به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    855
    سطح
    15
    Points: 855, Level: 15
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من رابطمو باهاش قطع کردم ولی اونا دست بردارنیستن.امروز ظهرزنش بهم اس ام اس داده که من وشوهرت الان باهم سکس داشتیم وخیلی لذت بردیم چشمات کور.من واقعاشکستم خورد شدم اخه بمن چه که سکس داشتن؟زنگ زدم بهش کلی گریه کردم که چی ازجونم میخواید.گفت من 20 روزه اصلا سکس نداشتم باهاش و الکی گفته.که زجرت بده.مگه نه من تموم شدم دیگه چکارم داره.گفتم باهاش برخورد کن گفت نمیتونم بازدعوا راه بندازم .زنش همش داره اس ام اس میده واسم روضه قاتل برادر مینویسه.من یکبارازگذشتم بااون دردودل کردم تا رفته به زنش گفته زنش هم هرسری سرکوفتشوبهم میزنه.دلم میخوادبمیرم.چرامن؟

    - - - Updated - - -

    نه قاونی بوده نه عرفی نه دینی چون رضایت همسر اول توش نبوده مارو یه اخوندعقدکرد و زن اول چون عدم تمکین میکرد وشاهدهم داشت نیازی به رضایتش نبود.ولی ثبتش نکردیم.

  2. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanna139269 نمایش پست ها
    سخت گذشت اومد التماس کرد ک برگردم اولش بامشورت بادوستان قبول نکردم ولی خیلی سخت گذشت 15کیلوکم کردم افسرده شدم میگرن گرفتم کارم هرشب رفتن به بیمارستان وامپول زدن شد.روزی 8تاقرص اعصاب میخوردم نتونستم بازبرگشتم.بازهم تصمیم به ازدواج گرفتیم رفتیم مشاور من اون وزنش.
    مشاورتشخیص دادکه من اونودوستدارم واونم منومیخاد ولی گفت که زنش کلا توتوهمه وبیماره وحرفاش بی اساسه و دوستشندارهوولی اون ازش بچه داشت ونمیشدطلاقش داد.
    اومد خاستگاریم خانوادم قبول نکردن تصمیم گرفتیم ازطریق دادگاه اقدام کنیم که زنش به پدرش گفت وپدرش اومد درخونه ماابروریزی کرد.زنش تهدید کرد که اگه منو ول نکنه زنش.میاد به خانوادمیگه که منو زن کرده.اونم ازترس ابروش باز سازجدایی زد بازخورد شدم.من بخاطراون همه اعتقاداموتغییردادم چادری شدم لحظه به لحظه زندگیمو باهاش ساختم زمانی که بااون اشنا شدم هیچی نمیدونستم اون منو زنده کرد منم اونو ازخیابون بیرون کشیدم برارشدش تلاش کردم نمیتونم بدمش به کس دیگه اون شوهرمنه نه اون زن.شوهراون زن اون ادم دوسال پیشه اگه من نبودم معلوم نبود الان توچه لجنزاری دست وپامیزد.روز به روز باهام سردتره سردی اجباری.من 10 روزه که پردمو دوختم ترمم تموم شده توخونم بدون هیچ سرگرمی ولی اون خودشو غرق کارکرده که فراموشم کنه به هردری میزنم که فراموشش کنم بستست انگارخدانمیخاد من اونو فراموش کنم هرروز دعامیکنم نذرمیکنم که فراموش بشه اما بدترمیشم ومث بز میرم بهش زنگ میزنم.احساس میکنم بارم سنگینه تخملشوندارم.اونمیگه ازدواج کن اماچطوری باکسی ازدواج کنم وقتی دلم پیش اونه؟ازیه طرف درد جسمی دارم ازیه طرف درد روحی.وحتی اخ هم نمتونم بگم



