نقل قول نوشته اصلی توسط چنار نمایش پست ها
سلام شاه داماد :). دوستان من جوانه و بی وفای عزیز با کل کل کردن هیچ کدومتون به جایی نمی رسید. لطفا ادامه ندین.

بی وفا جان من هم کاملا موافق شما هستم و اصلاااااااااااااااااا روابط خارج از محدوده رو چه برای دختر چه برای پسر تحت هر عنوانی رو نمی پسندم. شاید نتونستم منظورم رو خوب بگم. چون با نوشته نمی شود خ مفصل گفت. من هم به عنوان دختر نمی پسندم طرف مقابلم همه رو تجربه کرده باشه. این فقط مختص اقایون نیست دوست من. نه خودم اهل این چیزا هستم نه از ادمای اینجوری خوشم می اد. این ارتباطات منشا خ خ خ از خیانتها و مشکلات آتی زن و شوهر هاست. من خودم به شخصه اصلا به چنین انسانهایی اعتماد نمی کنم. منظور من این بود که حیا جز مهمترین مهم هاست است ولی فقط رو اون فوکوس نکنید مهم های دیگه هم هستن مثل اخلاق و ایثار و مسولیت پذیری و نقطه اشتراک هم خ مهم. همین من قصد دیگه ای نداشتم. اگر هم می ام جواب می دم و نظر می دم نه اینکه رفته باشم بغداد و حالا بخام برگردم. به خاطر این که خاطره ای داشتم از یکی از پسرهای فامیلمون. ایشون خ پاک و مهربوون و همه چی تمام بودن. در اولین خاستگاری به خاطر حجب و حیاو همون نظرات فلسفی شیفته خانمشون شدن. والان خ خ خ غمگین هستن و می گن که فقط به خاطر فرزندوشون دارن ادامه می دن.

تنها نظر من این بود اما برداشتهای شما خلاف واقعیت شخصیتی من بود. جا داشت از خودم دفاع کنم. حقیقتش با دیدن پاسختون دیگه انگیزه ای برا پاسخ ندارم.

در ضمن شما بعد از اینکه دیدین پیغامتون چندتایی شده می تونین ویرایش کنین دکمه اش کنار ارسال پاسخ هست
براتون ارزوی خوشبختی دارم. خدانگهدار



سلام خواهر من

می دونم کمی از دست بنده ناراحت شدی حقم می دم ولی خودت شاهد بودی یکی واقعا داشت می رفت رو اعصابم و کمی حق به من هم بده و با دیدن پیامت شاید فکر کرد باشم داری از جنس خودت طرفداری می کنی و اینا به هر حال من قصد توهین به هیچ شخصی مخصوصا شمایی که واقعا دیروز با حرفات چشمامو تا حدودی باز کردی و این لطفتو هیچگاه فراموش نخواهم کرد اینو شک نکن

می دونم اون داستانی گفتی همون فامیلتون که گول نجابت و اینا رو خورد درسته واقعا این روز ها به چشم خودتم نمی تونی اعتماد کنی

مرسی واقعا از شما منم امروز راستیتش از صبح به همراه یکی از نزدیک ترین دوستانم رفتیم به محل پدر این خانوم در یکی از شعبه های بانک شهرستان بنده ولی حواسمون بود که یه وقت ایشون مارو نبینند راستشو بخوای از بیشتر کارکنان سوالاتی در مورد ایشون پرسیدیم و خودمونو جای یکی از .....جا زدیم که بوی برده نشه ولی من از کارکنان این بانک چیز بدی نشنیدم گفتند که ایشون 24سال سابقه داره و اینا ادم درستی هست و از این حرفا می دونم نباید به همین اکتفا کنم خلاصه دیگر گذشت از اون ور رفتیم محل کار برادرش و اینا دیگه خودم نرفتم چون کار ایشون طوری بود که من مورد شناسایی قرار می گرفتم دوستمون رفت و اینا اونجا هم بد نبود از ایشون راضی بودند و گفتن پسر خوبی بود ولی فکر کنم پارسال به دلیلی دعوایی شده بود و اینا بگذریم من تحقیقامو کردم در مورد محل کار پدر ایشون و برادرشون فردا اگه بازم شد میرم برای بقیه تحقیقات گفتم گفته باشم شاید دوستان دیدن دچار اشتباهی شدیم مارو راهنمایی کنند


ولی خواهر من
از ما به دل نگیر خیلی حرفای زیبایی زدی و دارم به تک تکشون گوش می دم جز اون رفع استرست که دهن مارو چه سوزوندنی کرد(مزاح بود)خلاصه یکم امیدوار شدم دیگه نمی دونم چیکار کنم حالا فردا هم بریم ببینیم چی میشه

مرسی بازم نظر بده نظر ندی نمیشه ها تا الانش گوش کردما

- - - Updated - - -