به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 34
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 بهمن 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,747
    سطح
    31
    Points: 2,747, Level: 31
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    سلام
    به عنوان کسی که تجربه مخالفت خانواده ها رو داشته باید بگم که عمیییییییییییییییقا درکتون میکنم. خود من بالاخره بعد از اینکه در مقابل مخالفت خانواده ها تسلیم شدیمو رفتیم دنبال زندگیمون از خودم میپرسیدم الان تقصیر کیه؟؟؟ تقصیر ما که نتونستیم انقدر اعتماد خانودمونو جلب کنیم که بذارن مهم ترین تصمیم زندگیمونو خودمون بگیریم یا خانواده هامون که نمیخوان باور کنن ما هم عقل داریم! دیگه اون بچه کوچولوشون نیستیم که یه عمر براش تصمیم گرفتن!
    حقیقت اینه که خیلیا توی ایران مشکل من و شما رو داشتن و دارن. به عنوان یه توصیه بهتون میگم که اصرار بیش از حد شما توی این شرایط اوضاعو بدتر میکنه. سعی کنین آرومو صبور باشینو بذارین یه مدت بگذره تا حساسیت خانوادتون کم بشه
    موفق باشین
    sara 65 از شما هم به خاطر همدردیتون سپاسگذارم. اما وقتی خوندم که به خاطر مخالفت خانواده ها تسلیم شدید و رفتید دنبال زندگیتون، خیلی ناراحت شدم. به نظر شما چرا باید انسان یک تصمیم رو که میگیره اگر واقعا میدونه که اساسش درست هست، به دیگران اجازه نده درش دخل و تصرف کنند. من نمیخوام بگم خودخواه باشید اما نگذارید دیگران با خودخواهی های خودشون زندگی شما رو سر و سامان بدن
    از زندگی های دستمال کاغذی وار و اتو کشیده متنفرم که به راحتی میتونی پیشبینی همه چیز رو بکنی. ما فکر میکنیم که همه مهارت های زندگی و تجربه ها و تلاشهایی که در زندگی بکنیم منتهی به انتخاب پدر ومادر میشود. اگر شکست بخوری میگویند به حرف پدر ومادرت نکردی. کسی نیست بگوید که زندگی یک مسیر است نه یک نقطه و نه یک انتخاب.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin.n نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیز:این طبیعیه که دوهمکاریاهمکلاس به خاطر ساختارتعاملی که دراون آشنا شدند،همدیگر را زیرنظر داشته باشند"صرفابرای ازدواج"وبه محض گفتگوی اولیه خانواده ها رو درجریان بگذارند."نقطه آغازین"آشنایی شما چالش برانگیزاست بخصوص درجامعه ما.حتی روانشناسان وجامعه شناسان برجسته کشور نظرواحدی ارئه نداده اندبعضی باشرط وشروطی آشنایی مجازی رو مجاز دانسته اند.ازجمله اینکه دو نفر زیرنظر خانواده ها آشناشوند وبه خاطر بعضی محدودیت ها بقیه آشنایی رو درپاره ای اوقات مجازی ادامه دهند برای کسب اطلاعات بیشتر.
    مرسی از نظر لطفت
    والا ما که خنجر روی گردن کسی نگذاشتیم بگیم باید باید باید بشه. من و ایشون فقط یک پیشنهاد داریم نسبت به این ازدواج که خانواده ها اصلا نمیخوان قبول کنن ما هم میتونیم انتخاب کنیم. مشکل اینه که خانواده های ما صفحه حوادث روزنامه ها رو زیاد میخونن.!!

  2. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بیشترین نگرانی در آشنایی های جدی مجازی(مواردفریب که تکلیفش مشخصه)اینه که لایه های پنهان ذهن دراین تعاملات شروع به خودفریبی پنهان کند وخروجی نهایی تعاملات مجازی"خودآگاهی"کاذب باشد وبعدازازدواج خودش رو نشان بدهد.حالاببینیم کارشناسان سایت نظرشون چیه شما فرایندرو خوب توضیح دادید ولی به نظرم حساسیت خانواده های روی آغاز هست

    - - - Updated - - -

    بیشترین نگرانی در آشنایی های جدی مجازی(مواردفریب که تکلیفش مشخصه)اینه که لایه های پنهان ذهن دراین تعاملات شروع به خودفریبی پنهان کند وخروجی نهایی تعاملات مجازی"خودآگاهی"کاذب باشد وبعدازازدواج خودش رو نشان بدهد.حالاببینیم کارشناسان سایت نظرشون چیه شما فرایندرو خوب توضیح دادید ولی به نظرم حساسیت خانواده های روی آغاز هست

