به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    دستش که خالی بود؛اما وقتی پول دستش اومد بازم نبردم دکتر؛زندگی بدون احساس خیلی سخته؛

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    توزندگی مشترک وقتی یکی من شداون یکی بایدنیم من بشه،غرورتوزندگی مشترک جایی نداره نترس غرورت نمیشکنه که هیچ عزیزترهم میشی دیگه
    شایدیه سری مشکلات دیگه هم داره که نمیتونه بگه چون اقایون مثل ماخانمهانیستندکه وقتی مشکلی دارندبه اینواون بگندسعی میکنندخودشون حلش کنندوبرای همین بدخلق میشندونیازبه تنهایی دارند

  3. 2 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 16 تیر 92), tamanaye man (سه شنبه 04 تیر 92)

  4. #13
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همسرت به هردلیلی که برای خودش داشته رفته بیمارستان پیش بیمار مونده ، وقتی خسته برگشته خونه نشستی و غر غر کردی ، بعد زدی گلدون رو با عصبانیت شکستی حالا هم همش گریه میکنی
    میخوای که همسرت بهت توجه کنه ؟ من میفهمم ولی عزیزم این راهش نیست
    مردا خیلی بدشون میاد که یک زن عصبانی بشه و به خصوص بخواد عصبانیتش رو این طوری نشون بده .
    بعد از گریه هم خیلی بدشون میاد . دیگه گریه نکن ، هرچه صبوری کنی بیشتر عزیزتر میشی
    یکم لطافت زنونه داشته باش . وقتی عصبانی شدی چرا به گلدون لگد زدی ؟ قبول کن که هم کارت خوب نبوده هم به پات صدمه زدی ، میدونم الان پشیمون هستی ، ولی چه فایده ؟ باید تمرین کنی که موقع عصبانیت خودت رو کنترل کنی
    الان هم اگر گریه رو بزاری کنار و با ناز و بغض و خیلی مظلوم به همسرت بگی که میشه من رو ببری دکتر ؟ اون هم تو رو میبره ، ممکنه اولش بگه نه ولی تو فقط سکوت کن و هیچی دیگه نگو حتی اگر زورت بگیره ،ولی با گریه و زاری و شلوغ کردن کار رو بدتر میکنی .

    حق با تو هست ولی راه رو داری اشتباه میری و اینجوری به چیزایی که میخوای نمیرسی

  5. 2 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 16 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    لطفا دکتر رو حتما برو. اصلا در شرایط حاضر از فکر رابطه با همسرت بیا بیرون و به فکر خودت و سلامتیت باش. بیماری و سلامتی جسمی رو دست کم نگیر. امروز رو نگاه نکن که زیاد درد نمی کنه و مشکل عمیقی به نظر نمیرسه، بدون هر چی بگذره بدتر میشه و رشد می کنه

    از خودم برات میگم تازه پسر هم هستم
    5 سال پیش سال 87 رفتم کوه خیلی عادی مثل بقیه. پام پیچ خورد. به اصرار زیاد پدرم رفتم دکتر و عکس گرفتم و دکتر هم گفت چیز خاصی نیست فقط مقداری دارو و پماد برام نوشت گفت استفاده شون کنم. من خسیس بازیم اومد گفتم خودش خوب میشه دیگه چرا خرج اضافه بکنم. بعد از اون و در تمام این مدت من دیگه مچ پام کاملا آمده پیچ خوردنه. هر چند ماه یه ماه اتفاقی می دوم یا موقع راه رفتن حواسم نیست یه مرتبه همون پام پیچ می خوره و درد شدید و تا چند روزم میمونه. تا آخر عمرم فکر می کنم این مشکل رو دیگه خواهم داشت
    پس لطفا بیماری و مشکلات جسمی رو دست کم نگیرید. خدا رو شکر هم شما الان مشکل لاعلاج و وخیم که خرج زیادی هم دستتون بذاره ندارید. یه مقداری اندکی هزینه کنید برید دکتر اما بعدش خیالتون راحته مشکلتون دیگه حل شده و دیگه همراهتون رشد نمی کنه

    شاید زندگی مشترکی خوبی نداشته باشید ، آرامش و تفریح و زندگی مجلل نداشته باشید. اما یه سلامتی دارید که خیلی باارزشه، پس بیشتر بهش اهمیت بدید

  7. 3 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 05 تیر 92), shapoor (چهارشنبه 05 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا وقتي خودت به خودت اهميت ندي نبايد توقع داشته باشي شوهرت بهت اهميت بده.قدر خودتو بدون .