    میترسم باکسی ازدواج کنم محبتش مث اون نباشه .نتونم فراموش کنم زندگیم خراب بشه.شمابگیدچ کنم؟من 20 سالمه و اون 29سالو دوسال باهم رابطه داشتیم.من 18 سال جلودلموگرفتم که عاشق نشم چون خیلی حساسم اما حالا که عاشق شدم خیلی سختمه بخوام فراموش کنم



    واقعا تاسف می خورم بابت شما
    نمی خواستم پست بزارم ولی یکم خجالت خوب چیزیه ادم یکم باید شخصییت داشته باشه دختری که تن به خواسته مرد متاهل میده ایا می تونه شریک زندگی یه مرد دیگه ای بشه اسمتم نمی خوام به زبون بیارم شرم می گیره تنمو که دارم برات می نویسم از خدا توبه کن که تا حالا جای تو تو لجنزاره نه اون اقا خیلی قشنگ هم از کار هات دفاع می کنی واقعا دوستان اینه پاک بودن؟؟؟؟؟لطفا زندگی یه ادمو خراب نکن و به طرفت که میاد خواستگاریت دروغ نگو که سالمی جدی گفتم


    ببخشید دوستان که یکم نظرم فرق داشت با شما ها ولی دختری که تن به این جور خواسته ها میده لیاقت نصیحت نداره نمی دونم این نظر من بود و نظر هر شخصی بسته به درک و فهم خودشه امیدوارم کسی از من به دل نگیره

    یا حق

  3. کاربر روبرو از پست مفید بی وفا تشکرکرده است .

    paniz93 (جمعه 07 تیر 92)

  4. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    855
    سطح
    15
    Points: 855, Level: 15
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگی موفق عزیز من تاپیکاتوخوندم واقعا برا زندگیت متاسفم
    من درحدی نیستم که بخوام راهنماییت کنم اما دوستداشتم تجاربمو در اختیارت بذارم
    من بااون اقا که بودم همیشه میگفت زنم وقتی خودشو دوستنداره چطورمیخوادمنو دوستداشته باشه.ووقتی بامن بود میگفت اونقدرسیرم کردی که به هیچکس نیازی ندارم.وهیچ تمایلی به هیچکس ندارم حتی زنم.میگفت مرد وقتی توخونش سیربشه هیچوقت بیرون ازخونه نمیره.زندگی موفق عزیز سعی کن تنها هدف زندگیت جلب رضایت شوهرت باشه.منم هدفم توزندگیم این بود.من غذابلدنبودم بپزم ولی سعی میکردم باعشق یچیزایی بهم بزنم.وقتی میخورد میگفت بهترین غذای دنیا رومیخورم.این کارا نیازی به مشاور نداره.براش لباس توخونه قشنگ بپوش ارایش کن موهاتومدل بده.من توخونه براش ساعتی یه مدل میزدم و هرروز مدل موهامو تغییرمیدادم محبتت توتخت خواب تنها نباشه بهش اس بده بگو دوستش داری.براش کادو بگیر.باهاش عشق بازی کن.ولی نه فیلم بازی کن فقط خودت باش.اون زنش براش فیلم بازی میکرد.ولی من خودم بودم.به همه چیزش نظارت داشتم حتی گوشیش دایم دست من بود.تودعوا چندبار سیلی توصورتش زدم اون حتی دست روم بلند نکرد ولی هیچوقت فحشش ندادم.براش شعرمیگفتم.کادومیخریدم همه فکرتو بزار براجلب رضایت اون اگه بادلش راه بیای اونم باهات خوب میشه.زندگی تو مثل زندگی اونا نبود.شوهرتو فقط باهات لج کرده.بهش بگو کارش اشتباهه.برنامه براش بریز تا وقت اینکارا رو نداشته باشه.من بااون طوری بودم که پارسال 3ماه تابستون باخاطرات زندگیمون سرکرد وبه هیچ زنی نگاه نکرد.حتی زن خودش که 3ماه قهرخونه باباش بود.اون میگفت وقتی مرد زنشوهمه جوره توخونه ببینه دیگه نیازی به زنای خیابون نیست.اون حتی شده بود که به فیلمای خارجی نگاه نمیکرد میگفت دوستندارم جزتن تو بدن کسیروببینم و فک میکرد دست به زنش بزنه بمن خیانت کرده.من کلی باهاش حرف زدم تاقبول کرد وقتی زنش سمتش میاد پسش نزنه اخه اون چندساله که سمت زنش نمیره چون وقت سکس که میرسه زنش گریه میکنه وفرار میکنه واون مجبور بوده خودارضایی کنه.بخاطر همین اززنش زده شده.

