به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 72

موضوع: عشق اجباری

  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    غرورم شکسته. مهمتر از اون دلم.
    دلم از همه شکسته. اون، خانواده ام، دوست و آشنا. حتی خدا....

    بی تابیمو درک نمیکنه بفهمه دوسش دارم؟

    تو این حال جسمی هر روز واسش صبحانه و شام آماده میکنم، خونه رو مرتب میکنم، لباساشو میشورم و اتو میزنم. انقدر شعور نداره که منظورمو بفهمه؟

    اون چیکار میکنه؟ غذا رو خودش آماده میکنه؟ لباسی که شستم اتو زدم از نو میشوره و اتو میزنه... یعنی چی؟ میترسه نمک گیر شه ؟

    علنا هم گفتم تو عصبانیت یه حرفی زدم. اتفاقا چون طلاق نمیخوام این کارارو میکنه.
    ویرایش توسط sokut : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 04:38

  2. کاربر روبرو از پست مفید sokut تشکرکرده است .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    25
    Array
    من كه ميگم يه روز باهاش بشين حرف بزن هرجورى كه شده به هر حال اينم يه مشكل خوب ميتونى حلش كنى
    بهش بگو دوستش دارى بالاخره اونم از لجبازيش دست برميداره يه سؤتفاهم شده بايد براش مسئله رو روشن كنى.

  4. 2 کاربر از پست مفید هم صحبت تشکرکرده اند .

    sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی همصحبت. امتحان کردم، مهلت نمیده. عصبی تر میشه.

    فکر کردم برم همه چیز رو به همه بگم و خودمو راحت کنم. وقتی بهش ثابت شه عمدی نبوده دیگه کوتاه نمیام. اما میترسم یه قشقرق تازه به پا شه.

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سكوت عزيز نگران نباش همه چيز درست ميشه فقط بايد صبر داشته باشى شما كه ميگى چون حدسش ثابت نشده تو يه خونه ايد پس بدون هنوز راهى براى آشتى كردن هست.
    تا وقت دادگاه چقدر مونده؟
    اگه هنوز وقت دارى يه مدت چيزى نگو بذار تو خودش باشه تا آروم بشه به خانوادت هم از طلاق چيزى نگو تا قطعى نشده .

  7. 3 کاربر از پست مفید هم صحبت تشکرکرده اند .

    shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    این که نمیشه اگه واقعا دوسش داری بعد از این که ثابت شد بهش که سقط عمدی نبوده دیگه با هم خوب حرف بزنید و تلافی نکن
    اگه میخوای زندگی کنی درست و حسابی زندگی کن
    همش یکیتون به فکر تلافی هست این کارو فراموش کنید و با بخشش ادامه بدید
    اگر هم واقعا فکرت جدایی هست که من فکر نمیکنم این باشه الان
    شرایطش مهیاست

    ولی یک صحبت مفصل باید با هم داشته باشین

  9. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام دوست عزیز،
    شما هنوز می تونی زندگیتو با این اقا درست کنی پس تمام تلاشتو بکن که بعداً پشیمون نشی. به نظر من هم تا دادگاه صبر کن بذار ازت رفع اتهام بشه بعد بشین باهاش صحبت کن، به نظرم اونم هنوز شمارو دوست داره ولی اگر ۱ درصد باز هم حاضرنشد حرفاتو گوش کنه از برگشتن پیش خانوادت نترس، به قول خودت فقط ۱۸سالت بوده و اشتباه کردی حالاهم پشیمونی، حتماً پدرت کمکت می کنه.
    ایشالا که همه چیز همون طوری بشه که می خوای.

  11. 3 کاربر از پست مفید shapoor تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مهر 92 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    382
    سطح
    7
    Points: 382, Level: 7
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    48

    تشکرشده 69 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. روز بخیر.
    میدونید عقده ای شدم بچه ها. هر کی از راه میرسه عصبانیتشو سر من خالی میکنه. تنهای تنهام. هیچکس دور و برم نیست. پدرم و داداشام معمولا ایران نیستند و حرف نمیفهمند. فقط دعوا و عرض قدرت بلدند. مادرم اینجاست که خیلی نگران میشه و دیوونه میشه. خواهرم هم ازدواج کرده ایران نیست، میترسم تو تنهایی غصه بخوره. اینه که به همشون گفتم حالم خوبه و خوشبختم و واسم کم نمیزاره، پدرمم که اصلا باهام حرف نمیزنه.

