به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    در مورد این که نباید مقاومت کرد که اکثر دوستان نظرشون را گفتند.
    ربطی هم به هیکل و قدرت و ... نداره. کدوم هیکل و قدرتی می تونه در مقابل سلاح سرد یا گرم مقاومت کنه؟
    دور از جون، مرحوم روح الله داداشی که یادتون نرفته؟

    مطرح کردن سوالتون توی انجمن ازدواج باعث شد من اون سوالها را بپرسم.
    ارتباط مستقیمی به مساله ازدواج نداره!

  2. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Mirsal (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), بابک 1369 (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    بهترین کار اینه که هر کاری که میگن بکنی و هر چی می خوان بهشون بدی تا برن
    خیلیا بودن به خاطر یه مقدار پول چاقو خوردن یا یه بلایی دیگه سرشون اومده
    چند سال پیش بود توی خیابون با چشم خودم دیدم. یه دختر خانوم جوونی توی خیابون بود که یک مرتبه یه موتور سوار میاد کیف و دختره رو می گیره ، دختره مقاومت می کنه و کیفش رو ول نمیکنه ، موتوریه هم از ترس مردم یه مرتبه با مشت محکم می کوبه تو صورت دختره ، خون تمام صورتشو پر می کنه و کیف هم می برن. بینی و احتمالا تا از استخوانهای صورتش شکستن
    حالا سوال اینه
    توی کیفش هر چی هم بوده باشه ارزش اینو داره که آدم به این راحتی سلامتی و زیبایی خودشو از دست بده ؟
    بهترین کار همینه هر چی خواستن بهشون بدی برن

  4. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    Mirsal (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    20

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مجددا از نظرات مفیدتون ممنونم.اینکه میبینم بقیه همینو میگن و درک میکنن عالیه.
    آیا شما تاحالا شده در پارکی تنها بشید ؟

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mirsal نمایش پست ها
    مجددا از نظرات مفیدتون ممنونم.اینکه میبینم بقیه همینو میگن و درک میکنن عالیه.
    آیا شما تاحالا شده در پارکی تنها بشید ؟
    چطور ؟ این موضوع ربطی به تنها بودن و نبودن نداره !!

  7. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    Mirsal (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    20

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امکانش هست یه مقدار منظورتون را از بابت این پیغام بدین ؟
    بالاخره آدم میره تو یه دشتی ، چمنی جایی میخواد عکسی چیزی 2 نفره بگیره .
    اینکه آدم احساس کنه این اتفاق دوباره نیوفته آدم یه جوری محدود میشه. قبلا اصلا بهش فکر نمیکردم.
    از این بابت عرض میکنم .

  9. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    افکارتون یه کمی برام عجیب میاد. یه اتفاقی افتاده . چیزی که هر روز متاسفانه هزاران موردش در این شهر داره اتفاق می افته . تنها راهش هم یه کمی مراعات بیشتره . تو برخی مناطق شهری این اتفاقا بیشتر می افته ، تو بوستان های کوچیک بیشتره ، آخر شب یا سر ظهر بیشتره ، .... تنها راهش مراعات کردن این موارده . و اینکه پیش خودمون پول زیادی نگه نداریم و اجناس قیمتی مثل طلا و ... در رفتن به پارک و امثالهم استفاده نکنیم. بیشتر خریدهامون با کارت باشه تا پول ، و رمز کارت رو هم پیشش نذاریم .و اینطور موارد امنیتی که اگه این اتفاق افتاد هم خیلی بهمون ضرر و زیان نرسونه.
    نمی دونم نگرانی تون بابت چیه !!

  10. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    Mirsal (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    20

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    افکارتون یه کمی برام عجیب میاد. یه اتفاقی افتاده . چیزی که هر روز متاسفانه هزاران موردش در این شهر داره اتفاق می افته . تنها راهش هم یه کمی مراعات بیشتره . تو برخی مناطق شهری این اتفاقا بیشتر می افته ، تو بوستان های کوچیک بیشتره ، آخر شب یا سر ظهر بیشتره ، .... تنها راهش مراعات کردن این موارده . و اینکه پیش خودمون پول زیادی نگه نداریم و اجناس قیمتی مثل طلا و ... در رفتن به پارک و امثالهم استفاده نکنیم. بیشتر خریدهامون با کارت باشه تا پول ، و رمز کارت رو هم پیشش نذاریم .و اینطور موارد امنیتی که اگه این اتفاق افتاد هم خیلی بهمون ضرر و زیان نرسونه.
    نمی دونم نگرانی تون بابت چیه !!
    ابتدا ممنون بابت پاسخ
    از این نگرانم که این اتفاقات تکرار بشه . خیلی چیز افتضاحیه.
    موارد خلوت را و زمان های خاص را 100% رعایت خواهیم کرد.