  9. 3 کاربر از پست مفید khoshkhabar تشکرکرده اند .

    یکی مثل شما (چهارشنبه 12 تیر 92), سان آی (چهارشنبه 12 تیر 92), شارلوت (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 مهر 92 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    790
    سطح
    14
    Points: 790, Level: 14
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 82 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نظرم با بقیه فرق می کنه وقتی دوسش نداری چرا باهاش ادامه می دی کارت اشتباه بود که به گلدان لگد زدی ولی ببخشید قصد توهین ندارم مگه شوهرت انسان نیست چطور دلش به رحم نیومد که برسوندت دکتر یا خودت چرا نرفتی اصلا چرا از خودت مایه می زاری غذا درست نمی کردی می گفتی برو از بین بگیر این وضعه منه چرا خودتو دست کم می گیری که اون با این مدل مهمون دعوت کردن اذیتت کنه چرا؟ فامیلاش هر کی می خواد باشه وقتی پات زخمی شده دلیلی نداشت از جونت مایه بزاری مثلا چیکار می توسنت بکنه نهایتش داد و بیداد همین یه ذره لطفا خانم ها درک کنن چقدر صبوری؟مگه از سنگ درست شدیم من شخصا نمی تونم با این جور مردا کنار بیام ولی شما رو نمی دونم.....

  11. 2 کاربر از پست مفید سان آی تشکرکرده اند .

    ساحل75 (چهارشنبه 12 تیر 92), شارلوت (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 شهریور 92 [ 22:38]
    تاریخ عضویت
    1391-10-01
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    783
    سطح
    14
    Points: 783, Level: 14
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 264 در 100 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام شارلوت عزیز.ایشالا که خوب باشی.شما هنوز خونه خواهرشوهرتون هستین؟
    شارلوت جان،واقعا خیلی سخته که انتظار توجه و محبت از شریک زندگی داشته باشی و طرف مقابل نتونه برآورده کنه.من مجردم و شاید نتونم مث بقیه درست راهنمایی کنم اما اینکه دوستان میگن چون خسته است باید مراعاتش کنید به نظر من جندان درست نیست.یعنی این آقا تا زمانی که شرایط کاریش اینطوریه باید این رفتار را نشون بده؟خیلیا هستن که شرایطشون بدتره و این رفتار را ندارن.اما اگر شوهرتون اهل کار کردن نباشه و دنبال کارای راحت باشه مطمئنا از شرایط موجود ناراضیه.اینکه به خودتون صدمه زدید و منتظر محبت همسر برای بردن به دکتر اشتباه است.شما باید باید باید پیش از هر چیز به فکر خودت باشی و به خودت برسی و حتی اگه شوهرت تحویلت نگیره.ببینید شما باید به خودت برسی نه بخاطر شوهرت که بخاطر خودت.
    دیگه اینکه من فکر میکنم شما هردو در رابطه با هم مشکل دارین.شارلوت عزیز کمی باخودت خلوت کن و منطقی باش و ببین چقد شوهرتو میخوای و چقد از رفتارها ی شوهرت برای تو دوستداشتینه و چه کارهایی عذاب اور.و در مقابل فک کن ببین شوهرت در مقابل کدوم رفتارات بیشتر واکنش میده ؟
    بذار کمی هردو آرومتر بشین .بعد بشین با شوهرت حرف بزن و ازش بخواه باهات حرف بزنه و بگه چی عذابش میده.خیلی موقعا رفتار ما تجلی فشارهایی ست که طرف مقابل دلیلش نیست اما ما یاد نگرفتیم درست با این فشار عصبی مواجه بشیم و بدنبال بهانه برای تخلیه هیجانی هستیم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید یکی مثل شما تشکرکرده است .