  3. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    faravahar (جمعه 21 تیر 92)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 تیر 92 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1392-4-21
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    17
    سطح
    1
    Points: 17, Level: 1
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قای ammin.n، دوست عزیز من باید کمی راجبه ارتباط مون توضیح بدم. ببینید حرفی که شما نوشتی که قصد فریب در رابطه های مجازی کاملا مشهود بوده و همیشه این ترس وجود داشته اما رابطه ای که بین ما بوده بر خلاف اینترنتی بودنش و مجازی بودنش ، رابطه ای بوده که من و ایشون کاملا از روی صداقت تمام، همه چیز رو برای هم توضیح دادیم. حتی اتفاقاتی که قبلا تجربه کردیم. من و ایشون درسته اینترنتی اشنا شدیم اما کسانی بودیم که همیشه منطقی با هم روبرو شدیم. از روی شناخت و کم کم در یک دوره دوماه وقتی اطلاعاتی رو از هم کسب کردیم و خوب تجزیه وتحلیل کریدم این علاقه رو به هم نشون دادیم. تا قبل از دو ماه هیچ کدوم حرفی از علاقه به هم نزدیم و کاملا یک رابطه همکاری با هم داشتیم در کمال احترام و شخصیت. بالاخره دو دانشجوی درس خونده با این فرهنگ حاکم بر خانواده ها، قطعا نمیتونستند از همون اول اظهار علاقه کنند. بالاخره یک محدویت هایی برای خودشون قائل میشند. حتی میتونم بگم توی یک سالی که من برای کنکو رمیخوندم حتی حرفی از دوست داشتن که به هم بگیم دوستت دارم و عاشقتم و ازین چیزا نبود. ایشون خیلی ملاحظه درس منو رو میکردن و جوری رفتار نمیکردن که ذهن من مشغول بشه به مسائل. اما خب بالاخره علاقه بود. اما میخوام اینو بگم که همه روابط ایترنتی بر پایه فریب نیستند چرا که من خودم این رو تجربه کردم و کاملا با اینکه از هم دور بودیم اما هیج وقت برای همدیگه نه دورغی گفتیم ونه قصد فریب همو داشتیم من و ایشون با صداقت تمام که خدا خودش شاهد همه چیز هست جلو اومدیم و یک سری اتفاقاتی هم بوده که وجود ایشون توی زندگی من بی دلیل نبوده... که باز هم خدا میدونه و ایشون هم خوب میدونند قضیه رو.
    اما واقعا داریم به جایی میریسم که به خاطر طرز تفکر پدر ها و مادر ها ، همه چیزمون بره زیر یک خروار خاطره ها.. و من نمیخوام جز کسانی باشم که به خاطر همجین طرز فکری توی پدر ومادر همه دوست داشتنم رو فدا کنم. بذارم زیر پا و همیشه با حسرت زندگی کنم که چرا من نتونستم به کسی که واقعا از صمیم قلب دوستش داشتم برسم؟ از این گونه زندگی ها متنفر بودم همیشه. ایشون هم همینطور. چرا که ما ادمهایی نیتسیم که هر روز به کسی جدید دل ببندیم. طرز زندگی خانواده های ما هم اینگونه نبوده.
    ولی باید باشید تا عمق این ارتباط رو درک کنید. من هر چه بگویم باز هم جاییش ناگفته میمونه و کاملا درک نمیشه مگر اینکه کسی توی شرایط قرار بگیره. اما خب باید به همه ثابت بشه که این دوست داشتن، یک حس زودگذر نیست. این دوست داشتن کاملا پاک بوده وباید به ثمر برسه. دوس داشتنیی که همیشه خدا تو حضور داشته ، همیشه...و باید کاری کرد که این دوست داشتن به ثمر برسه

    ببینید فریب توی ارتباطات مجازی بوده اما توی ارتباط من و ایشون فریب کوچکترین جایی نداشته و نداره..
    - - - Updated - - -

    بیشترین نگرانی در آشنایی های جدی مجازی(مواردفریب که تکلیفش مشخصه)اینه که لایه های پنهان ذهن دراین تعاملات شروع به خودفریبی پنهان کند وخروجی نهایی تعاملات مجازی"خودآگاهی"کاذب باشد وبعدازازدواج خودش رو نشان بدهد.حالاببینیم کارشناسان سایت نظرشون چیه شما فرایندرو خوب توضیح دادید ولی به نظرم حساسیت خانواده های روی آغاز هست[/QUOTE]
    ویرایش توسط lilmor : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 10:24