  12. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام عرض کردم،

    میرسال آقای عزیز بهتون تبریک میگم که در بیست و سه سالگی تصمیم بجا و منطقی درگیر نشدن رو گرفتید. مهم نیست اگه ترس، نگرانی از آسیب رسیدن به نامزدتون یا هر احساس دیگه ای در درگیر نشدن دخیل بوده. همین که کار درست رو انجام دادید مهم و ارزشمنده. هر مرد دیگری جای شما بود بابت آسیب روانی ناشی از مورد سوء قصد قرار گرفتن برای مدتی ناراحت میشد چه برسه به وقتی که جلوی نامزد/همسر احساس حقارت کنه. احساس شما معصومانه و طبیعیه، مادامی که خودتون رو بابتش سرزنش نکنید.

    اجازه بدید دو سناریو رو با هم بررسی کنیم.

    وقتی درگیر شدن احمقانه است: در پیش دانشگاهی (یکی از مدارس خارج از ایران) بابت یک فحش 'ناموسی' با یکی از هموطنان جنوبی (مینابی) درگیر شدم. فردای ماجرا ایشون همراه سه تا از دوستانش با من درگیر میشن، نتیجه اش ترک خوردن استخوان ساعد و چاقو خوردن سطحی مچ دست چپم بود. جدا از آسیبهای فیزیکی، مدت زیادی از مدرسه عقب افتادم و برای اولین بار در دو درس افتادم. ماجرا به همینجا ختم نمیشه و خونخواهیها تا سه ماه بین دوستان من و دوستان هموطن مینابی ادامه داشت... خیلیها عملاً برای هیچ آسیب دیدند. ما میتونستیم بدون درگیری جلوی خیلی از بی حرمتیها و درگیریها رو بگیریم، اما چنین نکردیم و همه تاوان تصمیمات پوچ رو دادیم.


    وقتی درگیر شدن انتخاب نیست: حدود دو ماه پیش خانمی تعدادی جزوه و کتاب رو برای پروژه گروهی قرض میگیرند و اصرار میکنند با ایشون تا مرکز خرید نزدیک دانشگاه بیام تا بعد از کپی گرفتن جزوه ها، اونها رو بلافاصله به من برگردونند. حین ورود به مرکز خرید دو جوان سیاه پوست جلوی ما رو میگیرن و به زور میخوان شماره موبایل اون خانم رو بگیرند. اون خانم (اهل چین) از ترس میاد پشت من می ایسته. از حراست مرکز خرید خواستم دخالت کنه اما محل نداد. همه چیز خیلی سریع اتفاق اقتاد و برای من سوال بود آیا این خانم بهشون بدهکاره یا اونها مزاحم هستند. مودبانه از دو جوان پرسیدم آیا این خانم رو میشناسند، و آیا مشکلی پیش اومده که من مطلع نیستم؟ یکیشون هلم داد و به سینه ام مشت زد. در این شرایط که به من هجوم می آوردند دفاع نکردن یک گزینه نیست چرا که دعوا تحمیل شده. صادقانه عرض میکنم، اگه یک سال و نیم پاورلیفتینگ و 4 ماه بوکس کار نکرده بودم از پس دونفرشون بر نمی اومدم. دو تا از ناخنهای انگشتم ترک جزئی برداشت و تاندون انگشت دست راستم آسیب جزئی دید که با آمپول، قرص و یک ماه استراحت ترمیم شد. اینجا در همدردی (پاراگراف آخر) اشاره ای گذرا به آسیب مذکور کردم، 19 اسفندماه... :-)

