به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 خرداد 95 [ 02:48]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,277
    سطح
    28
    Points: 2,277, Level: 28
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید هم این مسائلی که شما فکر می کنی زاییده ذهن شما باشد.
    شاید چون شما روی بعضی مسائل حساس هستید وقتی که شوهرتان آنها را انجام می دهد در ذهن شما بزرگ می نماید. متاسفانه بسیار بدبین هستید و در همه رفتار ها به دنبال نکات منفی می گردید. مثلا آنجا که گفتید شوهرتان گفت که "توو دهن من که نمیزاری" برای من کاملا بدیهی بود که دارد سر به سرتان می گذارد. نمی فهمم شما چطور آن را جدی گرفتید؟ ما مسلمان هستیم و در اسلام اصل بر حسن ظن است. یعنی شما باید برای رفتار دیگران دنبال دلیل خوب بگردید نه این که فکر کنید دیگران علیه شما توطئه کرده اند. مثلا آنجا که گفتید شوهرتان وقتی خوابید دائما مراقب بود که به شما برخورد نکند، حتما نمی خواسته که شما را اذیت کند. چرا فکر می کنید که او با شما مشکلی داشته. این قدر به دنبال توطئه نگردید چون توطئه ای وجود ندارد.

  2. کاربر روبرو از پست مفید mhsta1992 تشکرکرده است .

    tamanaye man (سه شنبه 31 اردیبهشت 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mhsta1992 نمایش پست ها
    شاید هم این مسائلی که شما فکر می کنی زاییده ذهن شما باشد.
    شاید چون شما روی بعضی مسائل حساس هستید وقتی که شوهرتان آنها را انجام می دهد در ذهن شما بزرگ می نماید. متاسفانه بسیار بدبین هستید و در همه رفتار ها به دنبال نکات منفی می گردید. مثلا آنجا که گفتید شوهرتان گفت که "توو دهن من که نمیزاری" برای من کاملا بدیهی بود که دارد سر به سرتان می گذارد. نمی فهمم شما چطور آن را جدی گرفتید؟ ما مسلمان هستیم و در اسلام اصل بر حسن ظن است. یعنی شما باید برای رفتار دیگران دنبال دلیل خوب بگردید نه این که فکر کنید دیگران علیه شما توطئه کرده اند. مثلا آنجا که گفتید شوهرتان وقتی خوابید دائما مراقب بود که به شما برخورد نکند، حتما نمی خواسته که شما را اذیت کند. چرا فکر می کنید که او با شما مشکلی داشته. این قدر به دنبال توطئه نگردید چون توطئه ای وجود ندارد.

    ممنون از راهنماییتون

    من هم اصلا از این که گفت توو دهن من که نمیزاری ناراحت نشدم اتفاقا خوشحال شدم که واسش اهمیت داره و خندیدم با خوشحالی لقمه گذاشتم دهنش و از اون به بعد همیشه سر سفره اول یه

    لقمه میزارم دهن شوهرم بعد خودم میخورم

    اما شوهرم میدونست که من خیلی دوست دارم سرشو روو شونه من بزاره تا بخوابه ، اینم بگم که شوهرم به شدت لجبازه اینو خودش هم بهم گفته

    از اون موقع من دیگه خیلی واسم سخت شده سرمو روو شونش بزارم آخه قبلا همیشه فقط بیاید سرمو روو شونش میزاشتم تا خوابم ببره

    دارم سعی میکنم که فراموشش کنم اما خب خیلی توو دلم مونده و خیلی دلم شکسته از این کارش

  4. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    امروز هم بعد از 4روز که با هم رفتیم بیرون جزئ ناراحتی چیزی واسم نداشت

    سر هر چیز کوچیکی یه بحث راه میندازه و منم زود حالم بد میشه دست و پام سست میشه میلرزه و قلبم تند تند میزنه تا 1شب بعدش هم همین طوری میمونم