  5. کاربر روبرو از پست مفید lilmor تشکرکرده است .

    faravahar (جمعه 21 تیر 92)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 بهمن 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,747
    سطح
    31
    Points: 2,747, Level: 31
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin.n نمایش پست ها
    بیشترین نگرانی در آشنایی های جدی مجازی(مواردفریب که تکلیفش مشخصه)اینه که لایه های پنهان ذهن دراین تعاملات شروع به خودفریبی پنهان کند وخروجی نهایی تعاملات مجازی"خودآگاهی"کاذب باشد وبعدازازدواج خودش رو نشان بدهد.حالاببینیم کارشناسان سایت نظرشون چیه شما فرایندرو خوب توضیح دادید ولی به نظرم حساسیت خانواده های روی آغاز هست

    - - - Updated - - -

    بیشترین نگرانی در آشنایی های جدی مجازی(مواردفریب که تکلیفش مشخصه)اینه که لایه های پنهان ذهن دراین تعاملات شروع به خودفریبی پنهان کند وخروجی نهایی تعاملات مجازی"خودآگاهی"کاذب باشد وبعدازازدواج خودش رو نشان بدهد.حالاببینیم کارشناسان سایت نظرشون چیه شما فرایندرو خوب توضیح دادید ولی به نظرم حساسیت خانواده های روی آغاز هست
    مرسی Ammin.n من به شما حق میدم که این حرف رو بزنید و کاملا هم درست هست من به شخصه این خطر رو در رابطه ای که وجود داشته تجربه کردم که ممکنه انسان ذهن خودش رو فریب بده و به یک خودآگاهی کاذب برسه. من همیشه سعی کردم این خطر رو از خودم دور کنم. و همیشه هم به این اذعان داشتم که انتخابی که ما میکنیم صرفا بهترین نیست. اما آیا باید این حق انتخاب رو از خودمون بگیریم. آیا به خاطر مشکلاتی که برای همنوعان خودمون بوجود میاد این ترس رو همیشه داشته باشیم و پا پیش نذاریم؟
    مسائلی از این قبیل هست که همیشه ذهن رو مشغول میکنه.
    با تشکر از پاسخ زیبا و نکته سنج شما.

