به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    قبول دارم اشتباه كردم
    ولي خيلي اذيتم كردن
    قدرمو نيمدونن. هميشه منت ميزارن از دست منتهاشون خسته شدم.
    به آخر خط رسيدم. خيلي استرس دارم. به خاطر جور كردن پول خونه. به خاطر دوري شوهرم. اون از امروز رفته سركار يه جايي كه دوساعت با اينجا فاصله داره . ميترسم ببره خسته بشه برگرده.
    ولي وقتي اون بلا رو سر خوردم آوردم نفرتم ازشون هزار برابر شد. هزار برابر.
    اونقده خدا دوستم داره كه انتقاممو بگيره ازشون.

    - - - Updated - - -

    روزنه جون مرسي از اون تايپيكاي كه گذاشتي بازم خدا رو شكر كه شوهرم پشتمه و ننميزاره مادرو خواهراي عقده ايش اذيتم كنن. خدا رو شكر كه اون دوستم داره و دركم ميكنه
    اونا از اين خيلي ميسوزن
    خيلي

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    سلام پریا جون

    خیلی خوشحال شدم که دوباره اومدی پیشمون
    فعلا فقط همینو میتونم بهت بگم عزیزم،خوشحالم

  3. کاربر روبرو از پست مفید دریا72 تشکرکرده است .

    reihane_b (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  4. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اگه انقدر بهت زندگی فشار میاره باید بری پیش روانشناس و روانپزشک خوب و با تجربه راهنمایی بگیری.
    اونا واسه همین درس خوندن. نه که بری خودکشی کنی و یا نفرین کنی. اینطوری خودت اینهمه اذیت میشی. بهتره از متخصص با تجربه راهنمایی بگیری.
    ویرایش توسط meinoush : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 14:34

  5. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 28 اردیبهشت 92), دریا72 (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paria_22 نمایش پست ها
    سلام بچه ها
    من اومدم
    متاسفانه يا خوشبختانه زنده ام و نفس ميكشم
    شوهرم اومد و منو نجات داد
    تا پاي مرگ رفتم و برگشتم
    وقتي سختي
    وقت معده شويي همه كسايي رو كه آزارم دادن رو نفرين كردم از خدا خواستم حقمو ازشون بگيره. فرياد زدم و خواستم
    مشكل من دو تا خواهر شوهر عقده اي نبود
    مشكل من بي وفايي خانواده شوهر بود.
    قسمتي از پول خونه اي كه خريديم رو هنوز نداديم مادر شوهرم گفت نميديم برو وام بگير . برو طلاهاتو بفروش
    چشم به مال واموالم داشت
    شب به خاطرش كلي شوهرم بهش حرف زد نفرينش كرد
    آروم شدم
    گفت فقط به خاطر تو اين كار رو كردم
    منم قول دادم خودمو نكشم
    ولي صبح كه از خواب بيدار شدم
    ديدم اين چه زندگيه كه من دارم
    خيلي غصه خوردم
    ازش خداحافظي كردمو اومدم اداره
    بهش پيام دادم
    سم رو خوردم

    اومد منو پيدا كرد و به زور برد بيمارستان
    خيلي زجر كشيدم
    از ته دل هم خودم هم شوهرم اونا رو نفرين كرديم
    خودش از مادرش متنفره ميگه تو پشتمو خالي كردي.
    همون روز وقتي تو تخت بيمارستان بودم
    يكي كه بهش صفارش كرده بودم زنگ زد و گفت از شنبه شوهرت بياد سركار خيلي خوشحال شدم.
    الانم رفته لوي ميگه سه ماه يكبار حقوقشو ميدن
    منم رفتم خونه مادرم
    ازخونواده شوهرم متنفرم
    خدا حقمو ازشون بگيره
    خيلي نامردن
    حالام درخدمت شما دوستان عزيزم
    ببخشيد نگرانتون كردم
    ولي اينترنتم قطع شد .
    داشتم جواب شما رو ميدادم
    نقل قول نوشته اصلی توسط paria_22 نمایش پست ها
    قبول دارم اشتباه كردم
    ولي خيلي اذيتم كردن
    قدرمو نيمدونن. هميشه منت ميزارن از دست منتهاشون خسته شدم.
    به آخر خط رسيدم. خيلي استرس دارم. به خاطر جور كردن پول خونه. به خاطر دوري شوهرم. اون از امروز رفته سركار يه جايي كه دوساعت با اينجا فاصله داره . ميترسم ببره خسته بشه برگرده.
    ولي وقتي اون بلا رو سر خوردم آوردم نفرتم ازشون هزار برابر شد. هزار برابر.
    اونقده خدا دوستم داره !!!!!!!!!!كه انتقاممو بگيره ازشون.