    - - - Updated - - -

    من نصیحت نخواستم کمک خواستم اومدم دردودل کنم من اولش نمیدونستم که زن داره بعدش هم رفتیم پرسیدیم گفتن که بدون رضایت پدرمیشه صیغه شد منم ازروز اول صیغه شدم کجاش گناه بوده؟من اززندگی خانواده هیچ چیزنمیدونستم فقط تمام عمرم یک چیز بهم یاددادن که بایددرس بخونی.نه ازشخصیت چیزی میدونستم نه حیا.من حتی ازبکارت چیزی نمیدونستم.توذهنم هم نبود که یه دختروپسرکه دوستن میتونن سکس کنند.وتوعمرم جزبه این اقا به هیچکس ابرازعلاقه نکردم.اقای محترم منم مشکلم همینه که نمیخوام زندگی کس دیگه رو بادروغهام خراب کنم.دوستدارم باشوهرم که زندگی میکنم فکرکس دیگه توذهنم نباشه.وعذابوجدان دارم بخاطرپردم.واقعاازینکه زن شدم پشیمونم.من عقیده دارم که عشقم پاکه اگه پاک نبود تابحال هرچه دعادرحقش کردم براورده نمیشد.من تابحال هرچی ازخدا برااون خواستم یه هفته نشده براورده شده!هرچی.اززندان نرفتنش ورضایت دادن شاکیش بگیرتاپیشرفتش.وتابحال خدانخاسته ماجدابشیم چون مابه عشق هم نمازخون شدیم و من به عشق اون باحجاب.چون انگیزه هم شدیم برازندگی کردن.من الان توزندگیم هیچ انگیزه ای ندارم.هیچی.اونم میگه فقط کارمیکنم ک فراموشت کنم چون پای ابرو خانواده ها درمیونه اونم هیچ انگیزه ای نداره برا ادامه زندگیش.اقای محترم من ازاولش پاکنبودم ولی بااون پاکی روبدست اوردم.حجابو.نمازو.خدارو بدست اوردم.الان من قدرایناروبیشترازکسی که ازبدو تولدش بهش تلقین کردن میدونم.

  5. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم من صد برابر کارها و محبت هایی که شما میگی رو انجام دادم البته شوهر من اهل سکس با کسی نیست ولی تا وقتی دست و دلبازیه دخترای مهربون هست که ....
    و زندگیه عاشقانه ای داشتیم اما سر یه دعوای ساده قهر کردیم و شوهر من هم وقتی وقتش رو تو بیرون با امثال تو پر میکرد نیازی نمی دید حتی در مورد مشکل بینمون صحبت کنه...
    حالا کار من شده تلاش و کافی بود یکی مثل تو این چنین بهش محبت کنه که خدا رو شکر چنین آدمی سر راهش نیومد و همه رو کنار می ذاشت
    وهنوز معتقده که من بهترین دختری هستم که باهاش آشنا شده فقط چون کینه ای هست نمیتونه ببخشه منتی که سرش گذاشتم رو
    دقیقا احساس اون خانوم رو درک می کنم .. تو زندگی زناشویی اگه مشکلات کوچیک حل نشن ناراحتی های بزرگ ایجاد می کنن .. شما باعث شدی اونا از هم دورتر شن .. شاید اگه محبتهای تو و امثال تو در حق اون نامرد نبود اون هم الان لحظات شادی رو با زن و بچش داشت ...من هم لحظاتی میشد که از شوهرم متنفر میشدم و دوست داشتم دعواش کنم نفرین کنم
    اما فقط سکوت میکردم
    وقتی نبود گریه میکردم
    اما پیش خودش الکی خودمو شاد نشون می دادم تا احساس نکنه جو خونش متشنج شده
    ولی از ته دل آه کشیدم و مطمئنم خدای اون بالا جواب همه رو میده

