به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 تیر 93 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-02
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همونجوری که میشل گفت این مسائل مربوط میشه به همون تفاوت فرهنگی..منم همین مشکل و با نامزدم داشتم و تو همین دوران نامزدی دیدم چقدر مشکل ایجاب میکنه و تا حدودی سر این ماجرا نامزدیم بهم خورد..ببین عزیزم..ما خانواده راحتی هستیم..منظورم از راحت این نیست که هر کار بخوایم میکنیم و هرجور بخوایم میگردیم..اما مثلا اهل روسری نیستیم و دست دادن زن و مرد واسمون یک امر فوق العائه عادیه...جشنای مختلط..رقصیدن یا هر چیزی..ببین نمیخوام بگم کی خوبه کی بده..فقط میخوام بگم هر کس فرهنگ خودشو داره..ما تو دوران نامزدی فهمیدیم و جلوی این ازدواج رو گرفتیم..اما شما که ازدواج کردی بذار به عنوان کسی که با فرهنگی مثل فرهنگ همسرت بزرگ شده یه چیزی بهت بگم...تو محیطی که آدما راحت بودن و از روز اول دیدن که مثلا زن و مرد با هم دست میدن یا با هم گپ میزنن یا لباسای راحت میپوشن..اون آدما واسشون عادی میشه این مسائل..یعنی وقتی دست میدن یا یه خانوم با لباس باز میبینن اصلا واسشون مهم نیست و حس خاصی بهشون دست نمیده...پس اصلا اینجوری حساب نکن که همسرت قصدی داره از اینکاراش..اون اقا اینجوری بزرگ شده و اینا از دیدش کاملا عادیه
    اما اینکه میگی اندام دختر خالش اینجوریه..درسته وقتی متاهله نباید بشیه پیشش و گپ صمیمانه بزنه و طولانی مدت..اما شما هر وقت میبینی اینجوریه برو بشین پیششون و تو بحثشون شرکت کن..رو اعتماد بنفستم کار کن و اینو بدون همسر شما مجبور نبوده که با شما ازدواج کنه..حتما مزیتائی داشتی که تو افراد دیگه ندیده...پس سعی کن تو خلوتت چنان شوهرتو به خودت نزدیک کنی که خدای ناکرده حتی فکرشم جائی دیگه نره

    - - - Updated - - -

    همونجوری که میشل گفت این مسائل مربوط میشه به همون تفاوت فرهنگی..منم همین مشکل و با نامزدم داشتم و تو همین دوران نامزدی دیدم چقدر مشکل ایجاب میکنه و تا حدودی سر این ماجرا نامزدیم بهم خورد..ببین عزیزم..ما خانواده راحتی هستیم..منظورم از راحت این نیست که هر کار بخوایم میکنیم و هرجور بخوایم میگردیم..اما مثلا اهل روسری نیستیم و دست دادن زن و مرد واسمون یک امر فوق العائه عادیه...جشنای مختلط..رقصیدن یا هر چیزی..ببین نمیخوام بگم کی خوبه کی بده..فقط میخوام بگم هر کس فرهنگ خودشو داره..ما تو دوران نامزدی فهمیدیم و جلوی این ازدواج رو گرفتیم..اما شما که ازدواج کردی بذار به عنوان کسی که با فرهنگی مثل فرهنگ همسرت بزرگ شده یه چیزی بهت بگم...تو محیطی که آدما راحت بودن و از روز اول دیدن که مثلا زن و مرد با هم دست میدن یا با هم گپ میزنن یا لباسای راحت میپوشن..اون آدما واسشون عادی میشه این مسائل..یعنی وقتی دست میدن یا یه خانوم با لباس باز میبینن اصلا واسشون مهم نیست و حس خاصی بهشون دست نمیده...پس اصلا اینجوری حساب نکن که همسرت قصدی داره از اینکاراش..اون اقا اینجوری بزرگ شده و اینا از دیدش کاملا عادیه
    اما اینکه میگی اندام دختر خالش اینجوریه..درسته وقتی متاهله نباید بشیه پیشش و گپ صمیمانه بزنه و طولانی مدت..اما شما هر وقت میبینی اینجوریه برو بشین پیششون و تو بحثشون شرکت کن..رو اعتماد بنفستم کار کن و اینو بدون همسر شما مجبور نبوده که با شما ازدواج کنه..حتما مزیتائی داشتی که تو افراد دیگه ندیده...پس سعی کن تو خلوتت چنان شوهرتو به خودت نزدیک کنی که خدای ناکرده حتی فکرشم جائی دیگه نره