    خيلي

    چقدر ضعیفی تو!
    چقدر ننری!
    بدبخت شوهرت! جای شوهرت بودم یک ثانیه دیگه با یک همچین زن ضعیفی زندگی نمیکردم که لا اقل خونش نیافته گردنم!
    خودکشی به خاطر اینکه چشم به مال و اموالم داشت!!!!!! خوب اصلا چشم به مال و اموالت داشته باشند. اصلا نخواهند سر به تن تو باشد. راهش خودکشیه؟
    شب قول دادم خودکشی نکنم. بعد صبح یهو ... به همین مسخرگی به همین بیخودی و بی جهتی! همسرت که توی روی خانواده اش هم ایستاد. دیگه میخواستی چیکار کنه؟ بره مادر و خواهراشو رو به قبله کنه بکشه؟
    تو حالت مرگ نفرین کردی؟ به نظرم تو اصلا حالت مرگ نداشتی. با این بازیها عمرا بتونی دیگران را وادار به تبعیت از خودت کنی. نمیتونی اونها رو مجبور کنی که قدرت رو بدونند. اصلا برای چی باید قدر یه همچین کسی رو دونست؟ چه قدری؟ چه کشکی؟

    تو خودت کمترین قدر و ارزشی برای خودت قائل نیستی! قدر و ارزشی هم برای همسرت و اطرافیانت قائل نیستی. اعضای این سایت رو هم با این بازی خودکشی ات آزار دادی!

    من تاپیکهای دیگه ای از شما نخوندم ولی توی همین تاپیکت یک کلمه حرف حساب که بتونه قدری دل منو تکون بده یا اینکه باعث بشه نسبت به تو حس مثبتی بر انگیخته بشه ندیدم! ندیدم! به زور که نمیتونی دیگران را وادار به احترام و تمکین بکنی.

    از قرار معلوم یکی از دردهات بیکاری شوهرت بوده. اما ظاهرا الان همین سر کار رفتنش هم شده بهانه شکایت تو. دو ساعت محل کارش دوره؟!! خوب این یعنی چی؟ بده؟ دو ساعت خیلی دوره؟ تو همین تهرانشم ملت صبح که از در خونه میرن بیرون دو ساعت بعد میرسن سرکارشون. اون که باید نق بزنه الان شما نیستی. و هنوز هم موردی برای نگرانی نیست. تو اونجایی که باید خوشحال باشی و شکر کنی، نگرانی و شکایت میکنی. و اونجایی که کمترین مورد ناراحتی برات پیش میاد دست به خود کشی میزنی.

    واقعا زندگی کردن با کسی مثل تو که جای خود، حتی دورادور گوش کردن به حرفهای کسی مثل تو آزار دهنده است.

    خیلی باید روی خودت کار کنی. خـــــــــیــــــــــــــ ــلی!

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  7. 2 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    gelareh (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), شیدا. (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  8. #25
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نمی دونم توی تاپیک کسی که اقدام به خودکشی کرده نوشتن این حرفها درسته یا نه.

    اگر غلط است که مدیران حذف کنند یا ویرایش.

    1- اول این که شما قصدت اگر خودکشی بود زنگ نمی زدی که من سم خوردم بیا نجاتم بده.
    قصدت نمایش و جلب توجه بوده که موفق شدی.

    2- پسری که مادرش را نفرین کنه، به تو هم وفا نخواهد کرد. منتظر روزی باش که تو را نفرین کنه.

    3- چشم به مال و اموالم داشت؟؟؟؟؟؟؟ حالت خوبه؟
    خونه مال شماست، بخشی از پولش کمه گفتن از فروش طلاهات تامینش کن. این می شه چشم به مال و اموال شما؟
    فکر کنم می خواستی بنویسی چشم به مال و اموالشون دارم، ضمیرها را اشتباه نوشتی.

    4- به قول بی دل خیلی لوس و ضعیف و ننر و ...هستی. شوهرت یک سال نهایت دو سال با این اخلاقات بسازه. تا دیر نشده بجنب.

    5- همه مردم دارن می رن سرکار. بعضی ها نه دوساعت که کیلومترها از خانواده شون دورن بخاطر کارشون. نترس شوهرت از سرکار رفتن نمی بره. اما از این اخلاق تو حتما می بره و کم می آره.
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 17:41

  9. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 28 اردیبهشت 92), gelareh (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), maryam240 (چهارشنبه 26 خرداد 95), tati (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام پریا.