    - - - Updated - - -

    محاله زنی با شوهرش چنین رفتارایی کنه و از دست شوهرش فرار کنه
    عزیزم اگه میگفت که من بدن خانومم رو دوست دارم و ازش لذت می برم که محال بود بری پیشش بخوابی
    مردا خوب بلدن دروغ بگن
    البته شما هم دوست داری این دروغهای به ظاهر شیرینو بشنوی
    اگه خانومش دو بار سرش عصبانی شده میگه اون روانی هست یا اگه یه بار حوصله رابطه نداشته میگه ما هیچ وقت رابطه خوبی نداشتیم شما حقته که خه خانومش بهت اس بده و هر چی لایقشی بارت کنه
    چرا زنگ زدی به شوهرش گفتی ؟ که دوباره بینشون رو به هم بزنی ؟؟بینشون فاصله بندازی؟؟ دوباره اون نامردو هوایی کنی و به یاد رختخوابت بندازیش
    برات متاسفم

    به خودت بیا
    من دیگه حرفی برا گفتن ندارم
    فقط متاسفم برای تو و امثال تو که حتی به خودتون هم دروغ میگین و خودتون رو گول می زنین
    در حالیکه از بچگی تشخیص میدادین که زن دوم شدن و با آدم متاهل وارد رابطه شدن درست نیست
    حتی یه بچه ده ساله اینو می فهمه
    امیدوارم خدا هدایتتون کنه

  6. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    tamanaye man (چهارشنبه 05 تیر 92)

  7. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    855
    سطح
    15
    Points: 855, Level: 15
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من که میگم اون مشکل جنسی داشت حتی زمانیکه میخاست بچشوبدنیابیاره نمیزاشت کسی بهش دست. بزنه که بچش میخاست بمیره.دکترزنان که میره نمیزاره معاینش کنه اونا چندساله سکس نداشتن و الان اونا ده ساله ک ایجورن چرامنومتهم میکنی لایق چی هستم؟اگه من نبودم اون زن هیچ تلاشی برابرگردوندن شوهرش نمیکرد شماچون زخم خوردید ازمن متنفرید ولی من مثل اون دخترایی که باشوهرتون هستن نیستم منکه هرزه نبودم قصدم سواستفاده نبود پیامبرهم چندتازن داشت مگه هرکی زن دوم بگیره خیانت کرده؟حتماطرفش مشکل داشته ک گرفته وگرنه میرفت روزی بایکی حال میکرد

    - - - Updated - - -

    شمامیدونی وقتی 9سال شبایی که میتونی لذت ببری رو مجبوری باگریه والتماس ب زنت سرکنی ک بتونی ارضا بشی واخدش مجبوربشی بری توحموم خودتوخالی کنی یعنی چه؟میدونی وقتی زنت بهت بگه برو زن بگیر. من نمیخام باهات سکس کنم یعنی چه؟ضدحال شب عروسی میدونیدچیه؟میدونید وقتی زنت بخاطریکه بوسش میکنی بهت میگه هرزه یعنی چه؟ازش سکس بخای بهت میگه حیوون یعنی چه؟بعدتویه محیطی زندگی کنی که بخاطرابروت نتونی جدابشی ومجبورباشی یه عمرتحملش کنی یعنی چه؟تازه اخرش هم متهمت هم کنن وازت بخان میل جنسیتوسرکوب کنی وبخاطرش مجبوربشی قرص کاهش میل جنسی بخوری چرا چون خانمت حاضرنیست درمان کنه ومیگه منوبایدهمیجوربخای!سکسش فقط بخاطراین باشه ک بفهمه تازگیاسکس داشتی یانه.یاهنوزمیپزیریش یانه؟