  7. #15
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای فراررو من قبول می کنم که شما و خانم لیمور همدیگر را خوب ارزیابی کرده اید. شما اول باید شرایط زیر را داشته باشید تا خانواده استقلال شما را قبول کنند :
    1- شغلی داشته باشی که بتوانی حداقل یک زندگی دانشجویی را اداره کنی.
    2- در امور مربوط به خودت کاملا مستقل باشی. یعنی برای خودت هر نوع پس انداز را که صلاح می دانی داشته باشی . بتوانی بعضی کارهای خانه را که به مرد مربوط است به تنهایی انجام دهی مثلا بعضی تعمیرات ساده یا اقدامات ایمنی خانه و ... چیزهایی از این قبیل که هر مردی باید داشته باشد.
    3- بتوانی بعضی اختلاف های خانوادگی را حل و فصل کنی. مثلا بتوانی اختلاف پدر و مادرت را با درایت متعادل کنی. یا بتوانی ارتباطی مناسب با اعضای فامیل و آشنایان داشته باشی که بر اساس شرایط هر کس باشد. مثلا بدانی با چه کسی کمتر و با چه کسی از فامیل بیشتر رفت و آمد کنی. کدام فامیل مورد اعتماد است و ...
    4- وقتی مشکلی پیش می آید احساساتی و هیجانی نشوی و خونسرد باشی. متاسفانه الان این مشکل پیش آمده است.
    همه اینها که گفتم باید در خانه پدری ات داشته باشی تا بتوانی مستقل تصمیم بگیری. قطع وابستگی فقط رفتن از خانه پدر و مادر نیست. بلکه از وقتی در خانه پدری ات به بلوغ می رسی باید مستقل باشی.
    در پست بعدم چیزهای بیشتری را توضیح می دهم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    faravahar (جمعه 21 تیر 92)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 بهمن 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,747
    سطح
    31
    Points: 2,747, Level: 31
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    آقای فراررو من قبول می کنم که شما و خانم لیمور همدیگر را خوب ارزیابی کرده اید. شما اول باید شرایط زیر را داشته باشید تا خانواده استقلال شما را قبول کنند :
    1- شغلی داشته باشی که بتوانی حداقل یک زندگی دانشجویی را اداره کنی.
    2- در امور مربوط به خودت کاملا مستقل باشی. یعنی برای خودت هر نوع پس انداز را که صلاح می دانی داشته باشی . بتوانی بعضی کارهای خانه را که به مرد مربوط است به تنهایی انجام دهی مثلا بعضی تعمیرات ساده یا اقدامات ایمنی خانه و ... چیزهایی از این قبیل که هر مردی باید داشته باشد.
    3- بتوانی بعضی اختلاف های خانوادگی را حل و فصل کنی. مثلا بتوانی اختلاف پدر و مادرت را با درایت متعادل کنی. یا بتوانی ارتباطی مناسب با اعضای فامیل و آشنایان داشته باشی که بر اساس شرایط هر کس باشد. مثلا بدانی با چه کسی کمتر و با چه کسی از فامیل بیشتر رفت و آمد کنی. کدام فامیل مورد اعتماد است و ...
    4- وقتی مشکلی پیش می آید احساساتی و هیجانی نشوی و خونسرد باشی. متاسفانه الان این مشکل پیش آمده است.
    همه اینها که گفتم باید در خانه پدری ات داشته باشی تا بتوانی مستقل تصمیم بگیری. قطع وابستگی فقط رفتن از خانه پدر و مادر نیست. بلکه از وقتی در خانه پدری ات به بلوغ می رسی باید مستقل باشی.
    در پست بعدم چیزهای بیشتری را توضیح می دهم.
    میدونید نوپو جان شما موارد رو خوب اشاره کردید اما متاسفانه پدر ومادر من از این لحاظها هیچ مشکلی ندارند. خودشون بهتر از همه میدونن که من یک زندگی رو راحت میچرخونم. چون همیشه با توجه به شرایطی که توی خونمون هست ، توی خونه شده ماه ها تنها سپری میکنم و خودم کل زندگی رو میچرخونم و احتیاجی به کسی نیست. در مورد پس انداز هم همینطوره چرا که برای خودم مستقلا عمل میکنم و همیشه پس انداز داشتم و به برادر هامم قرض دادم!! تمام این کارهایی که شما گفتی خیلی بیشترش هم از دستم برمیاد و خانوادم همیشه این رو عنوان کردند.
    اون مسئله استقلالی که من حرفشو زدم شاید من منظورمو بد رسوندم اینجوریه که ببینید پدر ومادر من با توجه به مسائلی که در من میبینن میگن تو حیفی!!! باید ازدواجت حتما موردی باشه که ما از همین نزدیک برات انتخاب میکنیم. دلمون نمیاد تورو به راه دورو به جایی بدیم که سخت شناختش.
    در مورد کسب اعتماد پدر و مادر همین رو بس بدونید که پدرم تمام حساب های مالیش دست من هست و همیشه در خرج و مخارج خونه من رو به عنوان مشاور و فرد اول در نظر میگیره در حالیکه من بچه ی آخر خانواده هستم. نه اینکه لوسم کرده باشه اما از نظر اعتماد و اطمینانی که در مسائل کسب کردم این رو عنوان کردم.

    در هر صورت اینها نگران این نیستند که من از پس تشکیل یک زندگی بر نیام بلکه اینها میگن تو هر زندگی رو میتونی جمع کنی اما بذار برات یک زندگی خوب جور کنیم که تماما تلاشت رو صرف پیشرفت و کارهای دیگت کنی. اینچونین نگرانی و وسواسی مایه عذاب من شده.
    این که احساساتی و هیجانی نشددم کاملا مشهوده که بعد از دو سال طرح یک مسئله و منصرف نشدن. هنوز هم که وقتی شروع که صحبت میشه منطقی شروع میکنم و صحبت میکنم و دفاعیات خودم رو مطرح میکنم هیچوقت سعی نکردم با بلند کردن صدام منطقم رو جاری کنم. من نمیدونم شما روی چه حسابی میگید احساساتی و هیجانی شدم.
    اما همین که وقت شریفتون رو صرف کردید باعث افتخار من هست.
    با تشکر فراوان