    اون خانم همسر یا نامزد من نبودند، حتی دوست غیر صمیمی هم نبودیم چون رسمی و با پیشوند خانم و فامیلیشون خطابشون میکنم. اما اگه من و همسرم در این شرایط قرار میگرفتیم و از پسشون بر نمی اومدم چی؟ در روز روشن و در حضور خیلیها به ناموس آدم بی حرمتی میشد و هیچ کس جرات نمیکرد کاری کنه. خود آدم میمونه و خودش! کیتی جنوز زنی آمریکایی بود که سی و هشت نفر شاهد قتل او بودند. با وجود نیم ساعت فریاد زدن هیچ کس به کمک او نرفت. نمونه های این چنینی رو بارها دیدیم. چند ماه پیش ماجرای جیوتی سینگ پندی ملقب به دختر هند که در اتوبوس بعد از کتک خوردن دوست پسرش و خودش شش نفر به ایشون تجاوز کرد رو یادتون میاد؟ بدن نیمه جون و عریانشون در وسط پایتخت هند انداختند بیرون اما هیچ کس حاضر نشد بهشون کمک کنه. در ایران خودمون هم نمونه های ویدیویی اینچنینی زیاد هست که یکی با دیگری دعوا کرده و کسی حاضر نمیشه به فرد قربانی کمکی برسونه. پس واقعاً مشکل در جمع بودن یا خلوت بودن نیست و هراس از جاهای خلوت واقعاً بیمورده.

    از شما دعوت میکنم نه به خاطر نامزدتون، نه بخاطر احساس قدرت، و نه بخاطر هیچ چیزی جز سلامتی روح و روان خودتون در کنار ورزشهای رزمی به بدنسازی یا پاورلیفتینگ بپردازید. تفاوت بدنسازی و پاورلیفتینگ فقط در هدفهاست. اگه ظاهر بیشتر براتون اهمیت داره، بدنسازی و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید، اگر قدرت در درجه اول و ظاهر در درجه دوم براتون اهمیت داره، پاورلیفتینگ و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید. سلامت، اعتماد به نفس خوب، و ظاهر مطلوب حق شما و همسر آینده شماست، در این راه اگر صلاح میدونید سرمایه گذاری کنید. :-)

    در انتها بهتون اطمینان میدم نامزدتون اصلاً و ابداً دیدگاهشون نسبت به شما تغییری نکرده. کتابهای 'دیوید دیدا' در رابطه با شناخت طبیعت جنس خانمهاست. توصیه میکنم حتماً مطالعه کنید تا بجای نگرانیهای اینچنینی بیش از پیش وقتتون رو صرف همدلی با همسرتون کنید. سعی کنید بجای فکر کردن به ماجرای تلخی که تجربه کردید، به چیزهای مثبت فکر کنید... شما که در شرف ازدواج هستید خدا رو شکر سوژه های مثبت برای فکر کردن دارید.

    موفق باشید مرد جوان!
    ویرایش توسط Serok : جمعه 06 اردیبهشت 92 در ساعت 00:15

  13. 2 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 06 اردیبهشت 92), Mirsal (جمعه 06 اردیبهشت 92)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    20

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Serok نمایش پست ها
    سلام عرض کردم،

    میرسال آقای عزیز بهتون تبریک میگم که در بیست و سه سالگی تصمیم بجا و منطقی درگیر نشدن رو گرفتید. مهم نیست اگه ترس، نگرانی از آسیب رسیدن به نامزدتون یا هر احساس دیگه ای در درگیر نشدن دخیل بوده. همین که کار درست رو انجام دادید مهم و ارزشمنده. هر مرد دیگری جای شما بود بابت آسیب روانی ناشی از مورد سوء قصد قرار گرفتن برای مدتی ناراحت میشد چه برسه به وقتی که جلوی نامزد/همسر احساس حقارت کنه. احساس شما معصومانه و طبیعیه، مادامی که خودتون رو بابتش سرزنش نکنید.

    اجازه بدید دو سناریو رو با هم بررسی کنیم.

    وقتی درگیر شدن احمقانه است: در پیش دانشگاهی (یکی از مدارس خارج از ایران) بابت یک فحش 'ناموسی' با یکی از هموطنان جنوبی (مینابی) درگیر شدم. فردای ماجرا ایشون همراه سه تا از دوستانش با من درگیر میشن، نتیجه اش ترک خوردن استخوان ساعد و چاقو خوردن سطحی مچ دست چپم بود. جدا از آسیبهای فیزیکی، مدت زیادی از مدرسه عقب افتادم و برای اولین بار در دو درس افتادم. ماجرا به همینجا ختم نمیشه و خونخواهیها تا سه ماه بین دوستان من و دوستان هموطن مینابی ادامه داشت... خیلیها عملاً برای هیچ آسیب دیدند. ما میتونستیم بدون درگیری جلوی خیلی از بی حرمتیها و درگیریها رو بگیریم، اما چنین نکردیم و همه تاوان تصمیمات پوچ رو دادیم.


