درسته خودمم سعی میکنم خریدارو بزارم وقتی هست با هم انجام بدیم.اما خب واقعا خسته هم میشه
از 6 صبح تا 7 شب وسطه بیابونه و وقتی میاد دیگه نمیتونه رو پا وایسه
تشکرشده 325 در 143 پست
درسته خودمم سعی میکنم خریدارو بزارم وقتی هست با هم انجام بدیم.اما خب واقعا خسته هم میشه
از 6 صبح تا 7 شب وسطه بیابونه و وقتی میاد دیگه نمیتونه رو پا وایسه
تشکرشده 4,314 در 675 پست
شارلوت جان! کار کردن انتخاب خود شما بوده و حتما کلی بالا و پایین کردی و به این نتیجه رسیدی که مزایای بیشتری برای تو و همسرت داره. پس اگر سختی احساس می کنی و توان ادامه رو در وجود خودت نمی بینی، هیچ اشکالی نداره. حق داری و شاید لازم باشه یه تجدید نظر بکنی در مورد کار کردن بیرون... یا دست کم برای یک مدت از کار و اینجور مسئولیت ها دور باشی.
پیشنهاد می کنم دو سه ساعت روز تعطیلتون رو بذارید واسه خرید وسائل یک هفته که دیگه نیازی نباشه اینجور مسئولیت ها بر عهده شما باشه. کلی هم می تونید از این خرید دو نفری انرژی بگیرید.
در ضمن پیشنهاد می کنم هر از گاهی که وقت پیدا می کنی یه کم کارات رو جلو بنداز. مثلا سبزی و بادمجون برای مصرف یک سال بگیر و فریز کن که در طول سال تهیه یه خورشت ساده خیلی برات وقت گیر نباشه و یا مواد دیگه. حتا پیاز داغ رو هم می تونی فریز کنی. زمان خوابگاه من حتا برنج سفید پخته شده رو هم فریز می کردم و هنوز سالمم و دارم راه می رم شاید استفاده از مواد تازه پر سلامت تر باشه، اما از سلامت روحی و آسایش قلبی تو که مهم تر نیست .... از اون گذشته خیلی به خودت توی غذا درست کردن سخت نگیر. یه غذای ساده اگه همراه با چاشنی بوسه و محبت و آغوش و آرامش باشه دلچسب تر از یک غذای مفصل اما همراه با دلخوریه. خلاصه به خودت راحت بگیر تا اینجور فشار ها رو کمتر حس کنی.
و یا مثلا در مورد تمیز کاری خونه، اگر یه کم رعایت کنید، یک بار در هفته جارو کردن خونه و شستشوی سرویس بهراشتی و.... کافیه. در ضمن خونه محل آسایش شماست. از این بابت که در دیدار های سرزده خواهر شوهرت ممکنه اوضاع خونه خیلی جالب نباشه، اصلا نترس. تقصیر خودشونه که بدون هماهنگی قبلی اومدن....
یه تاپیک بود که گمونم "داملا" زده بود در مورد اینکه همسایشون وقت و بی وقت میاد دم در خونه. پیداش کن و راهکار ها رو بخون. ( متاسفانه سرچ سایت واسه من باز نمیشه در این شبها روز های مقدس!!)