  2. کاربر روبرو از پست مفید dokhtare_asemoon تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 16 تیر 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام به همه شما عزیزان
    ممنونم که راهنماییم میکنین
    جرجیس عزیز میشه بگی باید چی کار کنم؟ من که نمیتونم همسرمو از خانوادش دور کنم.تا حدی تونستم از دوستاش دور کنم اما خانوادرو که نمیشه.
    و متاسفاااااااااانه بر اثر اعتقادات غلط خانوادش و به خصوص پدر و مادرش به شدت از دین زده شده و محیط های معنوی رو دوست نداره.(خیلی کم پیش میاد که حاضر شه بریم) یک مدت میرفتیم مشاوره و خوشحال بودم که بلاخره منو شوهرم هم پیشرفتی تو زندگی خواهیم کرد... کلی گشته بودم نزدیک 6ماه دنبال مشاوری میگشتم که ظاهرا مذهبی نباشه اما ادم با اعتقاد و درستی باشه... فکر کردم پیدا کردم اما همسرم دیگه ادامه نداد و باز من موندم که چی کار کنم؟
    وقتی به چند ماه پیش یا سال پیش نگاه میکنم میبینم همسرم روز به روز یا داره فرهنگ خودشو بیشتر بروز میده یا اینکه واقعا داره پایبندی هاش کم میشه

    - - - Updated - - -

    ممنونم دختر آسمانی عزیز.
    بدی من اینه که اینجور مواقع روحیمو از دست میدمو به جای اینکه وارد عمل شمو برم پیش همسرمو تو بحثش با اون خانم شرکت کنم... از محیط دور میشم!! میرم پیش مادرشوهرم کار میکنم تو آشپزخونه...نمیتونم حرف بزنم اون موقع

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    44
    Array
    به نام خدا
    سلام
    زهرا خانم! شاید مطالبی رو که در ذیل به اونها اشاره خواهم کرد مطابقت درستی با زندگی شما و شرایط فعلیتون نداشته باشه ولی شما باید از این منظر هم به زندگیتون نظاره داشته باشید تا بتونید تصمیم بهتری برای زندگیتون بگیرید. (باز هم تاکید میکنم که این حرفام رو خیلی جدی نگیرید ، ولی گوشه ذهنتون بررسیشون کنید ، شاید براتون کمکی باشه.)

    گاهی اختلاف رفتاری و فرهنگی به اشتباه به اختلاف عقیدتی تعبیر میشه! این باعث یک فرض غلط در ذهنمون میشه که همیشه طرف مقابلمون رو با اون عینک نگاه میکنیم و همه حرکاتش رو با اون فرض غلط تحلیل میکنیم و حکم صادر میکنیم.
    اختلاف رفتاری به مرور میتونه کم رنگ بشه و قابل درک! امــــــا اختلاف عقیدتی و دینی عمیق! به این سادگی ها رفع نمیشه. (چرا که ارسال پیامبران از طرف خدا برای تصحیح اشتباهات دینی مردم ، نشاندهنده سختی این کار هست که نیاز به نماینده ویژه خدا داشته!). پس قبل از هر چیز باید دقیقا بدونی که بین شما و همسرتون ، کدوم یک از این اختلافها وجود داره.

