشو می خوان باقی همه دشمن. در حالیکه اکثر راهنمایی خانواده شوهر کارآمد نیست.
    * بعضی ها فقط زندگی اعضای اصلی خانواده شوهر براشون مهمه و عروس کلا غریبه محسوب میشه. هر بلایی هم سرش بیارن هم براشون اهمیتی نداره.
    *بعضی ها با رو ندادن به زنشون در واقع می خوان گربه رو دم حجله بکشن.
    * بعضی ها هم فکر می کنن عروس شون پسرشون رو دزیده. و باید هر جور شده برش گردونن.
    * بعضی خانواده های شوهر کلا عروس رو غریبه می دونن که همیشه اعلام می کنند زن پیدا میشه ولی خواهر و مادر پیدا نمیشه.
    ویرایش توسط ساحل 63 : سه شنبه 29 مرداد 92 در ساعت 08:59

  15. 2 کاربر از پست مفید ساحل 63 تشکرکرده اند .

    setayesh92 (سه شنبه 29 مرداد 92), she (سه شنبه 29 مرداد 92)

  16. #59
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    مادرشوهر من یه زن فوق العاده قوی هست. با چهارتا خواهرشوهر و سه تا جاری و یه مادر شوهر توی یه شهر و نزدیک به هم زندگی می کنند. همه شون از مادرشوهر من حساب می برند. شام و ناهار خونه اش نمی رند اما دعوتش می کنند. توی مراسمی که پدر شوهرم نیست مادرشوهرم اصلن به خانواده اون احترام نمیذاره. اصلن طرفشون نمی ره. خیلی سیاست داره و شوهرش هم با اینکه یه مرد سنتیه ولی طرفدار زنشه و میگه مادر من زنم رو مث دخترش نمی دونه!!
    مادر شوهر من مدیر مدرسه بوده. ضمنن اون خودش 7تا خواهر داره و یه برادر معتاد و پدر و مادرش بیسواد بودن و از محله های پایین شهر. اما مادرشوهرم ازدواج خیلی خوبی کرده. به خودش میرسه و خودش رو خیلی دست بالا میگیره. پدرشوهرم هم دائما از خوبی های پدرزنش تعریف می کنه!!! (چیزهایی که تعریف می کنه خوبی نیستند اما اون به عنوان خوبی ازش یاد میکنه!!!) مادرشوهرم حتی یه ذره جهیزیه نداشته ولی پدرشوهرم هم ماشین داشته (اون موقع!) و هم خونه ی بزرگ و هم مغازه و هم کارمند بوده.
    با این حال همیشه میگه ما اولش هیچی نداشتیم!!!
    مادر شوهرم زن قوی ایه و همه ی زندگی رو اون می گردونه فقط با نگاه! نه اینکه زحمت خاصی بکشه بقیه به فرمانش هستند! خیلی سرحاله. با اینکه بالای شصت سال داره کفش پاشنه بلند می پوشه. دائما خیابونه و قهقهه می زنه و می رقصه!! با صدای تلویزیون خوابش می بره!! آروم و بی خیال و راحت گیره. حرص نمی خوره. عجول نیست. اگه کوچکترین کاری خلاف میلش انجام بدی صبر میکنه و به موقع حالت رو میگیره طوری که دیگه نتونی از جات بلند بشی.
    براش مهم نیست چه بلایی سرت میاد. هر کاری که لازم باشه برای ادب کردنت انجام میده. شب حنابندون حنا رو توی دست من گذاشت بدون حتی یه کادو یا پول یا سکه یا هیچی. منم یه کم اخم کردم و گفتم این رسم نیست! برای همین تمام عروسی رو زهر مارم کرد! تمام شب عروسی تا صبح گریه می کردم. و اعصاب شوهرم و مادرم رو هم به هم ریخت.
    شوهرم الان میگه تقصیر تو بود چون شب قبلش تو حرف اضافه زدی بودی!
    .

    مادرشوهر من ما رو کاملا تحت تسلط خودش داره. بارزترین خصوصیتش حسادت و کینه توزیه.
    .
    .
    مهمترین چیزی که میخوام بگم اینه که این آدم قوی و محکم و بی عاطفه(حتی نسبت به بچه هاش) یه نقاب داره. کم حرف میزنه. آروم و زنونه با شوهرش و شوهرم حرف میزنه. پایین پای شوهرش میشینه. خودش رو آروم و نفهم و ساده جلوه میده. طوری برخورد میکنه که انگار خیلی مظلوم و طفلکی و لطیفه. و این رمز موفقیت اونه. چون هم شوهرش و هم پسرش این نقاب رو باور کردند.

  17. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    asemani (سه شنبه 29 مرداد 92)

  18. #60
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 82 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این خصوصیات مادر شوهرت خیلی به مادرشوهرای دیگه شبیه مثل این که کلا مدل مادر شوهرا این طوریه که وانمود کنن مظلومن ولی پشت نقابشون ................. من که قبلا خیلی برام مهم بودن ولی الان می دونم چه جوری حرصشون بدم شما هم زرنگ باش جلو شوهرت احترامشون رو بیگیر و در غیاب همسرت یه جور رفتار کن که اصلا وجود ندارن حداقل این طوری دلت خنک می شه منم شوهرم خیلی به فکر خونوادشه ولی من کلا ادم مظلومی نبودم و نیستم واسه این جور شوهرا نباید اصلا مظلوم بود اصلا باید حسابشون رو کف دستشون بزاری


 
صفحه 6 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.