  10. #17
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما به عنوان پست خودت نگاه کن. چه برداشتی می کنی. به نوشته های خودت و خانم لیمور نگاه کن. هر دو در مقابل خانواده به شدت موضع گرفته اید. اگر شما واقعا می توانید خانواده را اداره کنید پس گام اول را برداشته اید. اما احساس بدی که هر دو نسبت به خانواده پیدا کرده اید حتی اگر بر زبان نیاورید اثر خودش را می کند. آدم ها از حرکات بدن ، نگاه ها و خیلی چیزهای غیر کلامی دیگر پی به افکار هم می برند. شنیدی که کسی نمی تواند مدت زیادی چیزی را در دل مخفی کند؟ هم شما و هم خانواده ها وارد یک فاز احساسی شده اید. ببین سعی کن درک کنی نه مقابله. از این دید نگاه کن که بیست و چند سال با کسی زندگی می کنی و بعد یک دفعه باید قبول کنی که برود و خانه کاملا خالی شود. می دانی پدر و مادر ها بعد از رفتن آخرین فرزند به سندرمی به نام آشیانه خالی ممکن است مبتلا شوند؟ از طرفی شما می گویی منطقی هستی اما در نوشته هایت به کل با شیوه زندگی و ازدواج سنتی مخالفت می کنی. در حالی که این روش آن قدر هم که می گویی بد نیست و کاربرد خودش را دارد. پدر و مادر شما سنتی زندگی کرده اند و شما نمی خواهید مثل آنها باشید درست. اما این به معنی غلط بودن شیوه زندگی آنها نیست. به معنی غلط بودن روش خواستگاری برای ازدواج نیست. وقتی این موضع را میگیری با مقاومت روبه رو می شوی.
    آنها هم همین اشتباه را راجع به شما می کنند و به کل تمام شیوه ی شما را غلط می دانند. مشکل خانواده شما این است که هر دو طرف در یک پیله فرو رفته و حالت دفاعی گرفته اند. آنها سنشان از شما بیشتر است و سخت تر از شما تغییر می کنند. اما شما که جوان هستید و انعطاف بیشتری دارید می توانید پیش قدم شوید و این پیله ها را پاره کنید. اولین قدم هم همان است که اول گفتم. باید تفکر خود را به خانواده تغییر دهید و سعی کنید احساس آنها را درک کنید و حتی با آنها همدردی کنید و از خودتان و خواسته هایتان عبور کنید تا بتوانید تاثیر گذار باشید. یادتان باشد نگرانی آنها چندان بی مورد نیست. مقتضای این سن همین نگرانی ها است. می توانید کمی راجع به خصوصیات آدم ها در این سن مطالعه کنید تا بهتر عمل کنید. عجله نداشته باشید. صبر اصل مهمی است. در این مدت به خانواده نزدیک شوید و به کنه وجود آنها پی ببرید. از گذشته ها ، آرزوها و حسرت های آنها چه قدر می دانید؟ شاید آنها هم تجربه های مشابه داشته اند. پس فعلا راجع به ازدواج بحث نکنید و این اقدامات را که گفتم انجام دهید تا آنها را آماده بحث کنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    faravahar (شنبه 22 تیر 92)

  12. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط faravahar نمایش پست ها
    دوستان کلید در این زندان کجاست؟؟؟
    فاجعه سازی نکن!

    نقل قول نوشته اصلی توسط faravahar نمایش پست ها
    زندگی یک مسیر است نه یک نقطه و نه یک انتخاب.

    زندگی یک مسیر است که انتخابهای ما در هر نقطه ای میتونه اونو از مسیر صحیح اش خارجش کنه یا اینکه زندگیمون رو توی مسیرهای صحیح بعدی بندازه.

    مشکل اینه که خانواده های ما صفحه حوادث روزنامه ها رو زیاد میخونن.!!

    مشکل اینه که خانواده های شما توی این کفشها راه رفته اند، از عمری تجربه دارند حرف میزنند. و یا بقول شما حد اقل مشکلات مردم را دیده اند حتی اگر از روزنامه حوادث بوده باشد
    نقل قول نوشته اصلی توسط faravahar نمایش پست ها
    پدر ومادر من با توجه به مسائلی که در من میبینن میگن تو حیفی!!! باید ازدواجت حتما موردی باشه که ما از همین نزدیک برات انتخاب میکنیم. دلمون نمیاد تورو به راه دورو به جایی بدیم که سخت شناختش.
    اینها میگن تو هر زندگی رو میتونی جمع کنی اما بذار برات یک زندگی خوب جور کنیم که تماما تلاشت رو صرف پیشرفت و کارهای دیگت کنی.

    چه حرفهای درستی میزنند خانواده ات! اینها نگران این هستند که این دوری نتواند فرصت صحیحی برای شناخت همه جانبه به شما بدهد. و اونوقت شما بقیه عمرت رو به جای اینکه در مسیر پیشرفت و تکامل باشی، درگیر حل و فصل تنشها و مشکلات ارتباطی با همسرت و خانواده ایشون باشی.

