سلام عرض کردم،
میرسال آقای عزیز بهتون تبریک میگم که در بیست و سه سالگی تصمیم بجا و منطقی درگیر نشدن رو گرفتید. مهم نیست اگه ترس، نگرانی از آسیب رسیدن به نامزدتون یا هر احساس دیگه ای در درگیر نشدن دخیل بوده. همین که کار درست رو انجام دادید مهم و ارزشمنده. هر مرد دیگری جای شما بود بابت آسیب روانی ناشی از مورد سوء قصد قرار گرفتن برای مدتی ناراحت میشد چه برسه به وقتی که جلوی نامزد/همسر احساس حقارت کنه. احساس شما معصومانه و طبیعیه، مادامی که خودتون رو بابتش سرزنش نکنید.
اجازه بدید دو سناریو رو با هم بررسی کنیم.
وقتی درگیر شدن احمقانه است: در پیش دانشگاهی (یکی از مدارس خارج از ایران) بابت یک فحش 'ناموسی' با یکی از هموطنان جنوبی (مینابی) درگیر شدم. فردای ماجرا ایشون همراه سه تا از دوستانش با من درگیر میشن، نتیجه اش ترک خوردن استخوان ساعد و چاقو خوردن سطحی مچ دست چپم بود. جدا از آسیبهای فیزیکی، مدت زیادی از مدرسه عقب افتادم و برای اولین بار در دو درس افتادم. ماجرا به همینجا ختم نمیشه و خونخواهیها تا سه ماه بین دوستان من و دوستان هموطن مینابی ادامه داشت... خیلیها عملاً برای هیچ آسیب دیدند. ما میتونستیم بدون درگیری جلوی خیلی از بی حرمتیها و درگیریها رو بگیریم، اما چنین نکردیم و همه تاوان تصمیمات پوچ رو دادیم.
وقتی درگیر شدن انتخاب نیست: حدود دو ماه پیش خانمی تعدادی جزوه و کتاب رو برای پروژه گروهی قرض میگیرند و اصرار میکنند با ایشون تا مرکز خرید نزدیک دانشگاه بیام تا بعد از کپی گرفتن جزوه ها، اونها رو بلافاصله به من برگردونند. حین ورود به مرکز خرید دو جوان سیاه پوست جلوی ما رو میگیرن و به زور میخوان شماره موبایل اون خانم رو بگیرند. اون خانم (اهل چین) از ترس میاد پشت من می ایسته. از حراست مرکز خرید خواستم دخالت کنه اما محل نداد. همه چیز خیلی سریع اتفاق اقتاد و برای من سوال بود آیا این خانم بهشون بدهکاره یا اونها مزاحم هستند. مودبانه از دو جوان پرسیدم آیا این خانم رو میشناسند، و آیا مشکلی پیش اومده که من مطلع نیستم؟ یکیشون هلم داد و به سینه ام مشت زد. در این شرایط که به من هجوم می آوردند دفاع نکردن یک گزینه نیست چرا که دعوا تحمیل شده. صادقانه عرض میکنم، اگه یک سال و نیم پاورلیفتینگ و 4 ماه بوکس کار نکرده بودم از پس دونفرشون بر نمی اومدم. دو تا از ناخنهای انگشتم ترک جزئی برداشت و تاندون انگشت دست راستم آسیب جزئی دید که با آمپول، قرص و یک ماه استراحت ترمیم شد.
اینجا در همدردی (پاراگراف آخر) اشاره ای گذرا به آسیب مذکور کردم، 19 اسفندماه... :-)
اون خانم همسر یا نامزد من نبودند، حتی دوست غیر صمیمی هم نبودیم چون رسمی و با پیشوند خانم و فامیلیشون خطابشون میکنم. اما اگه من و همسرم در این شرایط قرار میگرفتیم و از پسشون بر نمی اومدم چی؟ در روز روشن و در حضور خیلیها به ناموس آدم بی حرمتی میشد و هیچ کس جرات نمیکرد کاری کنه. خود آدم میمونه و خودش! کیتی جنوز زنی آمریکایی بود که سی و هشت نفر شاهد قتل او بودند. با وجود نیم ساعت فریاد زدن هیچ کس به کمک او نرفت. نمونه های این چنینی رو بارها دیدیم. چند ماه پیش ماجرای جیوتی سینگ پندی ملقب به دختر هند که در اتوبوس بعد از کتک خوردن دوست پسرش و خودش شش نفر به ایشون تجاوز کرد رو یادتون میاد؟ بدن نیمه جون و عریانشون در وسط پایتخت هند انداختند بیرون اما هیچ کس حاضر نشد بهشون کمک کنه. در ایران خودمون هم نمونه های ویدیویی اینچنینی زیاد هست که یکی با دیگری دعوا کرده و کسی حاضر نمیشه به فرد قربانی کمکی برسونه. پس واقعاً مشکل در جمع بودن یا خلوت بودن نیست و هراس از جاهای خلوت واقعاً بیمورده.
از شما دعوت میکنم نه به خاطر نامزدتون، نه بخاطر احساس قدرت، و نه بخاطر هیچ چیزی جز سلامتی روح و روان خودتون در کنار ورزشهای رزمی به بدنسازی یا پاورلیفتینگ بپردازید. تفاوت بدنسازی و پاورلیفتینگ فقط در هدفهاست. اگه ظاهر بیشتر براتون اهمیت داره، بدنسازی و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید، اگر قدرت در درجه اول و ظاهر در درجه دوم براتون اهمیت داره، پاورلیفتینگ و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید. سلامت، اعتماد به نفس خوب، و ظاهر مطلوب حق شما و همسر آینده شماست، در این راه اگر صلاح میدونید سرمایه گذاری کنید. :-)
در انتها بهتون اطمینان میدم نامزدتون اصلاً و ابداً دیدگاهشون نسبت به شما تغییری نکرده. کتابهای 'دیوید دیدا' در رابطه با شناخت طبیعت جنس خانمهاست. توصیه میکنم حتماً مطالعه کنید تا بجای نگرانیهای اینچنینی بیش از پیش وقتتون رو صرف همدلی با همسرتون کنید. سعی کنید بجای فکر کردن به ماجرای تلخی که تجربه کردید، به چیزهای مثبت فکر کنید... شما که در شرف ازدواج هستید خدا رو شکر سوژه های مثبت برای فکر کردن دارید.
موفق باشید مرد جوان!
علاقه مندی ها (Bookmarks)