موضوع: همسرم فقط حضوردارد

هروقت بهش میگم من اویل باهم بودنمون روخیلی دوست دارم ومیخوام بحث رو به اون موقع ببرم نمیزاره میگه اون موقع دیگه گذشته ولش کن بیخیال.زندگانی موفق:یه موقع اینکارهم بامن کردوسعی درکتمانش داشت اما وقتی دیدکه من میدونم ومیبینم گفت اون زنگ میزنه گفتم شماره جدیدت روندارن قدیمیااین توهستی که بهشون دادی وبعدش ازاینکه اینجوراتفاقات روی زندگی دخترگلمون تاثیربسزایی داره براش توضیح دادم تا ول کرد.البته تااونجایی که من میدونم.4سال ازدواج کردیم

- - - Updated - - -

خودش خوب میدونه اگه من اشتباهی ازم سربزنه معذرت خواهی میکنم وتاجایی که درتوانم باشه جبرانش هم میکنم یامه که عذرخواهی کردم همون موقع

آقاکامرواممنون یعنی نظرشما اینه که من نبایدموردتوجه ومحبت همسرم قراربگیرم چون ایشون اخلاقشون اینطوریه دیگه یعنی همینه که هست!!!

هیچ وقت باهاش جدی حرف نزدی که دوست داری ازش محبت بیشتری ببینی؟

صحبت کردم وهمیشه درپاسخم سکوت بوده.درضمن هرموقع ازش پرسیدم عزیزم اگه ازنظرتومشکلی توی زندگی هست یااگه من موردی دارم که تواذیت بشی بهم بگوتارفعش کنیم

شما نوشتی جای مادر و خواهر و همسر و دوست شما فقط نقشه خودت را ایفا بکن چون مادر و همسر داره منم چون شوهرم اومده بود تبریز پیش ما نقشه همه را داشتم ایفا میکردم اما الان فقط نقشه خودمو دارم ایفا میکنم اینجوری بهتره نگاه جان خیلی خلاصه میگی به نظرم یکم مسئله را باید بازکنی تا راهنمایی بیشتری بشی چه بی محبتی هایی میکنه و بخورد شما چی هستش نمیزاره حرف بزنی براش یه نامه بنویس و همه حرفاتو بهش بزن از خاطرات خوبه گذشته براش بنویس و تا به امروز نقاط خوب و مثبتش بگو تشکر کن و ازش بخواه بخاطر خودش و زندگیتون بیاد و مشکلتون را با هم حل بکنید سعی کنید یادتون بیاد دعواتون و حرفاتون شاید بشه بیشتر راهنمایی کردش

من براش ایمیل گذاشتم ونامه هم نوشتم

نوشته اصلی توسط نگاه

آقاسامان وقتی بی محلی کنم که تا..................................انگارک ه ازخداش باشه که بیخیال وبی محل بشم.
آسمونی عزیزآره بعدازاون البته دعواکه نبودفقط بحث.دخترمون رودویت داره ولی انگاربایدبهش یادآوردی کنم بغلش کن مثلاوقتی مسافرت یکی دو روزه مجبورمیشم برم ودخترمون رونمیبینه مگه دلم برای صداش یه ذره شده بعدشم به نظرشما اگه بایه نفرزیریه سقف زندگی کنی واون اصلاانگارتورونمی بینه چیزکمیه

نه عزیزم. اصلا چیز کمی نیست . صرفا به این علت پرسیدم که بدونم تو بقیه چیزها ازش راضی هستی یا نه .

در کل با توجه به چیزهایی که گفتی فکر نمی کنم همسرت نسبت به تو بی علاقه باشه . با رفتاری هم که گفتی نسبت به دخترت داره من فکر می کنم شوهرت جزء مردهاییه که زیاد اهل ابراز احساسات نیست. اون اوایل هم که ابراز می کرده به علت این بوده که بعد از مدت ها جواب رد شنیدن شما رو به دست آورده بوده . اما الان که خیالش از جانب شما راحته دیگه نیازی به ابراز علاقه نمی بینه .
یعنی همسرت یه جورایی به بلوغ عاطفی نرسیده . می تونید برای اینکه بدونید بلوغ عاطفی چیه به فایل های دکتر فرهنگ مراجعه کنید.

اما راه حل شما اگر مشکل همین باشه ، اینه که اینو بهش یاد بدید. یه کمی در مورد بلوغ عاطفی مطالعه کنید که اگر مشکل این بود در موردش صحبت کنیم .
http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://influence.persiangig.com/Dr%20Farhang/Ezdevej%20Part2%20(www.DrFarhang.Mihanblog.com).zi p

توی این فایل قسمت بلوغ عاطفی رو گوش کنید

ببین ایده آل های همسرت چیه
مثلا همسر من از شوخی و خنده و جو شاد خوشش میاد . و اگر یه ساعت ناراحت باشم تا آخر عمر به من میگه تو که همش قهر و اخم میکنی و قیافه می گیری و ... خلاصه تا مدتها میکوبه تو جشمم
و همیشه حتی در اوج مشکلات بهترین برخوردم باید با لبخند و خنده همراه باشه تا تازه تو خط نرمال باشم و عیب و ایرادی نذاره روم
ببین از چه برخوردی خوشش میاد ؟ بیشتر جذب چه آدمایی میشه ؟ از کدوم خصوصیت دوستاش بیشتر راضیه ؟

- - - Updated - - -

اگر با صحبت در مورد اون قضیه به نتیجه نرسیدی دیگه حرفشو وسط نکش و با عمل سعی کن مسیر رو عوض کنی تا مثب قبل دوباره خوب شه امیدوارم موفق شی