    نمیدونم ازش دور باشم یا نه
    وقتی ازش دوم دلم واسش تنگ میشه و ناراحتم ،وقتی هم که میبینمش بازم یه جور دیگه با کاراش اذیتم میکنه

    الان خیلی ناراحت و عصبانی هستم
    نمیدونم به کدوم سازش برقصم

    حقوق میگیره بهم دروغ میگه میگه نگرفتم بعد یه دفعه لو میده
    اون ماه که تا اول ماه دیگه اصلا بهم نگفت حقوق گرفته که باز یه دفعه لو داد خودشو
    من زنشم چطور میتونه اینقدر بهم دروغ بگه
    بعضی وقتا به همه حرفاش شک میکنم میگم همش دروغه البته توو دل خودم مگم اینو

    حتی جایی که برده کامپیوترشو درست کرده رو هم بهم دروغ میگه چون خودش لو میده وگرنه من تا 100در صد نفهمم نمیگم دروغه

    حالا هم که حقوق گرفته بازم میره ور دل مامانش بعد به من میگه تو میری ور دل مامانت میشینی
    میگه تو باید بیشتر بیای خونه ما

    میگه هر چند تا روزی که تو بیای منم همونقدر میام

    بهش میگم ما نامزدیم تو باید بیشتر بیای نه من
    میگه حرف چرت میزنی
    میگم من چرت میگم بقیه هم که این کارو میکنن چرت میگن

    چرا نمیفهمه که من خونشون جزء اذیت شدن چیزی نمیبینم
    چرا درک نمیکنه
    بودنش اینطوری عذابم میده نبودنش م یه طور دیگه عذابم میده
    ویرایش توسط دریا72 : دوشنبه 30 اردیبهشت 92 در ساعت 20:12

  5. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    به خاطر این که کمتر میری خونشون ناراحته ؟
    فکر می کنی چرا حقوق می گیره بهت نمیگه ؟
    ازت پرسیده چرا کمتر میری خونشون ؟

  6. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    از وقتی که کمتر پیش هم هستیم این کارا رو میکنه و ازم پنهون کاری میکنه

    وگرنه اون موقع که بیشتر پیش هم بودیم واسم بیشتر خرج میکرد و بهم دروغ نمیگفت

    میترسم این دوری بلاهای بدتر از دروغ گو شدنش هم سرم بیاره

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    به خاطر این که کمتر میری خونشون ناراحته ؟
    فکر می کنی چرا حقوق می گیره بهت نمیگه ؟
    ازت پرسیده چرا کمتر میری خونشون ؟

    نمیدونم احساس میکنم بهونه گیری میکنه
    وگرنه هم خودش هم خونوادش خیلی اصرار داشتن که کمتر پیش هم باشیم

    فکر میکنم چون میخاد خرج خونوادش کنه بیشتر بهم نمیگه و اینکه بهم پول نده
    با اینکه تازه حقوق گرفته امروز من کیف پولمو فراموش کردم و بازار یه چیز کوچیکی لازم داشم واسم خرید رسیدیم خونه ازم گرفت پولشو


    آره میدونه که چرا کمتر میرم خونشون

  7. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    اگه از اینکه کمتر پیشش میری ناراضیه و اعتراض کرده نشونه خوبیه .
    پس تو هم لجبازی نکن. بیشتر برو .
    درسته که تا حدی حساسی و از رفتارهای اونا اذیت میشی ، اما مجبوری با رفتارا کنار بیای و از حساسیتت کم کنی و به خواسته همسرت گوش بدی.

    - - - Updated - - -

    دریا جان خودش میگه که پولش رو بدی یا تو میاری بهش میدی ؟
    چون تا جایی که یادمه قبلا هم این کارو کرده . گفته بودی
    اون همسر توئه . این کارش اصلا درست نیست . حتی اگه کیفت هم همراهت بود باز هم نیازه اون برات خرج کنه .