    من تاپیک قبلیتو خوندم.و یه سری مواردو میخوام بهت بگم.امیدوارم به وقتی که برات میذاریم احترام بذاری و روشون فکر کنی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط paria_22 نمایش پست ها
    يه مدته خيلي عذاب ميكشم.خواهر شوهرهام باهام مشكل دارن. به من حسودي ميكنن. چشم ديدنمو ندارن. بي تربيتن. جديدا ديگه علنا وقتي منو ميبينن سلامم نميكنن.
    ديشب سر اين قضيه با مادر شوهرم حرفم شد. گفت حق دارن. چون كه ما برات خونه خريديم حسوديشون ميشه ميگن ارث ماست. منم گفتم اخه پدرشوهرم زنده س اين حرفا چيه؟؟؟
    مشكل من اينه اون ازم توقع داره بهشون احترام بذارم
    با وچود بي محليشون باهاشون حرف بزنم

    زور خيلي چيزا بهشون داره من شوهرم عاشقمه . وقتي تو جمعشونيم تمام هوش و حواسش به منه خيلي دوستم داره حسوديشون ميشه
    لازم به ذكره كه خودشونم شوهرشون بغل دستشون نشسته ولي به من حسودي ميكنن

    ....
    من تا يك ماه ديگه بايد خونه پدر شوهرم زندگي كنم گاهي هم اونا ميان
    ....
    خوشبختانه من همسرم پشتمه . اون قدرت درك بالايي داره و ميدونه بايد طرف منو بگيره . درواقع ما ها يارگيري كرديم
    خواهرا و شوهراشون يه طرف منو شوهرمم يه طرف ديگه


    منم به اندازه خودم با كم محلي هام با چسبيدن به شوهرم . با خنديدن با اونو و بي توجهي به اونا زجرشون دادم. الان بهش فكر ميكنم ته دلم قنج ميره. خوشحال ميشم.

    اونا اول منو اذيت كردن و من فقط و فقط با بي محلي و توجهات شوهرم به خودم آزارشون دادم.
    اینطور که من از 2تا تاپیکت متوجه شدم پدرشوهرت اینا برای شوهرت خونه خریدن،خواهراش از این اتفاق ناراحتن.

    اما من متوجه نمیشم تو کجای این مسئله ای؟

    خواهراش از رفتار پدرومادرشون ناراحتن،شاید حق داشته باشن،اصلا مسئله حسادت نیست،شاید پدره در حق دختراش کوتاهی کرده،شاید بین بچه هاش عدالتو رعایت نکرده.شاید خونوادشو درست مدیریت نکرده که بچه ها یاد بگیرن موقعی که به اون یکی کمک شد اونا بهم نریزن.به هرحال هرچیزی که هست بین خونواده خودشونه تو نباید خودتو بندازی وسط.

    اگه پدرشوهرت برای دختراش خونه میخرید و برای شوهر تو نمیخرید چه واکنشی نشون میدادی؟

    رفتار سردخواهرشوهرات در اعتراض به رفتار پدر و مادرشونه.این وسط دوتا ترکش هم به تو خورده،تو به جای اینکه خودتو بکشی کنار بدتر پریدی وسط و آتیشو داغتر کردی.
    اینطور بگم تو این ماجرا تو نه سر پیازی نه ته پیاز.خودتو بکش کنار و آروم زندگیتو بکن.

    مادرشوهرت برای اینکه تقصیرا رو از گردن خودش و شوهرش باز کنه انداخته گردن تو.یعنی برای اینکه تو این ماجرا نگن شاید پدرومادره در حق دختراش کوتاهی کرده اومده میگه به تو حسودی میکنن.(یعنی ما بی تقصیریم تو مقصری)

    اونوقت تو به جای اینکه خودتو از این ماجرا عقب بکشی پریدی وسط و توهم زدی بهت حسودی میکنن.و با این توهم پیش خواهراش چسبیدی به شوهرت تا خواهراش بترکن!!هر واکنشی هم که نشون بدن به خودت میگی دیدی حسودی کردن.

    لطفاً از این فکر و خیالا بیا بیرون.مادرشوهرت یه چیزی بهت گفته مثلاً ماجرا رو تموم کنه.همین.

    اگه خواهرشوهرات بات بدرفتاری میکنن تو بیخیال شو.اگه بری کنار بلاخره دیر یا زود اون دخترا مشکلشونو با پدر و مادر و برادرشون حل میکنن.

