به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 33 نخستنخست 123456789101112131424 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 324
  1. #31
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره،

    توصیه م اینه که: گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!
    من اگه کاری از دستم بر میومد اول زندگی خودم رو سر و سامون می دادم ;)

    این همه تاپیک خوندیم و کتاب ازدواج خوندیم و مقاله خوندیم و اینها، هنوز هم تنهاییم.
    هر کاری مهارت می خواد. بدون علم هیچ کاری نمیشه انجام داد. اینکه هی منتظر باشی اونی که می خوای رو یه جایی ببینی، عاشق هم بشین و ازدواج کنید و اینها مال کتاب هاست.
    تا حالا با چند نفر آشنا شدم، یکی دو بار من گفتم نه، 3-4 بار هم نه شنیدم! درسته حرف قسمت هم هست و اینها. ولی با خودم فکر می کنم، می بینم چرا اینهایی که باهاشون آشنا شدم، همه شون اوایلش با روی باز استقبال می کنند، ولی بعد از 2-3 جلسه نظرشون منفی می شه. کلی راجع به نحوه شناخت و اینکه چه سوال هایی باید کرد و به چه چیزهایی باید توجه کرد مطلب خوندیم! ولی هر دفعه تا من اومدم که مثلاً طرف مقابل رو بشناسم، طرف مقابل منصرف شد رفت! :d و فکر می کنم علتش اینه که من اصلاً دخترها و خواسته هاشون رو نمی شناسم. شاید حتی با دخترها همون برخوردی رو دارم که با پسرها دارم. چون من فقط این نوع برخورد رو یاد گرفتم. نه اینکه بی ادبانه باشه، یا نا مناسب. نه. ولی هر چی هست، چیزی نیست که طرف مقابل انتظار داره. نمی دونم چطوری باید "دلشون رو به دست بیارم". حالا چه فایده که حتی من با یک دختر مناسب مناسب هم آشنا بشم. وقتی نتونم اون رو جذب خودم کنم، فایده ای نداره. اصلاً فرصتی پیش نمیاد که طرف علاقه مند بشه با من بیشتر آشنا شه. خوش اخلاق بودن، با ادب بودن، ظاهر خوب داشتن، وضع زندگی رو به راه داشتن، همه اینها کافی نیست. مسائل دیگه ای مهمه که تو این مقاله ها هم نوشته نشده و به این راحتی ها هم به دست نمیاد.

    تجربه تجربه تجربه...

    خلاصه 100 بار هم که جور نشد، باز ناامید نشیم، با هر آشنایی آدم چیزهای جدیدی یاد می گیره، یه موقعی اون وقت جور می شه. مثل همه مهارت های دیگه ای که به سختی به دست آوردیم.
    بــــــــــد می گــــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟؟ :d

    شاد باشید! :)

    - - - Updated - - -

    راحیل خانم با موبایل که میای، پایین پایین صفحه ی اصلی یک گزینه ای هست تو این مایه ها: نمایش سایت کامل
    روی اون که بزنی، کل سایت رو با همه امکانات نشون میده.

  2. 14 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), taraneh89 (شنبه 18 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (شنبه 18 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (شنبه 18 خرداد 92), بی دل (شنبه 18 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 18 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (شنبه 18 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (شنبه 18 خرداد 92), شوکا (شنبه 18 خرداد 92)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,579
    سطح
    73
    Points: 12,579, Level: 73
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,015

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــلام
    خوبید؟خوش میگذره؟
    حال من خیــــــــــــلی خوبه
    باید امروز یه پروژه ای رو تحویل میدادم و چون دوسه روز گذشته خیـــــــــــــــــلی تلاش کرده بودم نتیجه ی کارم عالی شد و رئیسم کلی تعریف کرد
    فقط بدیش این بود که یه پروژه ی سنگین ترو بهم داد و گفت ظرف سه روز تحویلش بدم:(
    در هر حال خدارو شکر که یه کار خوب دارم و قدرت و توان کار کردن هم دارم