    - - - Updated - - -

    وقتی بهش گفتی به چه دلیل کمتر میری خونشون ، با توجه به اینکه خواسته خودش هم بود ، نظری نداد ؟ این بار که گفت بیشتر بری پیشش ، بحثی در مورد رفتارا و .... پیش نیومد؟

    - - - Updated - - -

    دریا جان احساس می کنم یه موضوعاتی اینجا هست که ما ازش سر در نمیاریم.
    نمیخوام بدبین باشم ، اما رابطه تون داره یه مقداری سرد میشه . بهتر نیست به یه مشاور خوب مراجعه کنی ؟ چون اینجا هم کسی خیلی متوجه مشکلت نمیشه . می ترسم با همین روند پیش بری ، رابطه تون هر روز کمرنگ تر بشه .

    - - - Updated - - -

    به اینجا هم زنگ بزن
    مرکز مشاوره دانشگاه تهران
    66962377

  8. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون عزیزم از اینکه وقت میزاری الان یکم آروم شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    اگه از اینکه کمتر پیشش میری ناراضیه و اعتراض کرده نشونه خوبیه .
    پس تو هم لجبازی نکن. بیشتر برو
    .باشه عزیزم اگه بفهمم کمتر میرم ناراحته بیشتر میرم

    درسته که تا حدی حساسی و از رفتارهای اونا اذیت میشی ، اما مجبوری با رفتارا کنار بیای و از حساسیتت کم کنی و به خواسته همسرت گوش بدی.

    - - - Updated - - -

    دریا جان خودش میگه که پولش رو بدی یا تو میاری بهش میدی ؟

    امروز صبح یه مقداری بهم پول داد بعد که رفتیم بازار که خرید کردم بهم گفت رفتیم خونه پول خریدتو بهم برگردون

    تازه من خیلی مراعاتشو کردم فقط اون چیز ضروری که لازم داشتم خریدم

    چون تا جایی که یادمه قبلا هم این کارو کرده . گفته بودی
    اون همسر توئه . این کارش اصلا درست نیست . حتی اگه کیفت هم همراهت بود باز هم نیازه اون برات خرج کنه .

    - - - Updated - - -

    وقتی بهش گفتی به چه دلیل کمتر میری خونشون ، با توجه به اینکه خواسته خودش هم بود ، نظری نداد ؟ این بار که گفت بیشتر بری پیشش ، بحثی در مورد رفتارا و .... پیش نیومد؟

    فقط گفت تو دوست داری ور دل مامانت بشینی ،اگه دوست داری این کارو کنی پس همین طوری بیشتر ور دل مامانت بشین،من هم گفتم به خاطر همون چیزا که قبلا بهت گفتم کمتر میام خونتون تا کمتر اذیت شم و گفتم کلا قرار شد چون من اوجا اذیت میشم کمتر بیام نه که تو کمتر بیای

    - - - Updated - - -

    دریا جان احساس می کنم یه موضوعاتی اینجا هست که ما ازش سر در نمیاریم.
    نمیخوام بدبین باشم ، اما رابطه تون داره یه مقداری سرد میشه . بهتر نیست به یه مشاور خوب مراجعه کنی ؟ چون اینجا هم کسی خیلی متوجه مشکلت نمیشه . می ترسم با همین روند پیش بری ، رابطه تون هر روز کمرنگ تر بشه .

    چرا خیل یخوبه خودم چندبار بهش پیشنهاد دادم حتی وقت هم گرفتم اما میگه نه پولش زیاده
    تازه قبلا که میگفتم بریم یه چند باری اومد که رایگان بود اما حالا دیگه میگه تو نیاز داری بری پیش مساور من نیاز ندارم


    - - - Updated - - -

    به اینجا هم زنگ بزن
    مرکز مشاوره دانشگاه تهران
    66962377
    توو استان خودمون هم مشاوره تلفنی هست هر از چندگاه زنگ میزنم ولی خب تنهایی که فایده نداره
    ولی حتما به این شماره ای که گفتی هم زنگ میزنم ممنون عزیزم
    الان هم زنگ زد که رسیده خونه بهم میگه چیکار میکنم گفتم سخنرانی دکتر فرهنگ رو دانلود میکنم میگه تا به حال که واست فایده ای نداشته این چیزا بیخیال شو منم گفتم دانلود میکنم اینبار باهم گوش میدیم دیگه چیزی نگفت
    ویرایش توسط دریا72 : دوشنبه 30 اردیبهشت 92 در ساعت 21:52