شاد باشی عزیزم.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
ویرایش توسط آویژه : دوشنبه 20 خرداد 92 در ساعت 11:26
تشکرشده 325 در 143 پست
ممنونم آویژه عزیز
شوهر جانم از کار بیکار شد
حتی یک ماه هم نتونست کار کنه.به مفت خوردن و خوابیدن عادت کرده
از دیشب تا حالا اشک چشمم خشک نشده
خیلی پشیمونم از ازدواجم
مامانه من با هزار بدبختی و رو زدن به این و اون واسش یه کار پیدا کرد حالا اون با غرورش دعوا راه انداخت و بیرونش کردن
چرا من اینقدر بدبختم
دارم دیوونه میشم
میخام بزارم برم
دیگه بسه هرچی واسه این آدم صبوری کردم
8 ماه تو خونه خواب بود و من صبح تا شب کار میکردم حالا بهم میگه اشتباه کردم تورو گرفتم باید میرفتم از شهر خودمون زن میگرفتم که اینقدر پررو نبود
میدونید چرا به من میگه پررو؟چون بهش گفتم برو سرکار و اگه بیکار بشی هیچوقت نمیبخشمت
الان کدوم دختری هست که با یه همچین شرایطی زندگی کنه و دم نزنه
وای خدا
چیکار کنم
تشکرشده 231 در 92 پست
شارلوت عزیز صبور باش آروم باش امان از دست این مردا منم شرایط تورو دارم تو که تو خونه خودتی من تو خونه پدرم هستم و شوهرم هم اونجاست اونم بیکاره کار میکنم قسط وام ازدواجمونم من میدم درست میشه صبور باش توکلت به خدا باشه باهاش دردو دل بکن آروم بشی باشوهرت دعوا نکن هیچی نکن تا خودت آروم بشی اجازه نده دچار اختلاف بشید بعد که آروم شدی تو آرامش باهاش حرف بزن نزار حرمتا بشکنه
- - - Updated - - -
عجولانه تصمیم نگیر خوب فکر کن بعد اینکه آروم شدی برو تایپیک من و بخون که دارم چی میکشم خونه پدرم از دسته همه
شارلوت (سه شنبه 21 خرداد 92)
تشکرشده 325 در 143 پست
آخه چقدر صبوری.کاش قدر بدونه نکه بگه اشتباه کردم تورو گرفتم
.فرداشب عروسی دعوتم اما حتی یه انگشتر یا یه لباس جدید هم ندارم(به عنوان یه عروس اولین باره تو مهمونی فامیلی میرم و از ازدواجمون توی هیچ جشنی نبودیم).کادوی عروسی رو خودم از حقوقم از چندوقت پیش گذاشتم کنار.من از همه چیز گذشتم بخاطرش.هیچی ازش نخاستم
خانوادم بینهایت کمک کردن بهمون اما تا حرفی میزنم حرفای بی مورد درباره خانوادم میگه
من بهم برمیخوره.غرورم میشکنه اما هیچی نمیگم و میگذرم
اما دیگه خیلی درد داره که حتی شوهرت عرضه نداشته باشه یک ماه بره سرکار
میگه پروژش نیمه تعطیله
میگم واسه همون پروژه نیمه تعطیل قراره ماهی یک تومن بهت بده اما به خرجش نمیره
خسته میشه
حالا که اجاره خونه نداریم میگه چرا برم سره کار وقتی حقوق شارلوت هست و زندگی میچرخه
تشکرشده 231 در 92 پست
میدونم درکت میکن بازم خونسرد باش بازم صبوری کن صددرصد زندگی و شوهرت نکات مثبتی هم داره اونارو ببین رو اونا دقیق شو ول کن فکرای الکی را عزیزم منم تازه نامزد کردم مگه شوهرم تونست برام چیزی بخره حتی یه مانتو واسه عید مامانم خرید برام نمیدونید چقد حالم بد بود موقع خرید اما توکل کردم بخدا گفتم یه روز درست میشه این سختی هم تموم میشه سختی برای آدمه این تموم بشه یکی دیگه میاد فقط باید صبور بود و حلش کرد این تموم بشه یکی دیگه شروع میشه بعد شوهرم میگه مشکل من 100 تومن 200تومن نیست که واسه تو مانتو میخرن منم صبوری کردم منم دارم بهش یاد میدم که اینجوری حرف زدن درست نیست ولی از خانواده ات بخواه کمکی نکنن یا خواستن بکنن مانع بشو و اگه میتونی خودشو واسه خرید بفرست ببینه چقدر خرجا سنگینه حقوق تو جواب نمیده بزار خودش دنباله کار باشه اگه دیدی نیستش نرو سرکار یه مرخصی یه هفته ای بگبر و بگو کشش کار کردن ندارم میخوام استراحت کنم نمیدونم یه جوری باید مسئولیت بیفته گردنش
تشکرشده 294 در 168 پست
خب عزیزم شما نرو سر کار . کار مهمتره یا زندگی؟ اون مرده وظیفشه زندگی رو بچرخونه رفتن شما سرکار باعث شده پروقع بشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)