    اینچونین نگرانی و وسواسی مایه عذاب من شده.

    حقیقتا حرفهای خانواده ات و نگرانیشون به جاست و من وسواسی در اون نمی بینم.
    بگرد ببین راه حل این ماجرا و رسیدن به شناخت بهتر ایشون چی هستش که بتونی هم آینده خودت رو و این ازدواج رو با شناخت بیشتر تضمین کنی و هم خیال خانواده ات رو راحت کنی.
    هر چند که با این کنشهای هیجانی و احساسی که در برابر خانواده ات داری، مشخصه که وابستگی ات به اون خانوم قدری منطق ات رو غیر فعال کرده هر چند که در ظاهر و در کلام حرفهای منطقی بزنی!

    تو مو می بینی و خانواده ات پیچش مو

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : جمعه 21 تیر 92 در ساعت 21:25

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 بهمن 95 [ 00:13]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,747
    سطح
    31
    Points: 2,747, Level: 31
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    شما به عنوان پست خودت نگاه کن. چه برداشتی می کنی. به نوشته های خودت و خانم لیمور نگاه کن. هر دو در مقابل خانواده به شدت موضع گرفته اید. اگر شما واقعا می توانید خانواده را اداره کنید پس گام اول را برداشته اید. اما احساس بدی که هر دو نسبت به خانواده پیدا کرده اید حتی اگر بر زبان نیاورید اثر خودش را می کند. آدم ها از حرکات بدن ، نگاه ها و خیلی چیزهای غیر کلامی دیگر پی به افکار هم می برند. شنیدی که کسی نمی تواند مدت زیادی چیزی را در دل مخفی کند؟ هم شما و هم خانواده ها وارد یک فاز احساسی شده اید. ببین سعی کن درک کنی نه مقابله. از این دید نگاه کن که بیست و چند سال با کسی زندگی می کنی و بعد یک دفعه باید قبول کنی که برود و خانه کاملا خالی شود. می دانی پدر و مادر ها بعد از رفتن آخرین فرزند به سندرمی به نام آشیانه خالی ممکن است مبتلا شوند؟ از طرفی شما می گویی منطقی هستی اما در نوشته هایت به کل با شیوه زندگی و ازدواج سنتی مخالفت می کنی. در حالی که این روش آن قدر هم که می گویی بد نیست و کاربرد خودش را دارد. پدر و مادر شما سنتی زندگی کرده اند و شما نمی خواهید مثل آنها باشید درست. اما این به معنی غلط بودن شیوه زندگی آنها نیست. به معنی غلط بودن روش خواستگاری برای ازدواج نیست. وقتی این موضع را میگیری با مقاومت روبه رو می شوی.
    آنها هم همین اشتباه را راجع به شما می کنند و به کل تمام شیوه ی شما را غلط می دانند. مشکل خانواده شما این است که هر دو طرف در یک پیله فرو رفته و حالت دفاعی گرفته اند. آنها سنشان از شما بیشتر است و سخت تر از شما تغییر می کنند. اما شما که جوان هستید و انعطاف بیشتری دارید می توانید پیش قدم شوید و این پیله ها را پاره کنید. اولین قدم هم همان است که اول گفتم. باید تفکر خود را به خانواده تغییر دهید و سعی کنید احساس آنها را درک کنید و حتی با آنها همدردی کنید و از خودتان و خواسته هایتان عبور کنید تا بتوانید تاثیر گذار باشید. یادتان باشد نگرانی آنها چندان بی مورد نیست. مقتضای این سن همین نگرانی ها است. می توانید کمی راجع به خصوصیات آدم ها در این سن مطالعه کنید تا بهتر عمل کنید. عجله نداشته باشید. صبر اصل مهمی است. در این مدت به خانواده نزدیک شوید و به کنه وجود آنها پی ببرید. از گذشته ها ، آرزوها و حسرت های آنها چه قدر می دانید؟ شاید آنها هم تجربه های مشابه داشته اند. پس فعلا راجع به ازدواج بحث نکنید و این اقدامات را که گفتم انجام دهید تا آنها را آماده بحث کنید.
    حق با شماست اما منظورم از سرخط اصلی حرفم همون بود که نوشته بودم منتهی با لحنی طنز گونه!!
    مرسی نوپو جان واقعا حرفهات منطقی بود. امیدوارم بتونم از این دانسته در جهت گام برداشتن به سمت راهکار درست اقدام کنم.
    با تشکر

