به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی خط به اسم شماست واینقدراعتمادسازی کرده وگفته بروپرینت بگیر.(واون قسم رو هم خورده)شوهرت کاملا تبرئه هست وشکیاتت واقعا بی اساسه.بنده خدا رو خیلی اذیت کردی.بعضی خطها زیادمزاحم دارن،من فکرمیکنم تنها دلیلش "ناتوانی شوهرت در ردکردن مزاحمهاست نه چیز دیگه.راحت زندگیتو بکن.لحظات شیرینتو خط خطی نکن(من زیادمزاحم گرفتم این موردشما مساله مهمی نیست)‏

  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره شوهرم آدمیه که اصلا اهل دادو بیداد و رندی نیست دلشم واسه همه میسوزه و دلش میخواد به همه کمک کنه حالا به هر طریقی منم فکر میکنم چون اینجوریه نمیتونهدمزاحمارو دور کنه.خداکنه که حرف شما باشه و شکیات من بی اساس باشه.درمورد اینکه بهش بگم تا سه ماه من عوض میشم و این حرفاچیزی بهش بگم یا نه؟؟

  3. #33
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصلابحث تغییرخودتو دراین زمینه به زبون نیار چون؛ غیرکلامی موثرترهست، وقتی به زبون بیاری مشکل بتونی به قولت عمل کنی ،وقتی شوهرت فرجه سه ماهه رواززبونت بشنود همه چیزمصنوعی به نظرمیرسه،باتغییرغیرکلامی انتظارمیره شوهرت هم غیرکلامی تغییراتی کندوشان وارزش شماهم اینجا ناخودآگاه بالاترمیرود به شرطی که واقعا باخودت دراین زمینه رو راست باشی وخارج ازچشمش گوشیشو چک نکنی.

  4. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چشم به امید خدا از همین امروز شروع میکنم دیگه تجسس نمیکنم حتی اگه چیز مشکوکی هم دیدم بهش اعتماد میکنم شما هم برام دعا کنید که بتونم.بازم هروقت دیدم دارم کج میرم میام اینجا و میدونم دوست خوبی مثل شما دارم.

  5. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 03:38]
    تاریخ عضویت
    1392-5-15
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،دوست گلم منم مشکل شما رو داشتم،میدونم چه لحظات تلخی رو تجربه میکنی،ازت میخوام با همسرت برین پیش مشاور،منم همین کار رو انجام دادم،البته چون از لحاظ روحی واقعا داغون بودم،مشاورم ،پیشنهاد روانپزشک رو داد و من الان تحت نظر روانپزشکم و دارو ضد افسردگی مصرف میکنم،در ابتدا هم که قرصهای ضد اضطراب داشتم،حالم خیلی بهتر شده،اما هنوز شک وتردید از دلم بیرون نرفته که پیشنهاد روان درمانی از دکترم گرفتم ،چون باید اول فکرمون رو عوض کنیم.شوهر من فوق العاده معصومه و سر یه ماجرای الکی ،یه ارتباط اس ام اسی داشت،صبر کن،سعی کن آروم باشی وحتما پیش مشاور برو.از همسرت هم بخواه کمکت کنه تا آرامشتو دوباره پیدا کنی.تجسس هم خیلی بده،چون گاهی اوقات واقعا شکهای بی مورد رو تو دل آدم میندازه.امیدوارم زندگیتون پر از شادی و نشاط باشه.
    ویرایش توسط PAPA1 : پنجشنبه 17 مرداد 92 در ساعت 15:27

  6. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم مرسی از راهنمایی خوبت خودمم میدونم تا نرم دکتر خوب نمیشم نمیدونم چرا سهل انگاری میکنم ولی حتما اینکارو میکنم.بازم دعام کنید که آرامش قبلی خیلی زود برگرده به زندگیم.