    فکر کردم این بچه باعث میشه دل همه نرم شه و کوتاه بیان. اما...

    میگین کوتاه بیام. 2 هفته گذشته و 2 هفته دیگه باید با اتهام توی این خونه لعنتی زندگی کنم. انگار نه انگار که بچه منم مرده. 4، 5 ماه حسش کردم. حرکتشو، ضربان قلبشو درک کردم. اون چی؟ اصلا میدونه پدر یعنی چی که حالا واسه من ژست پدر گونه گرفته؟

    انگار نه انگار 4 سال پیش منو، یه دختر بی گناه رو از خانواده اش ، از پدرش دور کرد. حالا واسه 4 ماه بچه ای که ندیدتش، لمسش هم نکرده میگه من پدرم.

    گاهی فکر میکنم بهانشه. میخواد ازم خلاص شه دنبال بهونه است.
    همه جور فکری صبح تا شب میاد به ذهنم. خیلی تحت فشارم. خیلی....

    2 هفته دیگه پیش رو هست. طبق سابقه هم میدونم جلسه دادگاه یک بار و دو بار نیست ک همه چیز زودی تموم شه. خواهش میکنم، خواهش میکنم شما بگید تو این مدت باید چیکار کنم؟ چه رفتاری داشته باشم؟ :(
    ویرایش توسط sokut : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 13:05

  13. کاربر روبرو از پست مفید sokut تشکرکرده است .

    کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96)

  14. #18
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    توجه ( مهم )

    دوستان عزیز

    چند بار تا حالا پیش اومده که بعضی دوستان به مراجعی توپیده اند وآنالیزها داشته اند که ماجرایت واقعی نیست .

    اینجا یک تالار مشاوره هست ، نه پلیس و گار آگاه بازی . مراجعی که میاد ماجرای زندگیش هرچه باشد یک ماجراست و یک کیس که نیاز به راهنمایی دادن از نظر مشاوره ای دارد و هرگز هم دور از ذهن نیست چنین اتفاقاتی .

    جزء
    خطاهای مشاوره ای هست که فردی چون باور زندگی مراجع برایش سخت باشد اورا به داستانسرایی متهم کند . در مشاوره تجسس و متهم کردن به دروغگویی نداریم .

    راهنمایی دهنده ها لطفاً تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره را بخوانید .

    پست دوستانی که حاوی زیر سئوال بردن و متهم کردن مراجع به داستانسرایی هست حذف شده و در صورت ادامه به این روند با هرمراجعی . افراد خاطی ابتدا اخطار دریافت نموده و در صورت ادامه حساب کاربریشان مسدود می شود

    این تذکر بسیار جدی هست


    .