    یک مثال میزنم: در بعضی از مناطق کشور اسلامیمون ، رسمی در فرهنگ اون مردم وجود داره که با رسیدن زنی به یک مرد مهمان ، برای ابراز احترام و مهمان نوازی ، زن شونه های اون مرد رو میبوسه. در حالی که مردمان بسیار غیور و مسلمونی هم هستند.
    حرف من در اینجا با درستی یا نادرستی این کار نیست ، بلکه پرسشم اینه که آیا ما باید به اون خانم یا آقا نسبت بد بدیم و از کارشون تعبیر غیر اخلاقی بکنیم؟؟!! و از بودن در کنارشون احساس عذاب داشته باشیم؟؟
    به نظر من نه!
    این کار بسیار اخلاقی هست (ابراز احترام به میهمان) اما با رفتاری به ظاهر نادرست انجام میشه.( بوسیدن شونه نامحرم و تا حدی در آغوش گیری او).
    قطعا اون خانم هم به اجتناب از اختلاط با نامحرم معتقد هست ، اما به شکلی سنتی این رفتار نه چندان زیبا رو انجام میده.(البته از نظر ما نه خودشون!). وقتی ما با چنین نگاهی با این مردمان حشر و نشر میکنیم ، به هیچ وجه احساس بدی نداریم بلکه از صمیمیت و پاکیشون کمال لذت رو هم میبریم.

    این فقط یک مثال بود. منظورم از این مثال توجیه کار شوهرتون نبود ، بلکه منظورم این هست که شما اول باید با همصحبتی در حال آرامش با شوهرتون ، ریشه یابی کنی و ببینی که اینگونه رفتارهای شوهرتون از عدم اعتقاد به اختلاط زن و مرد نشئت مگیره و یا به این معتقد هست ولی در حوزه رفتاری داره اینچنین متفاوت عمل میکنه؟؟!!
    اگر به حفظ حریم نامحرم اعتقاد داره ، زهی سعادت! پس لازمه که با گفتگو و ابراز احساساتتون نسبت به این گونه رفتارها ، ایشان را به رفتار بهتر رهنمون بشید. ولـــــــی اگر قلبا به اینگونه مرزبندیها اعتقاد نداره ، متاسفانه باید بگم که زیاد امیدی به اصلاح رفتارش نداشته باشید. در اینصورت شما باید دست به یک انتخاب بسیار جدی و سخت بزنید:

    1. یا باید خود رو از نظر روحی و اعتقادی آماده ادامه زندگی به مانند حضرت آسیه (زن فرعون) بکنید. و با درایت تلاشهایی هم برای اصلاح و کنترل رفتاری شوهرتان نمایید.
    2. یا باید به خود بقبولانید که شما نیز دچار تغییرات اعتقادی خواهید شد و تا حدی همرنگ شوهرتان خواهید شد.
    3. و یا باید به طور جدی به فکر جدا سازی زندگیتان از همسرتان باشید.


    من ، نتیجه گیری فوق رو فقط برای این مورد خاص نگرفتم ، بلکه با توجه به تمامی نوشته هاتون (و مشکلات رفتاری همسرتون در سایر امور) در تاپیکهای قبلیتون چنین نظری رو ابراز کردم.
    قصدم از گفتن این مطالب ایجاد یاس در شما نیست بلکه گشودن نگاهی همه جانبه به کل رفتارها و مشکلات بین شما و همسرتان را مد نظر داشتم.
    انشاء ا... خاطرتون مکدر نشده باشه و با امید به فضل خدا به تصمیم درستی برسید.
    .
    .
    فذكر إنما أنت مذكر لست عليهم بمسيطر * پس همانا تو (ای پیامبر) یادآورنده هستی و هرگز سیطره و تسلط کاملی بر مردم نداری
    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : دوشنبه 17 تیر 92 در ساعت 11:36

