به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    درسته خودمم سعی میکنم خریدارو بزارم وقتی هست با هم انجام بدیم.اما خب واقعا خسته هم میشه
    از 6 صبح تا 7 شب وسطه بیابونه و وقتی میاد دیگه نمیتونه رو پا وایسه

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    شارلوت جان! کار کردن انتخاب خود شما بوده و حتما کلی بالا و پایین کردی و به این نتیجه رسیدی که مزایای بیشتری برای تو و همسرت داره. پس اگر سختی احساس می کنی و توان ادامه رو در وجود خودت نمی بینی، هیچ اشکالی نداره. حق داری و شاید لازم باشه یه تجدید نظر بکنی در مورد کار کردن بیرون... یا دست کم برای یک مدت از کار و اینجور مسئولیت ها دور باشی.
    پیشنهاد می کنم دو سه ساعت روز تعطیلتون رو بذارید واسه خرید وسائل یک هفته که دیگه نیازی نباشه اینجور مسئولیت ها بر عهده شما باشه. کلی هم می تونید از این خرید دو نفری انرژی بگیرید.
    در ضمن پیشنهاد می کنم هر از گاهی که وقت پیدا می کنی یه کم کارات رو جلو بنداز. مثلا سبزی و بادمجون برای مصرف یک سال بگیر و فریز کن که در طول سال تهیه یه خورشت ساده خیلی برات وقت گیر نباشه و یا مواد دیگه. حتا پیاز داغ رو هم می تونی فریز کنی. زمان خوابگاه من حتا برنج سفید پخته شده رو هم فریز می کردم و هنوز سالمم و دارم راه می رم شاید استفاده از مواد تازه پر سلامت تر باشه، اما از سلامت روحی و آسایش قلبی تو که مهم تر نیست .... از اون گذشته خیلی به خودت توی غذا درست کردن سخت نگیر. یه غذای ساده اگه همراه با چاشنی بوسه و محبت و آغوش و آرامش باشه دلچسب تر از یک غذای مفصل اما همراه با دلخوریه. خلاصه به خودت راحت بگیر تا اینجور فشار ها رو کمتر حس کنی.
    و یا مثلا در مورد تمیز کاری خونه، اگر یه کم رعایت کنید، یک بار در هفته جارو کردن خونه و شستشوی سرویس بهراشتی و.... کافیه. در ضمن خونه محل آسایش شماست. از این بابت که در دیدار های سرزده خواهر شوهرت ممکنه اوضاع خونه خیلی جالب نباشه، اصلا نترس. تقصیر خودشونه که بدون هماهنگی قبلی اومدن....
    یه تاپیک بود که گمونم "داملا" زده بود در مورد اینکه همسایشون وقت و بی وقت میاد دم در خونه. پیداش کن و راهکار ها رو بخون. ( متاسفانه سرچ سایت واسه من باز نمیشه در این شبها روز های مقدس!!)
    شاد باشی عزیزم.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا
    ویرایش توسط آویژه : دوشنبه 20 خرداد 92 در ساعت 11:26

  3. 2 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    ساحل75 (دوشنبه 20 خرداد 92), شارلوت (سه شنبه 21 خرداد 92)

  4. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    ممنونم آویژه عزیز
    شوهر جانم از کار بیکار شد
    حتی یک ماه هم نتونست کار کنه.به مفت خوردن و خوابیدن عادت کرده
    از دیشب تا حالا اشک چشمم خشک نشده
    خیلی پشیمونم از ازدواجم
    مامانه من با هزار بدبختی و رو زدن به این و اون واسش یه کار پیدا کرد حالا اون با غرورش دعوا راه انداخت و بیرونش کردن
    چرا من اینقدر بدبختم
    دارم دیوونه میشم
    میخام بزارم برم
    دیگه بسه هرچی واسه این آدم صبوری کردم
    8 ماه تو خونه خواب بود و من صبح تا شب کار میکردم حالا بهم میگه اشتباه کردم تورو گرفتم باید میرفتم از شهر خودمون زن میگرفتم که اینقدر پررو نبود
    میدونید چرا به من میگه پررو؟چون بهش گفتم برو سرکار و اگه بیکار بشی هیچوقت نمیبخشمت
    الان کدوم دختری هست که با یه همچین شرایطی زندگی کنه و دم نزنه
    وای خدا
    چیکار کنم

