به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 106
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 بهمن 93 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان و به خصوص فرشته مهربان عزیز و به راستی مهربانم بابت آشفتگی و حرفهام عذرخواهی میکنم.می دونم که ناامیدتون می کنم با حرفام.حتما با خودتون فکر می کنید که من این همه وقت می ذارم و راهنماییش می کنم و اون باز هم حرف خودش رو می زنه.من واقعا متاسفم .این حرفها رو بذارید پای آشفتگی ام.
    چند وقته مدام حرفهاتون رو می خونم.سعی دارم به مادرم حرفهای امید بخش و مثبت بزنم همونطور که خودم تشنه شنیدنشان هستم.
    اما یه سوال که برام پیش اومده اینه که اگر خواهرم رفتار عادی در پیش بگیرد و مادرم هم رفتار خوب با پدرم داشته باشد آیا این توهم برای پدرم به وجود نمی یاد که کارش رو فراموش کردن و باز به کارش ادامه بده و حتی در این مسئله پیشرفت کنه؟
    مسئله دیگه اینکه این رفتار پدرم به معنی داشتن میل جنسی است یا فقط یک مشکل و بحران روحی صرف است؟
    من به مادرم توصیه کردم که به یک سکستراپ مراجعه کند و راهنمایی بگیرد آیا این کار درست است؟
    آیا مادرم باید از لحاظ جنسی هم تلاش کند یا فقط عاطفی؟
    من نمی فهمم که آیا پدرم نیاز جنسی دارد یا خیر؟
    باز هم عذرخواهی مرا بپذیرید و راهنمایی تان را از من دریغ نکنید به خصوص فرشته مهربان عزیزم

  2. #52
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    اصلاً نگران ما نباش ، آشفتگی ترا به خوبی درک می کنیم و سعی می کنیم کمک کنیم که از آشفتگی بیرون بیایی

    نگران اینکه پدر کاری که کرده را فراموش کند نباشید اتفاقا ًبهتره فراموش کند . ترس شما عامل دستپاچگی و ارسال امواج ضعف هست و

    این برای پدرت خوب نیست
    چون باعث می شود حق به جانب شود . اما جرأت و قاطعیت در عین محبت و مدارا اثر مثبت دارد . ( منظور از

    قاطعیت و جرأت ، خشونت نیست و منظور از مدارا انفعال نیست )

    مادر به ترمیم رابطه با پدر بخصوص از نظر عاطفی ادامه دهد و خسته و ناامید نشود .

    خواهر تدابیر امنیتی را داشته باشد در عین حال در برخورد با پدر احترام اورا داشته باشد و در عین جدیت و جرأتمندی باشد .

    مراجعه مادر به سکستراپ هیچ اشکالی ندارد اما پدر هم نیاز دارد به مراجعه و البته شما فعلاً تمرکز از روی رابطه جنسی و مسائل جنسی او بردارید و از

    نظر عاطفه و احترام او راپوشش دهید حتی اگر شما راپس بزند . در درون خود هم شما و هم مادرتان باید پذیرش پدر را پیدا کنید و الا عواطف و احترام شما

    بخصوص مادر اجباری و مصنوعی بروز می کند و این اثر معکوس دارد . مشاوره حضوری رفتن برای همین است که کمک گرفته بشه رابطه به گونه ای ترمیم

    و اصلاح بشه که با پذیرش همراه باشد .

    مادر با صدای مشاور که صحبت می کند از موضوع اتفاقی که افتاه بیاید بیرون و روی رابطه با همسر تمرکز داشته باشد و بگوید می خواهم سهم خودم را

    برای بهبو رابطه با شوهرم ایفا کنم و نیاز به کمک مشاوره ای دارم . اصلاً ذکری از موضوع خواهر و پدرتان نکنید . کلاً تمرکز را از روی اتفاقی که پیش اومده

    بوده بردارید و فقط خواهر آنگونه که گفته شد مراقب خودش باشد .




    .




