چقدر خوبه که همسرت حضور داره.
چقدر خوبه که سالی سه چهار بار با همسرت سفر کیش میرید!
چقدر خوبه که برنامه های دیگه ای مثل رفتن به منزل اقوام دارید.
و باز هم چقدر خوبه که همسرت در کنارت هست و حضور داره.
فقط میمونه اینکه شما یکسری مهارت کسب کنی که ایشون حاضر باشه دنیای جذاب کامپیوتر و دوست و تلویزیون و ... را رها کنه و با شما تعامل بیشتری بر قرار کنه.
گفته بودی همه نقشی را برایش ایفا میکنی از خواهر و مادر و ....
خوب این فعلا یکی از ایرادات کاره. نیازی نیست شما نقش مادر و خواهر را برای همسرت ایفا کنی.
نقش یک همسر رو به درستی ایفا کنی کفایت میکنه.
متاسفانه الان زیاد فرصت گشتن و لینک گذاشتن ندارم اما اگه خودت یه چرخی توی تالار بزنی در رابطه با همین موضوع خودت کلی تاپیک و مقاله پیدا میکنی. اونها رو بخون و سعی کن بدرستی به کار بگیری.
اما موضوع مهم دیگری هم که وجود داره اینه که همه سرگرمیها و شادیهای زندگیت رو قرار نیست همسرت برات تامین کنه. سعی کن یک برنامه هایی هم خودت به تنهایی یا با دیگر افرادی که در زندگیت هستند (دوستان و خانواده و...) داشته باشی. یک مقدار مطالعه کن. سرت رو با تلویزیون گرم کن و...
در ضمن درسته که همسرت زیاد خونه هست. اما دلیل نداره که تمام این زمانی که خونه است سرش به شما گرم باشه. به هر حال نیاز هست که ایشون کارهای شخصی مورد علاقه اش رو هم انجام بده.
در هر صورت برای اینکه تعادل وجود داشته باشه قدری هم شما باید انتظاراتت رو از ایشون کم کنی. و از اون طرف هم برای جذب ایشون به وارد شدن در گفتگو و تعامل با شما لازم است که راهکارهاشو یاد بگیری. که همانطور که گفتم در این سایت فت و فراوون مطلب در این مورد هست.
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد
علاقه مندی ها (Bookmarks)