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    شارلوت عزیز صبور باش آروم باش امان از دست این مردا منم شرایط تورو دارم تو که تو خونه خودتی من تو خونه پدرم هستم و شوهرم هم اونجاست اونم بیکاره کار میکنم قسط وام ازدواجمونم من میدم درست میشه صبور باش توکلت به خدا باشه باهاش دردو دل بکن آروم بشی باشوهرت دعوا نکن هیچی نکن تا خودت آروم بشی اجازه نده دچار اختلاف بشید بعد که آروم شدی تو آرامش باهاش حرف بزن نزار حرمتا بشکنه

    - - - Updated - - -

    عجولانه تصمیم نگیر خوب فکر کن بعد اینکه آروم شدی برو تایپیک من و بخون که دارم چی میکشم خونه پدرم از دسته همه

  6. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    شارلوت (سه شنبه 21 خرداد 92)

  7. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    آخه چقدر صبوری.کاش قدر بدونه نکه بگه اشتباه کردم تورو گرفتم
    .فرداشب عروسی دعوتم اما حتی یه انگشتر یا یه لباس جدید هم ندارم(به عنوان یه عروس اولین باره تو مهمونی فامیلی میرم و از ازدواجمون توی هیچ جشنی نبودیم).کادوی عروسی رو خودم از حقوقم از چندوقت پیش گذاشتم کنار.من از همه چیز گذشتم بخاطرش.هیچی ازش نخاستم
    خانوادم بینهایت کمک کردن بهمون اما تا حرفی میزنم حرفای بی مورد درباره خانوادم میگه
    من بهم برمیخوره.غرورم میشکنه اما هیچی نمیگم و میگذرم
    اما دیگه خیلی درد داره که حتی شوهرت عرضه نداشته باشه یک ماه بره سرکار
    میگه پروژش نیمه تعطیله
    میگم واسه همون پروژه نیمه تعطیل قراره ماهی یک تومن بهت بده اما به خرجش نمیره
    خسته میشه
    حالا که اجاره خونه نداریم میگه چرا برم سره کار وقتی حقوق شارلوت هست و زندگی میچرخه

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    میدونم درکت میکن بازم خونسرد باش بازم صبوری کن صددرصد زندگی و شوهرت نکات مثبتی هم داره اونارو ببین رو اونا دقیق شو ول کن فکرای الکی را عزیزم منم تازه نامزد کردم مگه شوهرم تونست برام چیزی بخره حتی یه مانتو واسه عید مامانم خرید برام نمیدونید چقد حالم بد بود موقع خرید اما توکل کردم بخدا گفتم یه روز درست میشه این سختی هم تموم میشه سختی برای آدمه این تموم بشه یکی دیگه میاد فقط باید صبور بود و حلش کرد این تموم بشه یکی دیگه شروع میشه بعد شوهرم میگه مشکل من 100 تومن 200تومن نیست که واسه تو مانتو میخرن منم صبوری کردم منم دارم بهش یاد میدم که اینجوری حرف زدن درست نیست ولی از خانواده ات بخواه کمکی نکنن یا خواستن بکنن مانع بشو و اگه میتونی خودشو واسه خرید بفرست ببینه چقدر خرجا سنگینه حقوق تو جواب نمیده بزار خودش دنباله کار باشه اگه دیدی نیستش نرو سرکار یه مرخصی یه هفته ای بگبر و بگو کشش کار کردن ندارم میخوام استراحت کنم نمیدونم یه جوری باید مسئولیت بیفته گردنش

  9. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    خب عزیزم شما نرو سر کار . کار مهمتره یا زندگی؟ اون مرده وظیفشه زندگی رو بچرخونه رفتن شما سرکار باعث شده پروقع بشه


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.