    ویرایش توسط فرشته مهربان : شنبه 01 تیر 92 در ساعت 01:19

  3. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 01 تیر 92), mohammad6599 (جمعه 04 مرداد 92), mohsenazizi (سه شنبه 08 مرداد 92), sci (یکشنبه 02 تیر 92), taraneh89 (جمعه 31 خرداد 92), ویدا@ (جمعه 31 خرداد 92), مدیرهمدردی (جمعه 31 خرداد 92), باران بهاری11 (سه شنبه 08 مرداد 92), رویای آرامش (شنبه 01 تیر 92), ساحل75 (شنبه 01 تیر 92)

  4. #53
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 بهمن 93 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مجددا سلام
    دیروز پدرم به مادرم گفته که من باید سر فرصت با تو حرف بزنم،مادرم هم گفته همین الان حرف بزن و در اتاق خواهرم را بسته که با هم حرف بزنند اما پدرم گفته الان نه،هر موقع که وقتش شد باهات حرف می زنم.مادرم هم گفته من هم حرفهایی دارم و به پدرم گفته به شرطی حرف بزن که دروغ نگی تو همیشه دروغ می گی،که به نظرم این حرف مادرم بسیار اشتباه بوده البته کاری هم نمیشه کرد بلاخره 28 سال مادرم اینطور زندگی کرده،مادرم به من می گفت اگه حرف زد می خوام بهش بگم که من می دونم که تو مشکل روحی داری و خودت را مداوا کن و به یک روانشناس و متخصص اختلالات جنسی مراجعه کن و خودت رو نجات بده،اما به نظر من این حرف مادرم هم درست نیست.
    من معتقدم مادرم نباید پیگیر حرف زدن در این موضوع شود و بهتر است حرفی زده نشود و اگر هم پدرم خواست حرفی بزند مادرم بشنود و قبول کند حتی اگر دروغ باشد.
    نمی دونم نظرم درسته یا نه؟
    خواهشا راهنماییم کنین اگه پدرم سر حرف رو باز کرد مادرم چه واکنش و برخوردی داشته باشد و چه بگوید؟
    به نظر شما پدرم چه خواهد گفت؟
    لازم به ذکر است که پدرم همچنان تنها در هال می خوابد و نزد مادرم نمی خوابد
    ممنونم

  5. #54
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array





    سلام


    اولاً به خودت تبریک میگم که کاملاً مشخصه برخودت مسلط شدی و دیدت بره روی رفتار منطقی خیلی خوب باز شده .



    حق با شماست . مادرتون نباید آنگونه با پدر حرف میزد . قرار شد اصلاح رابطه پیش بیاد ، مهارت به خرح داده بشه . اگر همون برخوردها و کل کل های

    گذشته در پیش گرفته بشه چه فاید .

    لطفاً به مادرتون دوباره پستهای قبل منو بدید بخونه که توصیه به اعتبار دادن بوده نه تخریب اعتبار ، این روشهای اشتباه در هم صحبتی و رابطه ، وضعیت

    خانواده را به اینجا کشونده ، آیا باز هم می خواهد ادامه دهد ؟ زن نقش بسیار موثر و پرنگتری نسبت به مرد در خانواده دارد . اگر دقت کرده باشید گفتم مادر

    باید احساسش نسبت به پدر را تغییر دهد ، تا زمانی هم این احساس تغییر نکرده ، احساس منفی اش را کنترل کند که بروز نیابد .

    آنچه گفته که به پدر می گوید را بگو اصلاً نگوید
    ، رابطه را خرابتر می کند . همینکه پدر اعلام کرده می خواهد حرف بزند

    یعنی یک قدم به جلو ، یعنی پیشرفت ، یعنی تآثیر اقدامات مادرت
    . یادت هست ناراحت بودی که پدر فقط سکوت می کند و حرف نمی زند ؟ حالا

    جای خوشحالی دارد که می خواهد حرف بزند ، مادر به گونه ای رفتار نکند که دوباره فاصله بگیرد و راه سکوت را در پیش بگیرد .

    اگر پدر گله گذاری کرد و انتقادهایی به مادر داشت ، مادر هم حسی کند اگر نمی تواند زبانی این کار را بکند با سکوتش این کار را بکند . به هیچ وجه جبهه

    نگیرد و نخواهد که از خودش دفاع کند . بلکه هرچه پدر بارش کرد، بگوید : یعنی این همه از من ناراضی بودی و من نمی دونستم ، الهی بمیرم چقدر صبور

    بودی . یعنی من اینهمه باعث آزارت شدم ؟ وای خدای من .....!!!! و بگوید : دلم میخواد منو ببخشی و بزاری به حساب ناآگاهیم

    بگوید : خب من می پذیرم . اصلاً هرچه شما می گی درست و من نمیخواهم توجیه کنم و نمیخوام دفاع کنم و فرض را میگذاریم بر اینکه همه اش درست .