  5. 6 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 26 تیر 92), faghat-KHODA (دوشنبه 17 تیر 92), she (دوشنبه 17 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 17 تیر 92), احسان. (دوشنبه 17 تیر 92), شمیم الزهرا (دوشنبه 17 تیر 92)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام آقای آرام
    خوشحالم که به تایپیک من سر زدید.
    به طور مطلق نمیشه گفت که اختلافات ما ریشه در اعتقاد فقط داره یا فرهنگ.اما تذکر خوبی بود.
    هر کدوم به نوعی و تا حدی اختلاف فرهنگی و عقیدتی داریم که محیط زندگی همسرم خیلی تو دامن زدن به این اختلافات کمک کرده.
    مثلا وقتی ما یک سفر معنوی بدون خانواده ایشون میریم(یک بار با خانوادشون رفتیم و تجربشو دارم) خیلی همسرم با آرامش تر و علاقه مندتر به اون مکانی که رفتیم و عبادتش هستن.منظورم اینه که گاهی یک چیزای خیلی مثبتی ازش میبینم(خیلیییی کم و شاید 6ماه 1بار! اما بازم خدارو شکر) که میفهمم ته قلبش مدل زندگی خانوادشو نمیپسنده و شاید به خاطر همین با اینهمه تفاوت منو انتخاب کرد.
    به همین خاطره که من هیچ وقت به گزینه سوم(جداسازی زندگیمون) فکر نمیکنم.چون همسر من تنها قربانی یک فرهنگ و اعتقاد خانواده بوده اما قلب پاکی داره.

    - - - Updated - - -

    در این موردی که تایپیک زدم حرف شما صدق نمیکنه اما الان یادم اومد دقیقا یکبار همیچین سوتفاهمی پیش اومد برام.
    من اعتماد زیبای همسرم به خودمو به حساب کم بودن غیرتش قبلا میذاشتم و ازین بابت ناراحت بودم اما کم کم فهمیدم همسرم چون خیلی منو قبول داره اصلا به تلفن های من و قرارهای درسیم با آقایون کاری نداره و هیچوقت سوالی نمیپرسه(من برای کارهای دانشگام گاهی پیش میاد که تلفنی و اس ام اسی یا حتی حضوری در دانشگاه با آقایی در ارتباط باشم)
    و این هم ناشی از تفاوت فرهنگ بود که من به اشتباه به حساب تفاوت اعتقادی میذاشتم

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    عزیزم روی این مورد خاص متمرکز نشو. به جاش سعی کن محیط و حشرو نشر زندگیتون رو به سمت معنویات هدایت کنی. اولین قدم در این راه هم می تونه این باشه که سعی کنی اول جذبه های خودت رو برای همسرت زیاد کنی و بیشتر براش دلبری کنی. دوم رفت و امد خانوادگی با دوستان یا اقوامی که از نظر اعتقادی محکمتر هستند رو بیشتر کنی. سوم برای کارهای معنوی ای که در خانه انجام میدی جذبه هایی قرار بدی. مثلا موقع نماز اراسته، خوشبو و ... به نماز بایست و با توجه نماز بخون. برای روزه سعی کن دعای موقع افطار با صدای زیبا بذاری و برای همسرت بر سر سفره دعا کنی. به هر حال فکر می کنم همسرت باید جنبه های زیبای معنویات رو در طول روز با شما ببینه تا لذت معنویات رو درک کنه. در مورد دختر خاله هم اول ارامشتو حفظ کن. گوی سبقت رو در صحبتها به دست بگیر. یعنی سعی کن شما شروع کننده صحبت باشی و بسیار سنگین و موقر در بحث ها شرکت کنی. آرامش داشتن خودش نشانه ایمانه که باعث جذب ادمها به دینداری میشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 18 تیر 92), شمیم الزهرا (دوشنبه 17 تیر 92)

  9. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام شمیم الزهرا

    قبلا نظرم رو برات نوشتم، الان دلم می خواد یکم راحت تر با هم حرف بزنیم. در واقع از همون اولین پست هایی که ازت خوندم، دلم می خواست بیشتر بشناسمت. و فکر می کنم این موقعیت مناسبی باشه. به نظرم از دل همین حرفا، نگاه بهتری به موضوع این تاپیکت هم پیدا کنی.