    - - - Updated - - -

    اون 9سال محبت کردولی بدون جواب بود.شمانمیدونیدچقدسخته زنت صبح بیداربشه بگه دیشب خواب دیدم تابافلان بازیگررابطه دارم وبگه کاشکی فلان خواننده شوهرمن بود.یابگه من برااینکه از راحت بشم مجبورشدم زن توبشم وارزوم بوده بافلانی ازدواج کنم برم تهران زندگی کنم.!شمابرو ازهمه اقایون بپرس اگه زنشون ایجوری بود چکارش میکردن؟
    ویرایش توسط فرشته مهربان : چهارشنبه 05 تیر 92 در ساعت 01:41

  8. #36
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تمنای عزیز،

    من توی پست شماره 10 همین تاپیکت ازت چند تا سوال پرسیدم که جوابم را ندادی.

    الان برام روشن نیست که هدف اصلیت از این تاپیک چی هست؟
    راهنمایی برای فراموش کردن؟
    دردو دل کردن؟
    دنبال راهی برای برگشتن؟

    هدف اصلیت از این تاپیک چیه؟

    تمنا جان، فرض که اون آقا و خانم همه مشکلات دنیا را با هم دارند. اصلا رابطه جنسی ندارند. خانمش روانی است. بچه اش را کتک می زنه، شوهرش را تحقیر می کنه، غذا درست نمی کنه و همه این حرفهایی که شما زدی و بدتر از اون.

    مگر نه اینه که با همه این صفات بد و با وجود این رابطه بد، اون مرد حاضر نیست ( به هر دلیلی، آبرو، بچه ... ) از خانمش جدا بشه؟
    اون آقا نمی خواد از همسرش جدا بشه.
    به شما هم که گفته برات بهتره بری دنبال زندگیت. پس جدا شدن از شما براش ممکن هست و خواسته که بری.

    الان می خوای چیکار کنی؟
    به زور بری خودت را بچسبونی به کسی که بهت گفته برو؟
    می خوای بری خونه زنی که می گه بیا کلفت من باش؟
    می خوای بیان تو شهر و محله تون آبروت را ببرن؟
    دنبال چی هستی عزیزم؟

    فرض که تو بیشترین و بهترین سهم را در نجات اون آقا و محبت بهش و سکس داشتن باهاش و ... داشتی، ولی الان به شما گفته برو.
    و ثابت هم کرده بهت که از خانمش جدا بشو نیست ( حتی اگر دیوانه زنجیری است )

    الان می خوای چیکار کنی؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    tamanaye man (چهارشنبه 05 تیر 92)

  10. #37
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array


    tamanna139269 گرامی

    همه آنچه شما از رابطه این زن و شوهر میگی دلیل نمیشه و توجیهی نیست برای صحت رابطه شما . ضمن اینکه شما توی زندگی آنها حضور نداری و حرفهای مردی که میاد به زنش خیانت میکنه و راه درست حل مشکلش که نهایتش جدایی باشه را طی نمیکنه را به راحتی باور کردن عین سادگی هست .

    مردی که این همه مکافات کشیده یا بسیار منفعل هست که جدا نشده یا همه اینها دروغ هست وبه این شدت که به شما گفته نیست . در هردو صورت اینها پوئن های منفی ای هست برای ایشان که هر دختر عاقلی را به عقب نشینی وادار میکند .


    به نظر میرسد شما مصمم به بودن با ایشان هستید و نیازی به مشاوره در اینجا ندارید . در این صورت به جای بحث و جدل در مقابل راهنمایی اعضاء بهتره اعلام کنید که تصمیم شما برای بودن با ایشان جدی هست و نیاز به مشاوره هم ندارید و فقط مایل بودید اینجا تایید بشوید . تا ما تاپیک را به نتیجه رسیده اعلام کنیم .


