سلام آرا جان
1. خیلی خوشحالم که بهترین تصمیم رو گرفتی و رابطتت رو با ایشون ضابطه مند کردی... یادت باشه دوست عزیزم این آقا حتی اگر هم نیت خیری نسبت به شما داشته باشن باید از طریق خانواده اقدام کنن چون توی صحبت های شما مشخصه که اگه
منطقت تصمیم بگیره اهل دوستی و گرفتاری نیستی...
2. شما به ایشون وابستگی پیدا کردی،در حال حاضر در دانشگاه هستی و به درس خوندن علاقه داری، تنهایی، فشار پایان نامه روی دوشته و در این میان هم یه نفر پیدا شده که کمکت کرده تا پروژه ات رو به نقطه مثبتی برسونی و از بد روزگار و در نتیجه رفتار غیرمقتدرانه خودت، بازی با کلمات این آقا همراه با کمک های درسیشون روی شما تاثیر عاطفی گذاشته تا جاییکه از ایشون به عنوان مشوق نام میبری...ببین دوست گلم ایشون نه تنها مشوقت نیست بلکه الان دیگه داره مانع تمرکزت هم میشه. زمان که بگذره متوجه میشی چه زمان هایی رو بی خود صرف فکر کردن به ایشون کردی که میتونستی به جاش مثلا یه مقاله علمی بخونی که به کارت هم بیاد...تصویری که از ایشون توی ذهنت ساختی یا شاید هم خودشون ساختن(شاید هم با هم ساختین) زیادی مثبته (البته من قصد توهین به این آقا رو ندارم) و در جهت خواسته ها و تمایلات، مخصوصاً تمایلات درسیته و در کنارش حتماً مودب و خوش مشرب و با کلاس هم بوده حتماً. اما مساله ای که الان هست درگیری عاطفی شما است که باید به خودت زمان بدی. باید اراده داشته باشی که هر وقت فکرت به طرف ایشون و کارهاشون رفت سریع فکرت رو متوجه چیز دیگه ای کنی(آسون نیست اما میشه)، فضایی که درش هستی رو ترک کنی و در جمع
خانواده قرار بگیری و از فرصت های جدیدت استفاده کنی...
اگر رابطه شما در همین حدی که گفتی باشه و شما هم منطقی و با اراده باشی زود همه چیز درست میشه...
بی خیال دوستی و درگیری عاطفی بی هدف شو، بچسب به پایان نامت تموش کن تا درک کنی راحتی یعنی چی... آخ که چه قدر میچسبه خواب شب بعد از دفاع پایان نامه....
دفاعت کی هست؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)