  7. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای عزیزم.من از اون روز که قول دادم خیلی روی خودم کار کردم نمیگم اصلا ولی خیلی کم تجسس کردم شاید کلا اونم نمیدونم چرا دوبار به گوشیش نگاه کردم نه اینکه همه اساش رو بخونم در حد اینکه فقط همون شماره یا اسی که روی گوشیش بودرو دیدم حتی توی این مدت پیش اومد که گوشیش رو جا بذاره ولی به هیچ عنوان نگاشم نکردم خیلی خودم آرومتر بودم زندگیمونم بهتر خداروشکر.ولی نمیدونم چرا ته دلم آروم نیست احساسم چیز دیگه ای میگه.میدونید حالا چی فکر میکنم؟؟احساس میکنم شوهرم با زنی ارتباط نداره با این شماره هایی که تماس داره ازشون فکر میکنم چیزی میگیره.میدونید توی این مدت یک شب ساعتای سه بود که باید میرفت سرکار باهمم بیرون بودیم بعداز خداحافظی با من براش اس اومد که من خونه نیستم به شوهرم گفتم کیه این موقع شب فوری اسو نشونم داد که به اسم یکی از همکاراش سیو کرده بود شوهر منم اول اس داده بود خوابی یا بیدار بعد به من گفت که میخواستم ببینم با من میاد یا نه که برن سرکار و کلی توضیحات الکی که من هیچکدومشونو باور نکردم.بعد از چندروز شوهرم دستشویی بود که گوشیش زنگ زد همون اسم همکاره بود به من گفت کیه منم گفتم همکارت بیارم گوشی رو گفت نه ابنا همون مزاحمان وای که دوباره شک کردم فوری گوشیش رو باز کردم و شماره این همکارو برداشتم و کلی غر که اینکه اون شب تو بهش اس دادی چی شد شد مزاحم و شوهرمم همش دروغ سرهم میکرد و گفت شک داری زنگ بزن.منم زنگ زدم و دیدم یه خانم جواب داد اول که مردم بعد گفتم شما به شوهر من زنگ زدین گفت شوهر شما کیه و بعد گفت آهان شوهرم زنگ زده منم کلی با توپ پر گفتم که بیخود زنگ زدی و خانم مزاحم نشو و ...اونم گفت خانم خجالت بکش این چه حرفیه بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زدن خونه من با گوشی خونه زنگ زده بودم دیدم یه آقایی میگه خانم من با شوهرتون کار داشتم گفتم فامیل شوهر من کیه که شما باهاش کار دارین دیدم فامیلی منو گفت گفت من زنگ زدم که با شوهرتون مشکلی نداشته باشین و من خانمم جواب داده ولی من توپم پر بود گفتم خیلی آقا بی غیرتی و جلوی ابن زنتو بگیر و مرده عصبانی شد و قطع کرد.شوهرم اینارو گوش کرد و خیلی خونسرد گفت راحت شدی دیدی شوهرشم زنگ زد و دوباره قسم که من با هیچ زنی رابطه ندارم گفتم پس بگو با اینا چکار داری گفت حقیقتش اینا مشروب میفروشن منم واسه کسی ازشون خریدم حالا زنگ زدن پول میخوان.نمیدونم چرا ولی این حرفو باور کردم و اینقدر از موضوع قبلی غصه خوردم که الان به این موضع راضیم یعنی حاضرم شوهرم حتی واسه خودش چیزی از اونا گرفته باشه ولی با کسی رابطه نداشته باشه.خلاصه که حالا چند روزی هست که اینجوری به شوهرم مشکوک شدم نمیدونم من مشکل دارم که همش دنبال یک موضوعی هستم یا نه.آخه میبینم خیلی از کاراشو.بهشم همون موقع میگم ولی هاشا میکنه به هیچ وجه قبول نمیکنه که داره کاری میکنه سر هر موضوعی خیلی شیک میزنه زیرشو بعد گله از من که چرا شخصیت منو میبری زیر سوال و...مثلا پریروز توی ماشینش دنبال کلید میگشتیم من یک پلاستیک که توش نمیدونم چی بود ولی احتمالا تریاک بود دیدم بهش میگم اینا چین میگه مال همکارمه اگه هم خیلی بگم اول که میگه خجالت نکشیدی که همه جای ماشین رو میگردی بعدم اصلا قبول نمیکنه که مال اونه یک کلام میگه مال همکارمه اون شب اینجوری شو اونجوری شد که توی ماشین من موند.بعدم ناراحت و عصبانی از اینکه من اینقدر حرفای زشت و نامربوطی بهش نسبت میدم.اینم بگم که سیگار میکشه و قبلا اعتیاد داشته بوده ولی به خود من گفته بود و با کمک هم ترک کرده بود و متادون مصرف میکنه و همش میگه کسی که این شربت رو میخوره نمیتونه چیز دیگه ای مصرف کنه و ابن حرفا حالا خواهشا سر این موضوع کمکم کنید.من باید چکار کنم؟؟یه وقتایی از این زندگیه پر تنش خسته میشم و واقعا نمیدونم چکار باید بکنم.