    دلم می خواد بدونم تو توی زندگیت دنبال چی هستی. منظورم از زندگی، زندگی زناشویی نیست، منظورم این سالهاییه که تو این دنیا هستیم. می خوام اهدافت رو بشناسم. بدونم دنبال چیا هستی.

    دوم اینکه می خوام بدونم کدوم کارهای همسرت هست که تو رو از رسیدن به اون اهداف باز میداره. مثلا دست دادنش؟ نگاه کردنش به نامحرم؟ یا ...؟

    سوم تا چه حد نگاهت به اهدافت هست، و تا چه حد داری همسرت رو نگاه می کنی و تمرکزت روی اونه.

    من معتقدم وقتی می خوایم به یه هدفی برسیم، باوجود اینکه می دونیم لازمه که نگاهمون به اون باشه، بازم هر از گاهی (شاید برای سالها) مبهوت نگاه کردن به چیز دیگه ای می شیم، و از اون غافل می شیم. نظر تو چیه؟

    یه سوال دیگه هم دارم. چرا این نام کاربری رو انتخاب کردی؟ هدف خاصی داشتی؟ قراره اثر خاصی روت بذاره؟ یا صرفا چون قشنگه؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  10. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (دوشنبه 17 تیر 92)

  11. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها
    سلام شمیم الزهرا

    سلام میشل جان

    دلم می خواد بدونم تو توی زندگیت دنبال چی هستی. منظورم از زندگی، زندگی زناشویی نیست، منظورم این سالهاییه که تو این دنیا هستیم. می خوام اهدافت رو بشناسم. بدونم دنبال چیا هستی.

    من تو زندگیم دنبال رشدم.هرجا که حس کنم دارم متوقف میشم آزار میبینم.
    برای من مهم اینه که آخر کار چی میشه.برای همین هیچوقت دید جدایی رو به زندگیم نداشتم چون میبینم که این چالش های زندگیم داره منو محکمتر میکنه پس ادامه میدم با این هد
    ف...

    دوم اینکه می خوام بدونم کدوم کارهای همسرت هست که تو رو از رسیدن به اون اهداف باز میداره. مثلا دست دادنش؟ نگاه کردنش به نامحرم؟ یا ...؟


    ما تو محیط زندگی میکنیمو تاثیر میگیریم.همنشین ما روی ما تاثیر میذاره.وقتی به قول شما اهدافت از همنشینت دوره آزار میبینی.البته الان شاید خیلی کم به این شکل باشه.چون مثال های شما شامل اینی که گفتم نمیشه.
    شامل حس زنانه میشه و آزار روحی که ناخوداگاه از دوری نظراتمون میبینم

    سوم تا چه حد نگاهت به اهدافت هست، و تا چه حد داری همسرت رو نگاه می کنی و تمرکزت روی اونه.

    اینو واقعا نمیدونم خودم! سعی میکنم روی هدفم باشه اما خیلی اوقات همسرمو بهانه میکنم

    من معتقدم وقتی می خوایم به یه هدفی برسیم، باوجود اینکه می دونیم لازمه که نگاهمون به اون باشه، بازم هر از گاهی (شاید برای سالها) مبهوت نگاه کردن به چیز دیگه ای می شیم، و از اون غافل می شیم. نظر تو چیه؟

    قطعا درسته . این دقیقا کاریه که شیطون تو زندگی همه انجام میده

    یه سوال دیگه هم دارم. چرا این نام کاربری رو انتخاب کردی؟ هدف خاصی داشتی؟ قراره اثر خاصی روت بذاره؟ یا صرفا چون قشنگه؟
    حس خوبی ندارم که بخوام بگم.
    ولی شاید نگفتنمو حمل بر بی ادبی کنین.
    من خیلی حضرت زهرا رو دوست دارم و دوست داشتم که اسمم زهرا میبود .اما این اسم که به معنی بوی خوش حضرت زهراست میدونم ربطی به برداشت من نداره اما منو یاد حضرت مهدی میندازه و میدونم که حضرت زهرا به شدت ایشونو دوست داشتن.برای همین ترکیب این اسم به شکل شمیم الزهرا برام خیلی زیباست.