    حالا من می خواهم سهم خودم را در اصلاح روند و رفتار و رابطه را ادا کنم . میخواهم هر اشتباهی در ارتباطم باتو داشته ام را دیگه نداشته باشم و رویه ام

    تغییر کنه و اینکار را خواهم کرد تا حدااقل وجدان خودم راحت باشد .

    بعد بگوید: کمکم می کنی که درست پیش برم و یاد بگیرم که چطور عاشقانه باشم باهات ؟؟؟ چطور رابطه ای رضایت بخش داشته باشیم با هم و .....؟
    تا

    میتونه زبان بریزه و خودش را در سنگر پدر قرار دهد و در مقابلش نباشد تا او خلع سلاح شود
    .

    بعدش بگه منم حرفهایی دارم که دوست دارم بهت بگم اما فعلا ترجیح می دهم نگم تا ذهنت خسته و درگیر نشه . هر وقت هردو آمادگی داشتیم

    حتما ًباهات حرف میزنم و اصلاً درد دل می کنم و مطمئنم تو دلداریم می دهی

    باز هم تکرار می کنم ،
    هم حسی ، مجبت و خرج کردن از عواطف ، اساس رفتار مادرت باشد .

    سعی کن مادر را نزد مشاور ببری تا مهارتهایی چند را یاد بگیر .




    .





  6. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 12 مرداد 92), mohammad6599 (چهارشنبه 09 مرداد 92), mohsenazizi (سه شنبه 08 مرداد 92), sci (یکشنبه 02 تیر 92), taraneh89 (شنبه 01 تیر 92), اشنای قدیمی (سه شنبه 19 شهریور 92), باران بهاری11 (سه شنبه 08 مرداد 92)

  7. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 بهمن 93 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مجدد
    باز هم من بدبخت اومدم. من بیچاره سیاه بخت.
    از بعد اون ماجرا خواهرم دیگه با پدرم حرف نمی زنه. حق هم داره . اصلا بچه می ترسه از پدرم .می گه وقتی میاد خونه استرس می گیرم. مادرم هم مثل همیشه است. یعنی همون جرو بحث های همیشگی ادامه داره. چند بار در این مدت پدرم به خواهرم اس ام اس داده که با من آشتی کن اما خواهرم جوابی نداده.
    خواهرم در این مدت در اتاق رو قفل می کرد و می خوابید. وما فکر می کردیم این ماجرا تموم شده. تا اینکه دیشب نصفه شب دوباره پدرم رفته سراغ اتاق خواهرم و هی دستگیره درو بالا پایین کرده خواهرم بدبخت داشته از ترس می مرده پاشده نشسته اما صداش در نیومده . پدرم وقتی دیده در اتاق قفله به موبایل خواهرم زنگ زده نصفه شب اما خواهرم جواب نداده. صبح این قضایا رو به مادرم گفته مادرم هم بیچاره داره سکته می کنه. من هم همینطور. دیگه نمی دوونم چه کنیم. مادرم می گه آیا من رودر رو و مستقیم باهاش حرف بزنم یا خواهرم بهش اس ام اس بده و بگه اگه این کارو تکرار کنی به کل خانواده می گم و آبروتو می برم؟ یا مادرم بگه که به من جریانو گفته تا خجالت بکشه شاید؟ نمی دونم چه کنم کاش بمیرم فقط راحت شم

  8. #56
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    به نظر من خواهر شما باید

    با پدرتان بصورت معمولی رفتار کند و حالت قهر نداشته باشد. صحبت کند هرجا نیاز به کمکش داشت

    کمک بخواهد بگونه ای حس پدرانه در ایشان تقویت کند ولی در طول روز لباس پوشیده و مناسب

    بپوشد و شبها هم احتیاط لازم را بکند و در اتاق را قفل کند.

    حالت قهر خواهرتان با پدر روحیه تهاجمی و انتقامجویی را در پدر تحریک می کند.

    مادر تان هم باید سعی کند چه از لحاط روحی و چه از لحاظ جسمی به پدر نزدیک تر شود و در هیچ

    بحث و دعوایی او شروع کننده نباشد و با صبر و آرامش موضوع را تمام کند.

    شما هم لطفا کمی ارام تر باش و اصلا درباره این موضوع با پدر صحبت نکن.

    موفق باشی.