  9. کاربر روبرو از پست مفید دریا72 تشکرکرده است .

    asemani (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  10. #18
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دریا جان من قلق این گونه مرد ها رو میدونم .باید تا جایی که میتونی سعی کنی به همسرت نزدیک شی .شما هنوز اونقدر که فکرش رو میکنی با هم صمیمی نیستید .اگر خیلی با هم صمیمی باشید تمام این حساسیت ها کم میشه .
    با این جور مردها هرچی بیشتر لجبازی کنی بدتر میشن ..............خودش هم بهت گفته ...یعنی با لجبازی به هییییییچ نتیجه ای نمیرسی . وقتی میگه بیا خونمون بگو چشم و حتما برو .اگر بگی نه من نمیام و تو باید بیشتر بیای ،اون هم نمیاد ... و این لجبازی تو دلش میمونه و توی چیزای دیگه هم تلافی میکنه .

    به همسرت فقط باید بگی چشم ، و به میلشون رفتار کنی ...اتفاقا این جور مردا خیلی راحت رام میشن . وقتی به میلشون رفتار کنی اون ها هم باهات کنار میان و به میلت رفتار میکنن .

    هر کاری که لازمه که تو رو بیشتر بهش نزدیک میکنه باید انجام بدی .وقتی خونشون نری و ازش دوری کنی خوب خیلی واضح هست که اون هم واقعیت های زندگیش رو ازت پنهون میکنه .

    وقتی میفهمی حقوق گرفته ولی بهت نگفته چه عکس العملی داشتی ؟

    وقتی میری خونشون همش بهش نزدیک شو ...وقتی کنارشی دستاشو بگیر تو دستت .وقتی تنها میشید بهش محبت کن ...کاری کن که خیلی بهت وابسته بشه
    وقتی باهاش هستی طوری رفتار کن که وقتی از پیشش رفتی خییییلی دلش برات تنگ شه .
    تو باید سعی کنی که این صمیمیت رو افزایش بدی .
    زن ها خیلی راحت میتونند با محبت مرد رو به سمت خودشون بکشند .این کار رو باید انجام بدی .

    وقتی سرش رو روی شونه خواهرش میزاره نه تو ، به خاطر اینه که انقدر باهاش صمیمی نشدی که این کار رو با تو انجام بده .اگر محبت زیاد تورو ببینه شک نکن که سرش رو روی شونه تو میزاره .

    همیشه منتظر نباش که اون توی محبت و صمیمیت و یا حتی به خونتون اومدن پیش قدم شه ...خودت شروع کن .
    ویرایش توسط tamanaye man : سه شنبه 31 اردیبهشت 92 در ساعت 12:42

  11. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    asemani (سه شنبه 31 اردیبهشت 92)

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 خرداد 92 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    331
    سطح
    6
    Points: 331, Level: 6
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم توی عقداینجورحساسیتها وناراحتی هافراوونه.
    بهترین راه به نظرمنم اینه که بیشترپیشش باشی وبهش محبت کنی.هیچ وقت هم درموردخانواده اش بدنگی.بیشترلج میکنه ودنبال ایرادگرفتن از روابط توباخانواده ات میگرده.همه اینا باشروع زندگی مستقلتون حل میشه...
    اگه هم ناراحت شدی بذارخودش علت ناراحتیت روبپرسه تافکرنکنه که توغرمیزنی بعدشم که پرسید مثلابگو توفکرمیکنی مشکل من چیه من که خیلی خانواده تو رودوست دارم جایی دارم اشتباه میکنم که باهام سرد رفتارمیکنن.ازاین جور حرفا که بفمه تو خانواده اش رودوست داری ودلت نمیخواد ازاونادوربمونید...