  15. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), del (پنجشنبه 06 تیر 92), shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), بی دل (دوشنبه 03 تیر 92), شمیم الزهرا (پنجشنبه 06 تیر 92)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    45
    Array
    به نام خدا
    سلام
    خواهر خوبم sokut مهربان!
    با خوندن اولین پستی که نوشتی نمیدونم چرا عمیقا احساس کردم با تک تک لحظات زندگیتون همراه بودم!!؟؟ با شرایط شما و همسرتون و پدرتون.
    به نظر من تابلوی زندگیتون از اون نقاشی های محشر خداست برای زندگی بنده هاش! از اونهایی که اگر با عینک درست ببینیش تماما خیر داشته. اول برای پدرت بعد برای شوهرت و بعد هم برای تو خواهر دل پاک!
    .
    اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
    .
    آره خانم گل و مهربون! دقیقا تو مصداق همین بیت شعر بالایی. در ادامه خواهم گفت چگونه؟
    .
    1- "خودتو به خانواده من نچسبون. تو بی خانواده رو چه به خانواده ی من." این جمله پدرت یعنی شکستن دل یک انسان (که یتیم و بی پدر هم شده). این در دستگاه عدل الهی یعنی شروع شمارش معکوس زمان برای پدرت -یا انتخاب راه توبه و جبران یا انتظار گوشمالی سنگین توی زندگی از طرف خدا. اگر پدرت چشمش رو باز کنه باید اینو ببینه و بفهمه که زمین خوردنش در تجارتش همون گوشمالی اول خدا بوده که باید درس میگرفته.
    .
    2- اطمینان قلبی دارم که در اون لحظاتی که امیر (که تو رو ندیده بوده) پیشنهاد ازدواج با تو رو به پدرت بعنوان روش تسویه حساب با پدرت مطرح کرده ، تک تک سلولهای زبان و مغزش سرباز بی چون و چرای خدا بودند که خدا به وسیله اونها خواسته شما رو رنگ اصلی بوم نقاشیش قرار بده! و با این پیشنهاد از دهان امیر ، راه جدیدی رو برای آینده زندگیت ترسیم کنه!
    ببین اگر امیر اهل تسویه حساب بود ، مطمئن باش با هزار بلایی که میتونست سرت بیاره ، تو و پدرت رو از زندگی سیر کنه ولی کاملا واضحه که این کار رو نکرده. بلکه به نظر من اون به تدریج رگه های عشقت تو وجودش ریشه کرده ، فقط چون موضوع پدرت این وسط مطرح بوده ، کمی این عشق رو با رفتارهای غیر عادی مواجه کرده.
    مطمئن باش با شرایط شما و خانوادت ، یقین بدون اگر ازدواجت طبق روال مرسوم اتفاق میوفتاد، با درصد بسیار بالایی شوهری میداشتی که عمده حواسش به مال پدرت میبود و تو هرگز فرصت تجربه عشق انسانی و پاک رو پیدا نمی کردی. شک نکن!
    .
    3- "یک بار از پشت سرش حس کردم توی لپ تاپش عکس دختری دیدم. ... در تعجبم عکس های خودم بود که ناخودآگاه ازم گرفته بود. " ببین خواهرم! من بعنوان یک مرد از خوندن این جملات چیزی به ذهنم نمیاد به جز : "وجود عشق سوزان امیر به sokut" ! قدر این عشق پنهان و تازه جوانه زده رو بدون. اکثر دوستان اینجا و خارج اینجا در حسرت همین قلقلکهای عشقی مخفی دل همسرشون هستند.
    .
    4- "امیر که از کارش پشیمون بود میگفت من به تو و خانواده ات بدی کردم برگرد پیش پدرت." این یعنی شوهرت خیلی مردِ و خیلی لوطی. تو این زمونه کم از این آدمها پیدا میشند.
    .
    5- از چیزایی که تو نوشته هاتون از امیر به ذهن میاد. حرارت عشق پدر شدن توش خیلی شعله وره و به نظر من رفتاراش بعد از سقط بچه برای مردی با این روحیات کاملا طبیعی هست. فکر نکن که داره نقش بازی میکنه بلکه تو باید با اون همدردی کنی و بهش بگی که :ناراحتی و علاقت رو به بچمون درک میکنم. و با آرامش بگی که من خودم هم از تو بدترم و حالم دسته کمی از تو نداره. ولی آینده جلومون هست و میتونم لذت پدر شدن رو با تمام وجودم برات هدیه بدم. و از تو میخوام که یک فرصتی به خودت و خودم برای درک لذت پدر و مادر شدن بدی.
    .
    6- ای sokut پر از صدا! اینو به شما بگم که نگران حرف و عکس العمل پدر واطرافیان نباش. تو رو خدایی داره راهبریت میکنه که قدرت بیکرانه حتما تمام و کمال دوست داره و هوات رو داره. اینو بدون که پدری که برای رفع تنشهای مالیش تصمیم به استفاده از روح و جسم دخترش گرفته اونقدر جای نگرانی شما رو نداره ، به زندگی با شوهر خوبت بچسب که به نظر روند اتفاقات نشون میده که : خواست خدا هم همینه.
    .
    7- سن امیر رو نگفتی ، ولی اینو بدون که قطعا بسیاری از مسائل ریزی که در روابط بینتون نوشتی و به نظرت بزرگ اومده ، به خاطر کمی سنت هست و طبیعی هستش، گذر زمان و کسب تجربه و استفاده از مشاوره خوب دیگران در آینده ، همه اینها رو حل خواهد کرد نگران نباش.
    .
    این عید نیمه شعبان وقت بسیار خوبی برای ابراز علاقت به شوهرت هست برو با هاش عاشقانه حرف بزن. برای خواهر گلم بهترین ها رو آرزو دارم.
    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 15:20