    بااین افکارت نه خودتو آزار بده نه شوهر بیچارتو بذار تو منگنه تا مقابل خونوادش وایسه.مطمئن باش الان داغه چند سال دیگه یا چندماه دیگه از این کارش پشیمون میشه و سمت خونوادش میره.اونوقت تو میمونی و حوضت.

    1ماه نتونستی این شرایطو تحمل کنی.ما چی بگیم یه عمره تحت فشاریم؟

    قدر زندگیتو بدون.به جای اینکه حواستو به عالم و ادم بدی به خودت و زندگیت فکر کن و روی کنترل هیجانات کار کن و وارد بازیاشون نشو.

    موفق باشی
    ویرایش توسط بهار.زندگی : شنبه 28 اردیبهشت 92 در ساعت 20:31

  11. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), maryam240 (چهارشنبه 26 خرداد 95), دلنشین (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام به همه دوستان
    امیدوارم خوب باشین
    حرف همه تون رو قبول دارم
    دارم رو خودم کار میکنم
    سعی میکنم همه چیز رو فراموش کنم
    قبول دارم خیلی ایراد دارم
    خیلی بی تجربگی کردم
    خیلی شوهر نازنینمو که الان پیشم نیست اذیت کردم
    ولی الان که خونه پدرم هستم آرامش دارم .
    امیدوارم به کمک شما دوستان بتونم به آرامش واقعی برسم

  13. کاربر روبرو از پست مفید paria_22 تشکرکرده است .

    tati (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  14. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    مسخره است به نظر من که کارت فقط جلب توجه بوده
    و گرنه اس نمیدادی به شوهرت خداحافظی کنی شب قبلشم !!!

    من خودم یه زمانی میخواستم خودکشی کنم کلی راه خودکشی رو سرچ کردم دیدم هیچ کدوم احتمال 100 درصد نداره
    و در واقع خودکشی ناتمام میمونه و روسیاهی میمونه به ذغال
    به نظر من 90 درصد آدمهایی که خودکشی میکنن به خاطر جلب توجه و اون 10 درصدم به خاطر ضعف شخصیت
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  15. کاربر روبرو از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده است .

    tati (شنبه 28 اردیبهشت 92)

  16. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    با سلام و احترام،

    پریا خانم ما همگی انسانیم و هیچ انسانی کامل نیست. از اینکه دوستان با لحنی جدی بهتون شوکی زدند دلسرد نشید. گاهی از سر نگرانی و دوست داشتن جدی و خشن بودن میتونه مثبت باشه.

    شما در شرایطی هستید که احساس رنج میکنید و برای رهایی از آن میخواستید خودکشی کنید. نه در شرایط شما بودم تا درک کافی داشته باشم و نه قاضی هستم تا در موردتون قضاوت کنم اما پیشنهادی براتون دارم که شاید بتونه به شرایط شما کمک کنه.
    از این پس اگه فکر خودکشی به سرتون زد با تکنیک توقف فکر ذهنتون رو مشغول چیزی دیگر کنید. میتونید در همین تاپیک یا ترجیحاً تاپیکی جداً در مورد مشکلاتتون صحبت (درد و دل) کنید. این کار به شما کمک میکنه تا کمتر احساس تنهایی و درماندگی کنید.
    فعلاً اولویت رو بذارید روی بهبودی افکار و روان خودتون. وقتی حالتون بهتر شد میتونید تاپیکی جدی بسازید و برای رفع مشکلاتتون درخواست مشاوره کنید. :)

    موفق باشید.

  17. 3 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), دریا72 (دوشنبه 30 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  18. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    هيچ كسي از ته دل ديگري خبر نداره. هيچكس نميتونه خودشو تو شرايط ديگري بزاره.
    من دارم رو خودم با همه مشكلاتي كه دارم كار ميكنم. خيلي شما به من كمك كردين اينكه اختلاف دخترها به من ربطي نداره و اونا بايد مشكلشونو با پدرو مادرشون حل كنن.
    اينكه فقطبه فكر زندگيم باشم
    الان با فرمايش مادر شوهر و پشتي كه از ما خالي كردن تا نهايت بيست روز ديگه 15 ميليون جور كنم و بدم به صاحبخونه تا بهم كليد بده علاوه بر 5 ميليوني كه خرج خود خونه س
    شوهرمم تازه رفته سركار
    خودمم دو تا قسط دارم موندم توش.


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.