    از دوستان هم تقاضا می کنم دست از بحث و سرزنش بردارند . راهنمایی درست یعنی اینکه تبعات رویه و روند فرد را برایش ترسیم کنید و کاری به تصمیم گیری وی نداشته باشید و بحثهای ارزشی و سرزنشی نداشته باشیم .


    .






  11. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 05 تیر 92), taraneh89 (چهارشنبه 05 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 11 تیر 92)

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 [ 17:59]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    855
    سطح
    15
    Points: 855, Level: 15
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من میخوام ازش جدابشم کاملافراموشش کنم انگیزموبرازندگی ازدست دادم قصدم برگشت نیست اما ازینکه همه فقط منومقصرمیدونن زورم میگیره من نمیدونستم زن داره بعد 3ماه که وابسته شدم فهمیدم.که بعدش نتونستم جدابشم.چه کارکنم که بشه جلوخودموبگیرم بهش زنگ نزنم؟من 3روززنگ نزدم ولی بازکه زنش اس داد بهم فشاراومدزنگ زدم.میخوام براهمیشه ازش جدابشم به برگشتن فکرنمیکنم ولی خیلی سخته

    - - - Updated - - -

    میخوام فراموش کنم.میخوام طوری بشم که بهش زنگ نزنم.من نمیدونستم زن داره بعدکه فهمیدم وابسته بودم نشدجدابشم چراهمه منومقصرمیدونن ؟اون منوخیلی به خودش وابسته کرده من هیچکاری بدون اجازه اون انجام نمیدادم حتی اب خوردن.ولی میخوام همه چیزتموم بشه بشم ادم شاد قبل .

  13. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام
    [QUOTE=tamanna139269;276747]من میخوام ازش جدابشم کاملافراموشش کنم انگیزموبرازندگی ازدست دادم قصدم برگشت نیست اما ازینکه همه فقط منومقصرمیدونن زورم میگیره
    منظورتون چیه؟ اطرافیانتون سرزنشتون میکنن یا بچه های همدردی؟
    شما هرجای دنیا هم بری و جریان زندگیتو تعریف کنی سرزنش میشی ، پس یکم فکر کن که چرا همه از کار تو ناراحتن؟ چرا یکی نیومد بگه بابا حق داره ! همه اشتباه میکنن؟ممکن نیست که شما کلا از پایه همه چیزو اشتباه فکر کردی؟
    به هرحال همه اینطورن! ولی این ربطی به تصمیم شما نداره.اگر تصمیمت مبنی بر جداییه بهانه تراشی نکن(کاری که از اول ارتباطت با این آقا انجام دادی و کارهای بدتو نادید گرفتی). اگر میخوای جدا شی باید قوی باشی. سیم کارتتو عوض کن تا کمتر اذیت شی. درصورت تماس یا زنگ از طرف اون آقا یا همسرشون ابدا جواب نده و سریعا محیطتو ترک کن.مثلا برو پارک یا پیش خانواده یا دوستات حواستو پرت کن و از گوشیت دور شو(ولی خطتو حتما عوض کن)

    من نمیدونستم زن داره بعد 3ماه که وابسته شدم فهمیدم.که بعدش نتونستم جدابشم.
    ببین دختر خوب در حرفای شما بهانه تراشی و مقصر جلوه دادن دیگران موج میزنه. تا زمانی که مقصر اشتباهات زندگیتو دیگران بدونی نمیتونی موفق باشی وخیلی ها این خصلتشونو حتی اون دنیا هم حفظ میکنن!!!! انگشت اشارشون به سمت دوست، خانواده و... ولی خودشون مقصر نیستن. و خدا هم تو قرآن مصداقشو آورده و گفته که هرکسی خودش پاسخگوی اعمالشه. حالا هی بگو من دیر فهمیدم زن داره.بلاخره تو فهمیدی ولی کاری نکردی،پس نگو دیر فهمیدی و مقصر بقیه بودن.
    یه لحظه فرض کن بقیه ای در کار نیست و خودت مسئول اعمال خودتی. پس خودت باید اقدام کنی ، خودت.
    ویرایش توسط شمیم الزهرا : چهارشنبه 05 تیر 92 در ساعت 08:00