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها
    فاجعه سازی نکن!
    بابا قاجعه سازی کجاست، من فقط گفتم با توجه به اینکه میگن از یک حصار مشخص زن بگیر دارم میگم این زندانی که برای من درست کردن کلیدش کجاست!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها
    زندگی یک مسیر است که انتخابهای ما در هر نقطه ای میتونه اونو از مسیر صحیح اش خارجش کنه یا اینکه زندگیمون رو توی مسیرهای صحیح بعدی بندازه.
    خداخیرت بده . اما منظور من اینه که تنها انتخاب همسر نیست که میتونه زندگی رو به مسیر درست هدایت کنه. بلکه اینقدر حساسیتی که ما در انتخاب همسر داریم کاش در یادگیری مسائل زندگی داشتیم و به جای اینکه اینقدر انتخاب همسر رو در جلوه افراد با اهمیت نشون بدیم. رفتارهای پس از ازدواج و مهارت های اون رو هم با همین وسواس به بچه ها یاد بدیم.
    هدفم همین بود که بگم زندگی تنها یک نقطه نیست بلکه دقیقا حرف خودتون نقطه هایی هستند که باید به همشون توجه داشت. انتخاب های ما هم صفر و یکی نیستند که یا بد باشند یا خوب. بلکه یک بازه هستند که درصد خوب و بدی دارند که ما بهشون اختصاص میدیم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها
    چه حرفهای درستی میزنند خانواده ات! اینها نگران این هستند که این دوری نتواند فرصت صحیحی برای شناخت همه جانبه به شما بدهد. و اونوقت شما بقیه عمرت رو به جای اینکه در مسیر پیشرفت و تکامل باشی، درگیر حل و فصل تنشها و مشکلات ارتباطی با همسرت و خانواده ایشون باشی.
    ببینید خانوم بی دل، من حرفم خیلی سادست. نمیدونم چرا تا حرف میزنم شما میگید احساساتی و بی منطق شدم. این که یک نفر یک شخص رو انتخاب کنه و از خانوادش درخواست کنه که در مورد این شخص تحقیق کنند و خانواده هیچ حرکت کوچکی نکنه، آیا به منزله این نیست که اصلا گفته شخص اهمیت نداشته؟ آیا به این منزله نیست که این من نیستم که انتخاب کننده هستم. آیا این اعتماد به نفس شخص رو پایین نمیاره؟. بعد یک مسئله ای دیگه هم که هست اینه که چجوری میتونی یکجا بشینی و درباره یکی دیگه قضاوت کنی. اونم بدون اینکه حتی یکبار چیزی بپرسی و شناخت کسب کنید. ایشان حتی حاضر به ابتدایی ترین شناخت ها هم نشدند. اینکه شما میفرمایید فرصت صحیح نتونم پیدا کنم، به نظرم یکجور بی انصافیه چرا که من بارها و ببارها این فرصت رو پیدا کردم و از پدر ومادرم خواستم که این فرصت رو به من بدن تا خودشون در جریان خیلی از مسائل قرار بگیرند، اما مسئله این هست که حرف ایشون در مورد نداشتن شناخت صرفا یک بهانه است. لااقل یک قدم بردارند و بگن فلانه یا بهمانه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی دل نمایش پست ها
    حقیقتا حرفهای خانواده ات و نگرانیشون به جاست و من وسواسی در اون نمی بینم.
    بگرد ببین راه حل این ماجرا و رسیدن به شناخت بهتر ایشون چی هستش که بتونی هم آینده خودت رو و این ازدواج رو با شناخت بیشتر تضمین کنی و هم خیال خانواده ات رو راحت کنی.
    هر چند که با این کنشهای هیجانی و احساسی که در برابر خانواده ات داری، مشخصه که وابستگی ات به اون خانوم قدری منطق ات رو غیر فعال کرده هر چند که در ظاهر و در کلام حرفهای منطقی بزنی!
    ببینید خانوم بی دل من هنوز احساس میکنم نتونسم که اون وسواسی که خانوادم دارند و درست منتقل کنم. اینجا یک مثال براتون میزنم تا شاید بتونه بهتر کمک کنه.
    فرض کنید من یک فرزند هستم که قصد دارم ورزش کنم. من نباید از ساعت 7 شب از خونه بیرون برم چرا؟ برای اینکه ممکنه با ماشین تصادف کنم. این امکان منو توی خونه محبوس میکنه اگر به حرف پدر و مادرم گوش کنم! . اما آیا حق رو ندارم که بتونم ورزش کنم؟ ورزش نکردن من به این خاطر هست که پدر ومادر من احتمال خطر رو برای من دارند. من هیچوقت نبود این خطر رو تایید نمیکنم. اما احتمال ریسک همیشه برای من هست. پس سعی میکنم راضیشون کنم. نمیگم اونها حقی ندارند برای من نگران باشند اما آیا این نگرانی باید منو از حقوقی که دارم باز داره؟
    شاید با خودتون بگید در مورد زن گرفتن چه حقی دارم؟
    بی شک این من هستم که میخوام با اون زن زندگی کنم. و فکر هم نمیکنم، اینقدر چشمهامو بسته باشم که نتونسته باشم موردی انتخاب کنم که پدر و مادرمو راضی کنه.

