وقتی اون این برخوردو کرد و تو رو زد برادرت چه برخوردی داشت؟
اون با زنش و خانوادش درگیر نشد؟
تشکرشده 1,946 در 612 پست
وقتی اون این برخوردو کرد و تو رو زد برادرت چه برخوردی داشت؟
اون با زنش و خانوادش درگیر نشد؟
[align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92)
تشکرشده 120 در 72 پست
عزیزم اول جواب سوالات جوانه جونو بده تا بتونیم بهتر راهنماییت کنیم سوال خوبی پرسیده
salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92)
تشکرشده 2 در 2 پست
اون اهل تلافی کردن نیست و با خانومش بدرفتاری نکرد. حتی با اینکه از کار همسر من ناراحت بود ولی چون ازش خواسته بودم دخالتی نکرد . با خانواده زنش چون به خانواده ما بی احترامی کرده بودن مثل من رفتار کرد و بهشون زنگ نزد و خونشون نمیره اما مانع رفتن خانومشم نمیشه.
ما تا جایی که شده منطقی عمل کردیم اما اونا دریغ از یکم منطقی بودن.
جوانه؟؟؟ (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
خب عزیزم برادر شما هم ظاهرا ناخواسته مثل شوهرتون رفتار می کنه اگر این طور نبود زنگ می زد به خانوادخ خانومش
شما با برادرت هم صحبت کن و ازش بخوا که جلوی شما بحث نکنن و مسائلشون رو بین خودشون حل کنن
بعد هم اگر واقعا دنبال زندگی کردن هستی از دادگاه رفتن دست بکش که فکر نمی کنم تو پله های دادگاه خوشبختی تقسیم کنن
مطمئن باش هر چی کمتر به دادگاه برین بهتره سعی کنین خودتون راجع به مسائلتون صحبت کنید و زندگی هاتونو به هم ربط ندید
شما هم یه مقدار بیشتر گذشت کن اگه اون به شما بی احترامی کرده مادرش چه گناهی کرده که بهش زنگ نزنی ؟
گذشت یعنی همین
حیفه زندگیتونو بسازید
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
مهم ترین مشکل شما اینه که زندگیهاتون را کردید میدان تلافی رفتار دیگری با خواهر یا برادرتون.
الان هم سوال شما اینه که اگه من مهرم را بذارم اجرا و طلاق بگیرم، اونها هم ممکنه با مهر دخترشون همون کار را بکنند.
اگر بتونید زندگیهاتون و مسایلتون را از هم جدا کنید، بعد می تونید برید سراغ حل مشکلاتتون.
salma82 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)
تشکرشده 2 در 2 پست
عزیزم نمی خوام دفاع کنم فقط حقیقتو میگم : داداشم تلافی نمی کنه اگه زنگ نزد به این دلیل بود که برادر خانومش که برادرشوهر منه و پدر شوهرم مثلا برای حل مشکلشون رفتن خونه اون و هر چی از دهنشون در اومد و لایق خودشون بود و گفتن . اونم واسه همین رفتار زشت این عکس العملو کرد.
من پیگیری شکایتمو کنسل کردم ولی فکر نمیکنم اون بدونه.
اونا جلوی ما بحث نمی کنن، خانومش با دروغاش مغز اونارو شستشو میده و اونا هم از طریق من فشار میارن.
واسه دودلیم تو تصمیمم که باهاش راجع به خاتمه صحبت کنم بگید چیکار کنم؟
دودلیم واسه اینه که نه امیدی به خوب زندگی کردنمون دارم و نه لجبازی نکردن اون واسه جدایی.
راستشو بگم اصل نیتم واسه اینکه باهاش راجع به این موضوع صحبت کنم اینه که تحریکش کنم که به خودش بیاد و به فکر زندگیش بیفته و یکم از اون محیط پر از کینه و غرور و بدور از منطق خونوادش دورش کنم و هم اینکه زودتر تکلیفمون روشن بشه.
به نظرتون منتظر بمونم و هیچ کاری نکم یا اینکه این اقدامو بکنم؟
خدایا نه تحمل انتظارو دارم و نه دودلیم رهام میکنه.....
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
اگه پیشنهاد بدی محل زندگیتونو عوض کنید چی مثلا برید یه شهر دیگه
عزیزم اصلا ناراحت نباش ماه همیشه پشت ابر نمی مونه و دروغ دروغگو برملا می شه
salma82 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)
تشکرشده 120 در 72 پست
عزیزم به نظر من هم برو و بشین با شوهرت صحبت کن اونم جدی بدون اینکه واسطه ای چیزی باشه نمیشه که هروقت دعواتون بشه واسطه بیاد و مشکلتون رو حل کنه همیشه که این واسطه ها نیستنفپس خودتون باید روو پای خودتون وایستید و سعی کنید که حرفاتون روو هم تاثیر بزاره و از همدیگه حرف شنوی داشته باشید،بهش زنگ بزن و ازش بخواه که یه وقتی رو تعیین کنه تا برید و با هم حرف بزنید،و بعد بهش بگو این بار خیلی جدی میخوام باهات حرف بزنم ،ولی با مهربونی و احترام اهش حرف بزن و اصلا تهدیدش نکن،و بهش بگو
اگه مثلا به جای داداش من هر کس دیگه ای شوهرخواهرت بود بازم سر اینکه اونو بحثشون بشه با من بحث میکردی یا زندگی اونارو به خودمون ربط میدادی،مسلما نه ربط نمیدادی، باید سعی کنی که دیگه زندگی اونا رو به زندگی خودمون ربط ندی،گو مثلا همین خواهر تو و داداش خودم اگه یه روز خوشحال و شاد باشن خبر مارو میگیرن نه مسلما ،یا اگه خدا نکرده واسه زندگی ما اتفاقی بیافته اونا زندگیشونو واسه ما خراب میکنن؟مسلما نه ،بگو باید از این به بعد تو درباره شوهرخواهرت فکرکنی که اون یه غریبه است نه داداش من و من هم درباره زنداداشم فکرمیکنم که غریبه است نه خواهرشوهرم ،بگو من دیگه واقعا خسته شدم از این همه دعوا و ناراحتی اونم بنه به خاطر خودمون فقط به خاطر اونا،و هر دوتاتون باید به برادر و خواهرتون بگید دیگه مشکلات خودشونو به شما به هیچ وجه نگن ،واگه خدا نکرده دوباره قهرشون شد و از شما خواستن که آشتیشون بدید به هیچ وجه شما پادرمیونی نکنید چون باز این چیزا پیش میاد و به یه بزرگتر و به خونواده هاتون بگید تا پادرمیونی کنن.و درباره زنگ نزدن به خونواده شوهرت هم زنگ زن نزار همین موضوع زنگ نزدن تو اعث شه که خدانکرده اونا سوء اسفاده کنن و و زمینه دعواهای بدتر شه.منتظر نتیجه کارت هستیم عزیزم،اگه خواستی باهاش صحبت کنی فقط از قبل بهش بگو که بزاره تو حرفاتو بگی و آخر هر نظری داشت بگه و تو هم دقت کن خیلی که با مربونی و آرامش و احترام باهش حرف بزنی.
salma82 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)