  14. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    Aram_577 (چهارشنبه 05 تیر 92), tamanaye man (چهارشنبه 05 تیر 92)

  15. #40
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    اگر واقعاً در پی قطع وابستگی و رهایی از این وضعیت هستی ، راهش این است :



    1 - تمام راه های ارتباطی با او را قطع کن

    2 - بستر زدایی >>> هر چیزی از او نزد شما هست حتی یک اس ام اس ، همه را از بین ببر و هیچ چیزی و نشانه ای از او نگه ندار .

    3 - بستر سازی >>> تغییراتی در برنامه ها و محیطتت به وجود بیار ، تغییر دکوراسیون در خونه ، قرار دادن برنامه های آموزشی و تفریحی مناسب و سالم ، به

    گونه ای که خوشایندت باشد .

    4 - توقف فکر و تمرکز زدایی >>> خیال پردازی ممنوع . هرگونه یادآوری خاطرات با ایشون بودن ممنوع ، و در کل هر وقت یادش میاد سرپع استپ بده و از

    یادآوری
    او و تخیلات آندوری کن . و سمت هرچیزی که او را یاد شما میاره نرو ، مثلاً گوش دادن آهنگی که او را یادآوری می کند یا خوندن نوشته هایی که یاد او

    می اندازد شما را و ....

    5 - وقت خود را کاملاً پر کن بخصوص با فعالیتهای عملی و بدنی ( ورزش رفتن ف پیاده روی ، شرکت در قعالیتهایی که فعالیت بدنی زیاد می طلبد و انرژی می طلبد.

    6 - در راستای بستر زدایی و توقف فکر
    از باز کردن هرگونه تاپیکی در باره ایشون و همسرش و .... خود داری کن .

    7 - نام کاربری جدید نساز ( که تخلف هم هست ) و نخواه که با نام کاربری جدیدی دوباره از او حرف بزنی .

    8 - شما اعتیاد به لذت های با ایشان بودن پیدا کرده ای ، با ترسیم آسیبهایی که دیده ای که در همیشه زندگیت موثر است و ترسیم آسیب های ادامه دادن

    به این رابطه
    که مهمترین دستاوردش حقارت بیشتر و از بین رفتن عزت نفس شما هست که عوارض بسیار بدی دارد و .... آن لذت را تبدیل به رنج کن ، رنجی که

    میخواهی از آن فرار کنی .


    9 - از گوشه گیری و انزوا که محرک خیالپردازی است بپرهیز و با افراد مناسب در ارتباط باش ، از همه مهمتر ارتباط خوب با اعضاء خانواده توصیه می شود .

    10 - مشاوره حضوری برای دریافت کمک جهت رفع وابستگی ، و شناخت بیشتر خودت و دریافت نقاط آسیب پذیریت و تغییرات در نگرش و منشت برای زندگی را حتما ًحتماً دنبال کن.


    11 - همین راهکارها ، راهکارهای اساسی ای هست که در دنیای مجازی می توانی دریافت داری . بیشتر از این پرداختن به این موضوع برخلاف

    تمرکز زدایی هست . پس تاپیک در این رابطه باز نکن



    این تاپیک برای کمک به تمرکز زدایی مراجع و تقویت عملگرایی وی قفل می شود




    ویرایش توسط فرشته مهربان : چهارشنبه 05 تیر 92 در ساعت 09:49

  16. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 05 تیر 92), khoshkhabar (چهارشنبه 05 تیر 92), tamanaye man (چهارشنبه 05 تیر 92), taraneh89 (چهارشنبه 05 تیر 92), گل آرا (سه شنبه 11 تیر 92), مسافر زمان (چهارشنبه 05 تیر 92)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.