  9. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    اشنای قدیمی (سه شنبه 19 شهریور 92)

  10. #57
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    وقتی مادر شما توصیه ها را عمل نمی کند هیچ انتظار تغییری نداشته باشید . این وضعیت با این روند غلط رابطه مادر با پدر شما شکل گرفته و متأسفانه قصد بهبود آن هم به روش درست را ندارید . یعنی مادرتان ندارد و روی رویه و روشی که وضع را بدتر می کتد و آبروی خانواده را به خطر می اندازد بیشتر توجه دارد .
    مادر شما زمانی می تواند نشان دهد که دلسوز دخترش هست که دست از خود خواهی و غرور برداشته و توصیه هایی که گفته شد را انجام دهد

    خواهرتان نیز از طریق همان پیامک به پدر بگوید با من چکار داری ؟ من اعتمادم از شما سلب شده و نمیتوانم با شما مثل سابق باشم .

    اگر پدر خواسته نامعقول عنوان کرد صریح و قاطع بگوید از شما به مراجع قضایی شکایت خواهم کرد ، و شک نداشته باش که اگر رفتارت را ادامه دهی حتماً این کار را می کنم .

    باید بگویم که اگر مادرتان روش و رویه اش که بی پرده می گویم باعث این بحران در زندگیتان شده را تغییر ندهد عاقبت راهی جز همین مراجعه به مراجع قضایی و شکایت از پدر نخواهید داشت که باید تبعات آنرا هم بپذیرید .


    موفق باشید





  11. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 12 مرداد 92), یکی مثل شما (سه شنبه 08 مرداد 92), باران بهاری11 (سه شنبه 08 مرداد 92), دختر مهربون (سه شنبه 08 مرداد 92), رویای آرامش (سه شنبه 08 مرداد 92)

  12. #58
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عکس پدربزرگ پدریت یاهرکسی که پدرت ازش شرم داره رو نصب کنید کنار درب اتاق خواهرت یا داخل اتاق شایداون مواقع یه مقداربه خودش اومد.نمادهای مذهبی اتاق خواهرت رو بیشترکنیدمواظب کلیدهای اتاق هم باشیداز روش درست نکند.امیدوارم این مشکل ریشه ای حل بشود.احتمالا پدرت زیاد اجتماعی نباشد شاید صله رحم وارتباط بیشتربافامیل یه مقداربه بهبوداوضاع کمک کند

  13. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    del (شنبه 12 مرداد 92), مصباح الهدی (سه شنبه 08 مرداد 92)

  14. #59
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 بهمن 93 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1392-3-11
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,786
    سطح
    24
    Points: 1,786, Level: 24
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرشته مهربان عزیز ممنونم از اینکه بهم جواب دادی به خدا دارم دیوونه میشم نمی دونم چه کار کنم دیگه . کاش میشد مادرم با شما مستقیم صحبت کنه.شما میگین یعنی امشب مادرم به روی پدرم نیاره؟چیزی بهش نگه؟

    - - - Updated - - -

    به من بگویید مادرم باید به پدرم بگوید که موضوع را میداند یا خیر؟ آیا نگفتن مادرم اورا جسورتر نمی کند؟

  15. #60
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    همانطور که قبلاً گفتم مادرت فقط سیاست جذبی را به کار بگیرد و چیزی به روی خودش نیاورد . و خواهرت قاطع و تند با پدرت


    برخورد کند و همچنان محفوظ باشد و مراقبت کند از خودش . اما نترسد و شما بهش امید بدهید که حل می شود . مادر شما

    نقش زیادی می تواند در اصلاح این وضعیت داشته باشد که اگر ایفای نقش نکند کوتاهی کرده و مطمئناً باید هم در درنیا هم در

    آخربت پاسخگو باشد .





  16. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (شنبه 12 مرداد 92), اشنای قدیمی (سه شنبه 19 شهریور 92), باران بهاری11 (سه شنبه 08 مرداد 92)


 
صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 تیر 93, 07:33
  2. تصور می کنم شایدهمسرم من را نمیخواهد( آیا ممکنه اینطور باشه ؟)
    توسط نفس65 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 35
    آخرين نوشته: یکشنبه 25 اسفند 92, 10:52
  3. همسرم با اونی که تصور میکردم خیلی فرق داره....
    توسط آسمونی ها در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 07 دی 92, 19:33
  4. تصورات غلط در ابتدای آشنایی و زندگی
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 اردیبهشت 88, 15:14
  5. تصورات غلط در ابتدای آشنایی
    توسط erfan25 در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 مهر 87, 12:13

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.