    وقتی درگیر شدن انتخاب نیست: حدود دو ماه پیش خانمی تعدادی جزوه و کتاب رو برای پروژه گروهی قرض میگیرند و اصرار میکنند با ایشون تا مرکز خرید نزدیک دانشگاه بیام تا بعد از کپی گرفتن جزوه ها، اونها رو بلافاصله به من برگردونند. حین ورود به مرکز خرید دو جوان سیاه پوست جلوی ما رو میگیرن و به زور میخوان شماره موبایل اون خانم رو بگیرند. اون خانم (اهل چین) از ترس میاد پشت من می ایسته. از حراست مرکز خرید خواستم دخالت کنه اما محل نداد. همه چیز خیلی سریع اتفاق اقتاد و برای من سوال بود آیا این خانم بهشون بدهکاره یا اونها مزاحم هستند. مودبانه از دو جوان پرسیدم آیا این خانم رو میشناسند، و آیا مشکلی پیش اومده که من مطلع نیستم؟ یکیشون هلم داد و به سینه ام مشت زد. در این شرایط که به من هجوم می آوردند دفاع نکردن یک گزینه نیست چرا که دعوا تحمیل شده. صادقانه عرض میکنم، اگه یک سال و نیم پاورلیفتینگ و 4 ماه بوکس کار نکرده بودم از پس دونفرشون بر نمی اومدم. دو تا از ناخنهای انگشتم ترک جزئی برداشت و تاندون انگشت دست راستم آسیب جزئی دید که با آمپول، قرص و یک ماه استراحت ترمیم شد. اینجا در همدردی (پاراگراف آخر) اشاره ای گذرا به آسیب مذکور کردم، 19 اسفندماه... :-)

    اون خانم همسر یا نامزد من نبودند، حتی دوست غیر صمیمی هم نبودیم چون رسمی و با پیشوند خانم و فامیلیشون خطابشون میکنم. اما اگه من و همسرم در این شرایط قرار میگرفتیم و از پسشون بر نمی اومدم چی؟ در روز روشن و در حضور خیلیها به ناموس آدم بی حرمتی میشد و هیچ کس جرات نمیکرد کاری کنه. خود آدم میمونه و خودش! کیتی جنوز زنی آمریکایی بود که سی و هشت نفر شاهد قتل او بودند. با وجود نیم ساعت فریاد زدن هیچ کس به کمک او نرفت. نمونه های این چنینی رو بارها دیدیم. چند ماه پیش ماجرای جیوتی سینگ پندی ملقب به دختر هند که در اتوبوس بعد از کتک خوردن دوست پسرش و خودش شش نفر به ایشون تجاوز کرد رو یادتون میاد؟ بدن نیمه جون و عریانشون در وسط پایتخت هند انداختند بیرون اما هیچ کس حاضر نشد بهشون کمک کنه. در ایران خودمون هم نمونه های ویدیویی اینچنینی زیاد هست که یکی با دیگری دعوا کرده و کسی حاضر نمیشه به فرد قربانی کمکی برسونه. پس واقعاً مشکل در جمع بودن یا خلوت بودن نیست و هراس از جاهای خلوت واقعاً بیمورده.

    از شما دعوت میکنم نه به خاطر نامزدتون، نه بخاطر احساس قدرت، و نه بخاطر هیچ چیزی جز سلامتی روح و روان خودتون در کنار ورزشهای رزمی به بدنسازی یا پاورلیفتینگ بپردازید. تفاوت بدنسازی و پاورلیفتینگ فقط در هدفهاست. اگه ظاهر بیشتر براتون اهمیت داره، بدنسازی و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید، اگر قدرت در درجه اول و ظاهر در درجه دوم براتون اهمیت داره، پاورلیفتینگ و یک رشته رزمی رو انتخاب کنید. سلامت، اعتماد به نفس خوب، و ظاهر مطلوب حق شما و همسر آینده شماست، در این راه اگر صلاح میدونید سرمایه گذاری کنید. :-)

    در انتها بهتون اطمینان میدم نامزدتون اصلاً و ابداً دیدگاهشون نسبت به شما تغییری نکرده. کتابهای 'دیوید دیدا' در رابطه با شناخت طبیعت جنس خانمهاست. توصیه میکنم حتماً مطالعه کنید تا بجای نگرانیهای اینچنینی بیش از پیش وقتتون رو صرف همدلی با همسرتون کنید. سعی کنید بجای فکر کردن به ماجرای تلخی که تجربه کردید، به چیزهای مثبت فکر کنید... شما که در شرف ازدواج هستید خدا رو شکر سوژه های مثبت برای فکر کردن دارید.