  13. کاربر روبرو از پست مفید پاکان باران تشکرکرده است .

    asemani (چهارشنبه 01 خرداد 92)

  14. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    دریا جان من قلق این گونه مرد ها رو میدونم .باید تا جایی که میتونی سعی کنی به همسرت نزدیک شی .شما هنوز اونقدر که فکرش رو میکنی با هم صمیمی نیستید .اگر خیلی با هم صمیمی باشید تمام این حساسیت ها کم میشه .
    با این جور مردها هرچی بیشتر لجبازی کنی بدتر میشن ..............خودش هم بهت گفته ...یعنی با لجبازی به هییییییچ نتیجه ای نمیرسی . وقتی میگه بیا خونمون بگو چشم و حتما برو .اگر بگی نه من نمیام و تو باید بیشتر بیای ،اون هم نمیاد ... و این لجبازی تو دلش میمونه و توی چیزای دیگه هم تلافی میکنه .

    به همسرت فقط باید بگی چشم ، و به میلشون رفتار کنی ...اتفاقا این جور مردا خیلی راحت رام میشن . وقتی به میلشون رفتار کنی اون ها هم باهات کنار میان و به میلت رفتار میکنن .

    هر کاری که لازمه که تو رو بیشتر بهش نزدیک میکنه باید انجام بدی .وقتی خونشون نری و ازش دوری کنی خوب خیلی واضح هست که اون هم واقعیت های زندگیش رو ازت پنهون میکنه .

    وقتی میفهمی حقوق گرفته ولی بهت نگفته چه عکس العملی داشتی ؟

    وقتی میری خونشون همش بهش نزدیک شو ...وقتی کنارشی دستاشو بگیر تو دستت .وقتی تنها میشید بهش محبت کن ...کاری کن که خیلی بهت وابسته بشه
    وقتی باهاش هستی طوری رفتار کن که وقتی از پیشش رفتی خییییلی دلش برات تنگ شه .
    تو باید سعی کنی که این صمیمیت رو افزایش بدی .
    زن ها خیلی راحت میتونند با محبت مرد رو به سمت خودشون بکشند .این کار رو باید انجام بدی .

    وقتی سرش رو روی شونه خواهرش میزاره نه تو ، به خاطر اینه که انقدر باهاش صمیمی نشدی که این کار رو با تو انجام بده .اگر محبت زیاد تورو ببینه شک نکن که سرش رو روی شونه تو میزاره .

    همیشه منتظر نباش که اون توی محبت و صمیمیت و یا حتی به خونتون اومدن پیش قدم شه ...خودت شروع کن .

    سلام
    تمنای عزیزم ممنون از راهنمایی خوبت
    ببخشید که اینقدر دیر اومدم جوابتون رو بدم آخه واسه سیستم خونه خودمون مشکل پیش اومده بود و هنوزم درست نشده
    حتما بهشون عمل میکنم با اینکه خیلی سخته ولی فکر میکنم به بعدش می ارزه
    دارم سعی میکنم که باهاش بیشتر صمیمی شم دیشبهم کلی باهاش حرف زدم که اونم حرفامو قبول کرده
    فقط این دوری خیلی بینمون فاصله انداخته که تحمل خیلی از رفتارا الان واسم خیلی سخت تر شده

    حداقل قبلا که پیش هم بودیم همیشع اینقدر از هم دور نبودیم
    الان که دوریم از خیلی از کاراش خبری ندارم
    قبلا 1 دقیقه هم که میخواست بره بیرون حتما منو با خودش میبرد اما الان نه
    منم امروز که میخواست بره بیرون خودم بهش گفتم بیاد دنبالم که بریم
    الان هم خونه مادر شوهرم هستم