    پاییزان!!چه عجب ازین ورا؟؟چرا انقدر دیر به دیر میای؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط راحیل خانوم نمایش پست ها
    اوشین ببینم،بدبخت فلک زده
    حالا جالبه من تا قبل از امتحانا شاید فقط یه 20:30 میدیدم ولی این مدت کلا پای تی وی ام،کامی جان رو هم که مامان جان تحریم مینمایند و موش موشی رو ازم میگیره،دیشب هم که بی رنگ و لعاب بودم چون با گوشی بودم
    راحیل!فقط سال های دور از خانه رو میبینی؟؟شبکه نور (شبکه قم)هر شب ساعت 11 جواهری درقصر داره!نمیبینی؟؟؟؟
    نمیدونی من با چه دردسری فرکانسشو پیدا میکنم.
    امشب هم بانو هن قراره بقیه بانوهای دربارو تنزل مقام بده
    ساعت 9 هم ساختمان پزشکان داره اونم از دست نده قشنگه
    ;)
    همینا دیگه:D
    موفق باشید

  4. 13 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), فرهنگ 27 (شنبه 18 خرداد 92), کامران (شنبه 18 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), پدربزرگ (شنبه 18 خرداد 92), ویدا@ (شنبه 18 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (شنبه 18 خرداد 92), بی دل (شنبه 18 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 18 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  5. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط راحیل خانوم نمایش پست ها
    سلام مجدد
    اصلا حال و حوصله ندارم
    دیشب اصلا نخوابیدم.تا صب هی تو جام این پهلو به اون پهلو شدم.اصلا هم پا نشدم یه کم درس بخونم.8 صبح هم که امتحان داشتم.

    ای بابا اینهمه اعصاب خودتو میکنی تو قوطی برای یک امتحان انقلاب؟! زمان ما اسمش بود پیرامون انقلاب اسلامی. جزو دروس عمومی و معارف اینا بود. ما هر وقت از این دروس عمومی یک امتحانی داشتیم، همیچن با خیال تخت و راحت پا مینداختیم روی پا تی وی تماشا میکردیم یا اینکه میرفتیم با برو بکس بستنی میزدیم توی رگ و خیابونها رو گز میکردیم. یادش بخیر. تا دلت هم بخواد کلاس می پیچوندیم. نمره دروس عمومی توی معدل حساب نمیشد. اساتید هم اصلا خودشون اینقدر جدی نبودند و حضور غیاب هم نمیکردند یا اگر میکردند کلا اتفاق خاصی نمی افتاد.

    حالا شما دو تا کار میتونی بکنی:
    ۱. یا مثل بچه آدم بشین درس بخون که وجدان درد نگیری
    ۲. یا مثل بچه آدم بشین حسابی از دیدن فیلم و ... لذت ببر و دیگه وجدان درد نداشته باش!

    میگن بعضی وقتها وجدان مانع گناه نمیشه، فقط گناه رو کوفت آدم میکنه


    حامد کاش یه دختر داشتم اونوقت حتما بهش میگفتم این آقا حامد ما گله ها! miss it, miss out
    در ضمن آقا حامد اون که میگن اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی، کل هستش نه گر!

    بهار شادی جان شما فقط میخوای روی دست یکی خرج بگذاری؟ آقای مدیر شارژ رایگان بده. حالا که نشد، شام بی دل پز!
    ما زیاران چشم یاری داشتیم. به جای آنتریک کردن محمد ابراهیمی، پاشو برو تو آشپزخونه ببین جدیدا بچه ها رفتن تو خط *کترینگ*! بله میخوایم کلاس آشپزخونه مون رو ببریم بالا و اسمش رو بذاریم کترینگ همدردی. خلاصه برو توی کترینگ همدردی و هنرهاتو به نمایش بگذار ببینم چی میتونی برای شام از خودت در کنی.