    موفق باشید مرد جوان!
    با سلام serok گرامی
    واقعا تنها یک کلیک بر روی دکمه تشکر خیلی کم بود.
    ممنون بابت وقت و فکری که گذاشتین و به این خوبی و واضحی پاسخ دادین و از تجارب خودتون گفتین.
    یک سوال که این میان به چشم میخورد . بر فرض من پاورلیفتینگ + ورزش رزمی را دنبال کنم ، آیا قد 162 سانتی متری من باعث این می شود کسی در ظاهر هم فکر کنه
    این شخص را میشه گیر انداخت ؟

  15. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mirsal نمایش پست ها
    یک سوال که این میان به چشم میخورد . بر فرض من پاورلیفتینگ + ورزش رزمی را دنبال کنم ، آیا قد 162 سانتی متری من باعث این می شود کسی در ظاهر هم فکر کنه
    این شخص را میشه گیر انداخت ؟
    پاول مکلین عصب شناس آمریکایی مغز انسان رو به سه قسمت تقسیم کرده، به ترتیب تکامل: مغز خزندگان (قسمت درونی مغز)، مغز پستانداران (مغز میانی) و بخش بیرونی مغز که مغز نخستی سانان اسم گذاشته شده.
    بخش درونی مغز یا همان مغز خزندگان حتی در خواب فعاله و مسئول تنظیم ضربان قلب، تنفس و به طور کلی تضمین کننده بقای جانداره (مثال: پس کشیدن ناخودآگاه دست پس از تماس با جسمی بسیار داغ بدون نیاز به "فکر کردن"). همچنین برخی از رفتارها ریشه در این بخش از مغز (مغز خزندگان) دارند: خشونت، تهاجم، ترس (و پنهان شدن)، انتقام، مفهوم قلمرو (مال من، مال تو!)، غریزه تولید مثل و باورهای اعتقادی.
    ظاهر (قد، حجم، حتی رنگ پوست...) از فاکتورهای اصلی در تصمیم گیری برای درگیر شدن یا نشدن هست. حتی صدا (زیر و بم) و رنگ لباس هم دخیل هستند. این قاعده محدود به انسان نیست، از مهره داران خزنده (مبدا) تا پستانداران همگی بخشی از سیستم عصبیشون به این رفتارها اختصاص داده شده.
    بعنوان مثال:
    گله گرگها مرز قلمرو خود را با بوی بدن و ادرار مشخص میکنند و اگر گله گرگهای بیگانه وارد قلمرو آنها شوند با هشدار (زوزه) یا درگیری سعی میکنند اونها رو بیرون کنند.
    پرندگان، گیاهخواران و گوشتخواران هم برای بقای خود و تضمین امکان تولید مثل با رقیبان درگیر میشن، و از جانداران درنده و قویتر فرار میکنند.
    سگها قادرند تنها با شنیدن صدای دیگر سگها اندازه و توانایی آنها را تشخیص دهند و بر اساس آن تصمیم به مواجه شدن یا اجتناب از درگیری کنند.

    در صورت نبود قانون در جوامع انسانها، آنها هم دقیقاً مثل سایر جانداران رفتار خواهند کرد، مثل سوریه و سومالی (شرایط جنگی و بی قانونی). آمار قتل، تجاوز، دزدی، سوء قصد در بین غیر نظامیان شوکه کننده است. آمار زورگویی نظامی به غیر نظامی مد نظر نیست، کشمکش بین دو/چند شهروند عادی در شرایط بی قانونی مطرحه. :-)

    برای همین پلیسها رنگهایی برای لباس انتخاب میکنند که دیگران رو از نظر روانی به تابعیت وادار کنه (مثلاً رنگ مشکی). لذا بله برادر بزرگوارم، قد مثل هر فاکتور ظاهری دیگه ای در انتخاب فرد قربانی برای سوء قصد مطرحه. اتفاقاً 162 سانت قد بدی نیست. قلباً توصیه میکنم روی جنبه های مثبت مثل (قوی و بزرگتر شدن) تمرکز کنید و جنبه هایی که قدرت انتخاب و تغییری در اونها ندارید (قد، جنسیت، رنگ پوست، نژاد و و و) رو با آغوش باز بپذیرید. شما میتونید مثل ویتنام باشید، کشوری کوچک و فقیر اما از پس سه ابرقدرت (ژاپن، فرانسه و آمریکا) بربیاید. در انتها مثل ایران باشید، کشوری با دوستان کم اما از نظر نظامی شدیداً قوی!

    زنده باشید!

  16. کاربر روبرو از پست مفید Serok تشکرکرده است .

    Mirsal (جمعه 06 اردیبهشت 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.