سارا این گریه ها تو همه رابطه ها هستن. مبادا بذاری دلت بلرزه .
اون به فکر دل تو بود که بعد این همه مدت آشنایی با تو راحت بهت گفت که میخواد بره و بقیه رو ببینه ، که حالا تو به فکر اونی .
تشکرشده 1,881 در 749 پست
سارا این گریه ها تو همه رابطه ها هستن. مبادا بذاری دلت بلرزه .
اون به فکر دل تو بود که بعد این همه مدت آشنایی با تو راحت بهت گفت که میخواد بره و بقیه رو ببینه ، که حالا تو به فکر اونی .
شیدا. (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92)
تشکرشده 23 در 12 پست
مرسی آسمانی
منم همین را بهش گفتم کلی هم تحت تاثیر قرار گرفت هرچند اولش گفت که فکر میکرده چون بهم گفته کار بدی نکرده و صرف آشنایی بوده و فکر ته ذهنش بوده، همیشه دلش با من بوده و هست(واقعا اینقدر ابله است یا خودشو به خل بودن میزنه بعد چندسال هنوز نفهمیدم)!منم گفتم ازکجا معلوم این بار چشم رنگی آرزوها بود و بعد حرفهای دیگه باشه! اینجوری نمیشه!کلا این حرفهایش وقتی اون آدمی که باید باشه نیست و ضعیفه در تصمیم گیری هیچ ارزشی نداره!شیدای عزیز از نظرت ممنون، من شدیدا از تکرار این مساله یا بروز مساله های مشابه میترسیدم دیگه بهش اعتماد ندارم!هرچند گریه هایش باعث شد یک کم نرمتر بگویم و 100% نگویم نه منو تو هرگز! یعنی گفتم دیگم گریه کرد باز بازیچه احساسم شدم ادامه ندادم! حالا بگذریم به قول خودش، خیلی مردها زیرابی میروند و اینقدر سیاستمدارند که چیزی نمیگویند این اومد گفت فکرشو و سرشم تا حدزیادی به سنگ خورد اما آسیبی که به من و رابطمون زده قابل جبران نیست!دیگه من هر قدر هم انسان بزرگوار و با گذشتی باشم این گناهشو نمی تونم ببخشم! اون فکر کرده مثل همیشه یوده که برای اشتباهات کوچکش همیشه می بخشمش چون روحیه بخشش توی من بسیار پررنگه!(یک عیب بسیار بزرگ) اما حقیقتش این است و حتی منم تو رویش گفتم که لایق من نبود و لایق بزرگواری و گذشت من نبود و کاسه گذشتم سرریز شده است و او در حد و اندازه من نبود و جالبتر اینکه این حرفمو کامل قبول داشته همیشه و داره!!!
خدا را شکر که دیدار نخواهیم داشت
دارم روی احساسم کار میکنم که نرمش بیشتری نشان ندهم و دیگه اونقدر نگذرم حداقل در مورد این آدم دیگه نهایت ایثار را نگذارم چون لایق نیست. البته فکر میکنم، اگه یک حدی مشکلات دیگرمو که 95% برای این رابطه برایم بوجود آمد و برایم عقب ماندگی بوجود آورد را جبران کنم و در برنامه های دیگه زندگیم باز موفق باشم و تا حد زیادی روحیم برمیگرده و اثر اون بر زندگیم بسیار کمرنگتر میشه!
راه حلم برای فرار از فکرش بیشتر درگیر شدن در درگیریهای دیگه زندگیم و تلاشمه و بس!
باشد که بتوانم!
تشکرشده 23 در 12 پست
دوستان من واقعا میخواهم از زندگیم بره بیرون اما نمیره
واقعا میخواد به هر زوری شده منو نگه داره اما من دیگه نمیخواهم حالم از اون و طرز تفکرش بهم میخوره
و به هر ترفندی دست میزنه دیگه حوصله کلکهاشو ندارم و ازش متنفرم! اما جدی نمیگیره و باز مزاحم من و آرامش زندگیم میشه!
تشکرشده 1,881 در 749 پست
چطوری مزاحمت میشه خانمی ؟
بهتره یه مدتی خطتو عوض کنی یا مدتی خاموش کنی
راههای ارتباطی دیگه اش چیه ؟
تا جایی که یادمه دفعه آخر به خاطر احساساتی که گریبانتو گرفت نتونستی خیلی قاطعانه جواب رد بدی .
می تونی این کارو با زدن یه اس ام اس خیلی جدی بهش بگی .
مثلا به این صورت "آقای محترم من تصمیم جدی خودم رو گرفتم و این تصمیم به هیچ عنوان تغییر نخواهد کرد. لطفا دیگه نه با من تماس بگیرید و نه اس ام اس بدید."
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
چیکار می کنه؟
تشکرشده 17 در 9 پست
سلام دوست خوبم، من تمام صحبتهای شما و دوستان رو خوندم. مشکل من هم دقیقا مثله شما بود. با این تفاوت که من، این آقا رو خودم به طرق مختلف از طریق تماس گرفتن با شماره ناشناس، پیام دادن در یاهو و فیس بوک امتحان کردم. و دیدم که تو همه ی این امتحاناتم سرافکنده بیرون اومد. و با وجودی که منو داشت دنبال افراد دیگه هم میگشت. من این موضوع رو بهش گفتم که تمام اونا من بودم. و تمامش کردم واسه همیشه. ما هر دومون 28 ساله مونه. سه ساله با همیم. من اگه با این آقا ادامه بدم، موردهای خوب دیگه که ممکنه برام پیش بیاد رو از دست میدم. و تمامش کردم و واقعا هم تمامش کردم. من احساس میکنم شما داری کم کم نرم میشی که ادامه بدی، بت توصیه میکنم خواهر عزیزم نکن این کارو. بذار برات موقعیت جدید پیش بیاد. تو ادامه هم بدی دیگه به این آقا اعتماد نداری. مطمئن باش. زمان همه چیز رو حل میکنه مطمئن باش یکی دیگه پیدا بشه، فراموشش میکنی. کم کم کمرنگ میشه اینو بت قول میدم. 100%
- - - Updated - - -
تلفنهاشو که جواب نده، به پیاماش توجه نکن، فکر کن ایرانسل پیام داده. سریع پاکش کن. خیلی از کارهاش و حرفهاش هیچ دلیلی ندارن. دنبال چراها و دلایلش نباش.
تشکرشده 23 در 12 پست
نه اتفاقا من اصلا نرم نمیشم! شما که در جریان ماجراها نیستید الانم اینقدر عصبانیم که حوصله تعریف کردن ندارم اما کلافه ام از حماقتش! یعنی بعد از آخرین دیدار دیدم که دنبال اینه که منو نگه داره اونم با حماقت تام و احمقانه ترین راه ممکن!من هرچند در برخورد رودر رو تمام کننده نبودم ولی این نوع رفتارش که میخواد با کلک تو را نگه داره باعث شده ازش متنفر بشم! دیگه هیچ جایگاهی برام نداره ولی اذیتهایش ادامه داره امیدوارم بتونم در چند روز آینده اثرشو برای همیشه کم کنم از زندگیم
بعد از رفع مشکلم میام اینجا میگویم چطور مزاحمم میشود ولی هنوز مزاحممه بطوریکه به خانوادم شاید بگویم به خانوادش بگویند مزاحمم نشود!
شیدا. (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)
تشکرشده 36,010 در 7,405 پست
این تاپیک از ظرفیت مجاز ( 50 پست برای تاپیکهای مشاوره ای ) عبور کرده است
taraneh89 (چهارشنبه 01 خرداد 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)