    ترانه عزیز مگه چند سال داری که همچین میگی خدا رو شکر قدرت کار کردن دارم؟ ای وای ننه! من قدرت کار کردن ندارم. آرتروز و فشار خون و پا درد و کمر درد و ای واااای همه همم درد میکنه.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  6. 13 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 18 خرداد 92), hamed65 (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), taraneh89 (شنبه 18 خرداد 92), فرهنگ 27 (شنبه 18 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), پدربزرگ (شنبه 18 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (شنبه 18 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 18 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  7. #34
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    دقت کردم دیدم تو پستای قبل این همه از دوستان یاد کرده بودید تو هیچ کدوم اسم من نبود نکنه منم زن بابا زاییده...
    ای راحیل غصه نخور،اسم منم برده نشده.بعضیا تبعیضانه رفتار می کنن.تولدتم مبارک.ستمه آدم تولدش تو امتحانات باشه.

    از نظر درسی وضعیتم مثل خودته اصلن خوندنم نمیاد.با این فرق که امتحانمون هنوز شروع نشده.


  8. 12 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), hamed65 (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), taraneh89 (شنبه 18 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), پدربزرگ (شنبه 18 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (شنبه 18 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  9. #35
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،
    تاپیک چه شور و حالی گرفته. :)
    ای غایبینی که حاضر شدید، همگی خوش آمدید.

    مسافر عزیز! (راستی چرا بهم گفتی خانوم بی دل؟ نکنه مذکری؟ تا اونجا که یادم میاد جزو جماعت نسوان بودی انگار!
    این زن دونستن من هم داستانی شده‌ها ...
    چند ماه پیش، به دلیل این‌که تا اون موقع چند نفر فکر کرده بودن من زنم، یه پست در حال و احوال گذاشتم و گفتم که من زن نیستم و مَردم ... همون روز یکی از این پررنگ‌ها که این روزها جاش خیلی خالیه، پیغام داد و گفت من هم فکر می‌کردم زنی! بعد چند مورد رو گفت که باعث می‌شد فکر کنه من زنم.
    از مواردی که گفته بود، همه رو درست کردم الّا یک چیز. اون هم رنگی نوشتن بود. اما برای این یه مورد، دلیل داشتم و اون هم این بود که چشم جماعتِ همدرد و البته مغزشون دچار یکنواختی و آزار نشه.

    با درست کردن اون موارد دیگه فکر می‌کردم نوشتارم زنونه نیست، اما به نظر می‌رسه که حکایت همچنان باقیست و تشابه نوشتارِ من با نوشتارِ زنانه "مثل کپی‌ای می‌مونه که از وسط نصفش کرده باشن..."


    به به! مشهد! زیارت امام رضا! آرزو میکنم سفر خیلی خوبی داشته باشی و حاجت روا بشی. و دیگه اینکه التماس دعای مخصوص داریم.
    ان‌شاءاللّه.
    حتما، حتما. همهٔ همدردی‌ها جای مخصوص دارن در دعاها.

    .
    .
    .

    راحیل خانوم
    ، تولدتون با تاخیر مبارک

    .
    .

    تازگی‌ها مثل دکتر عارف شدم. کلی حرف در سینه دارم، اما نمی‌زنم. البته یه فرقی هست که من تایپ می‌کنم، بعدش پاک می‌کنم! :d

    در کل عجب پستی شد. چند خط نوشتم، وسطش نماز خوندم، مهمون اومد رفتم بیرون، برگشتم چند تا صفحهٔ دیگه رو خوندم. باز چند خط نوشتم. یه دور خوندم که بیش از حد پرت و پلا نگفته باشم، پرت و پلا نگفته بودم اما نصفشو پاک کردم... بعضی حرف‌هایی که پاک کردم جالب بودن، می‌خوام منتقلشون کنم به دفترچهٔ گاه‌نویس‌هام... البته دفترچه نیست، برنامه‌ست. اما برنامه‌ش شبیه دفترچه‌ست.

    این‌ چند خط آخر، بیشتر شبیه نوشته‌های یه ذهن پریشان بود.


    من دیگه برم تا دیر نشده. :d
    در پناه حق.