    - - - Updated - - -

    یک مطلب دیگه در باره خودم اینه که من سریع واکنش نشون میدمو سریع هم خنثی میشم.
    مثلا من وقتی که همسرم با دختر خالش دست داد درسته که به روش اصلا نیاوردم اما شب که خوابید تا دیروقت گریه کردمو این تایپیکو با اشک نوشتم.
    اما کم کم چند روز که گذشت آروم شدم.الان خیلی کم ناراحتم.البته همسرم رفتارش نسبت به اون روزای اولی که دختر خالش اومد تغییر کرد یعنی سنگینتر شد.اما به هرحال نمیدونم چرا اینطوریم.

  12. 4 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 26 تیر 92), faghat-KHODA (دوشنبه 17 تیر 92), roze sepid (سه شنبه 18 تیر 92), گیسو کمند (شنبه 25 بهمن 93)

  13. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    من حرف تازه ای برای گفتن ندارم متاسفانه.ولی نمیدونم چرا حس کردم شما جوابی رو که راهتون رو روشن کنه(یا لااقل بهتون ارامشی هر چند اندک بده)رو تا حالا دریافت نکردید.(شاید فقط حس من باشه).

    در جایی گفتید که یه بار همسرتون رو به مشاوره بردید.پس ایشون از اون دست ادمهایی هستن که از رفتن پیش مشاور ابایی ندارن.دوباره راضیشون کنید که برید پیش مشاور.لازم هم نیست مستقیما رفتارهای ایشون رو علت این مشاوره معرفی کنید.مثلا غیر مستقیم بگید که "من چندی است که احساس خوبی ندارم و نگرانم و خوب است به یک مشاور رجوع کنیم".

    در ضمن پست اول میشل هم خیلی خوب بود.

    اما چیزی که به ذهن بنده میرسه اینه که شما با توجه به اینکه به جدایی فکر نمی کنید(خیلی از این بابت خوشحالم که به فکر ساختن زندگیتون هستید)باید سعی کنید تحملتون رو بالا ببرید.دوست ندارم بگم حالا که شما خیلی نمیتونید رو شوهرتون خیلی اثر گذار باشید(با توجه به رشد شخصیتی و مسائلی که خودتان حتما واقفید)روی خودتون و تغییر اعتقاداتتان کار کنید.چون به نظر من اعتقادات شما ارزشمند هستند.تغییر دادن ارزشها کار اشتباهی است.

    اما قطعا میتوانید روی تحملتون کار کنید.میتونید روی افکارتون تسلط بیشتری داشته باشید.میتونید در این مواقع شوهرتون رو زیر ذره بین نگیرید.میتونید فاجعه سازی نکنید.شما به جای صرف اینهمه انرژی جهت حرص و جوش خوردن،میتونید اون رو در زمان تنهاییتون با ایشون و بصورت محبت خرج کنید.

    کاملا واقف هستم که تا در شرایط شما نباشم نمیتونم درک درستی از شرایط شما داشته باشم.پس اگر اشتباهی در بخشی از نوشته ام بود به بزرگواری خودتان ببخشید.

    در ضمن خیلی منطق زیبایی بابت اسمتون دارید.ان شاءالله خودشون کمکتون می کنن.

