به نام خدا
سلام
خواهر خوبم sokut مهربان!
با خوندن اولین پستی که نوشتی نمیدونم چرا عمیقا احساس کردم با تک تک لحظات زندگیتون همراه بودم!!؟؟ با شرایط شما و همسرتون و پدرتون.
به نظر من تابلوی زندگیتون از اون نقاشی های محشر خداست برای زندگی بنده هاش! از اونهایی که اگر با عینک درست ببینیش تماما خیر داشته. اول برای پدرت بعد برای شوهرت و بعد هم برای تو خواهر دل پاک!
.
اگر با من نبودش هیچ میلی / چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
.
آره خانم گل و مهربون! دقیقا تو مصداق همین بیت شعر بالایی. در ادامه خواهم گفت چگونه؟
.
1- "خودتو به خانواده من نچسبون. تو بی خانواده رو چه به خانواده ی من." این جمله پدرت یعنی شکستن دل یک انسان (که یتیم و بی پدر هم شده). این در دستگاه عدل الهی یعنی شروع شمارش معکوس زمان برای پدرت -یا انتخاب راه توبه و جبران یا انتظار گوشمالی سنگین توی زندگی از طرف خدا. اگر پدرت چشمش رو باز کنه باید اینو ببینه و بفهمه که زمین خوردنش در تجارتش همون گوشمالی اول خدا بوده که باید درس میگرفته.
.
2- اطمینان قلبی دارم که در اون لحظاتی که امیر (که تو رو ندیده بوده) پیشنهاد ازدواج با تو رو به پدرت بعنوان روش تسویه حساب با پدرت مطرح کرده ، تک تک سلولهای زبان و مغزش سرباز بی چون و چرای خدا بودند که خدا به وسیله اونها خواسته شما رو رنگ اصلی بوم نقاشیش قرار بده! و با این پیشنهاد از دهان امیر ، راه جدیدی رو برای آینده زندگیت ترسیم کنه!
ببین اگر امیر اهل تسویه حساب بود ، مطمئن باش با هزار بلایی که میتونست سرت بیاره ، تو و پدرت رو از زندگی سیر کنه ولی کاملا واضحه که این کار رو نکرده. بلکه به نظر من اون به تدریج رگه های عشقت تو وجودش ریشه کرده ، فقط چون موضوع پدرت این وسط مطرح بوده ، کمی این عشق رو با رفتارهای غیر عادی مواجه کرده.
مطمئن باش با شرایط شما و خانوادت ، یقین بدون اگر ازدواجت طبق روال مرسوم اتفاق میوفتاد، با درصد بسیار بالایی شوهری میداشتی که عمده حواسش به مال پدرت میبود و تو هرگز فرصت تجربه عشق انسانی و پاک رو پیدا نمی کردی. شک نکن!
.
3- "یک بار از پشت سرش حس کردم توی لپ تاپش عکس دختری دیدم. ... در تعجبم عکس های خودم بود که ناخودآگاه ازم گرفته بود. " ببین خواهرم! من بعنوان یک مرد از خوندن این جملات چیزی به ذهنم نمیاد به جز : "وجود عشق سوزان امیر به sokut" ! قدر این عشق پنهان و تازه جوانه زده رو بدون. اکثر دوستان اینجا و خارج اینجا در حسرت همین قلقلکهای عشقی مخفی دل همسرشون هستند.
.
4- "امیر که از کارش پشیمون بود میگفت من به تو و خانواده ات بدی کردم برگرد پیش پدرت." این یعنی شوهرت خیلی مردِ و خیلی لوطی. تو این زمونه کم از این آدمها پیدا میشند.
.
5- از چیزایی که تو نوشته هاتون از امیر به ذهن میاد. حرارت عشق پدر شدن توش خیلی شعله وره و به نظر من رفتاراش بعد از سقط بچه برای مردی با این روحیات کاملا طبیعی هست. فکر نکن که داره نقش بازی میکنه بلکه تو باید با اون همدردی کنی و بهش بگی که :ناراحتی و علاقت رو به بچمون درک میکنم. و با آرامش بگی که من خودم هم از تو بدترم و حالم دسته کمی از تو نداره. ولی آینده جلومون هست و میتونم لذت پدر شدن رو با تمام وجودم برات هدیه بدم. و از تو میخوام که یک فرصتی به خودت و خودم برای درک لذت پدر و مادر شدن بدی.
.
6- ای sokut پر از صدا! اینو به شما بگم که نگران حرف و عکس العمل پدر واطرافیان نباش. تو رو خدایی داره راهبریت میکنه که قدرت بیکرانه حتما تمام و کمال دوست داره و هوات رو داره. اینو بدون که پدری که برای رفع تنشهای مالیش تصمیم به استفاده از روح و جسم دخترش گرفته اونقدر جای نگرانی شما رو نداره ، به زندگی با شوهر خوبت بچسب که به نظر روند اتفاقات نشون میده که : خواست خدا هم همینه.
.
7- سن امیر رو نگفتی ، ولی اینو بدون که قطعا بسیاری از مسائل ریزی که در روابط بینتون نوشتی و به نظرت بزرگ اومده ، به خاطر کمی سنت هست و طبیعی هستش، گذر زمان و کسب تجربه و استفاده از مشاوره خوب دیگران در آینده ، همه اینها رو حل خواهد کرد نگران نباش.
.
این عید نیمه شعبان وقت بسیار خوبی برای ابراز علاقت به شوهرت هست برو با هاش عاشقانه حرف بزن. برای خواهر گلم بهترین ها رو آرزو دارم.
.
در پناه حق.
گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
مولانا
ویرایش توسط Aram_577 : دوشنبه 03 تیر 92 در ساعت 15:20
علاقه مندی ها (Bookmarks)