  17. 8 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 03 تیر 92), del (پنجشنبه 06 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), tamanaye man (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), افتابگردون (جمعه 09 خرداد 93), بی دل (دوشنبه 03 تیر 92), شمیم الزهرا (پنجشنبه 06 تیر 92)

  18. #20
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array



    sokut عزیز


    به تالار همدردی خوش آمدی





    می تونم درک کنم در چه وضعیتی هستی و احساس بلاتکلیفی چقدر اذیتت میکنه . فقط خواهش می کنم به نکاتی که میگم به خوبی دقت کن و راهکارهایی که داده میشه را با هوشمندی و خلاقیت به کار بگیر .زندگی شما پتانسیل بالایی برای حفظ و بازسازی و جاری شدن عشق دارد ، اگر شما به مشاوره به خوبی توجه کرده و روی ضعفهای خود متمرکزشده و کار کنید و راهکارها در رابطه با همسر را به خوبی به اجرا دربیارید .


    1 - شما در موقعیتهای حساس تصمیمات لحظه ای و بدون توجه به جوانب و عواقب می گیرید و با نوعی لج بازی احساسی و فداکارانه یا واکنش وارونه ای روی آن پافشاری می کنید (پذیرفتن ازدواج با همسرت علیرغم رضایت پدر ، اصرار به طلاق با اینکه همسرت علاقه اش را آشکار کرده و مایل به زندگی بود و ادامه دادن این اصرار حتی بعد از متوجه بارداری شدن و ... مرتب یادآروی آنکه سر حرفتون هستید و ....... از نمونه مصداقهای این ضعفی که گفته شد هست که از بیان ماجرای زندگیتون استخراج شده ) اگر خود به روحیه و روند زندگیتون در برهه های مختلف از دوران مجردی گرفته تا متأهلی
    بنگیرید و بررسی کنید ، اینرا بیشتر پی خواهید برد .


    2 - صبر و ایثار گری شما ستودنی هست ، اما درست موقعی که می خواهد ثمر دهد حاصل زحمت خود را با یک ندانم کاری یا بنا به بند اول که گفتم خراب می کنید .

    3 - وضعیت کنونی را خود شما در به بار آمدنش بیشتر دخیل بوده ای و خود شما هم می توانی درستش کنی اگر مراقب دو نکته اول و دوم که به شما گفتم باشید و دقت کنید که رفتارتون و تصمیماتتون را از این جهت کنترل کرده و مواظبت کنید از پتانسیل صبری که دارید می توانید بهره ببرید .


    به این سه نکته خوب توجه کنید ، خودرا با توجه به آنها واکاوی کنید .

    سپس خود لیستی تهیه کنید و ضعفهای دیگر خود را که در زندگیتون تأثیر گذار بوده و می تواند در این جریان هم باعث از هم پاشیده شدن زندگیتون بشه را در آن قرار دهید .

    به موازات این لیست ،
    لیستی از قوتهای خود و همسرتان تهیه کنید که می توانید با بهره گیری از آن قوتها زندگی خوبی بسازید و داشته باشید .



    عجالتاً آرام باشید و
    نگران دادگاه و طلاق نباشید و تمرکز را بجای آن روی ایفای نقش خودتان به بهترین شکل بگذارید آن هم با بهره گیری از روند مشاوره ای که دریافت می دارید .منتظر لیست شما از قوتهای خودت و همسرت هستم . سپس راهکارهای ان شاء الله مؤثر برای بهبود وضعیت و بازسازی زندگیتان را ارائه خواهم داد













  19. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (دوشنبه 03 تیر 92), asemani (دوشنبه 03 تیر 92), del (پنجشنبه 06 تیر 92), shapoor (دوشنبه 03 تیر 92), sokut (دوشنبه 03 تیر 92), tamanaye man (دوشنبه 03 تیر 92), taraneh89 (دوشنبه 03 تیر 92), کلانتر جو (جمعه 27 بهمن 96), بی دل (دوشنبه 03 تیر 92), داود.ت (پنجشنبه 06 تیر 92)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.