    - - - Updated - - -

    سلام دوستای عزیزم.من از اون روز که قول دادم خیلی روی خودم کار کردم نمیگم اصلا ولی خیلی کم تجسس کردم شاید کلا اونم نمیدونم چرا دوبار به گوشیش نگاه کردم نه اینکه همه اساش رو بخونم در حد اینکه فقط همون شماره یا اسی که روی گوشیش بودرو دیدم حتی توی این مدت پیش اومد که گوشیش رو جا بذاره ولی به هیچ عنوان نگاشم نکردم خیلی خودم آرومتر بودم زندگیمونم بهتر خداروشکر.ولی نمیدونم چرا ته دلم آروم نیست احساسم چیز دیگه ای میگه.میدونید حالا چی فکر میکنم؟؟احساس میکنم شوهرم با زنی ارتباط نداره با این شماره هایی که تماس داره ازشون فکر میکنم چیزی میگیره.میدونید توی این مدت یک شب ساعتای سه بود که باید میرفت سرکار باهمم بیرون بودیم بعداز خداحافظی با من براش اس اومد که من خونه نیستم به شوهرم گفتم کیه این موقع شب فوری اسو نشونم داد که به اسم یکی از همکاراش سیو کرده بود شوهر منم اول اس داده بود خوابی یا بیدار بعد به من گفت که میخواستم ببینم با من میاد یا نه که برن سرکار و کلی توضیحات الکی که من هیچکدومشونو باور نکردم.بعد از چندروز شوهرم دستشویی بود که گوشیش زنگ زد همون اسم همکاره بود به من گفت کیه منم گفتم همکارت بیارم گوشی رو گفت نه ابنا همون مزاحمان وای که دوباره شک کردم فوری گوشیش رو باز کردم و شماره این همکارو برداشتم و کلی غر که اینکه اون شب تو بهش اس دادی چی شد شد مزاحم و شوهرمم همش دروغ سرهم میکرد و گفت شک داری زنگ بزن.منم زنگ زدم و دیدم یه خانم جواب داد اول که مردم بعد گفتم شما به شوهر من زنگ زدین گفت شوهر شما کیه و بعد گفت آهان شوهرم زنگ زده منم کلی با توپ پر گفتم که بیخود زنگ زدی و خانم مزاحم نشو و ...اونم گفت خانم خجالت بکش این چه حرفیه بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زدن خونه من با گوشی خونه زنگ زده بودم دیدم یه آقایی میگه خانم من با شوهرتون کار داشتم گفتم فامیل شوهر من کیه که شما باهاش کار دارین دیدم فامیلی منو گفت گفت من زنگ زدم که با شوهرتون مشکلی نداشته باشین و من خانمم جواب داده ولی من توپم پر بود گفتم خیلی آقا بی غیرتی و جلوی ابن زنتو بگیر و مرده عصبانی شد و قطع کرد.شوهرم اینارو گوش کرد و خیلی خونسرد گفت راحت شدی دیدی شوهرشم زنگ زد و دوباره قسم که من با هیچ زنی رابطه ندارم گفتم پس بگو با اینا چکار داری گفت حقیقتش اینا مشروب میفروشن منم واسه کسی ازشون خریدم حالا زنگ زدن پول میخوان.نمیدونم چرا ولی این حرفو باور کردم و اینقدر از موضوع قبلی غصه خوردم که الان به این موضع راضیم یعنی حاضرم شوهرم حتی واسه خودش چیزی از اونا گرفته باشه ولی با کسی رابطه نداشته باشه.خلاصه که حالا چند روزی هست که اینجوری به شوهرم مشکوک شدم نمیدونم من مشکل دارم که همش دنبال یک موضوعی هستم یا نه.آخه میبینم خیلی از کاراشو.بهشم همون موقع میگم ولی هاشا میکنه به هیچ وجه قبول نمیکنه که داره کاری میکنه سر هر موضوعی خیلی شیک میزنه زیرشو بعد گله از من که چرا شخصیت منو میبری زیر سوال و...مثلا پریروز توی ماشینش دنبال کلید میگشتیم من یک پلاستیک که توش نمیدونم چی بود ولی احتمالا تریاک بود دیدم بهش میگم اینا چین میگه مال همکارمه اگه هم خیلی بگم اول که میگه خجالت نکشیدی که همه جای ماشین رو میگردی بعدم اصلا قبول نمیکنه که مال اونه یک کلام میگه مال همکارمه اون شب اینجوری شو اونجوری شد که توی ماشین من موند.بعدم ناراحت و عصبانی از اینکه من اینقدر حرفای زشت و نامربوطی بهش نسبت میدم.اینم بگم که سیگار میکشه و قبلا اعتیاد داشته بوده ولی به خود من گفته بود و با کمک هم ترک کرده بود و متادون مصرف میکنه و همش میگه کسی که این شربت رو میخوره نمیتونه چیز دیگه ای مصرف کنه و ابن حرفا حالا خواهشا سر این موضوع کمکم کنید.من باید چکار کنم؟؟یه وقتایی از این زندگیه پر تنش خسته میشم و واقعا نمیدونم چکار باید بکنم.

  8. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1392-3-21
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستای خوبم کجاااااااایین؟؟؟


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 خرداد 93, 11:26
  2. اگر نخوام خانوادم متوجه بشن چطور دیدگاه اعتقادی و مذهبیمو به خواستگارام بگم ؟؟
    توسط yalda89 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 00:54
  3. به قسمت معتقدید؟؟!!!!
    توسط nikafarid در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 خرداد 92, 23:31
  4. به قسمت معتقید؟؟!!!!
    توسط nikafarid در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 خرداد 92, 22:04
  5. با اعتماد به نفس بالاي طرف مقابلتون چي كار ميكنين؟؟
    توسط parnian1 در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: شنبه 12 دی 88, 13:54

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.