احساس می کنم اصلا نمی خواد منو . موندم چیکار کردم اینطوری شد مثل غریبه ها آدم با قاتل باباش اینطور رفتار نمی کنه. منم گاهی بی تفاوت می شدم ولی اینقد دووم نمی آوردم اون کلا منو انداخت دور
شاید بگین اولین بارت بوده با دختر دوست شدی و ... ولی همیشه دور و برم دختر بوده قبلا کمتر ولی الان بیشتر ولی اصلا هیچ حسی بهشون ندارم علاقه ای هم به آشنایی و دوستی ندارم فقط امیدم به این عشق بود ک نفس های آخرشه علاقه به یه دختر پاک و صادق و زیبا . خیلی درد می کنه جای دوست داشتنش . همه دخترها اینطورین آیا ؟
جواب ک نمیده برا دل خودم بنویسم قشنگن دوستان
خدا
تو را
برای عاشقانه زیستن
به من نداد.برای شاعرانه زیستناز من گرفت..
**
اما من و تو
دور از هم میپوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو دراین لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
**
دنيا كوچكتر از آن است
كه گم شده اي را در آن يافته باشي
هيچ كس اينجا گم نمي شود
آدمها به همان خونسردي كه آمده اند
چمدانشان را مي بندند
و ناپديد مي شوند
يكي در مه
يكي در غبار
يكي در باران
يكي در باد
و بي رحم ترينشان در برف
آنچه به جا مي ماند
رد پايي است
و خاطره اي كه هر از گاه
پس مي زند مثل نسيم سحر
پرده هاي اتاقت را….
علاقه مندی ها (Bookmarks)