  10. 13 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 22 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 18 خرداد 92), hamed65 (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 19 خرداد 92), taraneh89 (شنبه 18 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  11. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    دلم خیلی برات تنگ شده بود حامد
    کلا رنگ صورتی و اسمتو که میبینم حالم خوب میشه

    باز تو وضعت خوبه طرف میره ما که هر کی واسه ازدواج نمیخوادمون میگه حالا اشکال نداره اگه یکم با هم خوش باشیم!!!
    کلا که خودمم کسیو که میخوام پیدا نمیکنم هر چند اون باید منو پیدا کنه

    الان پست نازنین آریاییو دیدم چشمام سوخت باز داره گریم میگیره( تو تحریم گریه ام)

    امروز رفتم پیش یه روانپزشک جدید
    کلی حرف زدم
    میگه خوب حالا از من چی میخوای؟ منم فقط نگاش کردم !!! نمیدونسم چی میخوام

    الان که فکر میکنم باید بش بگم
    یک لبخند بزرگ تو قلبم میخوام
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
    ویرایش توسط جوانه؟؟؟ : شنبه 18 خرداد 92 در ساعت 23:04

  12. 12 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 18 خرداد 92), bahar.shadi (شنبه 18 خرداد 92), hamed65 (شنبه 18 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (سه شنبه 21 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92), سنجاب بازیگوش (شنبه 18 خرداد 92)

  13. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array
    بازم بگین این بهار شادی دختر بدیه :)

    خوشحالم که همتون باز برگشتین.

    ای بابا آقا حامد ، برادر من گاهی آدم طول میکشه تا شریک زندگیشو پیدا کنه.

    اصلا آدم اگر اونی رو که میخواد پیدا کنه ها ، انگار 100 ساله میشناستش.

    نه مقاله میخواد ، نه کتاب. هنوز پیدا نکردی اونی رو که باید پیدا کنی.

    بعدم توکل چی میشه پس؟ دیگه انقدر نا امید نباشینا

    بابا مگه چند سالتونه؟ما هم دعا می کنیم به وقتش بشه. حتما هنوز وقتش نرسیده.

    ===============

    ترانه جون آمار همه شبکه ها رو داری ها ;) خوش باشی ایشااااااااااااااااااالا همیشه.

    بی دل جان یه شام که این حرفا رو نداره عزیزم. اصلا خودم از غروبش میام کمک. خوبه؟ ;)

    کترینگ چی؟ من فقط با عنوان سرآشپز میاما ;) نگفتی سایته چی بودا؟؟

    مسافر جان ، برادر شما چی شدی؟ انشالا شما هم خوب میشی

    و اما راحیل عزیزم

    تو امتحانات رو بده تا ما قاطی حال و احوالت کنیم...بعدم من انقلاب رو صبح امتحان 4 ساعت خوندم ، 20 هم شدم ;) سخت می گیری ها!

    اگر ازت بابت هر درس یه مقاله میخواستن چیکار می کردی؟

    جوانه جان ، عزیز دل چقدر خوب که دوباره اومدی :)

    ================

    و اما برای نازنین عزیز

    دلم برات خیلی تنگ شده . و دعات می کنیم همگی که انشالا برات خیر پیش بیاد.

    تو زندگیت هرگز توکلت رو از دست نده!!


    روزی تو خواهی آمــــــــد از کوچه های باران

    تا از دلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران...