    فقط خدا

  14. 2 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    roze sepid (سه شنبه 18 تیر 92), شمیم الزهرا (دوشنبه 17 تیر 92)

  15. #19
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 03 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mylife نمایش پست ها
    سلام عزيزم
    من معتقدم مردا اگه چشم ودل سير باشن به سمت خطا نميرند اگه از اين مورد خاطرت جمعه فكر بد نكن
    فايل هاي دكتر فرهنگو بگوش
    با سلام و احترام
    بنده طی عمرم هنوز مردی ندیده ا م که چشم و دلش برای همیشه ا زمسائل جنسی سیر شده باشه...
    حرفهای قشنگ را میشه زد. اما این حرفها در واقعیت وجود ندارد.

    غریزه اشباع و سیری اش مقطعی هست.
    الان غذا خوردی بی میلی، یه چند ساعت صبر کن تا گرسنگی را دوباره ببینی.
    در مورد غریزه جنسی هم همین طور هست اما یه فرقی می کنه.
    اگر مردی از غریزه جنسی اشباع شود و چند ساعتی بی میل باشد ، می تواند با تنوع و دسترسی به فردی دیگر خیلی سریع (در همان لحظه ) دوباره گرسنگی جنسی را تجربه کنه.
    به خاطر همین هست که در آدمی علاوه بر غریزه(که عامل درونی خواستن هست)، مشوق ها هم بسیار بسیار نقش دارند(یعنی محرکات بیرونی)




    اما شمیم الزهرا گرامی
    در اینگونه موارد به جای خود خوری، باید رک و مودبانه و قاطعیت از احساسات آزارنده خودتون با همسرتون صحبت کنید.البته بدون درگیری، دعوا و ....
    به او بگویید که برای آرامش شما تلاش کند و مرزها را رعایت کند. به ایشون بگو خانمهایی مثل دختر خاله اش که اینطور هستند. جزء فرهنگشان اینست و فرقی بین زن و شوهر در دست دادن با جنس مخالف نیست.. در حالیکه در فرهنگ مسلمانان همانطور که شما می دانید نه شوهر باید ارتباط لمسی با خانم داشته باشد و نه خانمش می تواند با مردی دست دهد.
    لذا این غیرت دو طرف نسبت به محرمات باعث حفظ کیان خانواده و انحصار گرم آن باشد.

    نحوه صحبت کردن خیلی مهم هست.
    اگر او بازهم تکرار کرد
    نباید به هم بریزید. باز هم مودبانه و بانوازش و گرم اما قاطع به او بگویید باز هم شما آزار دیده اید و تحت فشار هستید.

    اینگونه کارها ضربه ای نیست. بلکه باید آرام آرام انجام شود

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  16. 13 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 26 تیر 92), del (سه شنبه 18 تیر 92), faghat-KHODA (سه شنبه 18 تیر 92), mercedes62 (دوشنبه 24 تیر 92), roze sepid (سه شنبه 18 تیر 92), saraamini (سه شنبه 18 تیر 92), she (سه شنبه 18 تیر 92), sookoot (سه شنبه 18 تیر 92), taraneh89 (سه شنبه 18 تیر 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 02 مرداد 92), بی نهایت (سه شنبه 18 تیر 92), بهار.زندگی (سه شنبه 18 تیر 92), شمیم الزهرا (سه شنبه 18 تیر 92)

  17. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام واقعا ممنونم از جناب مدیر همدردی که به تایپیک من سر زدید.
    متاسفانه من نمیتونم حرفمو به همسرم تو اکثر موارد بگم.
    برام عادت شده وقتی ازش ناراحت میشم بریزم تو خودمو بعد از کلی گریه و... کم کم با این کار همسرم کنار بیام.اما بروز ندم.که خیلی اشتباهه
    حرفاتون خیلی زیبا بود باز هم ممنونم

    فقط خدای عزیز واقعا حرف درستی زدید.من باید تحملمو ببرم بالا که با هر موردی به هم نریزم.
    گرچه نمیدونم چطوری باید تحملمو ببرم بالا.
    بازم ممنونم از پستتون

  18. کاربر روبرو از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (سه شنبه 18 تیر 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.