    خیلی نارزاحتم که اینقدر از هم فاصله گرفتیم
    یکم هم واسم محبت کردن سخت شده
    ولی خب تلاشمو میکنم چون دیشب به هم قول دادیم که عوض شیم
    که این چند ماه مونده تا عروسیمون رو خوب بگذرونیم و کینه هارو فراموش کنیم


    وقتی فهمیدم حقوق گرفته و به من نگفته من فقط با یه حالت تعجب بهش گفتم حقوق گرفتی اونم گفت آره و دیگ چیزیز نگفت

    اما دیروز با شماره ای که آسمانی جان داد تماس گرفتم و در رابطه با همین موضوع هم صحبت کردم و راهنماییم کردن
    و دیشب درباره همین مسئله هم باهاش صحبت کردم که نباید از من مخفی کنه که اونم قبول کرد
    خلاصه دیشب کلی رووش کار کردم
    با مشاوره که صحبت کردم گفتن که باید این محدودیت ها که توو رابطتون گذاشتید رو بردارید و مثل قبل رفت و آمد کنید
    اما من نمیدونم چطور اینو به شوهرم بگم
    آخه اون الان عادت کرده که کمتر پیش هم باشیم و احساس میکنم اگه بهش بگم که مثل قبل با هم باشیم بهم جواب رد بده و من خیلی دوباره از دستش دلخور میشم

    الان هم که من. آورده خونشون توو راه بهم گفت که برو پیش مامانم که تنهاست حوصلش سر نره منم چیزی بهش نگفتمو قبول کردم

    خیلی رابطمون سرد شده و من خیلی دلم گرفته


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط پاکان باران نمایش پست ها
    عزیزم توی عقداینجورحساسیتها وناراحتی هافراوونه.
    بهترین راه به نظرمنم اینه که بیشترپیشش باشی وبهش محبت کنی.هیچ وقت هم درموردخانواده اش بدنگی.بیشترلج میکنه ودنبال ایرادگرفتن از روابط توباخانواده ات میگرده.همه اینا باشروع زندگی مستقلتون حل میشه...
    اگه هم ناراحت شدی بذارخودش علت ناراحتیت روبپرسه تافکرنکنه که توغرمیزنی بعدشم که پرسید مثلابگو توفکرمیکنی مشکل من چیه من که خیلی خانواده تو رودوست دارم جایی دارم اشتباه میکنم که باهام سرد رفتارمیکنن.ازاین جور حرفا که بفمه تو خانواده اش رودوست داری ودلت نمیخواد ازاونادوربمونید...

    سلام پاکان باران عزیزم
    خیلی ممنون که اینقدر بهم دلگرمی میدی
    راهنمایی هات خیلی خوبه حتما بهشون عمل میکنم

    آخه این دوری که اجباری از طرف خودشو خونوادش بود هم خیلی رووی ما اثر بد گذاشته
    خیلی از هم دور شدیم
    حتی محبت زبونی مون هم خیلی خیلی کم شده
    من نمیدونم چطوری بهش بگم که باید مثل قبل باهم باشیم که هم رووش تاثیر بزارم هم اینکه جوابی بهم نده که بعدش احساس کنم خورد شدم
    ممنون میشم در این رابطه هم بیشتر کمکم کنید
    و همچنین چطوری بیشتر بهش محبت کنم که بیشتر بهم وابسته بشه؟
    مثل مثال تمنا جان که گفتن دستشو بگیر وقتی پیشت میشینه و... منظورم اینه که از اینجور مثال ها واسم بزنید

    بازم ممنون که واسم وقت میزارید

  15. کاربر روبرو از پست مفید دریا72 تشکرکرده است .

    tamanaye man (چهارشنبه 08 خرداد 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 آبان 96, 14:42
  2. قابل توجه آقایون مجد قبل از ازدواج حتما بخوانید
    توسط khaleghezey در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 مرداد 93, 22:30
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  4. قابل توجه آقایون گرامی
    توسط lvlahtab در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 12 تیر 89, 16:54
  5. هیولای نتوانستن!!
    توسط keyvan در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 بهمن 87, 12:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.