  14. 12 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 22 خرداد 92), hamed65 (یکشنبه 19 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 19 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (سه شنبه 21 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  15. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    سلام
    مي بينم كه جمع قديمي ها جمعه....
    منم بالاخره اومدم پيش خواهرم...كلي دارم خوش ميگذرونم با بچه خواهر شيطونم....
    ولي امروز بدجوري تو ذوقم خورد...يك جشن دعوت بوديم كه زن و مرد قاطي بود...البته من بي حجاب نيستم و يكي از پيرهن هاي قشنگم كه شيك بود رو پوشيده بودم و كلي باحال شده بودم...
    تا وارد تالار جشن شدم ديدم يك زن گنده و چاقس دقيقا عين لباس من پوشيده بود و اين جا بود كه جشن كوفتم شد....دقيقا هم عين من زير سارافوني پوشيده بود با اين كه بي حجاب بود...خواهرم بهم مي خنديد پسرعموم هم كه فهميد كلي خنديد...حالا بعد شام ديدم يك لباس ديگه پوشيده بود.با خودم گفتم يعني زن حسابي تو كه يك لباس ديگه داشتي چرا از اول عوض نكردي و كوفتم كردي جشن رو...
    من به جاش بودم تا مي ديدم اينطور شده ميرم لباسم رو عوض مي كنم ولي اون خوب حرصم داد بعد لباسش رو عوض كرد
    حالم هم در عين خوشحاليم از اين كه پيش خواهرم و دخترشم ولي درونم سرشار از انرژي منفي كه از دستش خلاص نميشم.
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  16. 10 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 19 خرداد 92), کامران (دوشنبه 20 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (سه شنبه 21 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92)

  17. #39
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دیروز [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,040
    سطح
    100
    Points: 287,040, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,576

    تشکرشده 37,078 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرنده غريب نمایش پست ها
    تا وارد تالار جشن شدم ديدم يك زن ...عين لباس من پوشيده بود و اين جا بود كه جشن كوفتم شد....
    سلام پرنده غریب گرامی
    واقعیت اینه که تا در زندگی ما به مظاهر و لذت هاش و امکاناتش چنین دیدی داشته باشیم، هر کاری که بکنیم، هر چقدر هم که انرژی بگذاریم همه زندگیمان کوفتمان می شود.


    برای رهایی از رنجهای این دنیا، برای گشایش در کارها و برای آرامش و رشد در این زندگی ناچاریم بالاتر از این موانع بپریم.
    تا وقتی قدمهای کوچک برداریم هر سنگی مانع ما می شود.
    به تناسبی که بالاتر می پریم ، موانع دیگر برای ما مشکلی ایجاد نمی کنند.

    ما آدمها گاهی همه انرژی خود را صبح تا شب می گذاریم که مشکلات جور و اجور و ریز و فسقلی زندگی را حل کنیم و همیشه هم گرفتاریم و از اون مهمتر خسته وبی انگیزه . خسته از این تکرارها....

    اما اگر بینش خود را تصحیح کنیم.
    اگر اندازه خودمان را بهتر بشناسیم.
    آن وقت دیگر اینها را نمی بینیم که بخواهیم حلشان کنیم یا حرص بخوریم یا زندگی را کوفت خود کنیم.

    بهتر هست که گاهی رها کنیم خودمان را از پله ای نازل تر و برویم روی پله بالاتر

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  18. 17 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 22 خرداد 92), hamed65 (یکشنبه 19 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 19 خرداد 92), فرشته مهربان (یکشنبه 19 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (سه شنبه 21 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 19 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 19 خرداد 92), برسرک (شنبه 07 دی 92), جوانه؟؟؟ (یکشنبه 19 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 19 خرداد 92), راحیل خانوم (پنجشنبه 23 خرداد 92), عشق آفرین (یکشنبه 13 تیر 95)

  19. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    سلام

    منم بد نیستم فقط یه گله دارم از دوستان ، نمی دونم چرا بچه هایی که توی تاپیک تصویر ذهنی اعلام آمادگی کردن و بقیه دوستان نمیان و شرکت نمی کنن؟ بی دل ، راحیل ، فرهنگ، مسافر زمان، ویدا، فرشته مهربان، مدیر همدردی و...

    دوستان اوایل خوب استقبال کردن ولی حالا... :(
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم

    ویرایش توسط rozaneh : یکشنبه 19 خرداد 92 در ساعت 13:19

  20. 7 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 22 خرداد 92), reihane_b (یکشنبه 19 خرداد 92), کامران (دوشنبه 20 خرداد 92), پاییزان (یکشنبه 19 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 19 خرداد 92), میشل (دوشنبه 20 خرداد 92), مسافر زمان (سه شنبه 21 خرداد 92)


 
صفحه 4 از 33 نخستنخست 123456789101112131424 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.