    من هیچوقت پشت به خانوادم نمیکنم، چرا که اگر این کارو بکنم مطمئنن به خاطر هر کسی که باشه روزی هم به اون شخص پشت خواهم کرد. اما نمیخواهم بعد از 10 سال وقت به گفتن کاش و کاشکی هایی بپردازم که امروزه ذهن بسیاری را مشغول به خود کرده است.
    از اینکه کلمات را با تامل مطالعه کردید بی نهایت سپاسگذارم.
    همه خوبی ها تقدیم شما

  14. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    تک تک حرفهات رو می فهمم. توجیه کردنهات، مثالهات، از کوره در رفتنهات .... همه و همه یک زمانی از زبون خودم در اومدهبرای همین خیلی خوب می فهمم از چه جایگاهی صحبت میکنی.

    من و دوستان دیگر قصدمان این است که یک سری چراغها را برات روشن کنیم. شاید بگویی خانواده ات وسواسی و متعصبانه حرف میزنند. اما ما نه تعصبی روی شما داریم و نه نفعی از ازدواج کردن یا نکردن شما با اون خانوم میبریم.

    نگرانی عمده ما و خانواده ات روی موضوع شناخت است. برای اینکه موضوع بهتر جا بیافتد از کلام مدیر همدردی استفاده میکنم:

    غالبا در مشاوره ها دیده می شود زوجینی که قبل از ازدواج وابستگی و دوستی داشته اند در هنگام ازدواج تصور می کنند کاملا هم دیگر را می شناسند از طرفی سرنخهایی که از مشکلات و ضعفهای هم می بینند کوچک و بی اهمیت تلقی می کنند. معمولا خوب نمی شنوند و بیشترین عنصر پیش برنده آنها احساساتشان هست.
    لذا وقتی بعد از ازدواج با مشکلات شدید روبرو می شوند آنها می گویند قبل از ازدواج هم سرنخ های آن بود ولی فکر می کردیم یا مهم نیست یا به راحتی حل می شود.
    با چنین مسائلی معمولا به دختر و پسر گوشزد می کنیم. در هنگام انتخاب همسر مخصوصا اگر مسئله وابستگی و دوستی وجود دارد ، به صورت حضوری چندین جلسه به مشاور مراجعه کنید و کاملا گوش شنوا داشته باشید. و ارزیابی غیر احساسی از مشکلات و مسائل زندگی داشته باشید.


    اصلا این حرفها برای کاربر خاص [حذف و دستکاری نام کاربر توسط بی دل] نیست.
    مسئله واکسن و پیشگیری برای همه هست. و اگر هم انجام نشود همه دچار آن بیماری ها نمی شوند بلکه درصدی دچار آن بیماری می شوند. اما همه را واکسنیه می کنند.
    ما هم به هر دختر و پسری که دوست می شوند و وابسته می شوند و به ازدواج کشیده می شود توصیه می کنیم دقت بیشتری نسبت به زوجین دیگر داشته باشند. چرا که خیلی مسائل در ذهن آنها تحریف خواهد شد.

    در ازدواج مسائل بسیار مهم و کلیدی هست و باید حتما زیر نظر یک متخصص مشاور خانواده بررسی شود و به عقل خودمان اکتفا نکنیم به خاطر اینکه احساسات می تواند در اینگونه موارد خواست عقلی ما را تغییر داده و در جهت خود بگیرد.

    خلاصه:
    انشاء الله موفق باشید. لیکن دقت و بررسی زیر نظر یک مشاور خانواده را هرگز از دست ندهید.
    لینک ذیل هم برای پارامترهای ازدواج می تواند مکمل مطالب بالا باشد
    چه نوع سوالاتی باید در جلسه خواستگاری از یکدیگر بپرسیم؟

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  15. کاربر روبرو از پست مفید بی دل تشکرکرده است .

    faravahar (شنبه 22 تیر 92)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.