حالم نه تنها خوب نيست افتضاحه...حالا حتما بچه ها مي گن چقدر اين پرنده مي ناله...
من به جز اين جا جايي ندارم كه باهاش درد و دل كنم...قبلنا يعني تا قبل از ازدواجم دفتر خاطرات داشتم و خودم رو توش خالي مي كردم...يكي از دفترام ٣سال ازش استفاده كردم و چون توش خاطرات عشق شكست خورده ي من و خاطرات غم انگيز دوران دبيرستانم بود ولش كردم...جدايي از اين دفتر برام سخت بود چون مثل يك دوست صميمي بود...
اين سايت هم براي من نقش همون دفترم رو داره...كه خيلي دوستش داشتم...كه همراهم تو روزهاي سختم بود...
بعد از اون دفتر يك دفتر جديد خريدم ولي هيچ وقت مثل اون دفترم نشد...عين كسي كه نمي شناسيشو داري باهاش دردو دل مي كني، شايد بهم بخندين ولي نمي دونم چرا اين حس رو نسبت بهش داشتم...از اغاز سال ٩٠ اين دفترو خريدم تا يك اغاز جديدي تو زندگيم كنم ولي اون دفتر از اول انگار نحس بود و پر از خاطره غمگين...ديدم بيشتر روزهام پر از غم شده ديگه دوست نداشتم خاطراتم رو بنويسم..ولش كردم
دختر عموم از من پرسيد هنوز ميري همدردي...بهش گفتم من هيچ دوستي ندارم اينجا و تنها دوستام همين اعضايي هستند كه نمي شناسمشون
ياد صبا٢٠٠٩ به خير كه تو بدترين روزهايي كه داشتم سپري مي كردم همراهم بود...
دعام كنيد دوستان عزيزم...دارم بر مي گردم به اون روزهايي كه فقط گريه مي كردم...دقيقا انگار فيلم عقدم داره تكرار ميشه...سه روزه همش زندگيم شده جروبحث...جرو بحث نه تنها با همسرم حتى با درونم...خواهرم بهم گفته بود با اين جرو بحثت زندگيتو خراب مي كني...
حال زندگيمون اين روزا جالب نيست
خدايا يه نگاهي به منم كن...بهت احتياج دارم
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)