    شارلوت (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    منم با نظز سان آی و یکی مثل شما موافقم . دلیل نمیشه چون مردا توی کارشون یا مسائل مالی مشکل پیدا میکنن هر جوری دلشون میخواد رفتار کنن و زنا هم هیچی نگن . مگه اون دختر بدبخت چه گناهی کرده که آرامش خونه پدریش رو از خودش گرفته و حالا باید اینجوری عذاب بکشه؟

    بعضی وقتا باید مردا رو تنبیه کرد . واقعا همین صبر و حوصله و حرف نزدنای ما اونارو اینجوری میکنه که هر جوری میخوان حرف بزنن و رفتار کنن اما کسی حق نداره مقابلشون بایسته

    تا کی ظلم و خفت و خواری؟:D اصن باید یه انجمن حمایت از زنای درد کشیده تشکیل بدیم;)

  15. 2 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    سان آی (سه شنبه 25 تیر 92), شارلوت (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام دوستان
    من همچنان دارم باهاش میسازم.هیچ جیز تغییر نکرده.همچنان بی توجه و بداخلاقه و اگه یک یا دو کلمه در طول روز باهام حرف بزنه کلی منت سرم میزاره
    دارم تحمل میکنم و دیگه حتی یک ذره دوسش ندارم.خودش هم متوجه شده و مدام میگه خیلی وقته دیگه بغلم نمیکنی و نمیبوسی منو و ازم فرار میکنی
    مهم نیست دیگه هیچی

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 مرداد 92 [ 18:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-26
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    756
    سطح
    14
    Points: 756, Level: 14
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    232

    تشکرشده 239 در 79 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شارلوت عزیز
    به نظر میرسه همین که شما میگید "همسرم به من احساس نداره" رو همسرتون قبل از شما در مورد خودتون متوجه شدن

    نقل قول نوشته اصلی توسط شارلوت نمایش پست ها
    خودش هم متوجه شده و مدام میگه خیلی وقته دیگه بغلم نمیکنی و نمیبوسی منو و ازم فرار میکنی
    علت بی توجهی ایشون رفتارای سرد شما بوده که ایشونو سرد کرده
    همسرتونو درک کنید، ایشونم همین احساس شمارو داشتند و با خودشون همین فکرای الآن شمارو کردن که کار به اینجا کشیده
    اگه همینطوری ادامه بدید، همسرتون بگن شارلوت به من سرده پس منم بی توجه میشم و شما هم بگید همسرم بی توجهه پس منم هیچی برام مهم نیست، زندگیتون روز به روز بدتر و سخت تر میشه
    رویه تونو عوض کنید
    شروع کنید به محبت، تا ایشون متوجه تغییر رفتار شما بشن و رفتارشونو عوض کنن

    از اول با بغل کردن شروع نکنید،که اون برخوردو ببینید
    با لبخند شروع کنید، هر وقت نگاهشون می کنید لبخند بزنید، کنارشون بخوابید، تو خونه ازشون پذیرایی کنید، چای و ...

    ممکنه طول بکشه، ممکنه بی توجهی ببینید و عصبانی بشید اما مطمئن باشید اگه ادامه بدید ایشونم کم کم نرم میشن

    اینم در نظر بگیرید که نحوه محبت کردن شما که خانوم هستید با همسرتون فرق داره
    ایشون محبتشونو تو عمل نشون میدن، با کار سخت، با خیلی چیزای دیگه که اگه تو رفتارای اول ازدواجتون فکر کنید متوجه میشید
    الآنم شرایطشون سخته و تو فشار هستن و بیشتر از هر وقت دیگه ای نیازمند محبت شما هستن
    محیط خونه رو شاد و جذاب کنید براشون تا بعد از یه کار سخت، با عشق به خونه ای که شما خانومش هستید بیان
    ممکنه بخاطر شرایط سختشون و محبت ندیدن از شما، یکم دیرتر نرم بشن، ولی مطمئن باشید ایشونم الآن تشنه محبت شما هستن

    یادتون باشه خودتون بی توجهی کردید که باعث بی توجهی ایشون شدید...پس الآنم خودتون محبت کنید تا محبت ببینید
    وقتی کمتر سزاوارم، به من مهر بورز، آخر آن زمان نیازمندترم
    ویرایش توسط زنده دل : چهارشنبه 09 مرداد 92 در ساعت 14:32


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.